eitaa logo
🌱آیه های زندگی🌱
329 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
525 ویدیو
14 فایل
#خانه داری #مهدویت #ازدواج #روانشناسی #مذهبی https://harfeto.timefriend.net/17180058032928 لینک ناشناس کانال آیه های زندگی👆👆👆نظرات،پیشنهادات وانتقادات خودتان را با ما میان بگذارید
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱آیه های زندگی🌱
#رمان_نه 💥 قسمت سوم 🔺 وقتی دلت برای شرایط سخت قبلی تنگ می‌شود! نمیدانم چند ساعت رانندگی کرد. هیچ
کم‌کم به هوش آمدم و توانستم چشمانم را باز کنم. فهمیدم که دو سه نفر بالای سرم نشسته¬اند. یک نفرشان به زبان خودمان به یک نفر دیگر گفت: «به هوش اومد؟» او هم به زبان خودمان جوابش داد: «آره؛ کاش سریعتر بهش یه‌کم آب می¬دادیم و یه چیزی می¬تونست بخوره.» هنوز نمی¬توانستم از سر جایم بلند شوم. همان‌طوری که خوابیده بودم، آب و کمی هم نان خشک توی حلقم ریختند. یواش‌یواش توانستم بخورم و ته گلویم از خشکی و بی¬حالی بیرون آمد. باز هم ادامه دادند، دو سه قلپ آب و چند تا تکّه نان خشک دیگر هم خیس کردند و به خوردم دادند. بیش‌تر از اینکه به فکر حرف¬هایی باشم که آن‌ها به هم می¬زدند، تلاش می¬کردم سایه مرگ و مردن را از سر خودم رفع کنم و در آن خوک¬دونی کثیف که توحّش در آن موج می¬زد، بتوانم نفس بکشم. دو سه ساعت در همان وضعیّت بودم. یکی دو نفر از خانم¬هایی که آنجا بودند، از پایین پاهایم تا گردن و پشت گوشهایم را ماساژ دادند. معلوم بود که تقریباً یک چیزهایی بلدند و تلاش می¬کنند که خون در بدنم بیش‌تر جریان پیدا کند و آثار کوفتگی حاصلِ از خستگی مفرط و ضرب و شتم¬ها را از بدنم بیرون ببرند. چند ساعتی گذشت. نمی¬دانم روز یا شب بود. تا اینکه توانستم کمی تکان بخورم، دست و پاهایم را جمع کنم، گردن بکشم و نگاهی به اطرافم بیندازم. دیـدم در یک اتاق سـه در دو، چـهار نفر زن و دو نـفر مـرد هـسـتیم. حتّی جـا بـرای درازکردن پاهایمان هم نبود. کم¬کم چشمانم را بازتر کردم و به آن‌ها نگاه کردم. گوشهایم را تیزتر کردم و حرف¬هایشان را شنیدم. همه به زبان خودمان حرف می¬زدند. کمی گویش¬ها و لهجه¬یشان با هم فرق داشت، امّا حرف¬های همدیگر را می¬فهمیدند و خیلی راحت به هم جواب می-دادند. فقط در بعضی از کلمات گیر داشتند که آن هم با توضیح، منظورشان را به هم می¬فهماندند. خیلی آرام و طبیعی با هم ارتباط داشتند و البتّه تا حدّ زیادی حریم یکدیگر را حفظ می¬کردند. به‌خاطر همین فهمیدم مسلمان هستند و اهل کثافت¬کاری و اذیّت یکدیگر نیستند. کمی خیالم راحت¬تر شد. بعداز مدّتی که آنجا بودم، زبان من هم کم¬کم باز شد و با آن‌ها حرف زدم. اوّلش سر تکان می¬دادم و دقّت می¬کردم؛ بعدش هم جواب بله یا خیر؛ تا اینکه توانستم کلمه به کلمه حرف بزنم. با خودم چهار تا زن می¬شدیم. یک نفرشان که از بقیّه مهربان¬تر و مؤمن¬تر به نظر می¬رسید، خیلی زحمت مرا می¬کشید و از وقتی به آنجا رفتم مثل خواهر بزرگ¬تر از من حمایت می¬کرد. این‌قدر که حتّی بعضـی از شب¬ها سرم را توی بغلش می¬گذاشتم و کمی از ترس و وحشتِ ناشی از شنیدن داد‌و‌بیداد و ناله¬های اطرافم، کم‌تر می¬شد. به او «ماهدخت» می¬گفتند. توی چشم بود به گونه¬ای که حتّی آن دو مردی که با ما در آن دخمه بودند، گاهی به او زل می¬زدند، امّا بی¬احترامی نمی¬کردند. سر و شانه چالاکی داشت. این‌قدر در آن شرایط مهربان بود که جذّابیّتش را بیش‌تر می¬کرد؛ محبّتش به بقیه زن‌ها می¬رسید، امّا به من بیش‌تر. ادامه دارد @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی در آخرین روزهای پاییزی مهربانی و صلح و صفا را به قلوبِ زنگ زده‌ٔ ما بازگردان📷 و نورِ وحدت و همدلی را بر لوحِ دل‌مان بتابان تا در پناهِ ايمان و محبت دنيايی زيبا و زندگی متعالی را بسازيم 🌷 و در كنار هم و برای هم، با مهر و وفا زندگی را معنا بخشيم...🌷🍃 آمین یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🙏 ای مهربان ترین مهربانان 🙏 @ayeha313
امام محمد تقی ؛ جوادالائمه (علیه السلام) فرمودند: إِظْهَارُ الشَّىْ‏ءِ قَبْلَ أَنْ یسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ...! فاش كردن چیزی پیش از استحکام آن ؛ باعث از بین رفتن خیر و ثمر آن چیز می‌ گردد...!!! منبع : 👇 کتاب شریف تحف العقول، ص۴۵۷ @ayeha313
💑 آیا قوانین خونه پدری با زندگی جدید جور درمیاد؟ 🔸درسته که تازه خونه پدری رو ترک کردین، اما اونا زندگی خودشون رو دارن و شما زندگی مستقل خودتونو دارید. پس قبل از وارد کردن الگوهای زندگی خونه پدری در زندگی تازه‌تون کمی فکر کنید. 🔸آیا فکر می‌کنید قانون خونه پدری برای مرتب کردن تخت‌خواب بعداز بیدار شدن درسته؟ و شب‌ها حتما باید شام مفصل بخورید؟ واقعیت اینه که قانون‌های خونه پدری کاملا اشتباه یا دقیقا درست نیستن، مثلا می‌تونید رختخواب رو سریع مرتب کنید اما اگر کسی این کار رو نیم ساعت بعد انجام بده آسمون به زمین نمیاد. 🔸مسئله اینجاست که «درست» و «غلط» روی زندگی ما سایه انداخته. هیچ چیز بدتر از این نیست که شما یا همسرتون فکر کنید چیزی که درست می‌دونید باید از نظر همسرتون هم درست باشه. 🔸راز داشتن زندگی خوب انعطاف‌پذیری به جاست. دو طرف باید بتونن تا حد معقول و منطقی عادت‌ها و الگوهاشون رو تغییر بدن و کمی قوانین زندگی‌شون رو عوض کنن. @ayeha313
محافظت از بچه دزدی 📌 از مهم‌ترین مسائلی که شما باید به‌عنوان یک والد دلسوز به فرزندتان بیاموزید این است که در مورد خطراتی که امکان دارد آن‌ها را تهدید کند هشدار دهید و در مورد غریبه‌ها و افراد ناشناس با آن‌ها صحبت کنید و آن‌ها را راهنمایی کنید. برای حفاظت از فرزندتان در خارج از خانه باید👇 ♦️ بین خود و کودکتان یک "رمز ارتباطی" قرار دهید. ♦️ در مکان‌های عمومی از پوشاندن لباس‌هایی که نام و نام خانوادگی کودک بر روی آن نوشته شده، خودداری کنید. ♦️ به کودک خود اجازه ندهید که زیورآلات خود را در مکان‌های عمومی استفاده کند. ♦️ به کودک خود آموزش دهید که اگر غریبه‌ای به آن‌ها نزدیک شد و قصد داشت او را به زور با خود ببرد، فریاد بزند و بگوید: این پدر من نیست یا این زن مادر من نیست. @ayeha313
‼️عجیبه اما استیل یکی از بهترین راه‌ها برای مبارزه با بوی سیر است 👈🏻 یک قاشق استیل را چند دقیقه روی دستانتان بمالید، سپس با آب بشویید. 💡برای رفع بوی دهان قاشق را در دهان بچرخانید @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 هدایای دریافتیِ مسئول خرید 💬 سوال: اموالی که بعضی از فروشندگان به مأموران خرید ادارات یا شرکت ها بدون آن که آن ها را به قیمت تثبیت شده اضافه کنند، به خاطر برقرارکردن ارتباط می پردازند، نسبت به فروشنده و نسبت به مأمور خرید چه حکمی دارند؟ ✅ پاسخ: پرداخت این اموال توسط فروشنده به مأمور خرید جایز نیست و برای مأمور هم دریافت آن ها جایز نیست و آن چه را که دریافت می کند باید به اداره یا شرکتی که مأمور خریدِ آن است، تسلیم کند. 📚پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری 📚 @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن شبهه👇 ما آریایی هستیم، نه عرب. پس برای عرب دلسوزی نکن، دین و عقیدشون رو هم بذار برا خودشون! پاسخ به شبهه👇 1️⃣ آیا صرف نژاد، دلیل برتری افراد است؟! آیا عقل شما، این را قبول دارد که برتری نژادی، دلیل بر افضلیت است؟! 2️⃣ با چه ملاکی، برتری یک قوم، بر گروه دیگر را مشخص می‌کنید؟! مهم خودم مسلما نمی‌توانید به مبنایی که پشتوانه عقلی و شرعی داشته باشد، دست یابید! 3️⃣تمام اقوام، از هر نژادی در نزد خداوند، برابرند. خداوند بر طبق اعمالی که انجام داده‌ایم، به ما پاداش داده یا ما را مجازات می کند؛ نه بر اساس نژاد! 4️⃣ آیا هر عملی که گذشتگان انجام داده اند، صحیح است؟! ❌قرآن، افرادی را که در امر باطل، از گذشتگان خود، تقلید می‌کردند و مقلد متعصب بودند، مذمت نموده است.(آیه 23- 25؛ زخرف) عقل انسان حکم می‌کند، تعصبات نژادی را کنار گذاشته و برای رسیدن به سعادت، بر طبق دینی که عقلا و نقلا حقانیت آن اثبات شده، عمل نماید. 🔹اگر هم دین ندارید، باید بدانید که انسانیّت برتر از نژاد است. اگر یک انسانی از نژادی دیگر (عرب یا غیر عرب) حرف حقّی زد، باید آن را بپذیرم و اگر مورد ظلم و ستم واقع شد باید از او حمایت کن @ayeha313
ویژگی‌های درد رشد👇🏻 🔻این درد معمولا در زانو و قسمت پایین پاها اتفاق می‌افتد اما در تمامی کودکان ثابت نیست. 🔺همچنین این درد با نشانه‌های جسمی مانند ورم، قرمزی یا حرارت همراه نیست. @ayeha313
🔻کودک وقتی مانعی دربرابر خواسته هایش می بیند خشمگین می شود. ▫️کمک کنید خشم کودکتان خالی شود👇🏻 ✅بالشت بدید بهش مشت بزنه ✅کاغذ بدید پاره پوره کنه ✅پاهاشو بکوبه زمین ✅حتی خودشم زد بزنه (البته آسیب نبیند) ⛔️ولی اجازه ندهید شمارو بزنه 💡خشمش که خالی شد خوب میشه ولی اگر تسلیم خشمش شدید یاد میگیرد تمام خواسته هایش را با خشم بگیرد حتی درآینده باهمسرش به مشکل می خورد. @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام کتاب: انتشارات: نشر چشمه نویسنده: موضوع: رمان
🌱آیه های زندگی🌱
#معرفی_کتاب نام کتاب: #پاییز_فصل_آخر_سال_است انتشارات: نشر چشمه نویسنده: #نسیم_مرعشی موضوع: رما
درباره کتاب "پاییز فصل آخر سال " اثر نسیم مرعشی" میتوان نوشت کهاز نقاط قوت کتاب، سبک نوشتاری خوب داستان و خوش خوان بودن آن می باشد، داستان بسیار قابل لمس و قابل همزاد پنداری با هر سه شخصیت است، به طوری که مخاطب می تواند هر سه شخصیت را در وجود خود پیدا کند. در این داستان هیچ شخصیتی قهرمان نیست، هیچ شخصیتی مطلقا خوب یا بد نیست، همه خودشان هستند، انسان هایی عادی و از دل جامعه ی اطراف مان.روایت هایی از زندگی سه دختر در آستانه ی سی سالگی ست.این رمان دو بخش اصلی با نام های «تابستان» و «پاییز» دارد که هر کدام به سه فصل تقسیم بندی می شوند که تکه ی اول و دوم و سوم نامیده شده اند. هر کدام از این فصل ها هم توسط یکی از این سه دختر روایت می شود. این رمان برش هایی از زندگی سه دختر در آستانه ی 30سالگی است. زندگی این سه دختر از دوران دانشگاه به هم گره خورده و حالا راهشان کاملا از هم جداست؛ اما روی زندگی هم تاثیر می گذارند. @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱آیه های زندگی🌱
کم‌کم به هوش آمدم و توانستم چشمانم را باز کنم. فهمیدم که دو سه نفر بالای سرم نشسته¬اند. یک نفرشان به
میگفت حدود بیست سال در انگلستان زندگی کرده و درس خوانده است، به‌خاطر همین نمی¬تواند زبان مادری¬اش را فصیح و بدون نقص ادا کند، امّا به زبان انگلیسی تسلّط داشت و خیلی سریع و زیبا حرف می¬زد. اسم یکی دیگرشـان «لیلـما» بود. کمی لکنت زبان داشت. می¬گفت از وقتی به آنجا آمده این‌طوری شده است. زن خوبی به نظر می¬رسید. شوهر و بچّه هم داشت، به‌خاطر همین خیلی دلم برایش می¬سوخت؛ چون بعضی وقت¬ها که یاد بچّه¬هایش می¬افتاد، از خواب می¬پرید و می¬لرزید. از حرف‌هایش معلوم بود که مکتب‌خانه داشته و به بچّه¬ها قرآن، حدیث و شعر یاد می¬داده، امّا شغل اصلی¬اش آشپزی بوده و خودش و شوهرش از راه آشپزی امرار معاش می¬کرده¬اند. معمولاً کارهای تمیز کردن، پانسمان و این‌ها را او انجام می¬داد، از بس کدبانو بود. یکی دیگرشان اسمش «هایده» بود. هایده معلّم بود و از شوهرش طلاق گرفته بود و تا قبل‌از دستگیری¬اش، تنها زندگی می¬کرده است. وضع مالی و زندگی¬اش خوب بوده و خیلی ثروتمندانه زندگی می¬کرده است. به‌خاطر همین شرایط آنجا برایش خیلی سخت و غیر قابل تحمّل بود. مدام سرفه می¬کرد و با اینکه دو سه ماه آنجا بود، هنوز به شرایط عادت نکرده بود. کمی مغرور بود؛ چون کلّاً همان‌طور تربیت شده بود، ولی تقریباً با او راحت بودم. اسم خودم هم «سمن» است. استاد زبان خودمان هستم و در دانشگاه «دری و پشتو» تخصّصی درس می¬دهم. یکی دو سال هم انگلستان درس خواندم. پدرم با وجود اینکه آخوند سنّتی محلّه خودمان بود، امّا خیلی به درس خواندن بچّه-هایش مخصوصاً دخترهایش توجّه داشت. من و نُه تا خواهر و چهار تا برادرهایم را تا حدّی که می¬توانست تأمین کرد تا درس بخوانیم. پدرم مدّت کمی هم در قم درس خواند و سپس به وطنمان برگشتیم. من چند تا مقاله چاپ شده در نشریّات جهانی هم دارم. این‌قدر به زبان و کارم علاقه داشته و دارم که زبان معادل و متمّمش را «زبان فارسی» انتخاب کردم و زبان فارسی را هم خیلی کار کردم، حتّی بعضی از اشعار و منظومه¬های مثنوی را هم سر کلاس می¬خواندم و تفسیر می¬کردم. هـمۀ ما اهـل افـغانـسـتان بـودیم. حتّی آن دو تا مـرد. البتّه یکی از آن مـردها چشـمـش خیلی ضعیف بود، تا حدّ نابینایی! امّا کور نبود. می¬گفتند زیر بار شکنجه¬ها، میزان زیادی از بینایی¬اش را از دست داده است. آن مرد دیگر هم از نظر بدنی، درب و داغان بود، امّا خیلی جدّی و جا افتاده به نظر می¬رسید و حدود پنجاه سال داشت. هر دو نفرشان از اعضای گروه‌های مسلح بودند که در درگیری¬های مسلّحانه دستگیر شده بودند، امّا من از شرایط، احوال و اعتقاداتشان تا مدّت¬ها اطّلاع نداشتم.
🌱آیه های زندگی🌱
#قسمت_چهارم #رمان_نه میگفت حدود بیست سال در انگلستان زندگی کرده و درس خوانده است، به‌خاطر همین نمی
من نمی‌دانستم کجا هستیم. سؤالات مختلفی برایم مطرح بود، امّا نمی‌توانستم به سادگی به پاسخشان برسم؛ چون جایی گیر کرده بودم که بقیّه‌شان هم مثل خودم بودند. امّا آن چیزی که مشخّص بود، این بود که افغانستان نیستیم، چون خیلی صداها، صحبت‌ها و ناله‌های خاصّی را در اطرافمان می‌شنیدیم. اینکه فکر کنم و مطمئن بشوم که افغانستان نیستیم، خیلی بیش‌تر مرا می‌ترساند و آزارم می‌داد. یک بار وقتی بقیّه خواب بودند، من و ماهدخت بیدار بودیم و پیش هم دراز کشیده بودیم. به هم می‌گفتیم خواهر! این‌طوری بیشتر به هم نزدیک می‌شدیم و آرامش پیدا می‌کردیم. گفتم: «خواهر!» گفت: «جان خواهر!» گفتم: «اینجا کجاست؟ ینی اینجا کدوم کشوره؟» گفت: «منم مثل تو! چی بگم؟» گفتم: «تو خیلی وقته اینجایی، اگه می‌دونی بهم بگو.» گفت: «نمی‌دونم، امّا فکر کنم یه جای دور، خیلی دور. جایی که کسـی نه می‌دونه کجاست و نه می‌تونه پیدامون کنه!» گفتم: «من خیلی می‌ترسم. احساس می‌کنم زنده از اینجا بیرون نمی‌ریم. مگه جرم و گناه من چی بوده؟ اصلاً چرا باید منو بیارن اینجا؟» گفت: «هیچ کس از جرم و کار بدش خبر نداره! این حرفایی که تو الان داری می‌زنی، ما خیلی وقت قبل به هم زدیم و جوابی هم نگرفتیم. خودتو با این سؤالا درگیر نکن جان خواهر!» گفتم: «دارم دیوونه می‌شم. پدر و مادرم از دوری من می‌میرن. اونا خبر ندارن، مخصوصاً مادرم که ناراحتی قلبی هم داره.» گفت: «فکر خودت باش! من تو زندگیم یاد گرفتم مهم‌ترین کسـی که تو زندگیمه، خودم هستم؛ چون تا خودم نباشم و خوب و سرحال نباشم، می‌شم بدبختیِ دیگران! پس فکر زنده و سالم موندن خودت باش و این‌قدر به پدر و مادرت فکر نکن. اونا دیگه تا الان حرص و ناراحتی که نباید می‌خوردن، خوردن و کاریش هم نمی‌شه کرد. مخصوصاً بابات که می‌گی آبرودار و این حرفاست. خب خبر گم شدن دخترش و چند هفته نبودنش و حرف و حدیث مردم، خیلی براش سنگینه امّا همینه دیگه، کاریش نمی‌شه کرد. تو بهتره فکر خودت باشی دختر جون!» گفتم: «تو چقدر راحت حرف می‌زنی؟ چقدر راحت از آب شدن پدر و مادر بیچارَم حرف می‌زنی! من نمی‌تونم به اونا فکر نکنم؛ حتّی وقتی هم که برای فرصت مطالعاتیم به انگلستان رفته بودم و اونا می‌دونستن که سالم و سرحالم، بازم حرص می‌خوردن و پیر و پیرتر می‌شدن. بدت نیادا، امّا تو همین حسّو به پدر و مادر خودت داشتی؟!» آه سردی کشید. کمی خودش را جا¬به¬جا کرد و زیر لب گفت: «پدر و مادر خودم؟ هه... کدوم پدر و مادر؟ دلت خوشه!» چیزی نگفتیم و خوابمان برد. شاید هنوز دو ساعت نشده بود که ناگهان با صدای کوبیده شدن لگد به درِ سلّولمان از خواب پریدیم. خیلی وحشتناک بود. من نفسم بالا نمی‌آمد. به درِ همه سلّول‌ها می‌زدند و همه را بیدار می‌کردند. هایده گفت: «احتمالاً بازم هوس هواخوری کردن. خدایا نه! من تحمّلش ندارم.» لیلما تلاش کرد به زور حرف بزند و با لکنت شدیدش گفت: «من هنوز حالم خوب نیست. خدا منو بکشه که اینجوری اسیر و نمونم.» از حرف زدن آن‌ها تپش قلب من هم بالا رفت. از ماهدخت پرسیدم: «چه خبره؟ چیکارمون دارن؟» ماهدخت با ناراحتی گفت: «شنیدی که! لابد کارخونه‌های لوازم آرایشی‌شون بازم نیاز به جنین انسان داره که بتونن محصولات با کیفیّت‌تری تولید کنن!» با وحشت گفتم: «نه! تو رو خدا دیگه ادامه ندین.» به گریه و ناله افتاده بودم. این‌قدر وحشت زده شده بودم که حتّی نمی‌توانستم نفس عمیق بکشم. در خواب هم نمی‌دیدم که یک روز مجبور باشم در چنین شرایطی زندگی کنم. ادامه دارد @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی🙏 تو می دانی و ميتوانی چرا كه قادر متعالی و دانای جهانی بارالها🙏 در لحظه لحظه ی زندگي مان آرامش را نصيب قلبمان فرما و مسير زندگانی مان را هموار ساز مهربانا🙏 به ما قدرتی عطاء فرما تا با تو از سد مشكلات و خستگيها به راحتی عبور كنيم 🌺🙏 آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏 ای زنده، ای پاینده 🙏 @ayeha313
امام جعفرالصادق علیه‌السلام: ایمان خود را قبل از ظهور تکمیل کنید ؛ چون در لحظات ظهور ایمان ها به سختی مورد امتحان وابتلاء قرار میگیرد...!!! منبع : 👇 کتاب شریف اصول کافی ۱/۳۶۰/۶ @ayeha313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مواد لازم برای یک 👇👇 💟 اولین مورد مردانه برای یک ازدواج موفق، دادن به است: 🔸️ ستون خانواده است و مهم ترین نقشش، ایجاد امنیت و حمایت است. رفاه روانی مهم ترین خواسته از مرد است و احساس ایمنی و امنیت در درجه دوم قرار دارد. شما می توانید کسی باشید که به همسرتان حس امنیت می دهید.اگر روز بدی داشته است، به او گوش کنید و لبخند را به چهره اش بیاورید. همیشه در دسترس او باشید و به او نشان دهید که در هر شرایطی از او می کنید. هم جایی که زور بازوی شما نیاز است و هم جایی که توان و مقاومت روانی شما باید از همسرتان حمایت کند، در کنار او باشید. 🔑مهم ترین چیز این است که در وقت لازم، حاضر باشید؛ همان جا که او می خواهد. وقتی اوضاع در زندگی یا رابطه تان کمی دشوار می شود، فرار نکنید. با همدیگر حرکت کنید. گذشتن از موانع، همراه یکدیگر، به تان استحکام می دهد. یک مرد محبوب، مشکلات را نمی پوشاند، حل شان می کند، البته با یاری همسرش. 💟 انعطاف‌پذیری مردانه دومین شرط لازم برای داشتن یک ازدواج موفق است: 🔸️انعطاف پذیری شرط است و یک مرد به عنوان مدیر و مسئول خانواده باید بتواند بین تصمیمات خود، مصلحت خانواده و احساسات و عواطفش برقرار کند. @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 اقدام به بارداری، از نظر شرعی 💬سؤال: در مورد فرزندآوری و اقدام به بارداری؛ از نظر شرعی، حق تصمیم‌گیری برای بچه‌دار شدن و اقدام به بارداری، با شوهر است یا زن؟ ✅ جواب: 🔹 اگر بارداری برای زن خطر جانی یا ضرر غیرمعمول و قابل توجه نداشته باشد، مرد می‌تواند برای بارداری همسر خود اقدام کند و اجازه و رضایت زن در این مورد شرط نیست همچنین باردار شدن زن نیاز به اجازه شوهر ندارد و او نمی‌تواند زن را مجبور به پیشگیری کند، البته اگر مرد خودش پیشگیری می‌کند، فی نفسه اشکال ندارد. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای. 📚 @ayeha313
✅ کدام اشتباهات والدین باعث ایجاد حسادت در کودکان می‌شود؟ 🔹لوس‌کردن کودک 🔹کنترل بیش‌ازحد والدین 🔹مقایسه با دیگران 🔹مراقبت و رسیدگی بیش‌ازحد 🔹ترتیب تولد فرزندان 🔹ایجاد رقابت ناسالم @ayeha313
👈پشتکار یا اراده👉 👌 پشتکار و اراده زیاد در راه رسیدن به هدف است که فرق میان افراد موفق و افراد شکست خورده را مشخص می کند،افراد موفق پشتکار بالایی در راه رسیدن به هدف دارند. ✅ چگونه اراده قوی داشته باشیم؟👇 1️⃣به اندازه‌ی کافی بخوابید و تغذیه سالم داشته باشید 2️⃣تحرک داشته باشید و از ورزش غافل نشوید 3️⃣از شکست نترسید و آن را تجربه به حساب آوررید 4️⃣ کارهای مهم‌تر را اول انجام دهید 5️⃣محیط اطراف‌تان را تغییر دهید و راه های جدید را امتحان کنید 6️⃣دور و اطرافتان را با افرادی پر کنید که با شما خواسته‌های مشترک دارند 7️⃣هدفتان را تعیین کنید و برای آن برنامه ریزی کنید 8️⃣توانایی و استعداد های خود را بشناسید @ayeha313
🔴جایگاه اطفال مومنین که در کودکی از دنیا رفتن،در برزخ کجاست؟ برای خیلی ها مخصوصا کسانی که فرزندانشونو در کودکی از دست دادن همیشه این سواله که: ‌بچه ما الان اونجا دلتنگ ما نیست؟وضعیتش چطوره؟بچه من خیلی وابسته بود بهم،اونجا از دوری من عذاب نکشه و... ‌ ‌‌اولا که نگران نباشید،بچه ها انقدر اون دنیا پیش خالقشون که از مادر مهربونتره خوشن و بهشون خوش میگذره که اکثرا به فکر دنیا هم نمیفتن... ‌ثانیا درسته خیلی سخته اما این عذابی که در دنیا میکشید از دوری اونها، در قیامت براتون نجات دهنده خواهد بود...در ادامه متوجه میشید... ‌‌ ‌🔷اما حالا ببینیم جایگاهشون کجاست: ‌ ‌🔰در رواياتى وارد شده كه اولاد مؤمنين كه در سنّ كودكى از دنيا رفته ‏اند، در بوسيله حضرت ابراهيم و ساره يا بوسيله حضرت زهرا سلام‏ الله‏ عليها تربيت می شوند. ‌ ‌ عليه السّلام فرمودند: بدرستى كه اطفال شيعيان ما را از ، حضرت فاطمه سلامُ الله عَليها تربيت می كند (یه روایتم هست که حضرت زهرا تا زمانی تربیت بچه رو به عهده دارن که بچه پدر و مادری از نزدیکانش در عالم برزخ نباشن،وقتی اومدن بچه رو به خودشون تحویل میدن) ‌‌تازه جالبه که بدونید این شامل بچه های سقط شده غیر عمد در دوران جنینی(۴ ماه به بالا) هم میشه... ‌ ‌‌از صلی الله علیه و آله هم نقل شده به این مضمون که: ‌ 🔴‌روز قیامت که میشه خداوند به میفرماید که این بچه هارو ببر به بهشت.. ‌اما بچه ها دم دروازه های بهشت وایمیستن و وارد بهشت نمیشن،نگهبان بهشت میگه چرا وارد نمیشید؟ ‌ ‌‌میگن پس پدر مادرای ما کجان؟نگهبان میگه: اونا مثل شما نیستن اونا سوال و جواب و حساب و کتاب دارن و.. ‌اما بچه ها گریه میکنن و میگن ما وارد بهشت نمیشیم تا پدر مادرامونم بیان... ‌ ‌💐خداوند اینجا به حالشون ترحم میکنه و به واسطه‌ی لطف و رحمتی که داره دستور میده پدر مادر بچه هارو بهشون ملحق کنن و اونام به خاطر و درخواست بچه هاشون بهشتی میشن... ‌ ‌‌📘الفقیه، ج 3، ص490 ‌ ‌📙معادشناسى ،ج‏3،ص113و114. ‌📘 ، آشنایی با قرآن، ج۹، ص۲۷۱-۲۷۶ @ayeha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... مهمترین لحظه ساعت ۱۱.۵۹ دقیقه است چشماتون را ببندید و تصور کنید به همه‌ی خواسته‌های خود رسیدید ... ذکر یا نور را بگید... ✅ پاسخ 🔹 هیچ وقت به خرافات اعتنا نکنید! خرافات چیست؟ آنچه دلیلی عقلانی یا الهی ندارد و بر پایه بافته‌های افراد شکل می‌گیرد، بافته‌هایی که با سوار شدن بر موج آداب و رسوم برای برخی قابل باور می‌شود. هیچ تفاوتی بین شب یلدا و شب های دیگر نیست. این شب تنها بهانه‌ای است برای تقویت صمیمیت و همدلی در خانواده‌ها و چه خوب ادب و رسمی است. معلوم است که دعا همیشه خوب است و اگر به صلاح انسان باشد مستجاب می‌شود. ادعای طلایی بودن یا خاص بودن یک زمان نیازمند دلیل قاطعی که معمولاً جز از طریق پیامبران یا امامان قابل ادراک نیست. بنابراین آنچه در این فیلم و موارد مشابه ادعا می‌شود، لفاظی هایی بدون دلیل و سند مطرح است. واضح است که طولانی تر بودن شب یلدا نمی‌تواند دلیل موجهی باشد. این را هم جالب است بدانید که برخلاف تصور رایج، شب طولانی ترین شب نیست! با بررسی زمان طلوع و غروب خورشید در این روزها معلوم می‌شود مدت شب در برخی از شب‌های قبل یا بعد از یلدا طولانی تر از شب یلدا است. البته این موضوع در مناطق مختلف، فرق می‌کند. در اصفهان مدت شب از ۲۸ آذر تا ۴ دی‌ماه یک اندازه است. یعنی در صورتی که مقدار شب را از غروب خورشید تا طلوع آن در نظر بگیریم، در زمان های مذکور، ۱۴ ساعت شب خواهد بود. @ayeha313