eitaa logo
آوای ققنوس
8.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
573 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️دعای زیبایی به سبک حکیم نظامی: خداوندا در توفیق بگشای نظامی را ره تحقیق بنمای دلی ده کو یقینت را بشاید زبانی کافرینت را سراید مده ناخوب را بر خاطرم راه بدار از ناپسندم دست کوتاه آمین 🙏 @avayeqoqnus
پادشاهی در شهر گذر می‌کرد. مردی را دید که بزغاله‌ای با خود می ‎برد. شاه گفت : بزغاله  را به چند خریده‌ای؟ مرد گفت : خانه‌ای داشتم، سال پیش فروختم که خانه‌ی بهتری بخرم. امسال با پول آن خانه  توانستم این بزغاله را بخرم. پادشاه گفت : خانه‌ای  دادی و بزغاله گرفتی؟ مرد گفت : به برکت پادشاهی شما، سال دیگر با پول این بزغاله مرغکی توانم خرید. از مخزن ‌الاسرار نظامی گنجوی @avayeqoqnus
Road-profile-photo-13.jpg
100.4K
مرا بگیر و ببر تا سکوت و تنهایی … مرا بگیر و ببر هرکجا که آنجایی دلم هوای سفر کرده است، کاری کن مرا بگیر و ببر تا شبی تماشایی… تو باشی و من و جاده، تو باشی و من و عشق منی که ماهیِ قرمز، تویی که دریایی … بیا به رسم پریدن، تو آسمانم شو بیا که اوج بگیرم به شور و شیدایی تو انتهای وفایی، کسی شبیه تو نیست دلم گرفته عزیزم، کجای دنیایی ؟ ♦️این پست برای دوستان علاقه مندتون بفرستید 🙏❤ @avayeqoqnus
📚 خانه‌ی پنجره طلایی ⚜ پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب بر می خاست و تا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود. هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا می رفت تا کمی استراحت کند. در دور دست ها خانه ای با پنجره های طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود. با خود می گفت: اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه هم حتما بسیار عالی خواهد بود. بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک آن را می بینم... یک روز پدر به پسرش گفت به جای او کارها را انجام می دهد و او می تواند در خانه بماند. پسر هم که فرصت را مناسب دید غذایی برداشت و به طرف آن خانه و پنجره های طلایی رهسپار شد. راه بسیار طولانی تر از آن بود که تصورش را می کرد. بعد از ظهر بود که به آن جا رسید و با نزدیک شدن به خانه متوجه شد که از پنجره های طلایی خبری نیست و در عوض خانه ای رنگ و رو رفته و با نرده های شکسته دید. به سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا در آورد. پسر بچه ای هم سن خودش در را گشود. سوال کرد که آیا او خانه پنجره طلایی را دیده است یا خیر؟ پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت ایوان برد. در حالی که آنجا می نشستند نگاهی به عقب انداختند و در انتهای همان مسیری که طی کرده بود و هم زمان با غروب آفتاب، خانه خودشان را دید که با پنجره های طلایی می درخشید. @avayeqoqnus
🌱تا کی؟ 🌱 ای معدن ناز، ناز تا کی؟ بر من در تو فراز تا کی؟ در حسرت یک نظر بمردیم چشم تو به خواب ناز تا کی؟ تو ابروی خویش می پرستی در قبله کج نماز تا کی؟ شمعم خوانی و سوزیم زار بر سوخته ها گداز تا کی؟ بس نیست هلاک من به زلفت دیگر شب من دراز تا کی؟ تیری که بر سینه خورد محمود در کشمکش ایاز تا کی؟ بخل تو برای نیم بوسی بر خسرو پاک باز تا کی 《امیر خسرو دهلوی》 @avayeqoqnus
بچه ها جون می دونستید که امیر خسرو دهلوی اهل هندوستان بوده؟ امیر خسرو دهلوی یکی از بزرگ ترین شاعران پارسی گوی هندوستان هست که به "سعدی هند" معروف بوده. این شاعر نامدار قرن ۷ و ۸ هجری در پیتالی متولد شده و در دهلی چشم از جهان فرو بسته. @avayeqoqnus
بارگیری (6).jpeg
9.8K
🌸 نمیگویم به وصل خویش شادم گاه گاهی کن 🌸 بلاگردان چشمت کن مرا گاهی نگاهی کن @avayeqoqnus
🌱حکایت حاتم طایی و درویش زرنگ 🌱 روزی حاتم طایی در صحرا عبور می‌کرد، درویشی راه بر او گرفت و از وی ده هزار  دینار کمک بلاعوض خواست. حاتم گفت: ده هزار دینار بسیار خواستی، درویش گفت:  یک دینار بده. حاتم گفت: آن زیاده طلبی چه بود و این کم خواستن از چه سبب است؟ درویش گفت: از شخصی چون تو کمتر از ده هزار دینار نباید درخواست کرد و به چون تویی کمتر از این مبلغ نمی‌توان بخشید!! حاتم دستور داد ده هزار دینار درخواستی درویش را به او پرداخت کردند. @avayeqoqnus  
خیلی زیباست 👌❣ اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غزل شبیه غزل های من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی ترا کنار خود احساس می کنم اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست آیا هنوز آمدنت را بها کم است ♦️ این شعر زیبا رو برای دوستانتون هم بفرستید @avayeqoqnus
1960103563-samatak-com.jpg
117.3K
☘ سهم امروزتان شادی ☘ سهم زندگیتون عشق ☘ سهم قلبتون مهربانی ☘ سهم چشمتون زیبایی و ☘ سهم عمرتون عزت باشه ☘ صبحتان پرازمحبت الهی 🌸 روزتون پرانرژی و پربرکت دوستانِ جان 🙏❤ @avayeqoqnus
دلبری به سبک مولانای جان ❣ دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من خواب شبم ربوده‌ای مونس من تو بوده‌ای درد توام نموده‌ای غیر تو نیست سود من جان من و جهان من زهره آسمان من آتش تو نشان من در دل همچو عود من جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم هیچ نبود در بین گفت من و شنود من این شعر زیبا رو برای دوستانتون هم ارسال کنید 🙏❤ @avayeqoqnus
بچه ها جون چهار شنبه سوریتون خیلی مبارک 😍🌸✋ در ادامه تاریخچه کوتاهی از چهارشنبه سوری رو با هم بخونیم: 👇