eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
209 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
96 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان! لحظه‌های بیداری است چشمه‌ی عشق، تا ابد جاری است عشق، آیینه‌ی وفا داری است
با کودک شدنت بزرگی‌ام بخشیدی با سازم رقصیدی کوک کن ساز دلم را
بی ریا، آن که چنین پاک ضمیری است منم آن که بر کوی تو ای شاه! فقیری است منم جان به کف آمده‌ام، عاشق جانان شده‌ام آن که در معرکه‌ها، شیر دلیری است منم با رقیبم سر سازش نبوَد، خوب بدان! بر سر روبه اگر نعره‌ی شیری است منم آن که یک ذره ندارد به دل خویش هراس در دل خصم، فرو ترکش و تیری است منم کوه مشکل چو هویدا بشود در ره عشق کوه در دیده‌ی او کاه حقیری است منم مکنم وسوسه با بوی کبابت، ای دهر! آن که قانع به همان نان و پنیری است منم نفس اماره کجا امر کند بر دل من؟ بر سر نفس خودش آن که امیری است منم لیک، با این همه احوال، ببین حال مرا! آن که در سلسله‌ موی تو اسیری است منم ۱۴۰۲/۰۹/۱۲
در صحن دلم، دوباره بلوا شده است انگار عوض تمام دنیا شده است ای فتنه‌گرا! چه فتنه می‌انگیزی!؟ در گوشه‌ی چشمان تو غوغا شده است
دنیا چقَدَر قشنگ و زیبا شده است هر گوشه بساط عیش برپا شده است رفت از دل ما خزان، بهاران آمد تا غنچه‌ی لب‌های گلم وا شده است
صد شکر! بهار عشق برپا شده است پر گل همه جا دامن صحرا شده است از کوثر لب‌های تو می می‌‌نوشم ساقی! دل من صاحب فتوا شده است
از هجر تو چشم من، چو دریا شده است وصلت، همه را امید و رؤیا شده است با چینی قلب من مدارا نکنی!؟ قلب تو شبیه سنگ خارا شده است!؟
طوفان غمت دوباره بر پا شده است از هجر تو چشم ما چو دریا شده است ای یار سفر کرده! تو کی می‌آیی!؟ ورد همگان، یوسف زهرا (س) شده است
عمری است که ما شبیه آدم هستیم طوفان زده و غریق ماتم هستیم محروم ز رحمت خدا گردیدیم چون پیش بتان همیشه ما خم هستیم
کار از قصیده و غزل گذشته یک دهان مثنوی می‌خواهد شرح فراق
خوش به حالش آن که دارد مونسی مأنوس را سجده کن هر روز و شب آن خالق قدّوس لطف حق از حد فزون و نعمتش بی‌انتها یاد کن آن نعمت محسوس و نامحسوس را می‌شود با یاد حق، آرام، دریای دلت بی‌جهت بر هم مزن امواج اقیانوس را حفظ ایمان از برایت گشته مشکل از چه رو؟ یاد کن آن مؤمنان عهد دقیانوس را حق تعالی با ریا از ما نمی‌خواهد عمل بر عمل، هرگز مپوشان، خرقه‌ی سالوس را گر نشد خورشید باشی، لااقل مهتاب باش گر نشد، در قلب خود روشن نما فانوس را خواب غفلت می‌کشاند از چه رو هر سو تو را؟ چشم بگشا، زود بر هم زن دگر کابوس را وای بر آن کس که ناموسش رها در کوچه‌هاست! غیرت و مردانگی کو؟ حفظ کن ناموس را سر فرود آور به درگاه خدای مهربان باز از خاکسترت پرواز ده ققنوس را تا که در امر فرج، تعجیل فرماید خدا باز هم سوگند ده، آن شهریار طوس را ۱۴۰۲/۰۹/۱۴
- ناشناس.mp3
2.48M
خوش به حالش آن که یابد همدمی مأنوس را سجده کن هر روز و شب آن خالق قدّوس را لطف حق از حد فزون و نعمتش بی‌انتها یاد کن آن نعمت محسوس و نامحسوس را می‌شود با یاد حق، آرام، دریای دلت بی‌جهت بر هم مزن امواج اقیانوس را حفظ ایمان از برایت گشته مشکل از چه رو؟ یاد کن آن مؤمنان عهد دقیانوس را حق تعالی با ریا از ما نمی‌خواهد عمل بر عمل، هرگز مپوشان، خرقه‌ی سالوس را گر نشد خورشید باشی، لااقل مهتاب باش گر نشد، در قلب خود روشن نما فانوس را خواب غفلت می‌کشاند از چه رو هر سو تو را؟ چشم بگشا، زود بر هم زن دگر کابوس را وای بر آن کس که ناموسش رها در کوچه‌هاست! غیرت و مردانگی کو؟ حفظ کن ناموس را سر فرود آور به درگاه خدای مهربان باز از خاکسترت پرواز ده ققنوس را تا که در امر فرج، تعجیل فرماید خدا باز هم سوگند ده، سلطانِ مُلک طوس را
خسته ام از قهوه خانه‌ای که چایش دل سردی و قندش تلخ کامی ست
- ناشناس.mp3
2.66M
صد شکر خدایی را کاو شاهد و مشهود است خلقت، همگی عبدش، او بر همه معبود است مُلکش، همه جا کامل، لطفش، همه را شامل سر منشاء هر احسان، سر چشمه‌ی هر جود است صد شکر که او ما را آدم به وجود آورد آدم که ملائک را فرموده که مسجود است شیطان که حسادت کرد از سجده‌ی بر آدم مأیوس ز لطف حق گردیده و مطرود است صد شکر محمد(ص) شد پیغمبر ما از لطف در نزد خدا و خلق او احمد و محمود است قرآن چو بخواند او از بهر مسلمانان آوای دل انگیزش، چون نغمه‌ی داوود است هر کس که ندارد او در سینه ولایش را در نزد خدا کارش بی ارزش و مردود است با عترت او هر کس با مهر و مودت هست در هر دو جهان بختش، فرخنده و مسعود است روزی بشود عالم، از قید ستم آزاد آن لحظه که می‌آید ای منتظران! زود است یارب تو معجّل کن امر فرج مولا اصلاح جهان قطعاً با مهدی موعود است
خرامان و خراب آن خوب خاطر خواه می‌آید خموش! از بستر خواب و خیالم ماه می‌آید خرامان، گام برمی‌دارد و از این عجب دارم که او را راه طولانی، چنین کوتاه می‌آید
- ناشناس.mp3
1.92M
بی ریا، آن که چنین پاکْ ضمیری است منم آن که بر کوی تو ای شاه! فقیری است منم جان به کف آمده‌ام، عاشق جانان شده‌ام آن که در معرکه‌ها، شیر دلیری است منم با رقیبم سر سازش نبوَد، خوب بدان! بر سر روبه اگر نعره‌ی شیری است منم آن که یک ذره ندارد به دل خویش هراس در دل خصم، فرو ترکش و تیری است منم کوه مشکل چو هویدا بشود در ره عشق کوه در دیده‌ی او کاه حقیری است منم مکنم وسوسه با بوی کبابت، ای دهر! آن که قانع به همان نان و پنیری است منم نفس اماره کجا امر کند بر دل من؟ بر سر نفس خودش آن که امیری است منم لیک، با این همه احوال، ببین حال مرا! آن که در سلسله‌ موی تو اسیری است منم
هوار می‌کشد سیر خبر ندارد از قور قور شکم گرسنه
همدردیم هر دو می‌میریم او از سیری من از گرسنگی
زندگی اسب چموشی است برای رسیدن به بهشت رامش کن دندان‌هایش را نشمار
عجب قهوه خانه ای است روزگار چای دبش‌اش سرد و قند پهلویش تلخ است