بارگیری (6).jpeg
9.8K
🌸 نمیگویم به وصل خویش
شادم گاه گاهی کن
🌸 بلاگردان چشمت کن
مرا گاهی نگاهی کن
#شعر
#دهلوی
@avayeqoqnus
🌱حکایت حاتم طایی و درویش زرنگ 🌱
روزی حاتم طایی در صحرا عبور میکرد، درویشی راه بر او گرفت و از وی ده هزار دینار کمک بلاعوض خواست.
حاتم گفت: ده هزار دینار بسیار خواستی، درویش گفت: یک دینار بده.
حاتم گفت: آن زیاده طلبی چه بود و این کم خواستن از چه سبب است؟
درویش گفت: از شخصی چون تو کمتر از ده هزار دینار نباید درخواست کرد و به چون تویی کمتر از این مبلغ نمیتوان بخشید!!
حاتم دستور داد ده هزار دینار درخواستی درویش را به او پرداخت کردند.
#حکایت
#حاتم_طایی
@avayeqoqnus
خیلی زیباست 👌❣
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است
#محمد_علی_بهمنی
♦️ این شعر زیبا رو برای دوستانتون هم بفرستید
@avayeqoqnus
1960103563-samatak-com.jpg
117.3K
☘ سهم امروزتان شادی
☘ سهم زندگیتون عشق
☘ سهم قلبتون مهربانی
☘ سهم چشمتون زیبایی و
☘ سهم عمرتون عزت باشه
☘ صبحتان پرازمحبت الهی
🌸 روزتون پرانرژی و پربرکت
دوستانِ جان 🙏❤
@avayeqoqnus
❣دلبری به سبک مولانای جان ❣
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من
خواب شبم ربودهای مونس من تو بودهای
درد توام نمودهای غیر تو نیست سود من
جان من و جهان من زهره آسمان من
آتش تو نشان من در دل همچو عود من
جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم
هیچ نبود در بین گفت من و شنود من
#مولوی
#مولانا
این شعر زیبا رو برای دوستانتون هم ارسال کنید 🙏❤
@avayeqoqnus
بچه ها جون چهار شنبه سوریتون خیلی مبارک 😍🌸✋
در ادامه تاریخچه کوتاهی از چهارشنبه سوری رو با هم بخونیم: 👇
آیین های معروف چهار شنبه سوری
چهار شنبه سوری متشکل از واژه ی "چهارشنبه" که نام یکی از روزهای هفته است و واژه ی “سور” که به معنای جشن و شادی، آغاز گرم شدن زمین و جشن آغاز بهار است، می باشد.
طبق آیین باستان در این روز ( غروب سه شنبه آخر سال) آتش بزرگی برافروخته میشود که تا صبح روز بعد و طلوع خورشید روشن نگه داشته میشود.
یکی از مهم ترین مراسم این روز آتش افروختن است.
مردم کوپه های هیزم را آتش میزنند و در حالیکه از روی آن میپرند این شعر را میخوانند:
زردی من از تو، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا
یکی دیگر از مراسم این روز قاشق زنی است. این مراسم به این صورت بوده که دختران و پسران چادری بر سر و روی خود میکشیدند تا شناخته نشوند. آن ها قاشقی با کاسه ای مسی برمی داشتند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتادند و در مقابل هفت خانه بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زدند.
صاحب خانه شیرینی یا آجیل و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذاشت.
اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نمی آوردند، از برآمدن آرزو و حاجت خود نا امید می شدند.
چهار شنبه سوری آیین های دیگری هم دارد از جمله: شال اندازی، کوزه شکستن و فال گوش ایستادن.
#چهارشنبه_سوری
♦️ اگر این مطلب براتون مفید بود لطفا برای دوستانتون هم ارسال کنید 🙏
@avayeqoqnus
🔥 شعر زیبای مخصوص چهارشنبه سوری 🔥
جشن آتش جشن شادی جشن نور
گاه آتش بازی و شام سرور
آتشِ زرتشت و نور ایزدی
پرتوی از بارگاهِ سرمدی
از اهورایی که شادی آفرید
در پناهش مهر و نیکی شد پدید
رمزٍ آتش پاکی و روشنگری
سرخی و گرما و شادی پروری
یادگاری از کهن آیین ما
روزگارانِ خوش و شیرین ما
#شعر
#چهارشنبه_سوری
@avayeqoqnus
images (10).jpeg
15.6K
☘ صبح امید و پرتو دیدار و
بزم مهر
☘ ای دل بیا که این همه اجر
وفای توست
☘ این باد خوش نفس به مراد
تو می وزد
☘ رقص درخت و عشوه ی گل
در هوای توست ..
#هوشنگ_ابتهاج
آرزو میکنم امروز خبری بهتون برسه که از خوشحالی قند تو دلتون آب بشه ❣
صبحتون زیبا دوستان جان 🙏🌸
@avayeqoqnus
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ، زَهره دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانهی بهار
بیتو ولی زمینهی پیدا شدن نداشت
دل ها اگر چه صاف، ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت
《سلمان هراتی》
#شعر
#سلمان_هراتی
@avayeqoqnus
📚 داستان مرد حمامی که پادشاه شد!
این نیز بگذرد ...
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او میگوید: فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن.
دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد و دید مرد حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.
به نزد حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و...
حمامی گفت: این نیز بگذرد.
یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتریها پول میگیرد.
مرد وارد حمام شد و گفت: یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری، حمامی گفت: این نیز بگذرد.
دو سال بعد هم خواب دید. این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید. وقتی جویا شد گفتند: او دیگر حمامی نیست در بازار تیمچهای دارد و یکی از معتمدین بزرگ است.
به بازار رفت و آن مرد را دید و گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون میبینم معتمد بازار و صاحب تیمچهای شدهای.
حمامی گفت: این نیز بگذرد.
مرد تعجب کرد گفت: دوست من، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟
چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آن جا نبود.
مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود میخواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین میدانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند.
کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.
مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود.
جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت: خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی میبینم.
پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد.
مرد شگفت زده شد و گفت: از مقام پادشاهی بالاتر چه میخواهی که باید بگذرد؟!
ولی مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد به او گفتند: پادشاه مرده است.
او ناراحت شد و به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد.
مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده اند حک شده "این نیز بگذرد."
هم موسم بهــار طرب خیـز بگــذرد
هم فصــل ناملایم پاییــز بگــــذرد
گر ناملایمی به تــو کـرد از قضــا
خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد 🍂
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨@avayeqoqnus✨
3827.jpg
29.2K
به چشم هات اعتماد نکن.
اونها فقط محدودیتها رو نشون میدن.
با فهم و درکت نگاه کن، دنبال چیزی بگرد که میدونی و راه پرواز رو خواهی دید.
محدودیتی در کار نیست!
#بریده_کتاب: جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ
@avayeqoqnus