.
سکوت شب
می تواند دلیلی باشد
برای شروع دلتنگی
درست از همان لحظهای که
بدانی شنوندهای نیست
برای شنیدن دلتنگی هایت 💔
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
معجزات خدا
همیشه در حال رخ دادن هستند
به خودت اطمینان قلبی بده
و با باور قلبی
منتظر معجزه زندگی ات باش
صبح بخیر و شادکامی 🌞🌸
امروزتون پر از معجزه های خدایی رفقا 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
الهی؛
خود را از همه به تو وابستم،
اگر بداری تو را پرستم،
و اگر نداری خودپرستم؛
نومید مساز،
بگیر دستم.
آمین 🙏🌸
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
✨ @avayeqoqnus ✨
💐🍃💐🍃💐🍃
طلوعِ صبحی و بس بی نظیر و زیبایی
پر از پگاهی و در عشق و شور یکتایی
در آسمانِ جمالت نشسته نرگسِ حُسن
تو از تبار بهشتی ، خود مسیحایی
طلوع معجزه در آفتاب روشن توست
یگانه عشقِ فریبنده ی اهورایی
تبلورِ تو در این جامِ بیکران پیداست
و در عروج تو پیداست عرش اعلایی
شکسته قامت شب در تداوم نورت
در آسمان نگاهت ، نشسته دریایی
تویی که غنچه ی خورشید در تبسّم تو
به گل نشست زمانی که دید می آیی
کویر تشنه ی جان را صفای روح و دلی
ببار بر دلِ این سرزمینِ رویایی
هزار باغ پر از گل ، شکفته در قدمت
پر از جوانه و لبریز از شکوفایی
صدای پای تو شد بهترین ترانه ی دل
حضورِ توست پر از شور و شوق و شیدایی
تویی که چشمه ی حُسنی ، عروج جان و دلی
و می دهی به جهان جلوه ای تماشایی
بیا که عاشق چشمان توست کوچه ی عشق
بیا که پنجره ها را به نور بگشایی
بیا که باغ جهان را به یُمن مقدم خود
به غنچه های پر از مِهر خود بیارایی
بیا که با نفست روح و جان انسان را
به لطف خویش پر از عشق و شور فرمایی
آغاز امامت امام زمان (عج ) برهمه ی دوستداران حضرتش مبارک باد 💐
🔸 ارسالی از خانم لیلا کباری قطبی
از اعضای محترم کانال
#لیلا_سادات_کباری_قطبی
#شما_ارسال_کردید
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📗 نوازنده ویولون در مترو
🔸🔸 این داستان یک رخداد واقعی است 🔸🔸
در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویولون کرد.
این مرد در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه از بهترین قطعات باخ را نواخت.
چون آن ساعت از شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند.
سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدمهایش کاست و چند ثانیهای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد.
یک دقیقه بعد، ویولونزن اولین انعام خود را دریافت کرد.
خانمی بیآنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسهاش انداخت و با عجله به راه خود ادامه داد.
چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، به دیوار پشت سر تکیه داد، ولی ناگهان نگاهی به ساعت خود انداخت و با عجله از صحنه دور شد.
کسی که بیش از همه به ویولون زن توجه نشان داد، کودک سه سالهای بود که مادرش با عجله و کشان کشان او را همراه خود می برد.
کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویولونزن پرداخت، اما مادر او را محکم تر کشید و کودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویولونزن بود، همراه مادر رفت.
این صحنه، توسط چندین کودک دیگر نیز به همان ترتیب تکرار شد، و والدینشان بلا استثنا برای بردنشان به زور متوسل شدند.
در طول مدت ۴۵ دقیقهای که ویولونزن
می نواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند.
بیست نفر انعام دادند، بیآنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویولونزن شد.
وقتی که ویولونزن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد، نه کسی تشویق کرد، و نه کسی او را شناخت.
هیچکس نمیدانست که این ویولونزن همان "جاشوا بل" است که نوازنده یکی از پیچیدهترین قطعات نوشته شده برای ویولون به ارزش سه ونیم میلیون دلار میباشد و از بهترین چهره های موسیقی جهان است.
جاشوا بل، دو روز قبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تئاترهای شهر بوستون، برنامهای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیشفروش شده بود و قیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.
این یک داستان واقعی است. نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو تحقیقی بود که توسط واشینگتن پست ترتیب داده شده بود تا بتوانند سلیقه و اولویت های مردم را شناسایی کنند.
مردم فقط قدر لذت هایی را می دانند که بابت به دست آوردن آنها، متحمل صرف هزینه و وقت زیادی شده باشند.
نعمت های مجانی، هر چند بسیار با ارزش باشند، مورد توجه و تمجید کسی قرار نمی گیرند. 👌
#داستان
#داستان_واقعی
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔸 بخشی از ویولون نوازی جاشوا بل
در ایستگاه مترو در شهر واشنگتن
دی سی
#داستان_واقعی
#کلیپ
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
داشتم فکر می کردم
پاییز هم فصل قشنگی است
برایِ آمدنت 🌹
چقدر مِهرش به مهربانی تو میآید
و بارانش به اشکهای من
وقتی یاد تو میافتم 🪴🍂
عصرتون گرمو دلچسب رفقا 💐
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📜 نماز طولانی عابد
آورده اند که روزی عابدی نمازش را به درازا کشید و چون نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد.
عابد او را گفت : "آنچه از من دیدی ، تو را به شگفتی نیاورد که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا مشغول بود و سپس چنان شد که شد."
#حکایت
✨ @avayeqoqnus ✨
.
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با منِ تنها دارد 🌹
#فاضل_نظری
✨ @avayeqoqnus ✨
.
انصاف نیست.
دنیا آنقدر کوچک باشد
که آدمهای تکراری را روزی هزار بار ببینی
و آنقدر بزرگ باشد که
نتوانی آن کسی را که
دلت میخواهد حتی یک بار ببینی. 🌱
🔸 از کتاب "تنهایی پرهیاهو
نوشته بهومیل هرابال
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
در کارِ تو هر روز گرفتارترم
غمهای تورا به جان خریدارترم
هر روز به چشم من نِکو رویتری
هرچند که بیش بینمت زارترم 🌹
#انوری
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🔆 بعضی آدم ها می آیند که بمانند..
که دلیلِ حالِ خوبمان شوند؛
که بشوند همدم روزها و شب های بی قراری؛
بشوند شریک حال خوب و بدمان!
🔆 بعضی آدم ها عجیب خنده روی لبمان
می نشانند!
می آیند و می شوند رفیقِ شفیقِمان؛
🔆 از همان ها که عمری دلمان بهانه شان
را می گرفت؛
همان ها که با بودنشان قلبمان نفسِ تازه
و روحمان جان می گیرد
🔆 بعضی آدم ها هرچند دیر می آیند امّا
خیلی زود ساکنِ ابدیِ خانه ی قلبمان
می شوند… 👌🌻
#دلنوشته
#حس_خوب
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
صبح یعنی یـک سلام نابِ ناب
صبح یعنی دست دادن با آفتاب
صبح یعنی عطر خوب رازقی
صبح یعنی حس خوب عاشقی
صبح تون بخیر و شادکامی رفقا 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
💢 مردم چه می گویند؟
می خواستم به دنیا بیایم، در یک زایشگاه عمومی؛
پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی!
مادرم گفت: چرا؟
پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟
می خواستم به مدرسه بروم،
همان مدرسه ی سر کوچه؛
مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی!
پدرم گفت: چرا؟
مادرم گفت: مردم چه می گویند؟
به رشته ی انسانی علاقه داشتم.
پدرم گفت: فقط ریاضی!
گفتم: چرا؟
پدرم گفت: مردم چه می گویند؟
با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم.
خواهرم گفت: مگر من بمیرم.
گفتم: چرا؟
خواهرم گفت: مردم چه می گویند؟
می خواستم پول مراسم عروسی را
سرمایه ی زندگیم کنم.
پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی.
گفتم: چرا؟
گفتند: مردم چه می گویند؟
می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم.
مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟
گفت: مردم چه می گویند؟
می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد.
همسرم گفت: خدا مرگم دهد.
گفتم: چرا؟
گفت: مردم چه می گویند؟
بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در یک زایشگاه عمومی.
پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی!
گفتم: چرا؟
گفت: مردم چه می گویند؟
فرزندم می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلیش را برگزیند، ازدواج کند...
می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد.
پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید.
دخترم گفت: چه شده؟
زنم گفت: مردم چه می گویند؟
مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت.
خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند.
اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟
خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.
حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه دارم و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نبود:« مردم چه می گویند؟»
مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، حالا حتی لحظه ای هم نگران من نیستند.
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
پاییز آمده
تا سرود خیال انگیز عشق بخواند،
باغچه را به مهمانی رنگ برساند
و آوای خوش باران را بباراند …
عصر پاییزی تون قشنگ و دلبرانه 🍁🌿
✨ @avayeqoqnus ✨