eitaa logo
آوای ققنوس
8.4هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
578 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی کوتاهتر از آن است که به خصومت بگذرد! و قلب‌ها گرامی‌تر از آنند که بشکنند آنچه از روزگار بدست می‌آید با خنده نمی‌ماند؛ و آنچه از دست برود با گریه جبران نمی‌شود فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی روزها خودت را به گل‌ها بسپار و ببین که گل‌ها چه معجزه ای می‌کنند در لحظه‌ها... صبح تون به طراوت گل‌ها رفقا 🌷🌞🌷 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا؛ نمی‌دونم آخرش چی میشه ولی من دلم به بودنت خوشه پناهم باش، ای مهربان‌ترین 🙏🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📕 می دانم که می آیی ... دوست دیرینه اش زخمی در وسط میدان جنگ افتاده بود؛ می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته بود کاملا حس کند. سنگر آنها توسط نیروهای دشمن محاصره شده بود و راه گریزی نبود. رو به مافوقش که یک ستوان بود کرد و پرسید که آیا می تواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خودی و دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: "می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی." حرف های ستوان را شنید ، اما تصمیم گرفت برود. به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند. ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد. وقتی سرباز و دوستش با هم روی زمین سنگر افتادند، فرمانده نگاهی به سرباز زخمی کرد و گفت: "من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و تو هم در این رفت و برگشت زخمی شدی." سرباز گفت: "ولی ارزشش را داشت." ستوان پرسید: "منظورت چیست؟ او که مرده." سرباز پاسخ داد: "بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی…" همیشه نتیجه کار مهم نیست. مهم آن شخصی یا آن چیزی است که باید به خاطرش کاری انجام دهیم، همین... @avayeqoqnus
🌿💐🌿 پدری به پسرش گفت: یک کیسه با خودت بیاور و در آن به تعداد آدم‌هایی که دوست نداری و از آنان بدت می‌آید پیاز قرار بده. پسر همین کار را کرد. پدرش گفت: هرجا که می‌روی این کیسه را با خود حمل کن. پسر بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و مرا اذیت می‌کند. پدر پاسخ داد: وقتی تو کینه دیگران را در دل نگه داری همین اتفاق می افتد. این کینه، قلب و دلت را فاسد می‌کند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد... وقتی کینه کسی را در دل نگه نداریم، خودمان در آرامش بیشتری هستیم. 👌🌸 @avayeqoqnus
🌸🍀🌸 از هر چیزی مهم‌تر است، مهم‌تر از دوستی و خویشاوندی، حتی از عشق هم مهم‌تر است... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرچه به جز خیالِ او قصد حریمِ دل کند در نگشایمش به رو از دَرِ دل برانمش @avayeqoqnus
زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پیر دانا نزد او رفتند. پیرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند؛ او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری!؟ مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحدِ مرگ او را می‌پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود! سپس از زن جوان پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری!؟ زن از روی شرم تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سرحدِ مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد. پیر عاقل تبسمی کرد و گفت: «بدانید که در طول زندگی‌ زناشویی شما لحظاتی رخ می‌دهند که از یکدیگر تا سرحد مرگ متنفر خواهید شد و اصلاً هیچ نشانه‌ای از علاقه الانتان در دل خود پیدا نخواهید کرد. در آن لحظات، حتی حاضر نخواهید بود که یک لحظه چهره‌ی همدیگر را ببینید. اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و دوباره خورشیدِ محبت بر کانون گرمتان پرتوافکنی کند. در این ایام اصلاً به فکر جدایی نیافتید و بدانید که "تا سرحدِ مرگ متنفر بودن" تاوانی است که برای "تا سرحد مرگ دوست داشتن" می‌پردازید. 👌🌸 عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه‌ها بچسبید، این هردو احساس را در زندگی تجربه خواهید کرد. ✨@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا