حیف است این که بَرده ی شیطان ببینمت
غلامرضا کافی
می خواهم این که آیینه جان ببینمت
کاری نکن که آینه گردان ببینمت
پوشیده باش در دل من، مثل رازِ عشق
باری چه حاجت است نمایان ببینمت
ای گوهر نفیس، نَفَس در هوس مَزن
در پرده باش تا که درخشان ببینمت
زیبایی ات حَراج، به بازارِ تن مَباد
پوشیده باش تا که فقط جان ببینمت
لطف خداست این که لطیف است خلقتت
حیف است این که بَرده ی شیطان ببینمت
گوهر به حُقّه ی صدف آسوده خاطر است
ایمن ز حُقّه بازی دوران ببینمت
سخت است بَر تو تا گِرِهِ سُستِ روسَری
می آید این که سخت پشیمان ببینمت
چشم هوس فرا نرود از حصار جسم
تا کی اسیر چشم هوس ران ببینمت
دلشوره ام فقط نه به موی پریش توست
آشفته ام که باز پریشان ببینمت
زن زندگی ظرافت و زیباییات به جا
کی در مقام شامخ انسان ببینمت
فرق است در ترانه ی تاریکِ چَرت خوان،
یا در بیانِ روشن قرآن ببینمت
خواهی که زیر خواهش راعیل له شوی،
یا در شکوه دختر عِمران ببینمت؟
دین هَرزه، چند در پیِ ناقورِ این و آن؟
آزاده باش تا که مسلمان ببینمت
در اختیار توست که دوزخ نشین شوی
یا در بهشت و سبزه ریحان ببینمت
گُردآفریدِ عصر تویی، دخت نامدار!
بر تارکِ تَبارکِ ایران ببینمت
ای دختر عزیز من ای غنچه ی بهار!
چون بوی گل درآی که پنهان ببینمت
ای گل به لالههای وطن خیره شو، مباد
شرمنده ی مرام شهیدان ببینمت
#غلامرضا_کافی
#غزل
#حجاب
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعر خوانی
@ayateghamze
خدا کند که بمیرم وطن فروش نباشم
لیلا حسین نیا
وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؟!
خدا کند که بمیرم وطنفروش نباشم!
خدا کند که بیافتد سرم به دامن میهن
ولی به وقت خطر بار روی دوش نباشم
مگر نه ریشه ما میرسد به شوکت دریا؟
چرا بمانم و چون موج در خروش نباشم؟!
چو مرگ میبرد آخر به هر طریق تنم را
چرا چرا چو شهیدان لالهپوش نباشم؟
منیم جانیم سنه قوربان ده آی گوزل ایران!
به غیر از این چه بگویم اگر خموش نباشم؟!
#لیلا_حسین_نیا
#غزل
#وطن
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعر خوانی
@ayateghamze
المشنگهی اینهمه برج و بارو
سید محمدجواد شرافت
و شیطان چه دارد؟ هیاهو هیاهو
هجوم صداها از این سو از آن سو
به نعره به نفرت به طعنه به تهمت
صداها سه شعبه صداها دو پهلو
دمیده به گوسالهی سامری باز
به آواز فتنه به آوای جادو
نه جای تامل نه تاب تحمل
هیاهو هیاهو هیاهو هیاهو
به بانگ مناره قسم هیچ و پوچ است
المشنگهی اینهمه برج و بارو
بگوشی؟ صدای شهیدان میآید
که روشن شود جبهههای فرارو
سراپا خروشم برادر بگوشم
بخوان از حسین و رجزنامهی او
بخوان از (من المومنین رجال)
بخوان؛ (ربنا الله ثم استقاموا)
صدا شو رسا شو ازآن خدا شو
در این های و هوها هو الحق هو الهو
#سید_محمدجواد_شرافت
#غزل
فتنه شناسی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
جمهوری اسلامی ایران حرم است
میلاد عرفانپور
دیدار بهاری من و گنجشکان
آرامش جاری من و گنجشکان
من این طرف میزم و آنها آن سو
صبحانه ی کاری من و گنجشکان
::
گر سر برود ز سر هوایت نرود
تأثیر طلسم چشم هایت نرود
فرشی ز دل شکسته انداخته ام
آهسته بیا، شیشه به پایت نرود
::
بی تو همه ی خاطره ها خاک شده ست
از شهر نشان عشق ما پاک شده ست
چندی ست که گل فروشی کوچه ی ما
بنگاه معاملات املاک شده ست
::
می میری اگر مرگ ببینی تب را
تاریک تفأل بزنی کوکب را
خورشید اگر سری برآری زنده ست
آنقدر نگو شب که بسازی شب را
::
از پشت تو رود پشت سد می گرید
دریا هنگام جزر و مد می گرید
باران یعنی که آسمان مدت هاست
وقتی به تو فکر می کند می گرید
::
می سوزد و می تابد و می افروزد
از نور برای خود قبا می دوزد
از شرم و حیاست هر چه دارد خورشید
چشمی که به او خیره شود می سوزد
::
سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماج هزاران ستم است
شعرم همه ارزانی این یک مصراع
جمهوری اسلامی ایران حرم است
#میلاد_عرفانپور
#رباعی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
حرف درخت پیر
مریم زندی
1.
دانه ای
توی قلب کوه گیر کرده بود
داد زد
هیچ کس به داد من نمی رسد؟
کوه گفت:
می رسد
می رسد
2.
قطره
قطره
حرف را
توی گوش آبشارها چکانده است
توی سینه اش هزار راز سربه مهر
مانده است
بی سرو صدا
ظاهرا فقط نگاه می کند
هر کسی که گفته کوه ساکت است
اشتباه می کند
3.
حتی اگر نامم
از خاطرت خط خورده باشد
حتی اگر حرفم
روح تو را آزرده باشد
اما بدان این دل پشیمان است
بخشیدن گنجشک تنها
کار درختی مهربان است
4.
فصل زمستان بود
حرف درخت پیر
توی گلویش ماند
اما تحمل کرد
فصل بهار آمد
حرف درخت پیر
تا شاخه ها گل کرد
#مریم_زندی
#نونیمایی
#نوجوان
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
این عمارست ذکر حیدر اینجا گوش کن
محمدحسین انصاری نژاد
مست می آیی که شور لاتخف را بنگری
صبح رستاخیز ایوان نجف را بنگری
می روی با میثم تمار در آن رستخیز
تاسماع جرعه نوشان سلف را بنگری
تیغ در کف خفته،حجربن عدی در قتلگاه
باید آنجا کشتگان سر به کف را بنگری
می زند ابرو که بگذر از صفوف تیرها
تا کمانداران ازهرشش طرف رابنگری
درسکوت شامگاه نخل ها بنشین خموش
تا که ماه خون چکان در کلف را بنگری
صیرفی باشی اگر،در نجف در دست توست
صیرفی باشی اگر،شمس الشرف را بنگری
پرده بالامی رود با بال بال جبرییل
تا ورای پرده، سر"لو کشف"را بنگری
بین اوراق دعا،بشنو نفس های کمیل
تا در آن آیینه ها،اشک شعف را بنگری
ابن ملجم هاست اشباح الرجال پیش رو
تابه جشن فتنه زادان،چنگ و دف را بنگری
این عمارست ذکر حیدر اینجا گوش کن
تا از آن ارواح، ابناء خلف را بنگری
در نماز ظهر ایوان نجف، لب تشنه باش
تا تجلی شهیدستان طف را بنگری
#محمدحسین_انصاری_نژاد
#غزل
#آیینی
#شعر_علوی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
موسم آن وعده ی دیرین می آید
زکریا اخلاقی
بعد از این توفان سنگین فصل باران های آهنگین می آید
کاروان در کاروان گل، با صدای پای فروردین می آید
روح صحراها گل افشان، جان مشرق ها و مغرب ها درخشان
خاک لبریز از نیایش، از تمام دشت ها آمین می آید
می تراود در فلسطین، می درخشد در بلندی های جولان
در شبی سرشار حیرت، مثل ماه از آسمان پایین می آید
پرشکوه این دشت ها را، اسب یال افشان او در می نوردد
زیر باران تجلی، با سوارانی زلال آیین می آید
در ترنم های لیبی، درنواهای شبانگاهان لبنان
با تغزل های موزون، با بشارت های آهنگین می آید
مثل سروی سایه گستر، می چمد در ساحت میدان لؤلؤ
شوق ها گل می دهد باز، عشق ها را لحظه ی تکوین می آید
از پی صبحی نمایان، در میان حلقه ی شوق شهیدان
از مسیر ارغوان ها، با سپاه لاله و نسرین می آید
چون نسیمی آسمانی می وزد در جمع یاران یمانی
با شمیم آشنایی، با تبسم های عطرآگین می آید
موج هایی پرتکاپو، از فرات افشانده تا نیل این هیاهو
کشتی این جزر ومد ها، عاقبت تا ساحل تسکین می آید
آخر آن طاووس دلها، کعبه را محو تجلی می نماید
چشم در راهیم آری، موسم آن وعده ی دیرین می آید
سختی این سالها را، می تکاند با سلامی سبز و آخر
با تمام خارها گل، با تمام تلخ ها شیرین می آید
#زکریا_اخلاقی
#مستزاد_معکوس
#بهار_و_انتظار
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
همین هیچم همین هم بر درت کم ادعایی نیست
علی محمد مؤدب
غریبم، جز تو می دانم رفیق و آشنایی نیست
صدایت می زند اندوه من، جز تو خدایی نیست
بلد یا نابلد سوی تو می پوید نیاز من
که جز ناز تو در شش سوی عالم ماجرایی نیست
همین هیچم که محتاج تو هستم هرچه فرمایی
همین هیچم همین هم بر درت کم ادعایی نیست
کجاها رفته ام در جستجو، برگشته ام خالی
کجایی ای که خالی از تو می دانم که جایی نیست
تو را می خوانم امشب بر بلندی های فریادم
ببین در کوهسار ناله جز بغضم صدایی نیست
مرا پیدا کن از هر های و هو در صحبتت گم کن
که از من در کف من هیچ غیر از رد پایی نیست
#علی_محمد_مؤدب
#غزل
#نیایش
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
این شغل مادرزادی ام را دوست دارم
زهرا سپهکار
من یک زنم آزادی ام را دوست دارم
ایرانی ام، آبادی ام را دوست دارم
در سایه ای مردانه دلگرمم به فردا
من همسر مردادی ام را دوست دارم
هم مادر و مادربزرگم خانه دارند
این شغل مادرزادی ام را دوست دارم
مُهر مرا از جانمازم باز برداشت
با کودک خود شادی ام را دوست دارم
می گیرمت ای بچّه آهوی گریزان
آهویی و صیّادی ام را دوست دارم
دور اتاقش عکس های حاج قاسم
سرو دهه هشتادی ام را دوست دارم
در شهر، آزادی اسیر این و آن است
در خانه ام آزادی ام را دوست دارم
#زهرا_سپهکار
#غزل
#سبک_زندگی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
از خود پلی بساز برای عبور خویش
افشین علاء
بنشین شبی به خلوت خود در حضور خویش
روشن کن آسمان و زمین را به نور خویش
توفان اگر گرفت تو کشتی نوح باش
رو کن به وقت خشم، چو موسی به طور خویش
گمگشتۀ تو در تو نهان است و غافلی
در غیبتش بکوش برای ظهور خویش
دلخوش به صید ماهی دریا مشو که تور
گاهی شود اسیر گرههای کور خویش
تا بگذری ز درۀ صعبالعبور عمر
از خود پلی بساز برای عبور خویش
اقلیم توست مُلک سلیمان چرا شدی
قانع به سعی و همت کمتر ز مور خویش؟
از گور خفتگان به تغافل گذر مکن
داری عبور میکنی از سنگ گور خویش
#افشین_علاء
#غزل
#تعلیمی
#رهایی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
آهسته در گوشم کسی گفت اسم شب صبح است
محمدمهدی سیار
ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبکسرها
دست از دل ما برمدارید آی خنجرها!
رودیم و أشهد گفتن ما بر لب دریاست
ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها
پیشانی ما خط به خط، خط مقدم بود
ما را سری دادند سرگردان سنگرها
آهسته در گوشم کسی گفت: اسم شب صبح است!
ناگاه روشن شد دو عالم از منورها
روشن برآمد دستمان تا در گریبان رفت
از سینه سوزان برآوردیم اخگرها
مشت اسیران زمین را باز خواهد کرد
سنگی که می افتد به دنبال کبوترها
خواب غریبی دیده ام، خواب ستاره... ماه...
خوابی برایم دیده اید آیا برادرها؟!
#محمدمهدی_سیار
#غزل
#پایداری
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم
سعید تاج محمدی
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
بر تنم رخت سپیدی چون لباس رزم مانده
خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم
خوردهام سوگند باید مرهم هر درد باشم
قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم
پای تخت هر مریضی پای سجادهست گویا
در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم
اشکهایم را نبیند هیچکس، باید بخندم
من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم
از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم
با صبوری ـ گرچه غمگین و پریشان ـ ایستادم
سرفۀ خشک و گلوی خشک و تب... لرزید پایم
زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم
جمع ما بوی شهادت میدهد این روز و شبها
بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم
ایستادم در دل موج بلا... دنیا بداند
تا شوم بر دفتر غم، مُهر پایان ایستادم
شاخۀ سبز دعا، رخت سپید و دیدۀ خون
من به پای مردم خود، پای ایران ایستادم
#سعید_تاجمحمدی
#غزل
#مدافعان_سلامت
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
ای که روح تو را کوه ها می شناسند
محمدحسین نجفی
فارغ از هرچه اما و آیا و زیرا
روح دریایی و رودها را پذیرا
ای که روح تو را کوه ها می شناسند
دست های تو را ریشه های کتیرا
ای تو بشکوه تا جاودان جاودانه
دوستت دارم ای مرد! کوها! کویرا
شکوه اش چیست از بی کسی آن که دارد
آشناتر از آیینه با خود کسی را
از سرت صورتت چشم هایت نگاهت
با توام مهربان! گرد پیری بپیرا!
از نمی دانم امسال یا سال ها پیش
آتشی در من افتاده سوزان و گیرا
در جدال تو با رنج ها، مرگ با کیست؟
ای تو جاوید پایا و جان نمیرا
#محمد_حسین_نجفی
#غزل
#پدر
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
اسیر حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
محمود حبیبی کسبی
اسیر حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
دخیل عصمت تو آسیهست، مریم هم
زِ هر دمت همه سر میرود عصارهٔ وحی
که با رسول خدا همسری و همدم هم
تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد
که تکیه کرده به نور تو کوه محکم هم
زلال چشمه ی تطهیر از تو جاری شد
گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم
دمید در برهوت حجاز یاس از تو
بهشت میشود از مقدمت جهنم هم
همین ز شأن تو کافی ست دخترت زهراست
فدای دختر تو عالم است و آدم هم
به دست زهره ی منظومه ی مطهر توست
فقط نه چرخش دستاس، هر دو عالم هم
عقیق عشق محمد،نگین حلقه ی توست
سر است حلقه ی تو از نگین خاتم هم
تو با رسول هم آیینه ای و هم آهی
برای درد دلش محرمی و مرهم هم
کلید قلب نبی دست توست، با این گنج
دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم
به یک تبسمت از طور سینه ی یاسین
ملال می رود، اندوه می رود، غم هم
ز رنج شعب ابیطالب آسمان خم شد
ولی تو هیچ نیامد به ابرویت خم هم
نفاق خواست که ناخن کشد به ماه رخت
ولی نشد ز مقام تو ذره ای کم هم
نفاق، خواند تو را پیرزن، جوان بودی
رسول خواند تو را شیرزن، مکرم هم
برای یاری حق مال دادی و جان نیز
به محضر کرم تو گداست حاتم هم
به شرح حال رسول و بتول بعد از تو
فغان کم است، تأسف کم است، ماتم هم
#محمود_حبیبی_کسبی
#غزل
#حضرت_خدیجه سلام الله علیها
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
در جهان بی علی ماندن نمی آید به من
حسن خسروی وقار
من شرابم شادی ام شیون نمی آید به من
رودی از روحم سراب تن نمی آید به من
هر قبایی را که خیاط تعلق دوخته ست
تن زدم اما سر سوزن نمی آید به من
شهر خاک خانه ها را بر سر خود ریخته است
کوچ، همراهم بیا مسکن نمی آید به من
در شب تاریک و بیم راه و داد بی کسی
غیر او از وادی ایمن نمی آید به من
چشم را بر هم زدم انگار در طور من است
او ترانی گفت و دیدم لن نمی آید به من
گرچه اسرار الهی را در او دیدم ولی
گفتن این حرف ها اصلا نمی آید به من
پادشاهی مهربان است و پناهم می دهد
از جوار رحمتش رفتن نمی آید به من
اشکم و از گوشه ی چشم یتیم افتاده ام
در جهان بی علی ماندن نمی آید به من
پشت سر، ردّ احد بر گرده بود و پیش رو
تیغ می بارد اگر، جوشن نمی آید به من
سینه جان مستی کن و با خنجر کوفی بگو
شادمان باشد که پیراهن نمی آید به من
کربلایی زخم روی پیکرم رقصید و باز
از سماع تیغ، دل کندن نمی آید به من
چون نسیم آزادم و هرجا که باشم باز هم
اهتزاز پرچم دشمن نمی آید به من
با رفیقان شهیدم عهد در خون بسته ام
بی کفن می مانم و مدفن نمی آید به من
#حسن_خسروی_وقار
#پایداری
#غزل
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
گفتی میان آتش عشقم چه میکنی؟
رباب کلامی فرد
با جانِ شمع هوهوی طوفان چه میکند؟
با تختهپاره سیل خروشان چه میکند؟
از حال من سراغ گرفتی، بیا ببین
با خاک مرده باد غزلخوان چه میکند؟
گفتی میان آتش عشقم چه میکنی؟
گفتم خلیل بین گلستان چه میکند؟
شوق وصال کشته مرا، بیم هجر هم
جایی که خیر این نرسد، آن چه میکند؟
من قطره قطره اشک شدم بعد رفتنت
با تو صدای چک چک باران چه میکند؟
در خواب دیدمت به مزار من آمدی
در حیرتم که در تن من جان چه میکند
#رباب_کلامی_فرد
#غزل
#عاشقانه
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب. رمضان المبارک 1402
فیلم شعرخوانی
@ayateghamze
این جزر و مد چیست که تا ماه می رود؟
قیصر امین پور
این جزر و مدِ چیست که تا ماه می رود؟
دریای درد کیست که در چاه می رود؟
این سان که چرخ می گذرد بر مدار شوم
بیم خسوف و تیرگی ماه می رود
گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است
یک لحظه مکث کرده، به اکراه می رود
آبستن عزای عظیمی است، کاین چنین
آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود
امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان
یا آفتاب روی زمین راه می رود؟
در کوچه های کوفه صدای عبور کیست؟
گویا دلی به مقصد دلخواه می رود
دارد سر شکافتن فرق آفتاب
آن سایه ای که در دل شب راه می رود.
#قیصر_امین_پور
#غزل
#مرثیه
شعر علوی
@ayateghamze
خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک
محمدمهدی سیار
امام، رو به رهایی... عمامه روی زمین
قیامتی شد -بعد از اقامه- روی زمین
خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک
چکید خون خدا در ادامه روی زمین ...
خودت بگو، به که دل خوش کنند بعد از تو
گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین*
زمان به خواب ببیند که باز امیرانی
رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:
«مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان
مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین...»**
تو رفته ای و زمین مانده است و ما اینک
و میزهای پُر از بخشنامه ... روی زمین!
#محمدمهدی_سیار
#غزل
#مرثیه
شعر علوی
@ayateghamze
دلم از شب نشینی های زلفت دیر می آید
محمدعلی مجاهدی
دلم از شب نشینی های زلفت دیر می آید
مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر می آید
غزل گل می کند در من اگر آیینه ام باشی
که طوطی در سخن از دیدن تصویر می آید
به بوی آن که جای من ز دامانت در آویزد
برون از تربت من خار دامنگیر می آید
ملول از عقل بی پیرم که سرمستی نمی داند
من و عشقی که از او کار صدها پیر می آید
به دور از نام و از ننگم، جدا از هر چه نیرنگم
مرید پیر یکرنگم که بی تزویر می آید
جنون هنگامه ای در این حوالی عشق می کارد
که از هر سو صدای شیون زنجیر می آید
سکوت تلخ نخلستان غریبی تازه می جوید
که امشب بر ملاقات علی شمشیر می آید
به هر ویرانه ای فانوس اشکی می کند روشن
که بزم با صفایی این چنین کم گیر می آید
به ذهن کوچه های کوفه گرد مرگ می پاشد
طنین گامهای او که بس دلگیر می آید
خروشیدم که در این شهر آیا اهل دردی نیست؟
که دیدم کودکی با کاسه ای از شیر می آید
رسد روزی که خواب ناز بتها را برآشوبد
که ابراهیم ما با نعره ی تکبیر، می آید
#محمدعلی_مجاهدی
#غزل
#مرثیه
شعر علوی
@ayateghamze
تویی بهشت که بی تو جهنم است زمین
میلاد عرفانپور
تویی بهشت که بی تو جهنم است زمین
علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین
تو پایه های زمینی سرت سلامت باد
که بی وجود تو آواری از غم است زمین
پرندگان به هوای چه اوج می گیرند؟
برای درک بلندای تو کم است زمین
حسین اگر پسر توست با اشاره ی او
سیاهپوش عزای محرم است زمین
کجایی ای پسر خاک و مونس دل چاه؟
یتیم مانده و محتاج همدم است زمین
چقدر بی تو دل کوچه های کوفه پر است
چقدر بی تو پریشان و درهم است زمین
نداشت طاقت عدل تورا کسی افسوس
علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین
#میلاد_عرفانپور
#غزل
#مرثیه
شعر علوی
@ayateghamze
#یادداشت
بیش از ده سال از راه اندازی سایت آیات غمزه می گذرد.
سال هایی که هنوز شبکه های اجتماعی رونق امروز را نداشتند
و شبکه های موبایلی هنوز اختراع نشده بودند؛
شاید بیشتر ین جذابیت سایت یکی به خاطر جمع آیات بود که به نوعی شبکه ی اجتماعی سایت بود و بستری برای گفتگوهای سودمند بین شاعران و تمرین های مهارت افزایی ؛
و یکی به خاطر دفتر کاربران که نقد اشعار به طور جدی در آنجا دنبال می شد.
در این سال های اخیر ولی جذاب ترین بخش سایت ، نظراتی است که رهگذران ، پای اشعار دفتر مجازی ثبت می کنند.
در آن سال ها بیشترین نظری که پای اشعار ثبت می شد نظر شاعران بود و محتوایی فنی و تخصصی داشت،
این سال ها ولی بیشترین نظرات مربوط به غیر شاعران می شود و اغلب درگاه های ورودی هم موتورهای جستجو هستند؛
یعنی کسانی که شعر یا شاعر خاصی را در فضای وب جستجو کرده اند.
خواندن نظرات این افراد که غالباً مخاطب حرفه ای شعر نیستند، و زوایای مختلف و متنوع نگاه آنان همواره برای من جذاب و آموزنده است.
این زاویه ی نگاه ها و تفاوت دغدغه ها را به دسته های مختلفی می توان تقسیم کرد:
مثلاً دانش آموزانی که فردا امتحان ادبیات دارند و دنبال معنی یک بیت شعر می گردند و نظری که ثبت می کنند این است که کاش معنی این شعر را هم می نوشتید.
یا افرادی که در تنگنای معیشتی قرار دارند و فکر می کنند شاعران دیدار رهبری هر روز یا هر شب خدمت ایشان می روند و برایشان شعر می خوانند.
این افراد پای اشعاری که در دیدار رهبری قرائت شده نظر می گذارند و تقاضایشان این است که مشکلات مالی شان را به گوش مقام معظم رهبری برسانند. عموماً شماره تماس و شماره کارت خود را هم درج می کنند.
افرادی که از طرفداران جوگیر یک شاعر خاص هستند و هدفشان فقط بالا رفتن تعداد نظرات یک شعر است.
و زوایای نگاه فراوان دیگر که هر کدام جذابیت خودش را دارد.
از آنجا که انتشار این نظرات نیاز به تایید دارد، در تمام این سالها نظرات را با دقت خوانده ام
و آنچه برایم آموزنده بوده قدرت اجتماعی و تأثیرگذاری غبطه برانگیز بعضی اشعار است.
اینکه یک شعر چقدر می تواند در بزنگاه ها نقش اجتماعی درستی ایفا کند،
اینکه یک شعر چقدر می تواند در بهترین موقعیت حال عده ای را خوب کند،
موجب انس و الفت دیدگاه های متفاوت نسبت به هم و نزدیک شدن قلب ها به یکدیگر باشد
در مواقع هجوم و طمع بیگانگان با جهت گیری درست، خار چشم دشمنان میهن و مردم و خنکای قلب دوستان ایران و ایرانی باشد
التیام زخم های فراوان باشد و...
معمولا هر نظری را با هر دیدگاهی منتشر می کنم به جز نظراتی که حاوی فحش و الفاظ رکیک و اهانت باشند.
این دسته ی اخیر از نظرات هر چند نسبت به عموم نظرات ناچیزند اما باز هم تعدادشان کم نیست.
برایم جالب است که اهل فحش و ناسزا و اهانت و ترک ادب همیشه عده ی خاصی هستند که برای من و شما شناخته شده اند
اما هیچ وقت واکنش هایشان در دایره ی ادب و منطق نمی گنجد و گویی آتش فشانی از عقده های عمل نکرده اند.
در میان اشعار منتشر شده در سایت بعضی از اشعار بیشترین سهم را از ناسزاگویان داشته اند،
مثلا شعر فتنه ی آقای مهدی جهاندار
یا شعر رضاجان است شاه مردم ایران رضا خان نه
سروده ی محمدحسین ملکیان
که شاید این دو شعر رکورد دار فحاشی فحاشان بوده اند.
من در انتشار نظرات، پاسخگوی هیچ کس و هیچ چیز جز وجدان و اخلاق و انسانیت نیستم
وگرنه انتشار این دسته از نظرات خود گواه حقانیت و موضع گیری درست و به جای شاعرانشان است.
برایم جالب بود که از بین تمام اشعاری که در دیدار اخیر شاعران با مقام معظم رهبری خوانده شد، یک غزل آماج فحش و فضیحت ناسزاگویان قرار گرفت.
و این بار هم غزلی بود از یک شاعر اصفهانی
سرکار خانم سپهکار
با شعر
این شغل مادرزادی ام را دوست دارم
این گونه موضع گیری ها نشان می دهد که یک شاعر با درک درست ضرورت ها و نقطه زنی دقیق، چقدر می تواند اثرگذار باشد.
همین که موضع گیری های منفی عموما از سوی کسانی است که تنها منطقشان فحش و فضیحت است
یعنی شاعر قدم خود را به درستی برداشته و دین خود را به خوبی ادا کرده.
وگرنه این شعرا سالهاست که در محافل ادبی سرسختانه ترین نقد و نظرات را از سوی اساتید نسبت به اشعارشان شنیده اند و در سروده های خود لحاظ کرده اند.
@ayateghamze
یک ماه با نگاهش شب تا سحر نشستیم
قاسم اردکانی
از ابرها بپرسید احوال ماه ما را
ای کاش دیده باشد از دور آه ما را
یک ماه با نگاهش شب تا سحر نشستیم
رفت و به خون نشانده حالا نگاه ما را
یک ماه با لبی خشک، افطار گریه کردیم
ای کاش شسته باشد باران گناه ما را
شب های قدر مویش، یلدای عاشقی بود
صبحی نبود ای کاش شام سیاه ما را
در عید فطر چشمش از توبه توبه کردیم
خط هلال ابروش کج کرد راه ماه را
عشقش سپید کرد و معنای تازه ای داد
بخت سیاه ما را عمر تباه ما را
#قاسم_اردکانی
#غزل
ماه مبارک رمضان
@ayateghamze
با اشک بردار آخرین خرما و نانت را
زهرا بشری موحد
پايان مهماني است پر کن استکانت را
از عشق حق سرشار کن مستانه جانت را
نزديک تر از اين نخواهد شد به چشمانت
در اين دقايق خوب بنگر ميزبانت را
شايد نباشيم و نباشي سال هاي بعد
با اشک بردار آخرين خرما و نانت را
هي عهد بستي و شکستي و نشستي و
زانو زدي با شرم گفتي داستانت را
سر روي مُهر مِهر او بگذار! مي بيني!
سجاده ات حل مي کند در خود جهانت را
پايان مهماني است اما باز هم بگذار
بر شانه هاي کوچکت بار امانت را
#زهرا_بشری_موحد
#غزل
ماه مبارک رمضان
@ayateghamze
پشت این کوه پر از دیو سیاه است و سپید
علیرضا قزوه
گرچه غم می کِشدَم سوی جهان های دگر
خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر
عید، با آینه و سبزه و قرآن آمد
سبزم از خلوت و از جِلوت جان های دگر
سی سحر سر شد و از عشق نپرسیدم؛ چیست
فرق این یک رمضان با رمضان های دگر؟
پشت این کوه، پر از دیو سپید است و سیاه
هفت خوان طی شد و شد نوبت خوان های دگر
دشت، لبریز جوان های فرو افتاده ست
شادمانم که سوارند جوان های دگر
عید شد؛ عید... مبادا نگرانم باشید
نگران توام و دل نگران های دگر
در وداع رمضان، چشم و زبان! گریه کنید
کاشِمان چشم دگر بود و زبان های دگر
#علیرضا_قزوه
#غزل
ماه مبارک رمضان
@ayateghamze