eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
209 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
96 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوه صبوری و وفا، چون کاه گم شد در ظلمت شب‌های من، آن ماه گم شد گاهی نگاهم در نگاهش، غرق می‌شد پلکی زدم، از دیده‌ام، ناگاه گم شد یک عمر، رفتم از صراط‌المستقیمش بیراهه سد راه من شد، راه گم شد از دست او دستم جدا شد در شلوغی ای وای من! آن دلبر دلخواه گم شد وسواس شیطان کارگر شد نزد بعضی در سینه‌هاشان، جلوه‌ی الله گم شد این بیشه جولانگاه دیو و دد نگرد از نعره‌ی شیران ببین، روباه گم شد این سرزمین خلوتگه اهل یقین است هر گونه شک و ریب و هر اکراه گم شد خورشید ما سر می‌زند یک روز از مصر با حیله‌ی کنعان اگر در چاه گم شد ۱۴۰۳/۰۹/۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سایه بر روی خاک می‌افتد نور شو، تا به آسمان برسی برتر از کیمیا بوَد نفسی
بیا که با تو بگویم غم نهانم را غمی که سوخته تا مغز استخوانم را غمی که یاس مرا کرده همچو نیلوفر خزان نموده بهاران بوستانم را غم جدایی یارم، غمی که دست اجل ربوده از کف من، گوهر گرانم را چگونه باور کس می‌شود، غریبانه به روی شانه برم، یار مهربانم را!؟ شبانه، دور از اغیار، می‌کنم پنهان به زیر خاک، گلم، دلبر جوانم را منی که صاحب آن ذوالفقار بی‌باکم برای مصلحتی بسته‌ام دهانم را خدا کند برساند دگر به فریادم بلند اختر من، ماه آسمانم را بیا عزیز دلم! مهدیم! خدا یارت! ربوده است دگر دوریت، عنانم را ۱۴۰۳/۰۹/۱۷
voice.ogg
517.1K
نظر سرکارخانم اسعدی بزرگوار، استاد گرانقدر بداهه سرایی 👆
صد شکر که از چشم تو من جام گرفتم در خاطرم از لعل لبت، کام گرفتم چون بر سرم افتاد هوای حرم یار از کعبه‌ی دل، تذکره‌ات وام گرفتم
با شوق و شعف، ترانه می‌خواهد گل تا آن که زند جوانه گل، ای بلبل! یک نغمه‌ی عاشقانه می‌خواهد گل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمک ندارد دستی که گرمای مهربانی را می‌چشد ولی به زخم دل نمک می‌پاشد
کوچ می‌کند پرستوی دلم از لانه‌ای که تو را کوچانده است
کلاغ یادت پایکوبی می‌کند در باغ بی‌برگی من که به جای سوگواری بر درختان همراهی می‌کند در پاییز کلاغ‌ها را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزی بهاری می‌شوند آری! خزانی‌ها گل کرده حتی خار هم از مهربانی‌ها از شهد، شیرین‌تر شود، این تلخ‌کامی‌ها زیباتر است این همدلی از همزبانی‌ها روزی به گِرد کعبه‌ی آمال، می‌گردیم روزی به مقصد می‌رسند این کاروانی‌ها از راه می‌آید طبیب دردهای ما مرهم نهد بر زخم‌ها، بر سرگرانی‌ها دست دعا بردار و دامانی به کف آور بی‌شک نتیجه می‌دهد پادرمیانی‌ها آری! به سامان می‌رسد این نابسامانی لبخند می‌روید به وقت گل‌فشانی‌ها آن مصلح کل، می‌کند اصلاح را برپا صلح و صفا بر جای این جنگ جهانی‌ها ۱۴۰۳/۰۹/۱۸
پذیرا باش یارب! توبه‌ی ما عذرخواهان را پناهی ده در آغوشت، خدایا! بی‌پناهان را تو تنها مایه‌ی آرامش شب‌های من هستی تو بی‌منت به ما بخشی صفای صبح‌گاهان را چنان گسترده‌ای از لطف، خوان نعمت خود را که روزی می‌دهی هم سرکشان، هم سربه‌راهان را نگردد ذره‌ای از کار بد یا کار نیکو، گم به هر کس می‌دهی مزدش، فقیران را و شاهان را ستمکاران، ستم کردند، چون در حقّ مظلومان یقین دارم بگیری انتقام بی‌گناهان را چو از غفلت خطایی سر زد از ما، باز می‌بخشی عزیز مصر می‌سازی، گهی در قعر چاهان را نشان دادی به ما راه هدایت با رسولانت شفاعت می‌کنند آنان به محشر روسیاهان را ۱۴۰۳/۰۹/۱۸