eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
209 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
96 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
چه ساعت‌ها کنارت نشستم و به سیمایت زُل زدم با دلقک بازی‌هایت خندیدم و با غم‌هایت گریستم چه عصر غریبی است عصر دیجیتال چه کسی ما را می‌فهمد ۱۴۰۲/۰۳/۰۷
. دل مشغولی قشنگی ست خال لبت ... خاطرم احساس خطر می‌کند خم به ابرو نمی آوری ✍️ 📚 📚 ۱۴۰۲/۰۳/۰۵
. گوش دلم تنگ شده است برای موسیقی گامهایت می‌شود قدم بگذاری بر دیده‌ام ✍️ 📚 📚 ۱۴۰۲/۰۳/۰۷
. گوش دلم تنگ شده است برای موسیقی گامهایت می‌شود قدم گذاری بر دیده‌ام ✍️ 📚 📚 ۱۴۰۲/۰۳/۰۸
ما چشم عطا ز حی سرمد داریم ما آرزوی دیدن مشهد داریم یا حضرت ثامن‌الحجج (ع)! آقا جان! دل در گرو آل محمد(ص) داریم ۱۴۰۲/۰۳/۰۸
وقتی مغز در دریای یاد تو غرق می‌شود زبان رسم کمک خواهی را از دست می‌دهد خودت هوای دلم را داشته باش # ۱۴۰۲/۰۳/۰۹
voice.ogg
566.6K
سیمرغ عشق تو آن سیمرغ عشقی که دست و بال خیال به آستانت نمی‌رسد بگذار زیر سایه‌ات بیاسایم ۱۴۰۲/۰۳/۰۹
زُل می‌زنم به اعماق این دریای جادویی شاید معجزه‌ای بشود و گوهر جمالت را در صدف سیمایش نشان دهد ۱۴۰۲/۰۳/۰۷
تو دیگر غریب نیستی آن شمع آشنایی که هزاران پروانه گِردت می‌گردند و با فروغ مهرت از خاک تا افلاک چراغان می‌کنند ۱۴۰۲/۰۳/۰۹
تو سلطان قلب‌هایی هزاران قلب عاشق با آونگ و نقاره‌خانه‌ات کوک می‌شود بنواز قلبم را ۱۴۰۲/۰۳/۰۹
♥️⚜♥️⚜♥️ به نام حق کنم آغاز گفتار که لطف او بوَد ما را مددکار پس از حمد خدای مهربانم درودم بر شما یاران جانم ۱۴۰۲ / ۳ / ۷ ♥️⚜♥️⚜♥️⚜♥️ @bedmb
شعر سپیدم از بس نیامدی در سیاهی روزگار چشمم سپید شد ۱۴۰۲/۰۳/۱۱
کبوتر واژه‌هایم از قفس سیاهی رها شده رخت سپید پوشیدند و به شعریت رسیدند ۱۴۰۲/۰۳/۱۱
چه حال و هوایی دارد پر کشیدن به هوایت اگر نرده‌های هوا بگذارند ۱۴۰۲/۰۳/۱۱
دیروز شش دانگ قلبم را به نامت کردم امروز ... فقط تو را دارم ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
جز به عشقت، حرم سینه مزیّن نکنم شاخص عشق به جز با تو معیّن نکنم روز و شب می‌شود ای ماه! که یادی ز رُخت لحظه‌ی آمدنت در مه بهمن نکنم!؟ ماه خرداد! در این نیمه‌ چه غمگین شده‌ای! در غم دوست چه سان ناله و شیون نکنم؟ پر کشیدی ز برم، روح خدا! تا بر دوست حیف! کز گلشن روی تو به خرمن نکنم رفتی و چینی قلبم بشکست از غم تو من که هم‌سنگ جگر، پاره‌ی آهن نکنم با دل امت تو داغ یتیمی چه کند! گوهر اشک چرا بی تو به دامن نکنم؟ سخت دلگیرم از آن غائله‌ی رفتن تو کاش! برگردی و دق از غم رفتن نکنم حرم عشق بود صحن و سرایت، صنما! لحظه‌ای ترک حریم حرمت، من نکنم دست از یاری یاران نکشم بعد شما اعتمادی به دو صد وعده‌ی دشمن نکنم التیام دل ما بعد شما، خامنه‌ای(ح) است می‌شود در ره او جان و سر و تن نکنم!؟ ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
بر تن عالم اگر رخت عزاست خون اگر جاری ز چشم چشمه‌هاست سالروز رحلت روح خداست ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
بر بوم دلم واژه ی خوش رنگ تویی آن شعر و ترانه ی خوش آهنگ تویی دل از خط چشمان تو خط می‌گیرد ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
voice.ogg
122.4K
بر بوم دلم واژه ی خوش رنگ تویی آن شعر و ترانه ی خوش آهنگ تویی دل از خط چشمان تو خط می‌گیرد ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
شغالی گفت روزی با قناری بیا با ما به سوی سبزه‌زاری همانجایی که پر دار و درخت است همان باغ گلابی و اناری نخواهی کرد میل این گلستان کنی با ما اگر گشت و گذاری چرا باید اسیر در قفس شد در آنجا می‌شوی باز شکاری ندارد دشمنی با شیر، آهو چو گرگ و گوسفندش، هم‌قطاری تو بی‌افسار می‌گردی به هر جا رها باشی چو اسب بی مهاری در آنجا چون فضا آزاد هستی در اینجا دائماً زیر فشاری در اینجا اقتصاد ما خراب است چرا یک عمر آه و ناله زاری!؟ در آنجا باغ در باغ و بهشت است بوَد سرچشمه‌های عشق، جاری ز سر بردار آن تاج کرامت نگردی مست تا دُم در نیاری تو را ملک سلیمانی ببخشند برای خویش گردی شهریاری خلاصه گفت و گفت و دل از او برد چنان‌که دل برد یاری ز یاری چنان خامش نمود و کرد رامش که بی خود شد ز خود همچون خماری اسیر فتنه‌ی شیادها شد که شد از سرزمین خود فراری سرابی بود آن آبی که می‌گفت خزانی بود آن باغ بهاری بیا تا قدر یکدیگر بدانیم نگاری گفت روزی با نگاری چرا چشمان خود باید ببندی؟ خبر از خط قرمزها نداری؟ ۱۴۰۲/۰۳/۱۵