eitaa logo
آوای ققنوس
8.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
533 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. آنچه خداوند می دهد پایانی ندارد  و آنچه آدمی می دهد دوامی ندارد  زندگیتان پر از داده های خداوند مهربان 🙏🌷 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی کوچه سبزیست میان دل و دشت که در آن عشق مهم است و گذشت زندگی مزرعه خوبی‌هاست زندگی راه رسیدن به خداست. روزتون پر از اتفاق های قشنگ 🌹🪴 ✨@avayeqoqnus
الهی؛ بیاید، بماند، نرود آن شادی آمین 🙏🦋 ✨@avayeqoqnus
. 📗 داستانی از اراده فوق العاده یک خانم ۸۷ ساله! در اولين جلسه، استاد ما خودش را معرفی کرد و از ما خواست كسی را بيابيم كه تا به حال با او آشنا نشده‌ايم. برای نگاه كردن به اطراف بلند شدم و ايستادم؛ در آن هنگام دستی به آرامی شانه‌ ام را لمس نمود، برگشتم و خانم مسن كوچك اندامی را ديدم كه با خوشرويی و لبخند به من نگاه می ‌كرد.  او گفت: «سلام عزيزم، اسم من رز است، ۸۷ سال دارم. می‌توانم تو را در آغوش بگيرم؟»  پاسخ دادم: «البته كه می‌ توانيد»، و او مرا در آغوش خود فشرد.  پرسيدم: «چطور شما در این سن به دانشگاه آمده ايد؟»  به شوخی پاسخ داد: «من اينجا هستم تا يك شوهر پولدار پيدا كنم، ازدواج كنم و بچه بياورم، سپس بازنشسته شده و مسافرت کنم».  پرسيدم: «نه، جدی می‌پرسم.»  كنجكاو بودم كه بفهمم چه انگيزه‌ای باعث شده او اين چالش را انتخاب کند.  گفت: «همیشه رويای داشتن تحصيلات دانشگاهی را داشتم و حالا یک دانشجو هستم». پس از كلاس به اتفاق تا ساختمان اتحاديه دانشجويی قدم زديم و يك كافه گلاسه با هم خورديم. ما اتفاقی با هم دوست شده بوديم. ‌ به مدت سه ماه، هر روز با هم از كلاس بیرون می‌آمديم. او در طول يك سال در دانشکده مشهور شد و هر جا كه می‌رفت راحت دوست پيدا می‌كرد. در پايان آن ترم ما از رز دعوت كرديم تا در ميهمانی ما سخنرانی کند. من هرگز سخنان او را فراموش نخواهم كرد. وقتی او را معرفی كردند، در حالی كه داشت خود را برای سخنرانی آماده می‌كرد، به سوی جايگاه رفت و تعدادی از برگه‌هایش روی زمين افتادند. او آزرده و كمی دست پاچه به سوی ميكروفون برگشته و به سادگی گفت: «عذر می‌خواهم، من بسيار وحشت زده شده‌ ام بنابراين سخنرانی خود را ايراد نخواهم كرد، اما به من اجازه دهيد كه تنها چيزی كه می‌دانم را به شما بگويم». او گلويش را صاف کرده و‌ شروع به صحبت كرد: «ما بازی را متوقف نمی‌كنيم چون كه پير شده‌ايم، ما پير می‌شويم زیرا كه از بازی دست می‌كشيم... تنها يك راه برای جوان ماندن، شاد بودن و دست يابی به موفقيت وجود دارد، ما بايد بخنديم و از هر روزمان رضايت داشته باشيم.  ما عادت كرده‌ايم كه رويايی داشته باشيم، وقتی روياهايمان را از دست می‌دهيم، می‌ميريم. انسان‌های زيادی در اطرافمان پرسه می‌زنند كه مرده ‌اند و حتی خود نمی‌دانند. تفاوت زیادی بين پير شدن و رشد نكردن وجود دارد، اگر من كه هشتاد و هفت ساله هستم برای مدت يك سال در تخت خواب و بدون هيچ كار ثمر بخشی بمانم، هشتاد و هشت ساله خواهم شد، هر كسی می‌تواند پير شود، این نياز به هيچ استعداد خدادادی يا توانايی ندارد، ولی رشد كردن هميشه با يافتن فرصت ها برای تغيير همراه است. متأسف نباشيد، يك فرد سالخورده معمولاً برای كارهايی كه انجام داده تأسف نمی‌خورد، بلکه برای كارهايی كه انجام نداده است متاسف می‌شود».  در انتهای سال، رز دانشگاهی را كه سال ها قبل آغاز كرده بود، به اتمام رساند. يك هفته پس از فارغ‌ التحصيلی، او در آرامش کامل در خواب فوت كرد. بيش از دو هزار دانشجو در مراسم خاكسپاری او شركت كردند، به احترام خانم فوق العاده‌ای كه با عمل خود برای ديگران یک الگو و سرمشق شد که: هیچ وقت برای عملی کردن رویاهایمان دیر نیست. 💪🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. هر که دل‌آرام دید از دلش آرام رفت 🌹🕊 @avayeqoqnus
وقتی سرمایه ات خوبی باشد آنوقت دیگر ثروتت پول نیست ثروتت همان کمکی است که به مستمندی می‌کنی یا آبیست که به تشنه ای می‌دهی یا همان تکه نانی است که به گرسنه ای می‌دهی و یا حتی دانه ای است که به پرنده‌ای می‌دهی... @avayeqoqnus
خدایا امشب آرزو می‌کنم که چیزی را آرزو کنم که تو دوست داری و آن آرزویی را اجابت نمایی که نیک فرجامم نماید. لیلةالرغائب شب آرزوهاست برای اجابت آرزوهای هم آرزوهای قشنگ کنیم... خدایا در این شب مبارک، بهترین‌ها و زیباترین‌ها را برای دوستانم مقدر بفرما. آمین 🙏🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. هر صبح  قاصدک های امید را رهسپار آسمان آرزوهایت کن بی تردید هر یک زمانی که باید به مقصد خواهند رسید  … 🌱 صبح جمعه بخیر رفقا 🙏🌹 ✨ @avayeqoqnus
الهی به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که می توانی. آمین 🙏 @avayeqoqnus
📚 رقص هزارپا و حسادت لاک پشت هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت... یک لاک پشت حسود... او یک روز نامه ای به هزارپا نوشت: "ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شما هستم و می خواهم بپرسم چگونه می رقصید... آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟ در انتظار پاسخ هستم... با احترام، لاک پشت." هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟ و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد ... سخنان بیهوده دیگران از روی بدخواهی وحسادت می تواند بر نیروی تخیل ماغلبه کرده ومانع پیشرفت وبلند پروازی ما شود ... @avayeqoqnus
انسان همواره به خاطر رعایت ادب، بیش از حد به دیگران میدان می‌دهد و آن‌ها هم از این موضوع برای آزار دادن او استفاده می‌کنند. 🔻 از کتاب "حیوان اندیشمند" ✍ روبر مرل @avayeqoqnus
. هرگز وجود حاضرِ غایب شنیده‌ ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگرست @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا؛ برکه‌ها انتهای دریا را درک نمی‌کنند پس ببخش اگر گاهی نشانت را گم می کنم... 🙏🌱 @avayeqoqnus
. غصه زیاد است ولی خوردنی نیست غصه هارو نباید خورد باید دور ریخت؛ باید با تمام بی توجهی جهان کلافه شان کرد شاید از رو رفتند. به قول مادربزرگم قحطی که نیست! همیشه چیزهای بهتری برای خوردن پیدا می شود؛ چرا هوا نخوریم؟ چرا شاد نباشیم؟ وقتی قرار است چیزی درست نشود با غصه خوردن پس بی خیال غصه ها... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انوار طلایی خورشید نوید مهربانی و لطف پروردگار را می‌دهند که دراین روز زیبا به روی همگی ما لبخند می‌زند بیاید به یکدیگر لبخند بزنیم و صبحی پر از عشق و مهربانی را آغاز کنیم صبح شنبه بخیر و بمهر رفقا 🌞🪴 ✨@avayeqoqnus
خدایا اگر من بدی کردم تو را بنده‌ی دیگر بسیار است اگر تو با من مدارا نکنی مرا خدای دیگر کجاست... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 چقدر به خدا ایمان داریم؟ کوهنوردی می‌‌خواست به قله‌ی بلندی صعود کند. پس از سال‌ها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز کرد. به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی‌شد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند؛ حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند. کوهنورد همان‌طور که داشت بالا می‌رفت، درحالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام‌تر سقوط کرد. سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگی‌اش را به یاد می‌آورد. داشت فکر می‌‌کرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط کاملش شد. در آن لحظات سنگینِ سکوت که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد زد: خدایا کمکم کن ! ندایی از دل آسمان پاسخ داد: از من چه می‌خواهی؟ - نجاتم بده خدای من! - آیا به من ایمان داری؟ - آری. همیشه به تو ایمان داشته‌ام. - پس آن طناب دور کمرت را پاره کن! کوهنورد وحشت کرد. پاره شدن طناب یعنی سقوط حتمی از فراز کیلومترها ارتفاع. گفت: خدایا نمی‌توانم. خدا گفت: آیا به گفته من ایمان نداری؟ کوهنورد گفت: خدایا نمی توانم. نمی‌توانم. روز بعد، گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده یک کوهنورد در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بوده و تنها نیم متر با زمین فاصله داشته . . . @avayeqoqnus
زیباترین انسان‌هایی که تاکنون شناخته‌ام آن‌هایی بودند که شکست خورده‌ بودند، رنج می‌کشیدند، دچار فقدان شده بودند، و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند... 🔻 از کتاب "درس‌های زندگی" ✍ الیزابت کوبلر و ديويد کسلر @avayeqoqnus