eitaa logo
آوای ققنوس
8.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
535 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📚 هدیه کریسمس عجیب چند روز به کریسمس مانده بود که به یک مغازه رفتم تا برای نوه‌ی کوچکم عروسک بخرم. همان جا بود که پسرکی را دیدم که یک عروسک را بغل کرده بود و به خانمی که همراهش بود می‌گفت: «عمه جان...» اما زن با بی حوصلگی جواب داد: «جیمی، من که گفتم پولمان نمی رسد!» زن این را گفت و سپس به قسمت دیگر فروشگاه رفت. به آرامی از پسرک پرسیدم: «عروسک را برای کی می خواهی بخری؟» با بغض گفت: «برای خواهرم، ولی می خوام بدم به مادرم تا او این کادو را برای خواهرم ببرد». پرسیدم: «مگر خواهرت کجاست؟» پسرک جواب داد : «خواهرم رفته پیش خدا، پدرم میگه مامان هم قراره بزودی بره پیش خدا.» 🥺 پسر ادامه داد: «من به پدرم گفتم که از مامان بخواهد که تا برگشتنم از فروشگاه منتظر بماند». بعد خودش را به من نشان داد و گفت: «این عکسم را هم به مامان می دهم تا آنجا فراموشم نکند، من مامان را خیلی دوست دارم ولی پدرم می گوید که خواهرم آنجا تنهاست و غصه می خورد.» پسر سرش را پایین انداخت و دوباره موهای عروسک را نوازش کرد. طوری که پسر متوجه نشود، دست به جیبم بردم و یک مشت اسکناس بیرون آوردم. از او پرسیدم: «می خواهی یک بار دیگر پولهایت را بشماریم، شاید کافی باشد!» او با بی میلی پول هایش را به من داد و گفت: «فکر نمی کنم، چند بار عمه آنها را شمرد ولی هنوز خیلی کم است.» من شروع به شمردن پول هایش کردم. بعد به او گفتم: «این پول ها که خیلی زیاد است، حتما می توانی عروسک را بخری!» پسر با شادی گفت: «آه خدایا متشکرم که دعای مرا شنیدی!» بعد رو به من کرد و گفت: «من دلم می خواهد که برای مادرم هم یک گل رز سفید بخرم، چون مامان گل رز خیلی دوست دارد، آیا با این پول که خدا برایم فرستاده می توانم گل هم بخرم؟» اشک از چشمانم سرازیر شد، بدون اینکه به او نگاه کنم، گفتم:«بله عزیزم، می توانی هر چقدر که دوست داری برای مادرت گل بخری.» چند دقیقه بعد عمه اش بر گشت و من زود از پسر دور شدم و در شلوغی جمعیت خودم را پنهان کردم. فکر آن پسر حتی یک لحظه هم از ذهنم دور نمی شد؛ ناگهان یاد خبری افتادم که هفته ی پیش در روزنامه خوانده بودم: «کامیونی با یک مادر و دختر تصادف کرد. دختر در جا کشته شده و حال مادر او هم بسیار وخیم است». فردای آن روز به بیمارستان رفتم تا خبری به دست آورم. پرستارِ بخش خبر ناگواری به من داد: «زن جوان دیشب از دنیا رفت». اصلا نمی دانستم آیا این حادثه به آن پسر مربوط می شود یا نه، حس عجیبی داشتم. بی هیچ دلیلی به کلیسا رفتم. در مجلس ترحیم کلیسا، تابوتی گذاشته بودند که رویش یک عروسک، یک شاخه گل رز سفید و یک عکس بود. 🥀🕊 @avayeqoqnus
تا روزی که بود دست‌هایش بوی گل سرخ می‌داد از روزی که رفت 🕊 گل‌های سرخ بوی دست‌های او را می‌دهند... 💔 @avayeqoqnus
بسیار سال ها گذشت تا بفهمم آن که در خیابان می گرید از آن که در گورستان می گرید بسیار غمگین تر است... سال ها گذشت من از خیابان های بسیار و از گورستان های بسیاری گذر کردم تا فهمیدم آن که حتی در خلوت خانه‌ی خویش نمی تواند بگرید از همه اندوهناک‌تر است 🥀🤍 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد عزیز می‌شود... یک لحظه آفتاب در هوای سرد، غنیمت می‌شود... خدا در مواقع سختی ها، تنها پناه می‌شود... یک قطره نور در دریای تاریکی، همه دنیا می‌شود… یک عزیز وقتی که از دست رفت، همه کس می‌شود… پاییز وقتی که تمام شد، به نظر قشنگ و قشنگتر می‌شود... و ما همیشه دیر متوجه می‌شویم! قدر داشته‌هایمان را بدانیم… چرا که خیلی زود، دیر می‌شود... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست دیگران از ساغرِ ساقی و ما از جام او صبح بخیر و شادکامی رفقا 🌞🌺 ✨@avayeqoqnus
خداوند بهترين شنونده است نه نياز دارى فرياد بزنى و نه این که با صداى بلند گريه كنى. چرا كه خداوند حتى بى صداترين دعاى يك قلبِ بى ريا را مي شنود... الهی خداوند آمین‌گوی دعاهایتان باشد 🙏🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🌼🍀🌼🍀 یکی از دوستام و خانمش میخواستن از هم جدا بشن. یه روز تو یه مهمونی بودیم ازش پرسیدم خانومت چه مشکلی داره که میخوای طلاقش بدی؟ گفت: یه مرد هیچ وقت عیب زنشو به کسی نمیگه... بعد از چند ماه از هم جدا شدن و سالِ بعد خانومش با یکی دیگه ازدواج کرد... یه روز ازش پرسیدم خب حالا بگو چرا طلاقش دادی؟ گفت: یه مرد هیچوقت پشت سر زنِ مردم حرف نمیزنه... پست‌ترین انسان کسی است که راز دوران دوستی را به وقت دشمنی فاش کند. @avayeqoqnus
سرباز خسته و زخمی از راه رسید  زن از خانه رفته بود  زخمی که او را در قطار و جنگل و جاده نکشته بود در خانه کشت... 💔 🥀 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم 🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ انـوارِ الهی بـه فضا باد مبارک 🕊 میلاد جواد‌ بن رضا باد مبارک ❤️ خورشید در آغوشِ سحر باد مبارک 🕊 در دست رضا قرصِ قمر باد مبارک ❤️ دیدار پسر بهرِ پدر باد مبارک 🕊 ای بحر شرف بر تو گُهر باد مبارک ✨ ولادت آقا جواد الائمه (ع) مبارک و فرخنده باد 🙏💐 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🌼 به قول چارلز دیکنز: انسان ‏وقتی به مرز سی سالگی می‌رسد باید بیشتر مراقب میزان نمک مصرفی باشد و دوری از دو گروه برایش ضروری است: اول، نمکدان‌ها دوم، نمک نشناس‌ها... @avayeqoqnus
به خنده گفتی: "تنها نبینمت!" گفتم: "غم تو مانده و شب های بی کران با من"! 🥀 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩکی ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ ... ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ... ﺟﻮﺍنی ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﻗﺎﺗﻞ ... ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪی ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ و ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﺑﺨﺸﻨﺪه... ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ... ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ :  ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮ می‌خواهی ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح شد زندگی در می‌ زند مهربانی، شوق، شادی پشت در منتظر است باز کن پنجره را که خداوند ز شوقِ من و تو می‌خندد... صبح تون بخیر و شادکامی رفقا 🌞🪴 @avayeqoqnus
. 🍀 یا رب تو مرا اِنابتی روزی کن 🌷 شایسته‌ی خویش طاعتی روزی کن 🍀 زان پیش که فارغ شوم از کار جهان 🌷 اندر دو جهان فراغتی روزی کن @avayeqoqnus
. 📚 ضرب المثل "دعوا سر لحاف ملا بود!" 🖇 معنی و کاربرد: 🔸 یعنی در بحثی که به او مربوط نمی‌شد، شرکت کرد و دچار ضرر و زیان شد. 🔹 این ضرب المثل را هنگامی استفاده می کنند که فردی در دعوایی که به او مربوط نبوده ضرر دیده یا در یک دعوای ساختگی مالی را از دست داده است. 🖇 داستان: در حکایتی آمده که ملا نصرالدین خوابیده و لحافی را دور خودش پیچیده بود. در همان حین، سر و صدای بلندی از خانه همسایه به گوش می رسد. همسر ملا به او می گوید: بلند شو برو کوچه ببین چه خبر شده! آدم که از درد همسایه اش نباید بی خبر باشد. ملا لحاف را روی دوشش انداخت و به کوچه رفت. متوجه شد دزدی به خانه همسایه شان آمده ولی نتوانسته چیزی بدزدد و فرار کرده است. هوا بسیار سرد بود و ملا هم گوشه ای تکیه داده بود. دزد که همان نزدیکی ها پشت دیوار پنهان شده بود، تا لحاف ملا را می بیند، سریع آن را می دزدد و پا به فرار می گذارد!! ملا وقتی به خانه برمی گردد، همسرش می پرسد: چه شد؟ علت آن همه هیاهو در خانه همسایه چه بود؟ ملا می گوید: هیچ! دعوا بر سر لحاف ملا بود! یعنی دقیقا از جایی ضربه خوردم که هیچ ربطی به من نداشت! @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا