📚 خانهی پنجره طلایی ⚜
پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست
زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع
خورشید از خواب بر می خاست و تا شب
به کارهای سخت روزانه مشغول بود.
هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا
می رفت تا کمی استراحت کند.
در دور دست ها خانه ای با پنجره های طلایی همواره نظرش را جلب می کرد
و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن
خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید
داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود.
با خود می گفت: اگر آنها قادرند پنجره های
خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه
هم حتما بسیار عالی خواهد بود.
بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک
آن را می بینم...
یک روز پدر به پسرش گفت به جای او
کارها را انجام می دهد و او می تواند در
خانه بماند.
پسر هم که فرصت را مناسب دید غذایی
برداشت و به طرف آن خانه و پنجره های
طلایی رهسپار شد.
راه بسیار طولانی تر از آن بود که تصورش
را می کرد.
بعد از ظهر بود که به آن جا رسید و با
نزدیک شدن به خانه متوجه شد که
از پنجره های طلایی خبری نیست و در
عوض خانه ای رنگ و رو رفته و با نرده
های شکسته دید.
به سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا
در آورد.
پسر بچه ای هم سن خودش در را گشود.
سوال کرد که آیا او خانه پنجره طلایی را
دیده است یا خیر؟
پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت
ایوان برد.
در حالی که آنجا می نشستند نگاهی به
عقب انداختند و در انتهای همان مسیری
که طی کرده بود و هم زمان با غروب
آفتاب، خانه خودشان را دید که با پنجره
های طلایی می درخشید.
#داستان
#داستان_کوتاه
✨ @avayeqoqnus✨
🌱تا کی؟ 🌱
ای معدن ناز، ناز تا کی؟
بر من در تو فراز تا کی؟
در حسرت یک نظر بمردیم
چشم تو به خواب ناز تا کی؟
تو ابروی خویش می پرستی
در قبله کج نماز تا کی؟
شمعم خوانی و سوزیم زار
بر سوخته ها گداز تا کی؟
بس نیست هلاک من به زلفت
دیگر شب من دراز تا کی؟
تیری که بر سینه خورد محمود
در کشمکش ایاز تا کی؟
بخل تو برای نیم بوسی
بر خسرو پاک باز تا کی
《امیر خسرو دهلوی》
#دهلوی
@avayeqoqnus
بچه ها جون می دونستید که امیر خسرو دهلوی اهل هندوستان بوده؟
امیر خسرو دهلوی یکی از بزرگ ترین شاعران پارسی گوی هندوستان هست که به "سعدی هند" معروف بوده.
این شاعر نامدار قرن ۷ و ۸ هجری در پیتالی متولد شده و در دهلی چشم از جهان فرو بسته.
#آیا_میدانستید
@avayeqoqnus
بارگیری (6).jpeg
9.8K
🌸 نمیگویم به وصل خویش
شادم گاه گاهی کن
🌸 بلاگردان چشمت کن
مرا گاهی نگاهی کن
#شعر
#دهلوی
@avayeqoqnus
🌱حکایت حاتم طایی و درویش زرنگ 🌱
روزی حاتم طایی در صحرا عبور میکرد، درویشی راه بر او گرفت و از وی ده هزار دینار کمک بلاعوض خواست.
حاتم گفت: ده هزار دینار بسیار خواستی، درویش گفت: یک دینار بده.
حاتم گفت: آن زیاده طلبی چه بود و این کم خواستن از چه سبب است؟
درویش گفت: از شخصی چون تو کمتر از ده هزار دینار نباید درخواست کرد و به چون تویی کمتر از این مبلغ نمیتوان بخشید!!
حاتم دستور داد ده هزار دینار درخواستی درویش را به او پرداخت کردند.
#حکایت
#حاتم_طایی
@avayeqoqnus
خیلی زیباست 👌❣
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است
#محمد_علی_بهمنی
♦️ این شعر زیبا رو برای دوستانتون هم بفرستید
@avayeqoqnus
1960103563-samatak-com.jpg
117.3K
☘ سهم امروزتان شادی
☘ سهم زندگیتون عشق
☘ سهم قلبتون مهربانی
☘ سهم چشمتون زیبایی و
☘ سهم عمرتون عزت باشه
☘ صبحتان پرازمحبت الهی
🌸 روزتون پرانرژی و پربرکت
دوستانِ جان 🙏❤
@avayeqoqnus
❣دلبری به سبک مولانای جان ❣
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من
خواب شبم ربودهای مونس من تو بودهای
درد توام نمودهای غیر تو نیست سود من
جان من و جهان من زهره آسمان من
آتش تو نشان من در دل همچو عود من
جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم
هیچ نبود در بین گفت من و شنود من
#مولوی
#مولانا
این شعر زیبا رو برای دوستانتون هم ارسال کنید 🙏❤
@avayeqoqnus
بچه ها جون چهار شنبه سوریتون خیلی مبارک 😍🌸✋
در ادامه تاریخچه کوتاهی از چهارشنبه سوری رو با هم بخونیم: 👇
آیین های معروف چهار شنبه سوری
چهار شنبه سوری متشکل از واژه ی "چهارشنبه" که نام یکی از روزهای هفته است و واژه ی “سور” که به معنای جشن و شادی، آغاز گرم شدن زمین و جشن آغاز بهار است، می باشد.
طبق آیین باستان در این روز ( غروب سه شنبه آخر سال) آتش بزرگی برافروخته میشود که تا صبح روز بعد و طلوع خورشید روشن نگه داشته میشود.
یکی از مهم ترین مراسم این روز آتش افروختن است.
مردم کوپه های هیزم را آتش میزنند و در حالیکه از روی آن میپرند این شعر را میخوانند:
زردی من از تو، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا
یکی دیگر از مراسم این روز قاشق زنی است. این مراسم به این صورت بوده که دختران و پسران چادری بر سر و روی خود میکشیدند تا شناخته نشوند. آن ها قاشقی با کاسه ای مسی برمی داشتند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتادند و در مقابل هفت خانه بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زدند.
صاحب خانه شیرینی یا آجیل و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذاشت.
اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نمی آوردند، از برآمدن آرزو و حاجت خود نا امید می شدند.
چهار شنبه سوری آیین های دیگری هم دارد از جمله: شال اندازی، کوزه شکستن و فال گوش ایستادن.
#چهارشنبه_سوری
♦️ اگر این مطلب براتون مفید بود لطفا برای دوستانتون هم ارسال کنید 🙏
@avayeqoqnus
🔥 شعر زیبای مخصوص چهارشنبه سوری 🔥
جشن آتش جشن شادی جشن نور
گاه آتش بازی و شام سرور
آتشِ زرتشت و نور ایزدی
پرتوی از بارگاهِ سرمدی
از اهورایی که شادی آفرید
در پناهش مهر و نیکی شد پدید
رمزٍ آتش پاکی و روشنگری
سرخی و گرما و شادی پروری
یادگاری از کهن آیین ما
روزگارانِ خوش و شیرین ما
#شعر
#چهارشنبه_سوری
@avayeqoqnus
images (10).jpeg
15.6K
☘ صبح امید و پرتو دیدار و
بزم مهر
☘ ای دل بیا که این همه اجر
وفای توست
☘ این باد خوش نفس به مراد
تو می وزد
☘ رقص درخت و عشوه ی گل
در هوای توست ..
#هوشنگ_ابتهاج
آرزو میکنم امروز خبری بهتون برسه که از خوشحالی قند تو دلتون آب بشه ❣
صبحتون زیبا دوستان جان 🙏🌸
@avayeqoqnus