غزل مصیبت شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها
نیمهء شب آمد و شد وقت غسل پیکرت
شانه اش خم شد از این بار مصیبت شوهرت
کرد آبم آب ،تاکه آب ریزم بر تنت
بر تنی که آب رفته ، دست و پای لاغرت
دستهایم بین گیسوی سفیدت گریه کرد
تازه فهمیدم که بر دیوار و در خورده سرت
کاش میشد تا دوباره رو بگیری از علی
تا نمیدیدم ورم بر چهره ء نیلوفرت
جای پنجه زیر چشمت بُرد تا اغما مرا
جای تاول ها بماند کُشت من را در برت
دنده هایت نا منظّم گشته، ای نفرین به میخ
حُفره ای انداخته بر تاروپود پرپرت
کاش سوسوی چراغ خانه هم خاموش بود
تا که خونابه نمیدیدم به جسم اطهرت
#مجتبی_صمدی_شهاب
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
خبرآمدکه دگربال وپری سوخته شد
وسط شعله آتش جگری سوخته شد
خبرآمدکه سری روی تنی افتاده
وای بین درودیوار بدنی افتاده
خبرآمدگل خون است روی پیرهنش
شاهداین ماجرا درکوچه هاشد حسنش
خبرآمدکه دگربال و پری سوخته شد
وسط,شعله ی آتش جگر ی سوخته شد
خبر آمدکه ز تب کردن و بیمار شدن
خسته شد فاطمه از این همه سربار شدن
خبرآمدکه تنی سوخت و تب دار شده
خسته ازخستگی و دست به دیوار شده
خبرآمدکه دگرشانه ز دستش افتاد
خبرآمدکه همه هست علی رفت به باد
خبرآمدکه دگر آب شده بال و تنش
مثل تصویر شده جمله تمام بدنش
کن حلالش به جزاین حرف نباشد "سخنش
باید آماده کند بهر تو تنها کفنیش
خبرآمدنیمه شب دفن شده یاس نبی
شده درخاک گل باغ پراحساس نبی
#آرمین_غلامی
به در بگو دیوار بشنوه
این روضه رو صد بار بشنوه
ضربان قلب محسن و
خدا کنه مسمار بشنوه
تو خونه ریختن بی اجازه
منو ببخشید روضه بازه
اومده فضه واسه تشییع جنازه
گُر گرفته چادرِ فاطمه، وای وای وای
به زمین که می خوره فاطمه، وای وای وای
نفسش می بُره فاطمه، وای وای، وای
اونی که آتیش تو مُشتشه
یه لشکر از هیزم پُشتشه
یه جوری زد که در بشکنه
فاطمه تو خونه اش کُشته شه
چادر زهرا رو زمینه
کی فکر می کرد که تو مدینه
فاطمه پهلوش بشکنه حیدر ببینه
پشت در اِنقده فریاد زدن، وای وای واي
مادر و تا که در افتاد زدن، وای وای واي
سر مادر حسین داد زدن، وای وای وای
اینا می خوان زهرا خسته شه
تا دستای مولا بسته شه
تو کوچه ها قنفذ اومده
اون چیه که توی دستشه
تاریخ گواهه این مَصافه
سند برا این اعترافه
کُشتنِ زهرا گردن ضرب غلافه
کوچه ها شده عجب مقتلی، وای وای وای
فاطمه رسید به مولا ولی، وای وای وای
زدنش جلو چشای علی، وای وای وای
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄
(السّلام علیكِ یا فاطمةالزهراء)
#رباعیات_فاطمی
من بضعهی قلب احمد مختارم
من همسر و یار حیدر کرّارم
من فاطمه مام زینبین و حسنین
مقتولهی ظلم دشمن غدّارم
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
بین در و دیوار تنم را خستند
پس راه فرار را به رویم بستند
تا سِقط کنند کودکم محسن را
با ضربت در سینه و تن بشکستند
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
بیزاری من از در و دیوار بپرس
بیماری من ز نوک مسمار بپرس
گر علّت سقط محسنم میخواهی
از ضربت پای خصم خونخوار بپرس
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
مظلومی من جنّ و بشر میدانند
درد دل من فضّه و در میدانند
اسرار شهادت جگرسوز مرا...
بیش از همه قنفذ و عمر میدانند
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
دشمن نه فقط به فکر قتل من بود
ویرانگر دین خالق ذوالمن بود
چون حامی همسر و امامم بودم
با همسر و رهبرم علی، دشمن بود
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد
در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود
گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه می زد
گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد
وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد
با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد
این روزها که میدید موی مرا پریشان
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد
هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم)
مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد
#حضرت_زهرا
با گزیدنهای لب این درد را پنهان مکن
هرچه خواهی کُن ولی این خانه را ویران مکن
یاکه جارو میزنی یاکه غذا را میپزی
جانِ زینب این مکن ، جان حسینت آن مکن
منکه میدانم که از این زخم میپیچی به خود
تاکه میآیم به زور این چهره را خندان مکن
زینبت را میکُشی وقتی که خود را میکِشی
مردِ خود را بیش از این شرمنده از طفلان مکن
سرفههایت را رها کُن لااقل آهی بکش
شیشهام میپاشی از هَم سینه را زندان مکن
بر تَرکهایت ضرر دارد بغل وا میکنی
با بغل واکردنت این جمع را گریان مکن
بشکند دستِ کسی که دستِ او دستت شکست
هیچ کس آنجا نگفت اینگونه با قرآن مکن
چهره پنهان کن وصیت کن شکایت کن ولی
با فشردنهای دندان درد را پنهان مکن
حسن لطفی
سلام باد به زهرا و یازده پسرش
درود باد به شوی و به مادر و پدرش
اگر خداش بخوانم سزای تکفیرم
به حیرتم که چه خوانم فرشته یا بشرش
چه بانویی که خدایش بسی رسانده سلام
چه دختری که رسول خداست مفتخرش
اگر ز دور نگاهی کند به نار و جحیم
تمام لاله و ریحان بر آید از شجرش
مقام فضه او را اگر به شانه کشد
عجیب نیست اگر چرخ بشکند کمرش
خراش بر رخ نورانی علی نرسد
که فاطمه است در انبوه دشمنان سپرش
چهل نفر نه بگو چهارصد نفر بزنند
کسی که یار علی شد چه باک از خطرش
#حضرت_زهرا
نشسته ام که بگریم برای مادرمان
برای درد و بلایی که آمده سرمان
نشسته ام که بگریم برای روی کبود
به زخم های نشسته به قلب کوثرمان
خدا کند که بسوزد همیشه در آتش
هرآنکه شعله نشانده به جان دلبرمان
به اشک های علی و به خط جبرائیل
دو صفحه روضه نوشتند بین دفترمان
زنی مجلله و محترم به روی زمین
میان کوچه فتاده است در برابرمان
نوشته اند که در بین لشکر افتاده
اگر چنین شده باشد که خاک بر سرمان
یاسر مسافر
#حضرت_زهرا
نشسته ام که بگریم برای مادرمان
برای درد و بلایی که آمده سرمان
نشسته ام که بگریم برای روی کبود
به زخم های نشسته به قلب کوثرمان
خدا کند که بسوزد همیشه در آتش
هرآنکه شعله نشانده به جان دلبرمان
به اشک های علی و به خط جبرائیل
دو صفحه روضه نوشتند بین دفترمان
زنی مجلله و محترم به روی زمین
میان کوچه فتاده است در برابرمان
نوشته اند که در بین لشکر افتاده
اگر چنین شده باشد که خاک بر سرمان
یاسر مسافر
4_5816528081300491675.ogg
718K
◾️🥀◾️🥀#درد و دل حضرت ولى عصر با امام حسین عليهم السلام
🏴حسین جان ...
مهدی ام مهدی خسته ! دلم از بی وفایی ها شکسته ...
🏴حسین جان ...
مانده ام تنهای تنها !
شده کرب و بلایم کوه و صحرا!
🏴حسین جان ...
کاش من جای تو بودم !
چو یارانت بُدم گِرد وجودت !
شما گفتی ولی آنها نرفتند ...مرا یاران همه ، یک یک برفتند
🏴حسین جان...
مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکست
🏴حسین جان...
سال ها در انتظارم
هنوز حسرت به یاران تو دارم
🏴حسین جان...
انتقام نگرفته ام من
به جای امّتم شرمنده ام من
🏴حسین جان...
قطعه قطعه جسم اکبر(ع)
سر افتاده'ی علی اصغر(ع)
دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)
کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)
صدای ناله'ی جانسوز زهرا(س)
فرار کودکان در دشت وصحرا
همه منزل به منزل در اسارت
چنان که شد به آل تو جسارت !
🏴حسین جان...
مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده
بود هر صبح و شام در پیش دیده
ز قلبم میزند بیرون شراره
چه کاری سخت تر از انتظاره
🏴حسین جان...
از شما شرمنده هستم
گناه امّتم بسته دو دستم
چه قدر دیگر بگویم من به امّت
دعا باشد کلید قفل غیبت
🏴حسین جان...
مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
✨اللهم عجل لولیک الفرج
بدم المظلوم عجل لولیک الفرج🥀
#رباعی_شهادت_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا_س
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
اگــرچــه از غــم مـن داغداری
بـــه طفــلانم بـــده امــیدواری
علی خیلی مواظب حسین باش
مکـن پیـش یتیمان بی قراری
مــــریــز اَســما مـــریــز آب روان را
چســان شــویـم زهــرای جـــوان را
گـمانـم پهـلوی زهــرا لــگد خــورد
کـه اینـگونه شکسته استخوان را
یـا علی جـان در بلاها صبر کن
گـرچه دشوار است امـا صبرکن
جبرئیل گوید که پیش چشم تو
می زنند سیلی به زهرا صبر کن
الا مظلـومـه ی پهـلو شکسته
ز دسـت امـت بـد کـاره خسته
توکه چون کوه پشتم ایستادی
نمازت را چرا خواندی نشسته؟
قربان دلت چه غصه هامی خوردی
خورشید به روی شانه ات می بردی
گر فـاطمه ات دعـانمی کردآن شب
هنگامه ی غسل پیکرش می مردی
ببین زهرا چه بزم غم گرفتیم
سراغت را همه از هم گرفتیم
چو دیدیم غربتت را در مدینه
بــرایت مجـلس مـاتم گـرفتیم
پس از زهرا علی همراز غم شد
علی مظلوم و قُنفُذ محترم شد
علـی آنقـدر جـانسـوزانـه نـــالـید
که پشت ذوالفقارازغصه خم شد
به یک سیلی خزان گردیده باغش
شـده خـامـوش نــورچلــچراغش
دعــایـی مــی کـنم آمـین بگویید
نیـاید غصـه ای دیـگر سـراغـش
سلامـم بــر تــو جــانـباز ولایـت
که باجان کرده ای ازمن حمایت
نگفـتی هیـجده سـالی جـوانی
فقط گفتی علـی جـانم فدایت
چــرا زهــرا جبیــنی زرد داری؟
چرا در سینه آهی سرد داری؟
زمن رو بر مگردان فاطمه جان
خودم فهمیده ام که درد داری
کــنار قـــبر زهــــرای عـــزیـــزم
توانم نیست تا از جای خیزم
من واین دست لرزانی که دارم
چگونه خاک برجسمش بریزم
توکه رفتی غرور من لگد شد
شمار غصه هایم بی عدد شد
دلـم آنقـدر شـد تنگ تـو زهـرا
برایم سقف خانه چون لحدشد
بدور ازچشم فرزندان شبانه
شوم همــناله بــا مــاه یگـانه
مرا آن غصه خواهدکشت زهرا
که خوردی پیش چشمم تازیانه
مدینه گرچه ظلمت بی حساب است
دل مــا از غـم زهــرا کــباب است
تـو کـز حـیدر بـجز خـوبی ندیدی
چه کرده که سلامش بی جواب است
تو رفتی خانه ماندو نورعینت
و چشـم بـی قـــرار زینبـینت
میان گریه ی جانسور طفلان
مرا بیچاره کرداشک حسینت
مـرو بـی تـو نـدارم همزبانی
تـو بـاید غصه هایم را بدانی
چـرا تعجیل داری بهر رفتن
هنوز ای فاطمه خیلی جوانی
کتاب عشق حیدربی ورق شد
دلاور مــرد خیـبر بـی رمـق شد
چودست مصطفی را دید درقبر
علی پیشانیش خیس عرق شد
دمی که فاطمه سیلی زکین خورد
صدای ناله اش تاب از فلک برد
حسن بـر سـر زنــان فـریاد می زد
خــدایـا یـــاریـم کـن مــادرم مـُـرد
میان کوچه تا زهرا کتک خورد
گـل بــاغ علـی یکـباره پــژمــرد
زمین لرزید آندم که حسن گفت
بـیــا بــابــا کـجایی مـــادرم مُـــرد
همان روزی که نیلی شدگل یاس
خزان گردیده باغ عشق واحساس
ز سیلی فاطمه افتاد و غش کــرد
ولــی جــای تــو خـالی بــود، عبـاس
مـدینـه از چــه یــارم را گـرفتی
همــه صبــرو قـــرارم را گـرفتی
امانت بود زهرا دستم ای وای
ز احمــد یــادگــارم را گـــرفتـی
میان کوچه تا زهرا کمین خورد
سیه مشتی رسید وبر جبین خورد
چنان قنفذ به زهرا زدکه بی بی
دهانش باز ماند و بر زمین خورد
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعراز:علی اکبراسفندیار«مداح»
.
#امام_زمان
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
نمی خواهد مرا آن یار که دنیاست خواهانش
همان که کشته ما را ماجرای وصل و هجرانش
از آن روزی که فهمیدیم..،صحرا خیمهگاهِ توست
همیشه غبطه میخوردیم بر ریگ بیابانش
دل مجنون شکست و قصه ی لیلی زبانزد شد
همیشه رسم عشق این بوده..؛عاشق داده تاوانش
قفس یا قصر؟! فرقش چیست وقتی یار آنجا نیست
زلیخا هرکجا یوسف نبوده..، بوده زندانش
همین آشفتهحالی ها نیازِ وصل معشوق است
پشیمان می شود هرکس نمی گردد پریشانش
برای رزق گریه..،چشمپوشی کن ز مالِ غِیر
که ابری این چنین پایان نخواهد یافت بارانش
حضور تو میان شهرِ ما حاشا نمی گردد
کدامین سنگفرشِ کوچه خواهد کرد کتمانش؟!
کمال عقل یعنی فقر..،یعنی سائلتبودن
که ما هر کس گدایت نیست میخوانیم نادانش
غریبِ بی محلّیها! تو هم مثل حسن هستی
همان مردِ کریم کوچه ها..،جانم به قربانش
امیدِ آخر هر بچّهشیعه،چادر زهراست
برای اینکه برگردی گره خوردم به دامانش
تو را جان همان پهلوشکسته..،زودتر برگرد
همان خانم که میخِ داغِ در افتاد بر جانش
▪️
▪️
فقط ای کاش آتش صورت او را نمی سوزاند...
میان آن همه شعله گمانم نیست امکانش
🔸شاعر: #بردیا_محمدی ✍
#فاطمیه
...................................................
#فاطمیه
#واحد_عاطفی
نگاه مادرانه تو به زندگیم بوده همیشه
هیچکسی مثل فاطمه برای من مادر نمیشه
مادر مادر تو هوامو داری
مادر مادر عشق روزگاری
مادر مادر به همه میگم که
تو نظیر نداری
یا فاطمه یا زهرا ۴
الهی برسه یه روزی مدینه تو حرم بشینم
یک شبی توی فاطمیه دسته های عزا ببینم
روضه روضه، روضه خون بخونه
ای وای ای وای،وای از این زمونه
گریه گریه،گریه بند نمیاد
مادرم جوونه
یا فاطمه یا زهرا ۴
دلخوشیه ماها همینه سالی یبار حرم ببینه
وعدهی همهی نوکرا پیاده توی اربعینه
جانم جانم،جان من فداتون
چشمم زیرِ،پای نوکراتون
ارباب ارباب،تنگه این دل من
واسه کربلاتون
یا مولا اباعبدالله ۴
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_س
#واحد_شلاقی
دخت پیمبر،همسر حیدر
ساقی کوثر یا زهرا
بنده خوبه،حضرت داور
بر زنان سرور یا زهرا
ای مادرحسن مادرحسین نور عالمین
یا زهرا
بانیه روضه ها ای روح دعا عشق سائلها
یازهرا
یا وجیهة عندالله،اشفعی لنا عندالله
مظهر خلقت،صاحب شوکت
الگوی عفت یا زهرا
حق و حقیقت، روح ولایت
مادر امت یازهرا
ای دریای کرم سایه ی سرم مام بی حرم
یازهرا
دلدار و دلبرم عشق مادرم فداتون سرم
یازهرا
یا وجیهة عندالله،اشفعی لنا عندالله
✍️#محمد_مهدی_قرائتی
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#زمینه
همه جا سوت و کوره خونه چه سرده
حسین داره دنبال مادر میگرده
حسن یه گوشه نشسته با دلی پر درد
منتظره دوباره بازم مادر برگرده
خونه ای که بدون مادر باشه از هم میپاشه
اونم اگه مادری خوب مثه فاطمه باشه
مادری که همه عالمی محتاج دعاشه
زهرا برگرد۴
اذیت شدی زهرا از درد و محنت
بمیره حیدر که دیدی جراحت
حالا بار سفر رو بستی و رفتی
بعد این همه سختی خوابیدی راحت
چه شبایی که تو پهلو به پهلو شدی از درد
برا سلامتیه تو زینب چقدر دعا کرد
همین حالا دلم تنگت شده بیا و برگرد
زهرا برگرد۴
✍️#محمد_مهدی_قرائتی
#فاطمیه
#شب_شهادت_حضرت_زهرا_س
#زمینه
درد میکشی توی خواب و بیداری
گمونم دیگه توون واسه موندن نداری
درد میکشی تو به روت نمیاری
عزیزم بگو که تو قصد رفتن نداری
علی بمیره،ولی نبینه،حسنش مادر نداره
علی بمیره،ولی نبینه،که دیگه همسر نداره
تاج سرم بمون کنارم،ای دلبرم بمون کنارم
سخته برام رو میگیری از نگام
عزیزم به کی بگم که نمیرسه صدام
سخته برام زدنت پیش چشام
عزیزم عافیتت شب و روز شده دعام
فاطمه پاشو،از توی بستر،که دیگه طاقت ندارم
فاطمه پاشو،تو رو به حیدر،که دیگه یاور ندارم
تاج سرم بمون کنارم،ای دلبرم بمون کنارم
وقتی که تو میگی از حسین برام
دلمو غم میگیره بارونی میشه چشام
وقتی که تو میگی میشه تشنه کام
یاد خشکیه لبش میسوزه همش لبام
غریب و تنها،میون اعدا،از روی کینه میزنن
حسین زهرا،رو خاک صحرا،پیرهنش رو میبرن
✍️#محمد_مهدی_قرائتی
#فاطمیه
#کوچه_بنی_هاشم
#حضرت_زهرا_س
#زمینه
دنیای من تاریک و سرده،قلبم پر از اندوه و درده
هر بار دعا کردم که دیگه،اون روز غربت برنگرده
کاشکی میشد حسن نبینه
تو کوچه تنگ مدینه
نانجیبای بی مروت
سیلی زدن از روی کینه
سخت شده زندگی آخه برام،ای روزگار مادرم رو میخوام
مادر الهی بمیرم برات ۲
روبرومون چهل بی مروت،با مادرم موندیم تو غربت
حرمت مادرو شکستن،ای وای من زدن با جرات
دستم رو من بالا آوردم
کاشکی خودم سیلی میخوردم
ناموس من نقش زمین شد
ای وای من داشتم می مردم
داد میزدم که زنه نزنید،مادرمه خوب منو بزنید
مادر الهی بمیرم برات ۲
صدا زدش حسن کجایی
نمیشنوم ازت صدایی
چشام جایی رو نمیبینه
بشکنه دستشون الهی
چیزی نشد نترس عزیزم
به همه میگم که مریضم
فقط بابات چیزی نفهمه
محرم رازمی عزیزم
بیا کمکم که چشام تاره،خیلی سرِ من آخه درد داره
مادر الهی بمیرم برات ۲
✍️#محمد_مهدی_قرائتی
ا ﷽ ا
💠 #حدیث 💠
💎 آداب عیادت از بیمار
🔻پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم:
تَمامُ عِيادَةِ المَريضِ اَنْ يَضَعَ اَحَدُكُمْ يَـدَهُ عَـلَيْهِ وَ يَسْـأَلَهُ كَيْفَ هُوَ كَيْـفَ اَصْبَـحْتَ وَ كَيْفَ اَمْسَيْتَ؟ وَ تَمامُ تَحِيَّتِكُمْ الْمُصافَحَةُ
◻️ آداب عيادت مريض اين است كه يكى از شما (عيادت كنندگان) دست خود را روى او بگذارد و از او بپرسد حالت چطور است؟ و چگونه صبح و شب كرده اى؟ و درود كامل شما مصافحه و دست دادن است.
📚 بحارالأنوار، ج ۸۱، ص ۲۲۶
•┈┈••✾••┈┈•
@vashams135
ا ﷽ ا
💠 #حدیث 💠
.ا💎 #تقوی_محوری۸
.ا🔻حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
.ا🔹ما المُجاهِدُ الشَّهيدُ فى سَبيلِ اللهِ بِأعظَمَ أجراً مِمَّن قَدَرَ فعَفَّ، لِكادَ العَفيفُ أن يَكونَ مَلَكاً مِنَ المَلائكَةِ.
.ا🔸کسی که در راه خدا جهاد کند و شهید شود اجرش بزرگتر از کسی نیست که بتواند گناه کند ولی عفت ورزد، انسان پاکدامن نزدیک است که فرشته ای از فرشتگان خدا شود.
.ا📚 نهج البلاغه حکمة ۴۷۴
•┈┈••✾••┈┈•
#متقین
با #تقوی باشیم
🔸صفت #عفت از صفات برجسته ای است که انسان را در مسیر تقوی محوری کمک و یاری می نماید و بخش اعظمی از #گناهان با این صفت ترک می شود.
@vashams135
#حضرت_زهرا_س_اذان_بلال
به صوت حجازی بخوان ای بلال
بگو بهر زهرا اذان ای بلال
بیا با اذان گفتن دلکشت
قدم زن به بام جهان ای بلال
سکوت مدینه شکسته شود
اگرتو گشائی زبان ای بلال
توتنها اذان گوی پیغمبری
بگو باردیگر اذان ای بلال
شهادت بده برغریبی ما
به همراه اشکی روان ای بلال
بگو تابه سجاده ی سرخ اشک
کنم درد دل را بیان ای بلال
دلم تنگ بابا شد و پشت مـن
شد از بار هجران کمان ای بلال
شده حمله ور بعد کوچ بهار
به گلزار عمرم خزان ای بلال
زبیداد گلچین ظالم ، هنوز
بود برتن من نشان ای بلال
امامم علی گرچه درمحنت است
کند درد خود را نهان ای بلال
غم غربت جانگداز علی
رُبود ازکف من عنان ای بلال
به پاس غم و غربتش روزوشب
برآرم ز جانم فغان ای بلال
ادامه بده این اذان را که من
دهم با اذان توجان ای بلال
به رسم عیادت گل از باغ طبع
«وفایی» دهد ارمغان ای بلال
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
وَصفِ آن کَس، که نَگُنجَد به دَهان، فاطمه است
مَدحِ آن زن، که خُدا کرده بَیان، فاطمه است
روزِ مَحشر که خَلائِق همه حِیران هَستند
آنکه بَر ماست فقط دِل نِگران، فاطمه است
فاطمه روحِ صَلات است، خُدا می داند
"اَشهَدُ اَنَّ عَلي" هَم به اَذان، فاطمه است
چهارده قَرن، سَرِ حَرفِ خودَش مانده هنوز
مَردتَر از همه مَردانِ جَهان، فاطمه است
دَستش اُفتاد، ولی دَستِ علی بالا رفت
یارِ حیدر به هَمان قَدِّ کَمان، فاطمه است
این حُسینی شُدنِ ما نَظَرِ زَهرا بود
دوستدارِ هَمه ی سینه زَنان، فاطمه است
مادَرانِ شُهَداء فَخر به عالَم دارَند
مادرِ هَر گُلِ بی نام و نِشان، فاطمه است
پَروَرِش یافته ی دامَنَش، آیینه ی اوست
زِینَبِ فاطِمه، اِنگار هَمان فاطمه است
شاعر: #رضا_رسول_زاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
تو را تنها رها کردیم ما در کوچه ی غربت
تو را از ما چه سهمی هست غیر از غصه و زحمت
دعای تو همیشه تا اجابت میبرد مارا
دعای ما برایت میشود قربانی غفلت
اگر اندازهی لیوان آبی تشنه ات بودیم
تو حالا پیش ما بودی نه پشت پرده ی غیبت
تو از اعمال ما آگاهی و قصدت نجات ماست
عبادت های خود را میکنی با ما اگر قسمت
شبیه مادرت دلسوزی و در میزنی هرشب
که ما را لحظهای در آوری از خانهی ظلمت
شبیه مادری که گرچه سیلی خورد اما ماند
که عشق است و بلاهایش به هر ترتیب و هر قیمت
بهای عشق را با جان و با فرزند خود پرداخت
چه پشت در چه در کوچه چه در مسجد به هر بابت
فقط مسمار از قلبش خبر دارد که در این راه
به خونش مُهر کرد و ماند پای کار این بیعت
شاعر: #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است
آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست
ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است
گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم
بی حیایی من آخر کار دستم داده است
به دل سنگی من این حرف ها سودی نکرد
حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است
امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم
کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است
در تمام سالها من فکر خود بودم ولی
او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است
فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید
قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است
بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد
بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
همه امور جهان تحت اختیارت بود
ملک به گرد تو هر لحظه بی قرارت بود
از آن زمان که گمانم علی کنارت بود
زمین خاکی ما چشم انتظارت بود
اگرچه بر همه ی خلق برتری دارد
علی کنار تو تعریف دیگری دارد
قسم به بضعه منی تویی نبی را جان
شبیه سوره ی قدر است قدر تو پنهان
برای نوکری ات آفریده شد انسان
به کوثر تو خلاصه شده همه قرآن
به منسب تو کدامین رسول قائل نیست؟
بدون سوره ی کوثر کتاب کامل نیست
زمین وجب به وجب تیره و تو ماه منیر
به جز علی تو ما را کسی نباشد امیر
ندیده ایم برای سخاوت تو نظیر
گرسنه بودی و بخشیده ای غذا به فقیر
فقیر از در این خانه کی پشیمان رفت
رعیت آمده بود و شبیه شاهان رفت
نشسته چشم به دیوار گریه می کردی
در این سه ماه که بسیار گریه می کردی
نه از جراحت مسمار گریه می کردی
برای شهر گنه کار گریه می کردی
قنوت سبز دعایت برای مردم بود
جواب آن همه خوبی هجوم هیزم بود
شاعر: #شهریار_سنجری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
باز هم امن یجیب ِ طفل مضطر شد بلند
نافله خواندی نشسته آهِ حیدر شد بلند
باز هم از خواب ، امشب مثل هر شب فاطمه
مجتبی با وای مادر ، وای مادر شد بلند
چشم بر هم زد علی و دید شد نقش ِ بر آب
دلخوشی هایش همه ، آتش که از در شد بلند
بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود
ای کسی که پیش پای تو پیمبر شد بلند
از مسلمانی ِ اینها و غریبی ِ علی
داد و بیداد یهودی های خیبر شد بلند
آه ای هم صحبت روح الامین ، من را ببخش
پیش چشمم بر سرت فریاد کافر شد بلند
جان به لب گردید علی اما هزاران بار شکر
باز هم از ماذنه الله اکبر شد بلند
از گلویت آب خوش پایین نرفته باز هم
های هایت یاد این مظلوم ِ بی سر شد بلند
فاطمه می بینمت روز دهم وقتی حسین
ناله ی هل من معینش زیر خنجر شد بلند
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
اى على صُوْلَت اى نبى جَلَوات
اى خدائى جمال و جلوهء ذات
اى كه هستى تو علّت خِلقت
اى وجود تو مايهء بَرَكات
سرِ سجّاده در دلِ شب ها
بهر همسايه مى بَرى خِيْرات
پدر و مادرم فداى تو باد
كه پدر گفت: "جانِ من به فدات"
فاطمه بر خصائل تو درود
فاطمه بر فضائلت صلوات
بى وجود تو ما همه مَعدوم
با دَمِ تو گرفته ايم حَيات
هر كه دنيا مُحِبِّ تو باشد
كارِ او راحت است در سَكَرات
هر كه در راه تو قدم برداشت
پاىِ او مُحكم است در عَرَصات
هر كه بر تو سلام مى گويد
مى دهى پاسُخش به وقتِ مَمات
اى شفاعت كنندهء فردا
ألسّلامُ عَلَيْكِ يا زَهْرا
فاطمه اى حبيبهء داور
فاطمه اى بهشتِ پيغمبر
بانوى بانوان هر دو جهان
مُفتَخَر از كنيزى ات هاجَر
اى كه معناى لَيْلَةُ الْقَدرى
دَرْك كرده فقط تو را حيدر
به حسين و به زينبين و حسن
بهترين ، مهربانترين مادر
اى به وصفِ تو سورهء انسان
اى به مدحِ تو سورهء كوثر
من گنهكارم و پشيمانم
اى كه هستى شفيعهء محشر
نَفَسِ پاكِ توست انسانْ ساز
چادرت مى شود مسلمانْ ساز
اى كرامت هميشه عادتِ تو
اى به كُوْن و مَكان سِيادت تو
به نمازت خداىْ فَخْر كند
عرشيان عاشقِ عبادت تو
اى تو تنها مُدافعِ مولا
جانْ فداىِ تو و رشادت تو
دستِ تو بوسه زد نبى و زَنى
كور شد چشمش از حسادت تو
من سِيَه پوشِ ماتمت هستم
آمدم تا كه در شهادت تو
بر غروبِ مدينه گريه كنم
بر جراحاتِ سينه گريه كنم
ياس بودى و أرغوان گشتى
اى بهارِ على خزان گشتى
اى رُخَت ماهِ آسمانِ على
پُشتِ أبرِ سِيَه نهان گشتى
اثرِ ضربه هاىِ قنفذ بود
كه تو در كوچه نيمه جان گشتى
قَدْرِ تو خاكيان ندانستند
عازمِ روضهء جَنان گشتى
صبر مبهوت مانده از صبرت
سينهء عاشقان بُوَد قبرت
شاعر: #على_اصغر_انصاريان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
آنروز سوخت پای علی زندگانی ات
آتش گرفت جان من از نیمه جانی ات
ای آرزوی سوخته از تند باد درد
ای مرهم غریبی من، هم زبانی ات
آیینه ی شکسته ی مجروح مرتضی
شلاق آتش از تو گرفته جوانی ات
نقش خراش سامریِّ شهر مانده است
ماه کبود من به رخ آسمانی ات
از مردمی که سفره ی شان پر شد از فدک
هیزم رسید در عوض مهربانی ات
با خاطرات کوچه به مسجد رسید ی و
چشم سقیفه کور شد از خطبه خوانی ات
دیوار میکند کمکت راه می روی
#حسن_کردی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam