ای معدن ناز، ناز تا کی؟
بر من در تو فراز تا کی؟
در حسرت یک نظر بِمُردیم
چشم تو به خواب ناز تا کی؟
تو ابروی خویش می پرستی
در قبله کج نماز تا کی؟
شمعم خوانی و سوزیم زار
بر سوخته ها گُداز تا کی؟
بس نیست هلاک من به زلفت
دیگر شب من دراز تا کی؟
تیری که بر سینه خورد محمود
در کشمکش ایاز تا کی؟
بُخل تو برای نیم بوسی
بر خسرو پاک باز تا کی؟
#دهلوی
✨@avayeqoqnus✨
🌾🍃🌾
عارفی را پرسیدند:
زندگی به ''جبر'' است یا به ''اختیار''؟
پاسخ داد:
امروز را به ''اختیار'' است
تا چه بکارم؛
اما
فردا ''جبر" است؛
چرا که به ''اجبار'' باید درو کنم
هر چیزی را که دیروز به ''اختیار''
کاشتهام.
#حکمت
✨@avayeqoqnus✨
.
خروش موج با من میکند نجوا
که هرکس دل به دریا زد رهایی یافت
#فریدون_مشیری
✨@avayeqoqnus✨
دوام بیاور؛
حتی اگر طنابِ طاقتت به باریک ترین
رشته اش رسید ...
حتی اگر از زمین و زمانه بریدی
حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن،
کم آوردی ...
در ذهنت مرور کن؛
تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ،
زیرِ دست و پایِ روزمرگیات، جولان میدهند؛
تمامِ آن ثانیه هایی که مطمئن بودی نمیشود، اما شد !
تمامِ آن لحظه هایی که فکر میکردی
پایانِ راه است ، اما نبود !
می بینی ؟! خدا حواسش به همه چیز هست ؛
دوام بیاور رفیق ... 🤌🪴
#حس_خوب
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا . . .
روزم را با نام و حضور تو آغاز میکنم
حضوری که آشکار است :
در درختان و در برگهایشان
در انوار نورانی خورشید
در نوای زیبای پرندگان
در هوای دلنواز بهاری
در سنگریزه های کف رودخانه ها و ...
صبح بخیر 🌞🌸
الهی به امید خودت 🙏
✨@avayeqoqnus✨
الله تویی وز دلم آگاه تویی
درمانده منم دلیل هر راه تویی
گر مورچهای دم زند اندر تک چاه
آگَه ز دم مورچه در چاه تویی
🔻 رباعیات نقل شده از ابوسعید
اباالخیر از دیگر شاعران
✨@avayeqoqnus✨
.
📘 حکایت سه ماهی در آبگیر
سه ماهی در آبگیر کوچکی زندگی میکردند.
یکی از آنها زرنگ و باهوش بود، دیگری هوش کمتری داشت و ماهی سوم نادان و کم عقل بود.
روزی دو ماهیگیر که از کنار آبگیر میگذشتند، ماهیها را دیدند.
آنها با هم قرار گذاشتند که تور خود را بیاورند و ماهیها را بگیرند.
سه ماهی حرفهای ماهیگیران را شنیدند.
ماهی زرنگ و باهوش، بدون اینکه وقت را از دست بدهد از راه باریکی که آبگیر را به جوی آبی وصل میکرد، فرار کرد و جان خود را نجات داد.
فردا ماهیگیران رسیدند و راه ورود و خروج جوی آب به آبگیر را بستند.
ماهی دوم که تازه متوجه خطر شده بود، با خودش گفت: «اگر زودتر فکری نکنم و کاری انجام ندهم، به دست ماهیگیران گرفتار میشوم.»
سپس خودش را به مردن زد و به روی آب آمد.
یکی از ماهیگیران او را دید و فکر کرد که ماهی مرده است، او را از داخل آبگیر گرفت و به طرف جوی آب پرت کرد.
ماهی از این فرصت استفاده کرد و به سرعت از آنجا دور شد و نجات پیدا کرد.
اما ماهی سوم که از عقل و فکر خود به موقع استفاده نکرده بود، آنقدر به این طرف و آن طرف رفت تا در دام ماهیگیران افتاد و گرفتار شد.
پ.ن: 👈 اصل این قصه در کتاب کلیله و دمنه آمده است و مولوی هم در دفتر چهارم مثنوی آن را ذکر کرده است.
#حکایت
#حکایت_آموزنده
✨@avayeqoqnus✨
🌼 بدید از دور پیری را جوانی
🌿 خمیده پشتِ او همچون کمانی
🌼 ز سودای جوانی گفت ای پیر
🌿 به چندست آن کمان پیش آی زرگیر
🌼 جوان را پیر گفت ای زندگانی
🌿 مرا بخشیدهاند این رایگانی
🌼 نگه میدار زر ای تازه بُرنا
🌿 تو را هم رایگان بخشند فردا
🔻 از "اسرارنامه"ی عطار نیشابوری
#عطار
✨@avayeqoqnus✨
پیر مردی قد خمیده در حال عبور بود،
جوانی بی ادب به تمسخر به او گفت:
این کمان را چند خریدی؟
پیرمرد گفت:
گذر زمان به تو هم رایگان خواهد داد، صبر داشته باش.
🔻 از اسرارنامهی عطار نیشابوری
پ.ن: دوستان، این حکایت کوتاه، به نثر درآمدهی همان شعر بالا از اسرارنامه عطار نیشابوریست.
#عطار
#حکایت
✨@avayeqoqnus✨
یاد بگیریم که
در شادیها علت باشیم،
نه شریک...
و در غمها شریک باشیم
نه علت...
عصرتون زیبا و دلچسب 🪴
✨@avayeqoqnus✨
تو مرا آزردی
که خودم
کوچ کنم از شهرت...
تو خیالت راحت !
میروم از قلبت ،
میشوم دورترین
خاطره در شبهایت...
تو به من میخندی !
و به خود میگویی:
باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...
برنمیگردم ، نه !
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...
عشق زیباست و حرمت دارد ...
✍ مولود مهدوی
✨@avayeqoqnus✨
فردوسی ده صفت در انسان را با عنوان
ده ديو بر میشمرد:
آز، نياز، رشک، ننگ، كين، خشم
سخنچينی، دورویی، ناپاکی و ناسپاسی.
وقتی روان انسان در دست اينان باشد،
روشنی و فروغ ميميرد و انسان در ظلمات گم میشود.
#فردوسی
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دشمنان برند
شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است
شکایت کجا بریم 🥀
#سعدی
✨@avayeqoqnus✨
.
یک پسر و دختر کوچک مشغول بازی
با یکدیگر بودند.
پسر کوچولو یک سری تیله و دختر
چندتایی شیرینی داشت.
پسر گفت: "من همه تیله هامو بهت
میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من
بده،" دختر قبول کرد...
پسر بزرگترین و زیباترین تیله را یواشکی
برداشت و بقیه را به دختر داد؛ اما دختر
کوچولو همانطور که قول داده بود تمام
شیرینی هایش را به پسرک داد.
آن شب دختر کوچولو خوابید و تمام شب
خواب بازی با تیله های رنگارنگ را دید...
اما پسر کوچولو تمام شب نتوانست
بخوابد به این فکر میکرد که حتما دخترک
هم مقداری از شیرینی هایش را قایم
کرده و همه را به او نداده است...
عذاب، مال کسی است که صادق
نیست؛ و آرامش، از آن کسانی است که
صادقند.
👈لذت دنیا مال کسی نیست که با افراد
صادق زندگی میکند، از آن کسانی است
که با وجدان صادق زندگی میکنند.
#تلنگر
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
همه جهان
بازتاب اعمال خودمان است،
پس برای دیگران
آرامش ایجاد کنیم،
تا بازتاب آن
در زندگی خودمان جاری شود.
صبح بخیر رفقا 🌞🌺
روزتون سرشار از آرامش 💚
✨@avayeqoqnus✨
خدای مهربانم؛
ناامیدان را امید
بیپناهان را پناه
و بیقراران را قرار ده
آمین 🙏🌺
✨@avayeqoqnus✨