بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#مهدی_علی_قاسمی
▶️
مادرم در گوش من خوانده است:«یا ام البنین»
ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین»
هرکسی که توبهاش در محضر ربّ شد قبول
قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین»
@hosenih
مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار
بر گدایان درت پیوست یا ام البنین!
ما همیشه محضر تو عرض حاجت کردهایم...
...هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین!
هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
نوکر عباس تو دربست یا ام البنین!
در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو
دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین!
فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت
آن «حکیم بن طُفِیلِ» پست یا ام البنین!
خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید
دست زینب را کسی می بست یا ام البنین!
@hosenih
بعد عباست برای غارت اهل حرم
حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین!
گرچه قدّت تا شده از غصهی زینب ولی
حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محمود_ژولیده
▶️
روز اول که درِ خانه ی زهرا دیدم
همه تکلیفِ خودم در رهِ مولا دیدم
دَمِ در، بر قدمِ دختِ علی افتادم
خویش را خادمه ی زینب کبرا دیدم
خواستم مادری از بهر یتیمان بکنم
عالَمی فاصله تا ام ابیها دیدم
چونکه آقام به یافاطمه میکرد خطاب
غمِ بی مادری از چهره ی گلها دیدم
یاوه گویان چقدَر پشتِ سرم حرف زدند
چه بگویم، چقدَر طعنه ز اعدا دیدم
قصد کردم که خدا هر چه دهد طفلانم
همه را نذر یتیمان حرم گردانم
@hosenih
از همان روز که رخسار قمر آوردم
باورم بود، سپاهی ز جگر آوردم
خواستم یارِ حسینم بشوم، از این رو
در ره کرب و بلا چار پسر آوردم
قصه ی کوچه ی غم را که شنیدم ز حسن
لشگرِ منتقمان را به ثمر آوردم
داستان در و دیوار عزادارم کرد
بهر زینب پس از آن، چند سِپر آوردم
میخِ در را که شنیدم، نفَسم سخت گرفت
ناله ها در دلِ شب تا به سحر آوردم
غمِ بازوی ورم کرده کبابم میکرد
روضه ی سوختنِ فاطمه آبم میکرد
@hosenih
سوختم در همه ی عمر بر آن عمر کمش
گریه کردم همه شب از غمِ آن قدِّ خمش
قصد کردم، شود عباس علمدار حسین
تا که در معرکه گیرد کمی از کوهِ غمش
از خدا خواسته بودم به صفِ کرب و بلا
بشود منتقم سیلیِ اهلِ ستمش
من بمیرم که به جبهه پسرم سقا بود
نتوانست در آنروز شود منتقمش
از خجالت پسرم کشته شد، از تیغ نشد
از لب تشنه ی آن سَرور و اهل حرمش
چشمِ گریانِ سکینه جگرش را سوزاند
نیزه نه، طفلِ حرم چشم ترش را سوزاند
@hosenih
کاش بعد از پسرم یاور زینب بودم
جای زهرا همه جا مادر زینب بودم
وقتِ بوسیدنِ حنجر که هجوم آوردند
کاش همچون سپری بر سر زینب بودم
کاش در حمله ی بی وقفه ی غارتگرها
مانعِ غارتِ آن معجر زینب بودم
کاش زیر لگد و کعب نی و سیلی و مُشت
سپرِ قافله و لشگر زینب بودم
کاش در کوفه و در شام و در آن مجلسِ شوم
وسط معرکه دور و بر زینب بودم
تهمتِ سختِ کنیزی به حرم کشت مرا
بر سر نیزه حیای پسرم کشت مرا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#مجتبی_شکریان
▶️
ای روشنای خانه حیدر پس از زهرا
کامل ترین و بهترین همسر پس از زهرا
ایثار از رفتار و الطاف تو می جوشد
مهر و محبت از دل صاف تو می جوشد
@hosenih
هر چند در عالم علی را کفو و همتا نیست
هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست
اما علی گمگشته اش را در تو پیدا کرد
آری خدا پای تو را در خانه اش وا کرد
در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید
در قلب تو یک آسمان عزم و شهامت دید
@hosenih
پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب
دست توسل می زنم بر ساحتت امشب
دست تو لبریز از کرم سرشار از بذل است
هر کس گدایت هست کارش با ابالفضل است
بانو تو را در عالم خلقت شبیهی نیست
هم رتبهء علمت در این دنیا فقیهی نیست
@hosenih
بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی
عمری تسلای امیر المومنین بودی
روزی که سوی خانه مولا سفر کردی
آن روز که رخت عروسی را به بر کردی
برداشتی آرام سوی خانه گامت را
کوچه به کوچه میگرفتند احترامت را
@hosenih
قبل از ورودت لحظه ای در پشت در ماندی
با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی
بردی به سمت آسمان دست دعایت را
گفتی خدایا من کجا و خانه زهرا؟
گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن
جان علی درپیش زهرا روسپیدم کن
@hosenih
اول کلامی با حسین و با حسن گفتی
زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی
گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست
باور بفرما نیتم غیر از کنیزی نیست
من آمدم اینجا برایت خادمه باشم
عمری کنیز بچه های فاطمه باشم
@hosenih
بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی
الحق که در بیت علی حق را ادا کردی
در تو خدا ظرفیت بسیار را می دید
فانی شدن در حیدر کرار را می دید
آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد
چون لیله قدر از هزاران ماه بهتر داد
@hosenih
مولا که دید از شوق داری در بغل عباس
فرمود با گریه و ما ادراک ماالعباس
بانو علم در مشت عباس تو می چرخد
عالم سر انگشت عباس تو می چرخد
بانو گره خورده به کار ما گشایش کن
امشب بیا ما را به عباست سفارش کن
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
به تیغی حیف گیسویت گسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
*
انیس گریههایم را گرفتند
توانِ دست و پایم را گرفتند
کمانیتر شدم از زینب افسوس
سرِ پیری عصایم را گرفتند
*
بهارم را چه سان پاییز و کردند
دلم را از غمت لبریز و کردند
سرت ای کاش رویِ نیزه میماند
تو را از مرکبی آویز و کردند
*
غمت راهِ نفس بر سینه بسته
ترک بر چهره ی آیینه بسته
زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
*
از آن سرو علی بنیاد و صد حیف
از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف
دو دستی که عصای پیریم بود
خداوندا ز تن افتاد و صد حیف
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
خونهی من که خونهی مراده
خدا بهم اینجا علی رو داده
چار تا غلام آوردم اینجا واسه
دو تا خانوم و دو تا آقا زاده
برا دو خورشیدش یه ماه آوردم
برای خیمه تکیهگاه آوردم
روزی که عباسم و دید علی گفت
برای دختراش سپاه آوردم
@hosenih
اما زدند آینه رو شکستند
دلای سنگی سرش و شکستند
دلیل داره اگه زمین میخورم
آخه عصای پیریم و شکستند
میگن که خیمهها کفنها شدند
با سیلی غرقِ خون دهنها شدند
یه چند تا دخترام رسیدن ولی
دیدم شبیهِ پیر زنها شدند
اَمون از این موهای خاکستری
از این همه گُلای نیلوفری
عباسم و حسینم و گرفتند
نه مادرم نه حتی نامادری
دست رو دلم نذار دلم کبابه
شبیه روی سوختهی ربابه
تا وقت مردنش همش میپرسید
چرا نذاشتن پسرم بخوابه
ربابه و روضهی ما سه شعبه
میگه زدید ولی چرا سه شعبه؟
فرقی داره شیرخواره با علمدار
فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟
دست رو دلم نذار دلم شکسته
رو مشکِ پاره لخته خون نشسته
خونَش خراب شه خونم و خراب کرد
هر کی به نیزهها سرت رو بسته
غلام آقات شدی ابالفضل
سایهی سادات شدی ابالفضل
هر کسی سهمی از تو رو کند و برد
بد جوری خیرات شدی ابالفضل
@hosenih
تیر و چطور با زانوهات کشیدی
فاطمه رو به قتلگات کشیدی
چطور با دستی که نداشتی مادر
چادرشو و روی چشات کشیدی
عاقبت انتظار تو سر اومد
سرت زمین نخورده مادر اومد
نذاشت که روی نیلی رو ببینی
تیری که از پشت سر تو اومد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#عبدالحسین_میرزایی
▶️
منم بانوی آقای مدینه
پس از صدیقه ، زهرای مدینه
که میگفتم به زنهای مدینه
حدیث درد و غمهای مدینه
من و رنج و مصیبت ها کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
چه خوش بود ای مدینه روزگارم
شنیدم از پدر شد بخت یارم
امیرالمومنین شد خواستگارم
به قربانش همه ایل و تبارم
نمی شد باورم این برگزیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
@hosenih
خدارا شاکرم الحمدلله
علی شد شوهرم الحمدلله
من و شاهِ حرم! الحمدلله
کنیز حیدرم الحمدلله
از او فرمان زِمن با سر دویدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
چه خوش بودم که در بیت ولایم
انیس و مونس شیر خدایم
کنیز خانه خیرالنسایم
حسینش میزند مادر صدایم
چه ذوقی داشت این مادر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
دگر ام البنین ام البنین شد
نصیبم چار ماهِ نازنین شد
یکی بهتر یکی بهتر از این شد
اباالفضلم ولی زیباترین شد
زروی ماه هر شب بوسه چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
زمانی سایه بر سر داشتم من
کنارم چار اختر داشتم من
حسین و عون و جعفر داشتم من
اباالفضل دلاور داشتم من
پس از آن روز خوش دیگر ندیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
همه شور و نوایم را گرفتند
سر پیری عصایم را گرفتند
توان زانوهایم را گرفتند
حسین و بچه هایم را گرفتند
دگر من ماندم و حسرت کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم علقمه غوغا به پا شد
تن سقا پر از تیر جفا شد
دو دستش بی هوا از تن جدا شد
حسین فاطمه قدش دو تا شد
به پیش چشم یک لشکر خمیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم دشمن او را از کمین زد
گلم را از یسار و از یمین زد
به فرق او عمود آهنین زد
علمدار مرا آخر زمین زد
نبود این راه و رسم لاله چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم هلهله در لشکر افتاد
همین که از سرِ زین با سر افتاد
در آن لحظه به یاد مادر افتاد
همان مادر که در پشتِ در افتاد
ززینب گفتن و از من شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم ناله ادرک اخا زد
زمین افتاد و زهرا را صدا زد
شرر بر قلب شاه کربلا زد
که با دست بریده دست و پا زد
که دیده این چنین در خون طپیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم بعد عباسم چها شد
علم افتاد و دشمن بی حیا شد
میان خیمه پای شمر وا شد
دو دختر زیرِ دست و پا فدا شد
شنیدم معجر از سرها کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
@hosenih
زنم بر سینه با زنها بگویم
علی العباس واویلا بگویم
به جای حضرت زهرا بگویم
حسینم وا حسینم وا بگویم
من و این ناله ها از دل کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم که حسینم بین گودال
به زیر دست و پا میزد پر و بال
تنش در پیش زینب گشت پامال
شنیدم ماجرا را رفتم از حال
اگر این است تاثیرِ شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#رضا_قاسمی
▶️
نشستم روی خاکِ آرزوهایم
بغل کردم خیالی از مزارت را
اگر چه قابِ این خاک از تنت خالیست
نسیم آورده از مقتل غبارت را
اگر سوسوی چشمان ترم کم شد
اگر تسبیحِ تربت خیسِ اشکم شد
نشستم میشمارم با نفسهایم
شمارِ زخمهای بیشمارت را
@hosenih
شنیدم پَر زدی دستت زمین افتاد
تو بالا رفتی و امالبنین افتاد
به عرشِ خیمهها با مشک میرفتی
که تیری آرزوی آبدارت را ...
زد و بیآرزو بر خاک افتادی
تن خود را به دستِ نیزهها دادی
صدای نوحهی ادرک اخایت گفت
زیارت کرده زهرا نیزهزارت را
کنار رود، اما تشنه لب بودی
به جای آب، سقای ادب بودی
تو دریازادهای؛ هر چند بیآبی
نمیسنجند، با مشکت عیارت را
اگر میشد به جایت آب میبُردم
به جای قلبِ مشکت تیر میخوردم
به پای آرزوهای تو میمردم
نمیدیدم نگاهِ شرمسارت را
اگر میشد به جنگِ تیر میرفتم
به زیر کوهی از شمشیر میرفتم
که حتی نشکند آیینهی چشمت
نبیند هیچ سنگی انکسارت را
@hosenih
به من پیکِ اجل نزدیک شد رفتی
تمام آسمان تاریک شد رفتی
شده «امُّالقَمر»؛ «امُّالبُکا» بی تو
ببین ای ماه، ابرِ در مدارت را
اگر چه قدّم از داغت خمید آخر
ولی مادر به رویایش رسید آخر
که شد امالبنین «امالشهید» آخر
ببر حالا کنارت داغدارت را
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
زبانحال حضرت زهرا(س)
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#مرضیه_عاطفی
▶️
بعد من، خانم خوبِ خانۂ حیدر شدی
یار بی چون و چرای ساقی کوثر شدی
نیست بعد از من کسی غیر از تو هم-کفو علی(ع)
در محبت، در ادب، در خانه داری سر شدی
@hosenih
دورشان گشتی و آشوبِ دلم آرام شد
تا برای بچه هایم مادری دیگر شدی
من شدم أم أبیها و تو هم أم البنین
با أبالفضلت ولی از ساره هم سرتر شدی
تا شنیدی که حسینم جان سپرده تشنه لب
بر سر و صورت زدی! شرمنده و مضطر شدی
بر زمین افتاد عباس(ع) و رسیدم علقمه
گفتمش مادر دو دستت کو؟ چرا پرپر شدی؟!
سالها در خلوتت؛ بر خاک، زیر آفتاب
روضه خوان ِ قتلگاه و خشکی حنجر شدی
در میان روضه ها رو میگرفتی از رباب(س)
بیشتر انگار بیتابِ علی اصغر(ع) شدی
می نشستی پای اشک زینبم(س) گریه کنان
سوختی و پابه پای خیمه شعله ور شدی
@hosenih
هق هق افتادی همینکه گفت از شمر(لع) و سنان(لع)
بیقرارِ غارتِ گهواره و معجر شدی
مادر ساداتم و اجر تو را هم میدهم
مادر عباس ِ من هستی و نام آور شدی!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#دودمه
#محمود_مربوبی
▶️
بعد زهرا بوده ای یار امیرالمومنین
مرحبا ام البنین
@hosenih
نیست در دنیا زنی مثل تو عباس آفرین
مرحبا ام البنین
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#مجتبی_شکریان
▶️
نشستم در بقیع اشکی بریزم
شنیدم علقمه رفتی عزیزم
شنیدم کودکان بی تاب بودند
تو بودی و همه بی آب بودند
شنیدم از عطش افتاده بودند
به دستت مشک خالی داده بودند
@hosenih
الا ای ماه، بی شمشیر رفتی
میان روبهان چون شیر رفتی
صدایت می زنم با اشک عباس
به جای نیزه بُردی مشک عباس
شنیدم مشک بردی بر نگشتی
هزاران تیر خوردی بر نگشتی
شنیدم مشک زیر آب بردی
در اوج تشنگی آبی نخوردی
الا مادر به قربان تو عباس
جدا کردند دستان تو عباس
شنیدم راه نخلستان گرفتی
شنیدم مشک بر دندان گرفتی
شنیدم مشک آبت تیر خورده
شنیدم پیکرت شمشیر خورده
الا ای که دل از من برده چشمت
شنیدم که شده آزرده چشمت
اگر می بود شمشیرت به چنگت
کسی هرگز نمی آمد به جنگت
شنیدم کرده ای غوغا اباالفضل
کنارت آمده زهرا اباالفضل
الا ای عمر مادر ای جوانم
جوانم مهربانم پهلوانم
من و داغ شما و حالِ پیری
کجایی دست مادر را بگیری
شنیدم بعد تو غوغا شد عباس
عزای زینب کبری شد عباس
پیِ تو روی تَل اطفال رفتند
همه اهل حرم از حال رفتند
شنیدم دشمنان خوشحال بودند
همه دور و بر گودال بودند
@hosenih
شنیدم زینت اطفال بردند
حسینم را تهِ گودال بردند
در آن ساعت کجا بودی اباالفضل؟
به زیر نیزه ها بودی اباالفضل؟
من از بعد حسین، همراه زهرا
زنم ناله: حسینا وا حسینا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦•مادرم در گوشِ من..
#سینه_زنی تقدیم به حضرت اُم البنین علیها السلام و همهٔ مادران شهداء به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
مادرم در گوشِ من خواندست یا اُم البنین
ذکر من تا روز محشر هست یا اُم البنین
هر کسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول
قبل از آن در زیر لب گفته است یا اُم البنین
مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار
بر گدایان درت پیوست یا اُم البنین
ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم
هر کجا خوردیم بر بن بست یا اُم البنین
هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
نوکرِ عباس تو دربست یا اُم البنین
در حمایت از غریبِ کربلا ، عباس تو
دست داده تا بگیرد دست یا اُم البنین
فرق او را با عمودی تا دم اَبرو شکافت
آن "حکیم بن طُفِیلِ" پست یا اُم البنین
خون چکید از چشم هایش روی نیزه تا که دید
دست زینب را کسی می بست یا اُم البنین
بعد عباست برای غارت اهل حرم
حرمله با شمر شد همدست یا اُم البنین
گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی
حرمتت با کعب نی نشکست یا اُم البنین
شاعر : #مهدی_علی_قاسمی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
4_5800723035442907608.mp3
8.38M
|⇦•مادرم در گوشِ من..
#سینه_زنی تقدیم به حضرت اُم البنین علیها السلام و همهٔ مادران شهداء به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
#عباس(ع)
#ادب را از مادرش
حضرت #ام_البنین آموخت...
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
بسم الله الرحمن الرحیم
زبان حال حضرت ام البنین(س)
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حسین_صیامی
▶️
عباس جان! کنار حسینم بمان و بس
یعنی که بیقرار حسینم بمان و بس
قربان قدّ و قامت حیدر تبار تو
شمشیر ذوالفقار حسینم بمان و بس
@hosenih
سرداریِ تو خادمی آل فاطمه است
سردار! تکسوار حسینم بمان و بس
جان و دلم! تو ماه بنی هاشمی ولی
همواره در مدار حسینم بمان و بس
مادر! به فکر هیچ کسی غیر او مباش
تنها در انحصار حسینم بمان و بس
ام البنین فدای تو، در فتنه های سخت
مردانه جان نثار حسینم بمان و بس
@hosenih
با جان و دل فدای قدمهای عشق باش
بی چشم و دست یار حسینم بمان و بس
عباس جان! حسین غریب است، بی کس است
عباس جان! کنار حسینم بمان و بس
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#محسن_عرب_خالقی
▶️
اي دلت بند امير المومنين
رشته هاي چادرت حبل المتين
مادر ماهي و خورشيد زمين
اي كنيز فاطمه ام البنين
يك رباعي داشته ديوان تو
چار گل روييده بر دامان تو
چارقُل خوانديم در قرآن تو
همسر شيري و خود شير آفرين
@hosenih
مثل قطره آمدي،دريا شدي
خاك بودي،تربت اعلي شدي
تا كنيز خانه زهرا شدي
خانه ات شد قبله عرش برين
اي به روح تو سلام اهل بيت
عارفي تو بر مقام اهل بيت
بچه هاي تو غلام اهل بيت
اي غلام خانه ات روح الامين
تو همه تن بودى و جان شد علي
در كوير تشنه باران شد علي
تو شدي قاري و قرآن شد علي
اي مفاتيح الجنان بي قرين
آنكه حكم صبر از الله داشت
پيش چشمت سر درون چاه داشت
نيمه شبها روضه اي كوتاه داشت:
پيش چشمم خورد زهرا بر زمين
وقت رفتن پيش چشم زينبين
گفته اي عباس را،اي نور عين
بر نميگردي مدينه بي حسين
جان تو جان امام من،همين
حال آورده بشير از ره خبر
كاروان عشق آمد از سفر
نه ستاره مانده ديگر نه قمر
آه اي ام البنين بي بنين
بند قلب دختر زهرا گسست
تا كنار علقمه افتاد دست
با عمودي فرق عباست شكست
خورد با صورت زمين آن مه جبين
تا علمدار حرم از حال رفت
يوسف زهرا سوي گودال رفت
دست دشمن جانب خلخال رفت
حمله كردند از يسار و از يمين
روز،سينه زن شد و شب گريه كرد
شمر تا خنديد زينب گريه كرد
نعل مي رقصيد و مركب گريه كرد
ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين
تو نبودي خيمه را آتش زدند
عشق را در كربلا آتش زدند
بچه ها را بي صدا آتش زدند
سوخت آن شب قلب ختم المرسلين
@hosenih
خوب شد مادر نبودي،ناگهان
سرخ شد از خشم چشم آسمان
تا كه در گودال آمد ساربان
خاتم آل عبا شد بي نگين
خوب شد مادر نبودي،سر شكست
در حرم گهواره اصغر شكست
بعد سقا حرمت معجر شكست
راهي بازار شد پرده نشين
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
مینویسم یاعلی یا فاطمه
کارها دارد دلم با فاطمه
فاطمه مولاست مولا فاطمه
جان من قربان دوتا فاطمه
فاطمه بنت النبی الموتمن
فاطمه ام البنین ارباب من
از ازل!نه قبل تر!نه قبل تر
بند شد دست گدایان پشت در
نه خدایند این جماعت نه بشر
مادری بودیم از اول بیشتر
حضرت زهرا رقم زد اینچنین
دست ما و چادر ام البنین
@hosenih
در نسب نساب ها را افتخار
درادب عباس را آموزگار
یک زن اما در جوانمردی هزار
تکیه بر این سرو دارد ذولفقار
کوه پای عزتش سر می شکست
تا دو زانو پیش زینب می نشست
بندگی کرد و دلش دریا شد و
آسمان در دستهایش جا شد و
حضرت باب المراد ما شد و
خانه دار خانه مولا شد و
گفتمن کی بانوی این خانه ام
گرد شمع بچه ها پروانه ام
روزهایش گریه شب ها گریه بود
مرهم این سوز تنها گریه بود
حرف هممیزد اگر با گریه بود
کار بی بی جای زهرا گریه بود
چهار قبر خاکی اش را میکشید
ناله های واحسینا میکشید
واحسینا سبط پیغمبر چه شد
زیر سم اسب ها پیکر چه شد
پیکرش را هم نگفتی سر چه شد
درخیام فاطمی معجر چه شد
سوختم با کام عطشان حسین
چهارفرزندم به قربان حسین
@hosenih
زینب از چشمان نامحرم بگو
از لگدها طعنه ها باهم بگو
قدری از آن خطبه محکم بگو
مادر!از بزم غریبه کم بگو
وای من بازار توهین جور بود
کاش چشم آن اراذل کور بود
حیف شد دستان ساقی را زدند
تیر بر چشم ترش یکجا زدند
بعد او شلاق بر زنها زدند
گریه کرد عباس بر نی تا زدند
قاتلم داغ حسین و کربلاست
گر بمیرم از غم زینب رواست
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#بردیا_محمدی
▶️
قربان بانویی که ذات اقدسی دارد
دامان سبزش تار و پودِ اطلسی دارد
سجاده اش عطر نماز بی کسی دارد
در سینه صدها روضه ی دلواپسی دارد
چشمان خیس او شبیه کوهِ الماس است
او روضه خوان روضه های مشک عباس است
وقتی ادب را در خیال خود مجسم ساخت
خشت شجاعت را گرفت و شکلِ آدم ساخت
یک رشته کوه از قلّه های سخت و محکم ساخت
آئینه در آئینه، چار آئینه باهم ساخت
الحق خدا او را زنی مرد آفرین نامید
امُّ الادب را "حضرتِ امُّ البنین" نامید
@hosenih
ای همسر پیوند مولایم پس از زهرا
ای اوّلین سوگند مولایم پس از زهرا
ای بانی لبخند مولایم پس از زهرا
ای مادر فرزند مولایم پس از زهرا
هفت آسمان را غرق شور و همهمه کردی
عباس را نذر حسین فاطمه کردی
تو عاشقانه پای عهد قدسی ات ماندی
قوم شیاطین را از این تصمیم رنجاندی
آئینه ها را سمت کوهِ نور چرخاندی
مهتاب را دور سر خورشید گرداندی
وقتی نشاندی رود را بر زانوی دریا
گفتی: حسینم را برادر نه...، بگو مولا
تو یاد دادی ذاکر ذکر خدا باشد
تو یاد دادی محو ذات کبریا باشد
تو یاد دادی غرق اشک ربنا باشد
تو یاد دادی تا عمو عباس ما باشد
وقتی عزیز فاطمه با خنده اش خندید
او "کاشف الکرب" حسین بن علی گردید
تو روز را پای علی شب کرده ای بانو
تا که حسن تب کرده تو تب کرده ای بانو
رخت حسینت را مرتب کرده ای بانو
کلاً خودت را وقف زینب کرده ای بانو
زینب نگو زینب فقط غم داشت بانو جان
در کربلا خانم تو را کم داشت بانو جان
آنجا که حسرت در دل رنجور سقا ماند
وقتی اباالفضلت میان خصم تنها ماند
لب تشنه ای در حسرت دیدار دریا ماند
وقتی علمدار حرم در علقمه جا ماند
آنجا شروع روضه ی سخت اسارت شد
خیلی به زینب بعد عباست جسارت شد
با تازیانه رنگ هر رخساره را بردند
نامردها حتی لباس پاره را بردند
پیش نگاه مادری گهواره را بردند
راس علیِ اصغر بیچاره را بردند
با نیشخَند خود نمک بر زخم ها می ریخت
این حرمله پیش ربابت آب را می ریخت
@hosenih
آه از نهاد کودکان برخاست: "آه از شام"
ترس تمام دختران بی گناه از شام
می ساخت پیش چشم زینب قتلگاه از شام
مانده به روی قافله ردِّ نگاه از شام
ای کاش یک لحظه..،فقط یک بار..،می شد بست
چشم حرامی را سر بازار می شد بست
زینب میان کوچه ای پُر التهاب افتاد
زینب میان دردهایی بی حساب افتاد
در مجلس اغیار با قلبی کباب، افتاد
آن اتفاقاتی که در بزم شراب افتاد...
دختر ندارد تابِ این بی حُرمتی ها را
حرف از کنیزی شد...،خدایا لال کن ما را...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمدجواد_شیرازی
▶️
عینِ نور است همه روز و شب ام بنین
قدر عرش است میان وجب ام بنین
ترس داری پسرت نوکر خوبی نشود؟
بسپارش به کلاس ادب ام بنین
@hosenih
پدرش پای علی دوست شدن سیلی خورد
مهر مولاست عیارِ نسب ام بنین
دلشان هر دو پر از معرفت زهرا بود
رحمت حق به دلِ اُم و أبِ ام بنین
قدر این زن به طلا نیست، فقط مهر علی است
حق مولاست رود در طلبِ ام بنین
محضر زینب کبری نشنیده است کسی
هیچ جز سیدتی از دو لب ام بنین
شمسِ منظومه شد و چهار یل بی باکش
می درخشند همه در عقب ام بنین
اگر عباس نگاهش همه را می لرزاند
ارث برده است یقین از غضب ام بنین
از معاویه بپرسید چه آمد به سرش
چه کشید از سکناتِ خُطب ام بنین
با دو چشم تر و برپایی روضه آخر
کرد بر دشمن بی دین غلبه ام بنین
@hosenih
هر زمان دید رباب آمده با چشم پر آب
آمد از شرم و حیا، جان به لب ام بنین
سر پیری پسری نیست عصایش بشود
گریه دار است عجب این لقب ام بنین
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمدجواد_شیرازی
▶️
کوه اعتلا ز رفعت ام البنین گرفت
دریا سخا ز رحمت ام البنین گرفت
خورشید اگر که واسطه ی نور عالم است
نور از جمال و طلعت ام البنین گرفت
@hosenih
روح الامین برای تقرب، به طور عرش
چله برای خدمت ام البنین گرفت
افتادم از نفس سرِ نفسم ولی خدا
دست مرا به حرمت ام البنین گرفت
دست نیاز ما به خدا از همان ازل
پیوند با کرامت ام البنین گرفت
معصومه است بی شک و مانند فاطمه
عصمت بها ز عصمت ام البنین گرفت
عباس را به قله ی طاعت رسانده است
درسی که از بصیرت ام البنین گرفت
دستش شفیع خلق شود چون که بوسه از
دستان با سخاوت ام البنین گرفت
فردا علم به دوش حسین است یاورش
هر کس به دوش، رایت ام البنین گرفت
باید برات صحن ابالفضل را فقط
از دست های حضرت ام البنین گرفت
از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند
یثرب هوای غربت ام البنین گرفت
@hosenih
داغش به جای خود، سپر خونی اش چنان
صبر و قرار و طاقت ام البنین گرفت...
مقتل نوشته است که از هوش رفته است
جان مرا مصیبت ام البنین گرفت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#احسان_نرگسی
▶️
به دوشت می کِشی "بار امانت" را تک و تنها
به دامانت پناه آورده ام یا عروة الوثقی
جهان جامِ می اش را پیش تو می آورد بالا
"الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها"
شگفتا! شرح و توصیف مقامت کار انسان نیست
به چشمت هر کسی ایمان نیاورده مسلمان نیست
@hosenih
به جرئت می نویسم با خدایت هم نشینی تو
علم بر دوشی و دست خدا در آستینی تو
بنازم هیبتت را تک یل ام البنینی تو
به حق فرزند بی باک امیر المومنینی تو
یقین دارم که دنیا در کف اقبال من باشد
اگر مُهر تو در پرونده ی اعمال من باشد
ملائک بوسه می چینند از خاک کف پایت
دل از ارباب ما برده ست لبخند دل آرایت
به وقت جنگ زینب می شود محو تماشایت
جهان پیش تو و تو سر به زیری پیش مولایت
بدون دست، آری دستگیر عالمینی تو
چه باید گفت در مدحت؟ علمدار حسینی تو
شبیه کوه ها ثابت قدم می ایستی عباس
هزاران سال قبل از خلق ما می زیستی عباس
گرفتار کسی غیر از حسینت نیستی عباس
خودت باید بیایی و بگویی کیستی عباس
به درک جایگاهت هیچکس نائل نخواهد شد
که دین هیچکس بی عشق تو کامل نخواهد شد
@hosenih
دل از اهل زمین و آسمان برده ست گیسویت
به میدان می روی و می شود زینب دعاگویت
ولی ای کاش غرق خون نمی شد چشم و ابرویت
نمی زد هیچکس در علقمه نیزه به پهلویت
علی اصغر برای آب بی تاب است...یا عباس
تمام فکر و ذکرت قحطی آب است...یا عباس
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حسن_لطفی
▶️
قدِ مادرا از تمومِ غَما
چه زود از فراقِ پسر میشکنه
اگه سَرو باشه زمین میخوره
که داغِ جونش کمر میشکنه
@hosenih
اگه درد اگه ناله تقدیرشه
چه غم داره مادر ، پسر گیرشه
فقط دلخوشیه ی یِ مادر اینه
جوونش پیشِ مادر پیرشه
نگاهش به در مونده تو بستره
سر پیریه وقتِ بی بالیه
صداش میزدن مادرِ بچهها
ولی دورِ امالبنین خالیه
حالا روضه داره تو تنهاییاش
دلش خیلی تنگه واسه بچههاش
کسی نیست آبی به دستش بده
نداره عصایی برا پیریاش
تو اون مدتی که اباالفضل بود
دعایی به اون قد و بالا نکرد
نگاهش ، دل سیر ، حتی یه روز
به پیش یتیمای زهرا نکرد
تو اون مدتی که اباالفضل بود
نشد که یبار جان مادر بگه
به عباسش از بچگی گفته بود
مبادا به آقاش برادر بگه
@hosenih
خودش لقمه میداد دستِ حسن
فقط خنده میزد کنارِ حسین
شبا هم که تانیمه شب مینِشِست
که آبی بنوشه دوباره حسین
حالا روضه داره توتنهاییاش
دلش خیلی تنگه واسه بچهاش
داره روضه میخونه واسه خودش
خودش گریه کن میشه با روضههاش
شنیدم که تشنه به دریا زدی
شنیدم دعایِ حرم آب شد
شنیدم که پشتت صدا زد رباب
بیا که علی اصغرم آب شد
حسینم کنارت نشست و شکست:
پاشو دشمنا رو به میدون نیار
به فکر چشاتم بیا جونِ من
برا دیدنم تیر و بیرون نیار
پاشو از زمین رو زمین پا نکش
بازم مَشکِ آب و به دندون بگیر
ببین جون رفتن ندارم دیگه
پاشو جونِ زینب پاشو جون بگیر
الهی بمیرم ، بهم ریختی
به من گفت زینب چی اومد سرت
نبودم که جمعت کنم ؛ باز شکر
که پهلو شکسته شده مادرت
@hosenih
تو رفتی و مشکِ تو رو کوفه بُرد
تو رفتی و چشماتو شامی گرفت
نبودی و جرات به دشمن رسید
نبودی حرم رو حرامی گرفت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_البنین
گرچه فرقی هست از این فاطمه تا فاطمه
ذکرِ یا اُمالبَنین یعنی همان یا فاطمه
خانهی بی فاطمه هرگز نمیخواهد علی
هست شیرینیِ مولا در دو دنیا فاطمه
حضرتِ اُمالبَنین از جلوههای فاطمهاست
گرچه زهرا رفت اما هست اینجا فاطمه
بچههای فاطمه بر دامنِ اُمالبَنین
خواب میرفتند و میدیدند رویا: فاطمه
از همان اول همه گفتند مادرجان به او
چشمشان میدید در این خانه تنها فاطمه
با ادب فرمود : آقاجان بگو اُمالبَنین
وَرنه نامش را صدا میکرد مولا فاطمه
او کنیزی آمد و زهرا عزیزِ خویش کرد
او زمین بوسید و زینب گفت اُمّا فاطمه
مریم و آسیه و حوا و هاجر کیستند
مادر عباس وقتی میرسد با فاطمه
روز محشر چادر او هم شفاعت میکند
تا که میآید به محشر پشت زهرا فاطمه
بچههای او هم آری بچههای فاطمهاند
نیست او در کربلا و هست اما فاطمه
بسکه یا اُمالبَنین از ما گره وا میکند
هست بر لبهای ما یافاطمه یافاطمه
دورِ زهرا بچهها بودند و مولا بود حیف
وای از اُمالبَنین اینبار تنها بود حیف
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_ام_البنین
نشستم در بقیع اشکی بریزم
شنیدم علقمه رفتی عزیزم
شنیدم کودکان بی تاب بودند
تو بودی و همه بی آب بودند
شنیدم از عطش افتاده بودند
به دستت مشک خالی داده بودند
الا ای ماه، بی شمشیر رفتی
میان روبهان چون شیر رفتی
صدایت می زنم با اشک عباس
به جای نیزه بُردی مشک عباس
شنیدم مشک بردی بر نگشتی
هزاران تیر خوردی بر نگشتی
شنیدم مشک زیر آب بردی
در اوج تشنگی آبی نخوردی
الا مادر به قربان تو عباس
جدا کردند دستان تو عباس
شنیدم راه نخلستان گرفتی
شنیدم مشک بر دندان گرفتی
شنیدم مشک آبت تیر خورده
شنیدم پیکرت شمشیر خورده
الا ای که دل از من برده چشمت
شنیدم که شده آزرده چشمت
اگر می بود شمشیرت به چنگت
کسی هرگز نمی آمد به جنگت
شنیدم کرده ای غوغا اباالفضل
کنارت آمده زهرا اباالفضل
الا ای عمر مادر ای جوانم
جوانم مهربانم پهلوانم
من و داغ شما و حالِ پیری
کجایی دست مادر را بگیری
شنیدم بعد تو غوغا شد عباس
عزای زینب کبری شد عباس
پیِ تو روی تَل اطفال رفتند
همه اهل حرم از حال رفتند
شنیدم دشمنان خوشحال بودند
همه دور و بر گودال بودند
شنیدم زینت اطفال بردند
حسینم را تهِ گودال بردند
در آن ساعت کجا بودی اباالفضل؟
به زیر نیزه ها بودی اباالفضل؟
من از بعد حسین، همراه زهرا
زنم ناله: حسینا وا حسینا
مجتبی شکریان
@deabel
#حضرت_ام_البنین
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را
پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را
با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان
برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را
گرداند به دور سر خورشيد از اول
با عشق تمامي قمرهاي خودش را
او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است
از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را
اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم
با عشق درآميخت سپرهاي خودش را
در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد
بانوي ادب نام پسرهاي خودش را
سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد
انگار نه انگار جگرهاي خودش را ...
محسن صرامی
@deabel
#حضرت_ام_البنین
منم بانوی آقای مدینه
پس از صدیقه ، زهرای مدینه
که میگفتم به زنهای مدینه
حدیث درد و غمهای مدینه
من و رنج و مصیبت ها کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
چه خوش بود ای مدینه روزگارم
شنیدم از پدر شد بخت یارم
امیرالمومنین شد خواستگارم
به قربانش همه ایل و تبارم
نمی شد باورم این برگزیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
خدارا شاکرم الحمدلله
علی شد شوهرم الحمدلله
من و شاهِ حرم! الحمدلله
کنیز حیدرم الحمدلله
از او فرمان زِمن با سر دویدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
چه خوش بودم که در بیت ولایم
انیس و مونس شیر خدایم
کنیز خانه خیرالنسایم
حسینش میزند مادر صدایم
چه ذوقی داشت این مادر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
دگر ام البنین ام البنین شد
نصیبم چار ماهِ نازنین شد
یکی بهتر یکی بهتر از این شد
اباالفضلم ولی زیباترین شد
زروی ماه هر شب بوسه چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
زمانی سایه بر سر داشتم من
کنارم چار اختر داشتم من
حسین و عون و جعفر داشتم من
اباالفضل دلاور داشتم من
پس از آن روز خوش دیگر ندیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
همه شور و نوایم را گرفتند
سر پیری عصایم را گرفتند
توان زانوهایم را گرفتند
حسین و بچه هایم را گرفتند
دگر من ماندم و حسرت کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم علقمه غوغا به پا شد
تن سقا پر از تیر جفا شد
دو دستش بی هوا از تن جدا شد
حسین فاطمه قدش دو تا شد
به پیش چشم یک لشکر خمیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم دشمن او را از کمین زد
گلم را از یسار و از یمین زد
به فرق او عمود آهنین زد
علمدار مرا آخر زمین زد
نبود این راه و رسم لاله چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم هلهله در لشکر افتاد
همین که از سرِ زین با سر افتاد
در آن لحظه به یاد مادر افتاد
همان مادر که در پشتِ در افتاد
ززینب گفتن و از من شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم ناله ادرک اخا زد
زمین افتاد و زهرا را صدا زد
شرر بر قلب شاه کربلا زد
که با دست بریده دست و پا زد
که دیده این چنین در خون طپیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم بعد عباسم چها شد
علم افتاد و دشمن بی حیا شد
میان خیمه پای شمر وا شد
دو دختر زیرِ دست و پا فدا شد
شنیدم معجر از سرها کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
زنم بر سینه با زنها بگویم
علی العباس واویلا بگویم
به جای حضرت زهرا بگویم
حسینم وا حسینم وا بگویم
من و این ناله ها از دل کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم که حسینم بین گودال
به زیر دست و پا میزد پر و بال
تنش در پیش زینب گشت پامال
شنیدم ماجرا را رفتم از حال
اگر این است تاثیرِ شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
عبدالحسین میرزایی
@deabel
#حضرت_ام_البنین
بعد من، خانم خوبِ خانۂ حیدر شدی
یار بی چون و چرای ساقی کوثر شدی
نیست بعد از من کسی غیر از تو هم-کفو علی(ع)
در محبت، در ادب، در خانه داری سر شدی
دورشان گشتی و آشوبِ دلم آرام شد
تا برای بچه هایم مادری دیگر شدی
من شدم أم أبیها و تو هم أم البنین
با أبالفضلت ولی از ساره هم سرتر شدی
تا شنیدی که حسینم جان سپرده تشنه لب
بر سر و صورت زدی! شرمنده و مضطر شدی
بر زمین افتاد عباس(ع) و رسیدم علقمه
گفتمش مادر دو دستت کو؟ چرا پرپر شدی؟!
سالها در خلوتت؛ بر خاک، زیر آفتاب
روضه خوان ِ قتلگاه و خشکی حنجر شدی
در میان روضه ها رو میگرفتی از رباب(س)
بیشتر انگار بیتابِ علی اصغر(ع) شدی
می نشستی پای اشک زینبم(س) گریه کنان
سوختی و پابه پای خیمه شعله ور شدی
هق هق افتادی همینکه گفت از شمر(لع) و سنان(لع)
بیقرارِ غارتِ گهواره و معجر شدی
مادر ساداتم و اجر تو را هم میدهم
مادر عباس ِ من هستی و نام آور شدی!
مرضیه عاطفی
@deabel
#حضرت_ام_البنین
ای صاحب علم کجایی؟
آب آور حرم کجایی؟
عصای پیری ام کجایی؟
خیلی دلم هواتُ کرده
هوای اون چشاتُ کرده
میگن که دستاتُ بریدن
معجر زینبُ کشیدن
اشکای زهرا رو ندیدن
به گریه چشمام ناگزیره
الهی مادرت بمیره
کی قدوبالاتُ نظر زد
نیزه به سینه ت بی خبر زد؟
به چشم تو تیر سه پر زد؟
بقیع با ناله هام شریکه
قبرت میگن خیلی کوچیکه
بعد تو محشری به پا شد
کربلا تازه کربلا شد
حرمله پاش به خیمه وا شد
مثل علی یه کوه دردی
میگن رو نیزه گریه کردی
بعد تو دل چاره شُ گم کرد
رقیه گوشواره شُ گم کرد
مادری گهواره شُ گم کرد
مثل خودت خونه خرابم
شرمنده ی رویِ ربابم
عطر خوش کوثرت اومد
رمق به چشم ترت اومد
فاطمه بالا سرت اومد
حسرتشُ به دل می ریزم
خوش به سعادت عزیزم
وحید قاسمی
@deabel
#حضرت_ام_البنین
صحبت اگر به ساحت ام البنین کشد
بر شعر پرده غیرت روح الامین کشد
ذیل مقام توست بلندای آسمان
حاشا که دامن تو به روی زمین کشد
خاموش نیست شب چو ببیند ز شمع سوز
مروان به بانگ شیون تو آفرین کشد !
تدبیر جنگ نیز بود در ستارگان
طفل تو اسب فاجعه را زیر زین کشد
آهو ز احترام به صحرا نمی رود
گر چادر تو پای به اقصای چین کشد
ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه !
خاشاک منت از نظر ذره بین کشد
بر عزّتت بس است علی خواستگار توست
شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد
از آستین تو اسد الله گرفته است
حاشا که شمر گوشه ی آن آستین کشد
معنی خموش باش ! که آگاه نیستی
ز آن معجری که دست سنان لعین کشد
آن زن که ریخته ست به معنی کلام ناب
از شک بعید نیست که بار یقین کشد
محمد سهرابی
@deabel
#حضرت_ام_البنین
آسمان سوخت و از پا افتاد
زیر بار جگر داغ شما
و دل سخت زمین برده چهار
گل ماتم زده از باغ شما
كرم و لطف خدا می ریزد
از سر و روی در خانه تان
شمع تان پای علی می سوزد
و ملائك همه پروانه تان
روزها می گذرد می آیی
دیده را با غم دل خیس كنی
مادرانه وسط خاك بقیع
روضه ی علقمه تاسیس كنی
خیمه ی اشك زلالت جاری ست
می شود چند دهه یا سالی
جگر گریه ی من درد گرفت
پاشو از پای مزار خالی
موج برداشته چشمان تو از
آینه های ترك خورده ی غم
هیجده داغ دلت را بانو
كرده تصویر شكسته مبهم
خوب شد چشم شما درك نكرد
تیر را بر سر مشك عباس
دست جا مانده و پلكی مجروح
سرخی حسرت اشك عباس
خوب شد چشم شما درك نكرد
كه عمود آمد و وضعیت بد
و امامی كه ز لب هاش چكید
بوسه بر قامت یك قطعه جسد
خوب شد چشم شما درك نكرد
سر دریا لب نی زار نشست
پسر فاطمه غارت شد و بعد
سینه ی احمد مختار شكست
خوب شد چشم شما درك نكرد
خواهری روضه ی گودال گرفت
جگر بی كفنش از سر نی
تا در عرش خدا بال گرفت
خوب شد چشم شما درك نكرد
خیمه گاهی كه اسیری می رفت
دست ها طعمه ی زنجیر و یكی
طفل معصوم به پیری می رفت
خوب شد چشم شما اما باز
غُصه ی این همه مهتابت كرد
پیش عباس و برادرهایش
بیشتر داغ حسین آبت كرد
روح الله عیوضی
@deabel
#مثنوی
#عطر_یاس
ریزد از دُرجِ دَهان دُرّ ثمین
تا بگویم مِدحَتِ امّالبنین
گر چه در وصفش زبانم اَلکَن است
مدح این بانو کجا کار من است
لیک میگیرم مدد از کردگار
تا بگویم من یکی از صد هزار
در وجود او وفا دائم بُوَد
مادر ماه بنیهاشم بُوَد
گفت: با شور و نوا و زمزمه
یا علی جان من کجا و فاطمه
او بُوَد دریا و من همچون نَمَم
فاش میگویم که کمتر از کَمَم
بر تمام انبیا امّید اوست
کمترم از ذرّه و خورشید اوست
سورۀ کوثر کجا، امّالبنین
جای او عرش است، من روی زمین
لیک هستم زینبش را من کنیز
با کنیزی هر کجا هستم عزیز
دامن او پر زِ عطر یاس شد
عاقبت او صاحب عباس شد
گفت من ماه تمام آوردهام
بر گل زهرا غلام آوردهام
نور چشمم چشم مستش دیدنی است
ذکر لالایی من بشنیدنی است
طفل من باشد نگاهش با حسین
او نخوابد تا نگویم یا حسین
سید محسن حسینی
@deabel
🏴السلام علیکِ یا امّالبدورالسّواطع
سفره ی ام البنین...
#اسماعیل_شبرنگ
تا نظر بر این دل گوشه نشین انداختم
گوشه ی روضه گره روی جبین انداختم
رو به بانوی امیرالمومنین انداختم
شب جمعه سفره ی امّ البنین انداختم
مادر باب الحوائج حاجتم را می دهد
باز حاجات دل بی طاقتم را می دهد
بانوی شیرآفرین ، یاللعجب امّ البنین
همدم تنهایی شیر عرب امّ البنین
بارها اعلام کردی از ادب امّ البنین
جای نام فاطمه داری لقب ، امّ البنین
چند قرنی می شود آه تو با جوش و خروش
در میان روضه ی عبّاس می آید به گوش
با دل خسته برایت گریه کردم بیشتر
ابر اشکم در هوایت گریه گردم بیشتر
پا به پای هر روایت گریه کردم بیشتر
در میان روضه هایت گریه کردم بیشتر
گریه کردم تا شنیدم گریه کردی روز و شب
شهر را طی کرده ای با روضه گردی روز و شب
روضه خواندی تا دلت باشد پریشان حسین
گریه کردی در عزای چشم گریان حسین
گفتی آن لحظه که بودی یاد طفلان حسین
بچه هایم هیچ ، جان من به قربان حسین
یک مدینه ، یک بقیع و سوز آهی آتشین
دم گرفتم با دم امّ البنین بی بنین
آفتاب خانه ی حیدر به زیر آفتاب
ناله می زد ایّها العالم شدم خانه خراب
هر کجا می دید طفلی تشنه ی یک جرعه آب
روضه می خواند از لبان تشنه ی طفل رباب
هر کسی دارد اگر داغی به سینه بشنود
ناله می زد از جگر اهل مدینه بشنود...
ماه پیش ماه من کوچکتر از فانوس بود
چشم دریایی عباس من اقیانوس بود
بس که با اولاد زهرا روز و شب مانوس بود
می شنیدم در دل بی تابش این افسوس بود
کاش بودم در میان کوچه ها کاری کنم
در دفاع از مادرم زهرا علمداری کنم
پسرانم یک به یک تحت لوای فاطمه
عشق را آموختند از مرتضای فاطمه
هدف والایشان کسب رضای فاطمه
پسران من فدای بچه های فاطمه
تا نفس باقی ست هستم زیر دِین فاطمه
هر چه که دارم به قربان حسین فاطمه
#اسماعیل_شبرنگ
@deabel