eitaa logo
آوای ققنوس
8.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
547 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
. چایت را بنوش نگران فردایت نباش از گندمزار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها صبح بخیر و شادی رفقا 🌞🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
🌸 💫 مشو از شکرِ حق غافل ✨ که حق از خلق نعمت را 💫 نمی گیرد به کفر، ✨ اما به کُفران باز می گیرد ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. 📗 برگ سبز کوچک و شاخه مغرور یک روز گرم شاخه‌ درختی مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند و به دنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا این که تمام برگها جدا شدند. او از این کار بسیار لذت می‌برد. یک برگ سبز و درشت و زیبا محکم به انتهای شاخه چسبیده بود و همچنان در برابر افتادن مقاومت می‌کرد. در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه‌ی خشکی که می‌رسید آن را از بیخ جدا می‌کرد و با خود می‌برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند تا این که به ناچار برگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می‌داد از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت. در راه برگشت، باغبان چشمش به آن شاخه افتاد و بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد بر روی زمین افتاد. ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می‌گفت: «گرچه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود ولی همین خیال واهی پرده‌ای بود بر چشمان واقع نگرت که فراموش کنی نشانه حیاتتت من بودم.» @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سلام بر کسانی که قلب انسان ها را امانت الهی می دانند... 🌿 @avayeqoqnus
. من بنده خوبانم هر چند بدم گویند 🍀 با زشت نیامیزم هر چند کند نیکی 🌺 @avayeqoqnus
. هیچ‌ نیمه ی ‌گمشده‌ای وجود ندارد! تنها چیزی که وجود دارد تکه‌هایی از زمان است که در آن‌ها، ما با کسی حال خوشی داریم؛ حالا ممکن است سه دقیقه باشد، دو‌ روز، پنج سال یا همه‌ی عمر … 🔸 از کتاب "زندگی من" ✍ آنتوان چخوف @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 صبح است و نوای بلبلی می آید زان طُرّه نسیم سنبلی می آید همچون مژه در دیده ی ما جا دارد خاری که ازو بوی گلی می آید صبح تون پر از امید و لبخند رفقا 🌞🌹   ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. آرامش یعنی؛ قایق زندگیت را دست کسی بسپاری که صاحبِ ساحلِ آرامش است. ⚜ الا بذکرالله تطمئن القلوب ⚜ لحظه هاتون مملو از آرامش عزیزان 🌸🌿 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📕 بزرگمهرِ سحرخیز بزرگمهر، وزیر دانای انوشیروان، هرروز صبح زود خدمت انوشیروان می‌رفت و پس از ادای احترام رو در روی انوشیروان می‌گفت: سحر خیز باش تا کامروا گردی. شبی انوشیروان به سرداران نظامی‌اش دستور داد تا نیمه شب بیدار شوند و سر راه بزرگمهر منتظر بمانند. چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید لباس‌هایش را از تنش در بیاورند و از هر طرف به او حمله کنند تا راه فراری برای او باقی نماند. صبح روز فردا وقایع طبق خواسته انوشیروان اتفاق افتاد. بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد. چون صلاح ندید برهنه به درگاه انوشیروان برود، به خانه بازگشت و دوباره لباس پوشید. آن روز دیرتر به خدمت پادشاه رسید. پادشاه خندید و گفت: مگر هر روز نمی‌گفتی سحر خیز باش تا کامروا باشی؟ بزرگمهر گفت: دزدان امروز کامروا شدند، زیرا آنها زودتر از من بیدار شده بودند. اگر من زودتر از آنها بیدار می‌شدم و به درگاه پادشاه می‌آمدم، من کامرواتر بودم. @avayeqoqnus ✨  
. 🍁 شب مانده و چشم‌ها پر از شبنم ها 🌙 در حال عبورند دمادم غم ها 🍁 در شهر شلوغ ما تماشا دارد 🌙 تنهایی دسته جمعی آدم ها @avayeqoqnus
🍀 لبخند بزنید به تمام آنهایی که زندگیشان را گذاشته‌اند برای آزار دادنتان... باور کنید هیچ چیز به اندازه‌ لبخند شما، معادلاتشان را بهم نمی‌ریزد. 😊 @avayeqoqnus
🌸 وگر بر رفیقان نباشی شفیق به فرسنگ بگریزد از تو رفیق 🔸 از بوستان سعدی @avayeqoqnus
🍁🪴🍁🪴 دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد ای بوی آشنایی دانستم از کجایی پیغام وصلِ جانان پیوندِ روح دارد سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد هم عارفانِ عاشق دانند حالِ مسکین گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین بر دل خوشست نوشم بی او نمی‌گوارد پایی که برنیارد روزی به سنگِ عشقی گوییم جان ندارد یا دل نمی‌سپارد مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق در روز تیرباران باید که سر نخارد بی‌حاصلست یارا اوقاتِ زندگانی اِلّا دمی که یاری با همدمی برآرد دانی چرا نشیند سعدی به کنجِ خلوت کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد @avayeqoqnus
. ز تمام بودنی ها، تو همین از آنِ من باش 💫 که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد 💖 @avayeqoqnus
. دعای بی کسان را می‌خرد آخر خدا یک شب آمین 🙏🪴 @avayeqoqnus
❄️ در خیابان راه افتادم، در صورت تمام رهگذرها دنبال مهربانی گشتم و نبود!!! 🍂 ما… کجای دنیایمان “مهربانی” را گم کردیم که اینگونه تمام کوچه هایمان زمستان است؟! 🥀🍁 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا بہ خورشیدِ میانِ آسمان چه کار؟ تـو‌ღ طلوع کن تا صبحم آغاز شود ❤️ صبح بخیر و شادکامی رفقا 🌞🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. خدایا؛ برای همه‌ی داشته‌ها و نداشته هایم که از حکمتت سرچشمه گرفته اند شکرگزارم. هزاران بار شکرت خدای خوبم 🙏 🌸 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. 📚 ضرب المثل "نرود میخ آهنین در سنگ" 🖇 معنی و کاربرد: 🔸 این مَثَل وقتی به کار می رود که کسی نه تنها با دیگری مشورت نمی کند بلکه زمانی هم که مشورت می کند توصیه های او را نادیده می گیرد و کاری که خودش می خواهد را انجام می دهد. 🔹 وقتی به کسی اخطار و تذکر میدهی در نهایت هم کار خودش را انجام می دهد! 🔸 یعنی کسی آنقدر نادان است و سرش مثل سنگ سفت است که هیچ نصیحت و اندرزی وارد آن نمی شود! 🔹 به معنای کلی یعنی شخص بعد از شنیدن ساعت ها پند و اندز دوباره کار خودش را انجام بدهد. 🖇 داستان: روزی روزگاری، کاروانی به قصد تجارت از ایران عازم یونان شد. در آن دوره هر کاروانی که به قصد تجارت عازم سرزمینی می‌شد مسافرانش چند شتر و اسب کرایه می‌کردند و کالایی که قصد فروش آن را داشتند بر حیوانات می‌بستند و عازم سفر می‌شدند. در بعضی از مسیرهای کوهستانی نیز گاهی عده‌ای دزد و راهزن بودند که به این کاروان‌ها حمله می‌کردند، اموالشان را می‌دزدیدند و اگر مقاومت می‌کردند حتی صاحبین کالا را هم می‌کشتند. مسافرین این کاروان به سلامت به یونان رسیدند و کالاهای یونانی را با کالاهای خود خرید و فروش کردند و به سمت ایران بازگشتند. آنها در مسیر بازگشت بودند که در دام یک گروه راهزن یونانی گیر افتادند و تمام اموال و دارایی تجار غارت شد، حتی شتر و اسب کاروانیان را هم از آنها گرفتند. تجار بیچاره هرچه گریه و ناله و التماس کردند هیچ فایده‌ای نداشت زیرا راهزنان یونانی بودند و زبان فارسی بلد نبودند. در میان مسافرین حکیمی هم حضور داشت. او گوشه‌ای نشسته بود و رفتار غارتگران را مشاهده می‌کرد. تاجران نزد او آمدند و گفتند: تو حکیمی! با اینها صحبت کن، شاید سخنی پندآمیز از زبان تو دل دزدان را به رحم آورد و حداقل شترها و اسب‌های ما را به ما بازگردانند. حکیم گفت: با چه کسی حرف بزنم و پند دهم؟ دل این افراد از سنگ شده، اگر نصیحت و اندرز در دل این بنده‌های خدا راهی داشت، این قدر سنگدلانه اموال و دارایی‌های مردم را غارت نمی‌کردند. حرف زدن من هیچ فایده‌ای ندارد چون "نرود میخ آهنین در سنگ". @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ای جان اگر رضای تو غم خوردنِ دل است 🌼 صد دل به غم سپارم بهرِ رضای تو 🌸 @avayeqoqnus
🪴 ساکنان قلبت را به دقت انتخاب کن زیرا هیچ کس به غیر از تو بهای سکونت‌شان را نخواهد پرداخت… @avayeqoqnus
. من در دنیای ممنوع زندگی می‌کنم بوئیدن گونه دلبندم ممنوع ⛔️ ناهار با فرزندان سر یک سفره ممنوع ⛔️ همکلامی با مادر و برادر بی‌نگهبان و دیوار سیمی ممنوع ⛔️ بستن نامه‌ای که نوشته‌ای یا نامه سربسته تحویل گرفتن ممنوع ⛔️ خاموش کردن چراغ ، آنگاه که پلک‌هایت به هم می‌آیند ممنوع ⛔️ بازی تخته نرد ممنوع ⛔️ اما چیزهای ممنوعی هم هست که می‌توانی گوشه قلبت پنهان کنی عشق ، اندیشیدن ، دریافتن ✅ @avayeqoqnus
. پیله ات را بگشا تو به اندازه پروانه شدن زیبایی 🦋 @avayeqoqnus
🪴🌼 اجازه دهيد اين شعار هميشه مقابل روی شما باشد،  اجازه دهيد آنقدر عميق وارد وجودتان شود كه حتي به هنگام خواب هم به ياد داشته باشيد كه: “اين نيز بگذرد”… @avayeqoqnus
. خدایا؛ امشب از تو صبر می خواهم. به ما بیاموز در هر شرایطی بدانیم تو از همه مهربان تری؛ و هرآنچه برایمان رقم می خورد جز خیر و مصلحتمان نیست. آمین 🙏🌸 @avayeqoqnus