.
عشق از رهِ تکلیف
به دل پا نگذارد 🧡
سیلاب نپرسد
که درِ خانه کدام است
#صائب_تبریزی
✨ @avayeqoqnus ✨
📜 عاقبت تلخ حسادت...
روزی و روزگاری درسرزمینی زنى بود بسیار حسود که همسایه اى داشت به نام خواجه سلمان که مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود.
زن بر خواجه رشک مى برد و مى کوشید که اندکى از نعمت هاى آن مرد شریف را کم کند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى کارى از پیش نمى برد و خواجه به حال خود باقى بود.
عاقبت روزى تصمیم گرفت، که خواجه را مسموم کند: حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد.
هنگامى که خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است.
خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد.
در راه به دو جوان برخورد که خسته و مانده و گرسنه بودند. خواجه را بر آن دو، شفقت آمد. نان وحلوا را بدیشان داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فى الحال در جا مردند.
خبر به حاکم شهر رسید، و خواجه را دستگیر کرد، هنگامى که از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت.
حاکم کسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر کردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز کرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد که آن دو تن، یکى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است. خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یکى دو روز مرد.
این زن حسود، گور خود را با دست خود کند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش کرد؛ تا زنده بود، پیوسته در عذاب بود و سرانجام جان خود را در راه حسد از دست داد و در جهان دیگر به آتش غضب الهى خواهد سوخت...
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی میشود دقایق عمرت را با آدمهای
خوب بگذرانی چرا باید لحظههایت را
صرف آدمهایی کنی که با دلهای
کوچکشان مدام درگیر حسادتها و کینه
ورزیهای بچه گانه اند...
یا مدام برای نبودنت، برای خط زدنت تلاش میکنند؟
عصر آدینه خوبی کنار عزیزان داشته
باشید 🌺
✨@avayeqoqnus✨
میخواستم همه کارهایم را بکنم
و سرِ فرصت به دنبال او بروم.
میخواستم اول دنیا را عوض کنم،
کتاب هايم را بنویسم، اسم و رَسم به هم
بزنم، برنده شوم ، و بعد با دست های پُر
به دنبالش بروم.
خبر نداشتم که " عشق منتظر آدمها
نمیماند" و خط بطلان میکشد روی آنها
که حسابگر و ترسو و جاه طلب اند!
📗 درخت گلابی
✍ گلی ترقی
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
داروی درد شوق را با همه علم
عاجزم
چاره کار عشق را با همه عقل
جاهلم
#سعدی
✨ @avayeqoqnus ✨
🌿🍃♥️🍃🌿
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
یاد تو میرفت و ما عاشق و بیدل بُدیم
پرده برانداختی، کار به اتمام رفت
ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت
مشعلهای برفُروخت پرتو خورشید عشق
خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت
عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت
گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت
هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت
آخر عمر از جهان چون برود خام رفت
ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
راه به جایی نَبُرد هر که به اَقدام رفت
همت سعدی به عشق میل نکردی ولی
مِی چو فرو شد به کام عقل به ناکام رفت
#سعدی
✨@avayeqoqnus✨
روی هیچ کس زیاد حساب نکنید؛
وقتی پا به تاریکی میگذارید،
حتی سایه خودتان تنهایتان میگذارد.
#جورج_برنارد_شاو
✨@avayeqoqnus✨
دلت را بتکان...
اشتباهاتت وقتی افتادند روی زمین،
بگذار همانجا بمانند...
فقط از لابلای آنها،
یک تجربه را بیرون بکش،
قاب کن و بزن به دیوار دلت...
اشتباه کردن اشتباه نیست،
در اشتباه ماندن اشتباه است.
#تلنگر
✨@avayeqoqnus✨
اگر با هر سقوطی
زندگی معنی خود را از دست می داد
هرگز هیچ دانه ای
به لانه مورچه ای نمی رسید.
تا زندگی هست، امید هم هست...
صبح بخیر رفقا 🌞
شنبه پربرکتی داشته باشید 🙏🌷
✨@avayeqoqnus✨
الهی؛ تو بر رحمت خود
و من بر حاجت خویش
پس تو توانگری و من درویش...
🌷 یارب ز کرم به حال من رحمت کن
☘ بر این دل ناتوان من رحمت کن
🌷 در سینهی دردمند من راحت نه
☘ بر دیدهی اشکبار من رحمت کن
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات
✨@avayeqoqnus✨
به کسی ندارم الفت ز جهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانی، سرِ بیکسی سلامت...
✍ رضایی کاشی
✨@avayeqoqnus✨
.
📕 #حکایت
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش
ديد.
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.
همه گفتند: تله موش مشکل توست به
ما ربطی ندارد.
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزيد.
از مرغ برايش سوپ درست کردند؛
گوسفند را برای عيادت کنندگان سر
بريدند؛
گاو را برای مراسم ترحيم کشتند؛
و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه
می کرد و به مشکلی که به ديگران ربط
نداشت فکر می کرد!
🔸 برگرفته از کتاب کلیله و دمنه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🌿🤍 غمت مباد 🤍🌿
یک دم ز بیوفایی عالم غمت مباد
یک عمر عاشقی کن و یکدم غمت مباد
مردم به هرکه آینه شد سنگ میزنند
از طعنههای عالم و آدم غمت مباد
گفت: اولین نشانە عاشقشدن غماست؟
بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد
روزی اگر قرار شد از هم جدا شویم
من میروم ز یادِ تو کمکم، غمت مباد
دلشورهی وصال و پریشانی فراق
از این غمت نبود، از آن هم غمت مباد
#فاضل_نظری
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنگامی که در زندگی اوج میگیری،
دوستانت می فهمند تو چه کسی بودی.
اما هنگامی که در زندگی،
به زمین می خوری،
آنوقت تو میفهمی که دوستانت
چه کسانی بودند یا هستند ...
🔻 منسوب به سقراط حکیم
✨@avayeqoqnus✨
.
اونجا که #صائب_تبریزی در ستایش
افتادگی میگه:
نیست اکسیری به عالم بهتر از افتادگی
قطره ناچیز گردد گوهر از افتادگی
از تواضع افسر خورشید زرین گشته است
کم نمیگردد فروغِ گوهر از افتادگی
خصم سرکش را به نرمی میتوان خاموش کرد
پَست سازد شعله را خاکستر از افتادگی
✨@avayeqoqnus✨
گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم
بی هر چه آشنا،
گوشهی دوری گمنام
حوالی جایی بی اسم...
بعد بی هیچ گذشتهای
به یاد نیارم از کجا آمده،
کیستم، اینجا چه می کنم...
بعد بی هیچ امروزی
به یاد نیاورم که فرقی هست،
فاصلهای هست، فردایی هست...
گاهی واقعا خیال میکنم
روی دست خدا ماندهام
خسته اش کرده ام...
راهی نیست
باید چمدانم را ببندم
راه بیفتم... بروم...
و میروم
اما به درگاه نرسیده از خود میپرسم:
کجا...؟!
کجا را دارم... کجا بروم؟
#سید_علی_صالحی
✨@avayeqoqnus✨
به نام خداوندِ دلهای پاک
که نامش بود در دلت تابناک
به نام کسی که تو را آفرید
سرآغازِ عشق است و نور امید
صبح زیباتون بخیر 🌞 🌺
✨ @avayeqoqnus✨
.
گر نگهدار من آنست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد 🌺
#خدا
✨ @avayeqoqnus ✨
📚 قلیان مخصوص شاه عباس !
نقل است "شاه عباس صفوی" رجال کشور را به ضیافت شاهانه مهمان کرد و دستور داد تا درسرقلیان ها بجای تنباکو، از سرگین اسب استفاده نمایند.
مهمان ها مشغول کشیدن قلیان شدند! و دود و بوی پِهِن اسب فضا را پر کرد، اما رجال، از بیم ناراحتی شاه، پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی نکشیده بودند!
شاه رو به آنها کرده و گفت: "سرقلیان ها با بهترین تنباکو پر شده اند، آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است."
همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند:" براستی تنباکویی بهتر از این نمیتوان یافت."
شاه به رییس نگهبانان دربار که پکهای بسیار عمیقی به قلیان می زد گفت: "تنباکویش چطور است؟"
رییس نگهبانان گفت:
"به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان میکشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیده ام!."
شاه با تحقیر به آنها نگاهی کرد و گفت: "مرده شوی تان ببرد که بخاطر حفظ پست و مقام، حاضرید بجای تنباکو، پِهِن اسب بکشید و بَه بَه و چَه چَه کنید!"
#داستان
✨@avayeqoqnus✨
عاشقانهای از #جامی:
عاشقی باشم به تو افروخته
دیده را از دیگران بردوخته
گرچه باشم ناظر از هر منظری
جز تو در عالم نبینم دیگری ❤️
✨@avayeqoqnus✨