eitaa logo
آیات غمزه
919 دنبال‌کننده
40 عکس
1 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
! دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا دیده بگشا بر عدم، ای مستی هستی فزا دیده بگشا ای پس از سوءالقضا حسن القضا دیده بگشا از کرم، رنجور دردستان، علی! بحر مروارید غم، گنجور مردستان، علی! دیده بگشا رنج انسان بین و سیل اشک و آه کِبر پَستان بین و جام جهل و فرجام گناه تیر و ترکش، خون و آتش، خشم سرکش، بیم چاه دیده بگشا بر ستم؛ بر این فریبستان، علی! شمع شب‌های دژم، ماه غریبستان، علی! دیده بگشا! نقش انسان ماند با جامی تَهی سوخت لاله، مُرد لیلی، خشک شد سَرو سَهی زآ گهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان، علی! تیره شد از بیش و کم آیینۀ هستان، علی! @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/40486/categoryId/123
رود است علی، پاک و زلال است و روان کوه است علی که استوار است و گران من رود ندیده ام چنین پا برجا من کوه ندیده ام چنین در جریان از: پادشهر @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/740/categoryId/123
نشسته برف پیری روی مویت دلم می خواست تا باران بگیرد تنت از خستگی خرد و خمیر است بیا تا خانه بوی نان بگیرد بهاران از تو تصویری ندارد، پدر پاییز تقصیری ندارد نمی خواهم که در این فصل غربت دل پرمهرت از آبان بگیرد غریب و خسته و بی سرپناهم، سیاه است آسمان بختگاهم برای برگ های زرد عمرم بگـــو جنگل حنابندان بگیرد پدر اندوه در دلها زیاد است سرِ راه تو مشکل ها زیاد است بگو کی می رسد از راه آن روز که بر ما زندگی آسان بگیرد خدا قوت.. نباشی خسته ای ماه از این دنیای تاریک و پر از آه خدای یوسف ِ افتاده در چاه تقاصت را از این زندان بگیرد.. خدا را شکر اگر امروز غم هست حرم هست و حرم هست و حرم هست خودت گفتی به من امکان ندارد دل سادات در ایران بگیرد @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/71549/categoryId/939
پر زد و پر داد از چشمم خیال خواب را مانده ام تا کی بگیرد آه من، مهتاب را ؟ در کویر داغ خون باریده ام آن قدر که سرخ می بینند مردم دانه ی عناب را سیم های خاردار از جرات بالش نکاست خار تا گل می رساند غنچه ی بی تاب را پاک کرد از دفتر جغرافیایش "مرز" را بر نمی تابند دل های هوایی ، قاب را آسمان خاتون! کبوترها کفن پوش تو اند می کند کرکس شکار این سوژه های ناب را تا حرم هست و هوای آن ، کبوتر نیز هست گم نخواهد کرد بنده ، خانه ی ارباب را هر که پر زد سوی تو با شوق، پرپر باز گشت عشق رونق داده رفت و آمدی جذاب را عشق از بین قوافی با "دمشق" آمد کنار آفریدند این دو با هم بیت هایی ناب را @mousavighahfarokhi @ayateghamze
پلک صبوری می گشایی و چشم حماسه روشن می شود کدام سر انگشت پنهانی زخمه به تار صوتی تو می زند که آهنگ خشم صبورت عیش مغروران را منقّص می کند می دانیم تو نایب آن حنجره ی مشبّکی که به تاراج زوبین رفت و دلت مهمانسرای داغ های رشید است ای زن ! قرآن بخوان تا مردانگی بماند قرآن بخوان به نیابت کل آن سی جزء که با سر انگشت نیزه ورق خورد قرآن بخوان و تجوید تازه را به تاریخ بیاموز و ما را به روایت پانزدهم معرفی کن قرآن بخوان تا طبل هلهله از های و هوی بیفتد خیزران٬ عاجزتر از آن است که عصای دست شکستهای بزک شده باشد * شاعران بیچاره شاعران درمانده شاعران مضطر با نام تو چه کردند ؟ * تاریخ ِ زن آبرو می گیرد وقتی پلک صبوری می گشایی و نام حماسی ات بر پیشانی دو جبهه ی نورانی می درخشد : زینب ! از: گنجشک و جبرئیل سلام الله علیها @ayateghamze
سبز است باغ نافله از باغبانی ات گل کرد عطر عاطفه با مهربانی ات در سایه سار همدلی ات بود آفتاب روشن شد آب و آینه با همزبانی ات ای انتشار صبح از آفاق جان تو ای چشمه سار نور، دلِ آسمانی ات هر گل به باغ، دفتر تقریر فقه توست هر بلبلی مفسّر نهج المعانی ات حتی در آن نماز شبی که نشسته بود پیدا نشد تشهدی از ناتوانی ات ای آنکه صبح کوفه ز رزم تو شام شد ای افتخار، آینه ی خطبه خوانی ات آیا شکست خطبه ی پولادی تو را بر نیزه آیه های گلِ ناگهانی ات؟ از بس به خار زار غم آواره بوده ای چشم کسی ندید گل شادمانی ات از آن سری که در طبق آمد شبی بگو لبریز بوسه باد لب خیزرانی ات :: ای زن! به عصر بردگی ما نهیب زن با شور عزّت و شرف آرمانی ات از: دلواپسی های اویس سلام الله علیها @ayateghamze
با دست بسته است ولی دست بسته نیست زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست زینب اسیر نیست دو عالم اسیر اوست او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست حتی اگر به صورت او سنگ می خورد هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست از: گفتن ندارد @ayateghamze
قرآن به نی و به نیزه سرها این بود خلاصه‌ی خبرها دیروز پدر فدا شد، امروز برخورد به غیرت پسرها شد نرخ شهید بسکه ارزان در چرتکه‌ی حسابگرها! سرباز مدافع حرم رفت مردانه میان مردترها برخاست و زینبانه برخاست در مجلس زورها و زرها افتاد و چه پرغرور افتاد لب تشنه کنار همسفرها برگشت و چه باشکوه برگشت در حیرت و بُهت رهگذرها سرباز مدافع حرم شد، روشن کن ِ چشم بی بصرها سرباز مدافع حرم شد، مشروح تمامی خبرها @mehdi_jahandar @ayateghamze
ماجراهاي يک شخصيت خيالي به نام حاجي رفته است بالا نرخ شاخص تا حدودي طي کرده حاجي چه فرازي! چه فرودي! بنزين بي سُرب است سهم باکش اما از شيشه ي ماشين او ، دنياست دودي حاجي! قبولِ حق! جزاک الله خيرا! خيلي گره از کار اين مردم گشودي در رفته از دستم حسابش خوش به حالت! اين چندمين بار است حاجي مکه بودي؟! ما ريزه خوار سفره ي شاه ِ خراسان تو ميهمان ويژه ي شاه ِ سعودي حاجي تو که عمري است در حال طوافي تحريم را هم دور خواهي زد به زودي! @ayateghamze
ای یکه‌سوار شرف، ای مردتر از مرد! بالایی من! روح تو در خاک چه می‌کرد؟ می‌گفت برو، عشق چنین گفت که بشتاب می‌گفت بمان، عقل چنین گفت که برگرد دیروز یکی بودیم با هم، ولی امروز تو نورتر از نوری و من گرد تر از گرد یک روز اگر از من و عشق تو بپرسند پیغمبرتان کیست، بگو درد، بگو درد ای سرخ‌تر از سرخ! بخوان سبزتر از سبز آن سوی، درختان همه زردند، همه زرد ای دست و زبان شهدا، هیچ زبانی چون حنجره‌ات داغ مرا تازه نمی‌کرد @ayateghamze http://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/237373
حس می شود همواره عطر ربنا از تو آکنده شد زندان هارون از خدا از تو در پهنه سجاده، ای خورشید عالم تاب انگار که چیزی نمانده جز عبا از تو افطار شد- خورشید آمد خاکبوسی کرد- لب تشنه ای و می ترواد کربلا از تو شلاق خوردی اشک نوشیدی و می آمد تنها صدای هق هق زنجیرها از تو هرقدر دشنامت دهد هرچه بیازارد پاسخ نمی گیرد نگهبان جز دعا از تو حتا شده دلبسته ات هر حلقه ی زنجیر آن گونه که آسان نخواهد شد جدا از تو زندانی دنیا شدم مولا دعایم کن باب الحوائج خواستم تنها تو را از تو علیه السلام @had_aghal @ayateghamze
می شود بر شانه ی لطفت پریشان گریه کرد پابرهنه سویت آمد مثل باران گریه کرد هردم ای آئینه با آهت دل عالم گرفت چشم دنیا تار شد سر در گریبان گریه کرد خون به جای اشک از زنجیر دستانت چکید پا به پای تو در و دیوار زندان گریه کرد از شکوه تو زن آوازه خوان لکنت گرفت با نوای ربنای تو نگهبان گریه کرد تازیانه خط به خط بر پیکرت مقتل نوشت تازیانه زخم هایت را فراوان گریه کرد :: بیت آخر خواند دعبل از غریب کاظمین بی صدا زیر عبا، شاه خراسان گریه کرد @ayateghamze