eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
125 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 مدینه منتظر نشسته بابا - تا که بری ز پیش زهرا مادری می کنم پدر کنارت - شفای حال بی قرارت مرو پدر زهرا بی تو می میره مرو پدر باغت آتیش می گیره نوحه فاطمه وای - می کنه زمزمه وای اگه بری پدر به دست دشمن - چراغه سقیفه میشه روشن ز غم تو رخم پر از گلابه - تو دست اصحابت طنابه مرو پدر ذکرم امن یجیبه مرو پدر علی بی تو غریبه نوای جبرییل وای - فاتحه ی خلیل وای نوحه فاطمه وای - می کنه زمزمه وای شاعر : رضا تاجیک پیامبر اکرم (ص) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 اربعین آمد چه داغی بر جگر دارم هنوز روز عاشورا و ظهرش در نظر دارم هنوز سینه ی سوزان و بغضی در گلو از لحظه ی گفتگو های رقیه با پدر دارم هنوز از نخستین روز عاشورا که صد ها اربعین رفته تصویر حسین را در بصر دارم هنوز هر زمان ماه محرم می رسد با درد و غم من حسین را بر سر نعش پسر دارم هنوز توبه ی حر بخشش آقا و هرم عشق را فصلی از سر فصل شیدایی به سر دارم هنوز پا برهنه مر دمان تا فخر عاشورای ماست بهر این بیچارگان چشمان تر دارم هنوز روز عاشورا در ایران محشر کبری بود افتخار از امت والا گهر دارم هنوز درد سنگین محرم را به دوشم می کشم غصه بعد از غصه ای ماه صفر دارم هنوز ای (رها)بعد از چهل روز از قیام کربلا کاروان کربلا را در سفر دارم هنوز شاعر : علی میرزائی اربعین حسینی (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
ا ﷽ ا عظمت کربلا... @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی زِ روی نِی سَرِ تو می خورَد زمین گاهی سَرِ بَرادَرِ تو می خورَد زمین فریادِ "یا حُسینِ" دِلم می رَود به عَرش تا صورَتِ مُطَهَّرِ تو می خورَد زمین @hosenih خوشحال می شَوَند که اَز خَستگیِ راه در شَهرِ شام، خواهَرِ تو می خورَد زمین مَحرَم نمانده تا که بُلندش کُند زِ خاک وَقتی زِ ناقه دُختَرِ تو می خورَد زمین با دَستِ خویش بَر دَهَنَش مُشت می زَنَد پیشِ سه ساله، تا سَرِ تو می خورَد زمین @hosenih با ناله ی رُباب، شَوَد هَر دِلی کَباب هَربار رَاسِ اَصغَرِ تو می خورَد زمین اینجا دوباره دَستِ علی بَسته می شَوَد اینجا دوباره مادَرِ تو می خورَد زمین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه مرزها که در آن خطه از زمین گم بود که شرق و غربِ جهان بینشان تفاهم بود @hosenih به بوی چای عراقی مسیر مست گذشت چنان که یاد ندارم عمود چندم بود! نسیمِ آه، تکان داد هر چه پرچم را بسا سلام که در راهِ یک علیکم بود قدم تمام طریق از نفس نمی‌افتاد نبود زخم، به پا لب به لب تبسم بود فدای آنهمه یکرنگی‌ِ سفر گردم سیاه، لیکن چشم و چراغ مردم بود @hosenih رسید از آن سرِ گرما کسی که: اشرب مای شروع روضه ی ما با همان تکلم بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
منی که بوده عباس و علی اکبر هوادارم به شهر شام رفتم بی حسینم، سخت بی یارم دم دروازه ی ساعات جانم روی لب آمد به رفتن در شلوغیها مرا کردند وادارم @hosenih همه بهر تماشای اسیران آمدند اینجا من و این ازدحام شام، خوابم یا که بیدارم تمام دختران گویند با هم یکصدا عمه: همه نامحرم اند اینجا، گره خورده عجب کارم تمام شهر با سنگ و نی و دف آمدند اینجا ولی من بی دفاع هستم فقط تنها تو را دارم به دامانم پناه آورده اند اطفال با گریه حسین من! از آن بالا دعایم کن گرفتارم یتیمان را فقط با نیزه ها آرام میکردند بماند این که من هم زخمی ام از درد سرشارم سر سجاد را بین غل و زنجیر سوزاندند دلم می سوزد و دلواپس احوال بیمارم هزاران غم، هزاران سنگ و چوب و خاک و خاکستر کدامش را برایت بازگویم یا که بشمارم یهودی های شهر شام خیلی بی حیا هستند علی را ناسزا گفتند و می دادند آزارم سزد یکسر بسوزد شهر شام و اهل آن با هم من پرده نشین را برده اند از بین بازارم @hosenih اگر چه دست مارا مثل بابایم علی بستند از این تکرار غم باکی ندارم، دخت کرارم اگر چه ابری ام طوفانی ام اما برادر جان کنار دشمنانت یک سر سوزن نمی بارم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از تیرگی شام دل آسمان گرفت وقت ورود شد، نفس کاروان گرفت @hosenih ذریه ی بتول اسیران سلسله باران سنگ بر سرشان ناگهان گرفت راسی که بود بر سر نیزه نشان عشق پیرزن یهودیه اورا نشان گرفت راهی نبود از در دروازه تا به کاخ از صبح تا غروب ولیکن زمان گرفت اشک سر بریده درآمد که خواهرش جا در میان مجلس نامحرمان گرفت ای دختر علی چقدر داغ دیده ای این روزگار از تو چه سخت امتحان گرفت @hosenih بازجر نانجیب  شبی روبرو شُد و اینگونه شد رقیه که لکنت زبان گرفت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کارِ ما گرچه به جز گریه‌ی پیوسته نبود کارِ این قوم ولی خنده‌ی آهسته نبود آنقدر ضربه‌ی نیزه همه را ساکت کرد بِینِ ما در پِیِ تو  یک سرِ نشکسته نبود @hosenih پشت دروازه‌ی ساعات معطل شده است آن کریمی که درِ خانه‌ی او بسته نبود خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت پایِ ما با تو در این راه ولی  خسته نبود فقط از دور تو را دخترکانت دیدند نیزه‌ای کاش به تو اینهمه وابسته نبود @hosenih گرچه از دور ولی باز زمین می‌اُفتند زخمِ حلقومِ تو ای کاش که برجسته نبود گرمِ تزئین و پذیرایی شام‌اند همه ورنه دروازه‌ی این شهر چنین بسته نبود شاعر: امام صادق (ع) از زبان امام زین‌العابدین (ع) نقل کرده‌اند که: «مرا بر شتری لنگ، بدون روپوش و جهاز سوار کردند. سر سیدالشهداء (ع) بر نیزه‌ی بلندی بود و زنان بر شتران پالان دار پشت سر من بودند. جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند ، با نیزه‌ها در جلو ، عقب و اطراف ما بودند. هرگاه یکی از ما گریه می‌کرد، بر سرش می‌زدند.» 📚بحار الانوار، جلد 45، صفحه 154 © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این اسارته داداش یا قتلگاه نیمی از قافله جون داده تو راه ای پناه عالمین نگاهی کن بی پناهیم بی پناهیم بی پناه بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم بعد از اون همه جسارت که دیدیم حالا باید همه آماده بشیم دم دروازه ساعات رسیدیم @hosenih دستامون بسته شده کنار هم یه طرف طناب به بازوی منه یه طرف به گردنه زین العباد سر سلسله به دست دشمنه پریشون وارد شهر شام شدیم از رو نیزه احوال ما رو ببین تازیونه می زنن که راه بریم راه بریم بچه ها میخورن زمین دستی که برای ما حجاب میشد حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم میون نامحرما گیر افتادیم کاش می شد از این قفس فرار کنیم باورم نمیشه نامسلمونا مارو خارجی داداش صدا کنن اگه میتونی یه کم قرآن بخون تا مارو کمتر اینا نگا کنن اینا سنگم میزنن ولی داداش میسوزه دلم برای بچه هات تا میشد پناهشون شدم ولی حالا هی با گریه میزنن صدات @hosenih خیلی سخته گذر از این مرحله کاش فقط سنگ میزدن به قافله بارون آتیش و ما چی کار کنیم دستامون بسته شده با سلسله بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ که تن ما پره از کبودیه سخت ترین مسیر ما تو این دیار رد شدن از کوچه یهودیه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده قافله وارد دروازه ساعات شده سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند @hosenih وسط اینهمه خنده شرر آهم هست دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست این جماعت که همه راهزن و دزد رهند زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند سوره ناس بخوانید که شر کم بشود چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم معجرم را به سر یک زن شامی دیدم اول ماه صفر بدسفری بود حسین ساربان من عجب بدنظری بود حسین از سر نیزه ببین رد کبودی هارا لال کن جان ابالفضل یهودی هارا مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود @hosenih نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین دوست داری که بگوییم کجاییم حسین وسط اینهمه روضه فقط این غم کم‌ بود آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا