eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
209 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
96 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر سپیدم از بس نیامدی در سیاهی روزگار چشمم سپید شد ۱۴۰۲/۰۳/۱۱
کبوتر واژه‌هایم از قفس سیاهی رها شده رخت سپید پوشیدند و به شعریت رسیدند ۱۴۰۲/۰۳/۱۱
چه حال و هوایی دارد پر کشیدن به هوایت اگر نرده‌های هوا بگذارند ۱۴۰۲/۰۳/۱۱
دیروز شش دانگ قلبم را به نامت کردم امروز ... فقط تو را دارم ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
جز به عشقت، حرم سینه مزیّن نکنم شاخص عشق به جز با تو معیّن نکنم روز و شب می‌شود ای ماه! که یادی ز رُخت لحظه‌ی آمدنت در مه بهمن نکنم!؟ ماه خرداد! در این نیمه‌ چه غمگین شده‌ای! در غم دوست چه سان ناله و شیون نکنم؟ پر کشیدی ز برم، روح خدا! تا بر دوست حیف! کز گلشن روی تو به خرمن نکنم رفتی و چینی قلبم بشکست از غم تو من که هم‌سنگ جگر، پاره‌ی آهن نکنم با دل امت تو داغ یتیمی چه کند! گوهر اشک چرا بی تو به دامن نکنم؟ سخت دلگیرم از آن غائله‌ی رفتن تو کاش! برگردی و دق از غم رفتن نکنم حرم عشق بود صحن و سرایت، صنما! لحظه‌ای ترک حریم حرمت، من نکنم دست از یاری یاران نکشم بعد شما اعتمادی به دو صد وعده‌ی دشمن نکنم التیام دل ما بعد شما، خامنه‌ای(ح) است می‌شود در ره او جان و سر و تن نکنم!؟ ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
بر تن عالم اگر رخت عزاست خون اگر جاری ز چشم چشمه‌هاست سالروز رحلت روح خداست ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
بر بوم دلم واژه ی خوش رنگ تویی آن شعر و ترانه ی خوش آهنگ تویی دل از خط چشمان تو خط می‌گیرد ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
voice.ogg
122.4K
بر بوم دلم واژه ی خوش رنگ تویی آن شعر و ترانه ی خوش آهنگ تویی دل از خط چشمان تو خط می‌گیرد ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
شغالی گفت روزی با قناری بیا با ما به سوی سبزه‌زاری همانجایی که پر دار و درخت است همان باغ گلابی و اناری نخواهی کرد میل این گلستان کنی با ما اگر گشت و گذاری چرا باید اسیر در قفس شد در آنجا می‌شوی باز شکاری ندارد دشمنی با شیر، آهو چو گرگ و گوسفندش، هم‌قطاری تو بی‌افسار می‌گردی به هر جا رها باشی چو اسب بی مهاری در آنجا چون فضا آزاد هستی در اینجا دائماً زیر فشاری در اینجا اقتصاد ما خراب است چرا یک عمر آه و ناله زاری!؟ در آنجا باغ در باغ و بهشت است بوَد سرچشمه‌های عشق، جاری ز سر بردار آن تاج کرامت نگردی مست تا دُم در نیاری تو را ملک سلیمانی ببخشند برای خویش گردی شهریاری خلاصه گفت و گفت و دل از او برد چنان‌که دل برد یاری ز یاری چنان خامش نمود و کرد رامش که بی خود شد ز خود همچون خماری اسیر فتنه‌ی شیادها شد که شد از سرزمین خود فراری سرابی بود آن آبی که می‌گفت خزانی بود آن باغ بهاری بیا تا قدر یکدیگر بدانیم نگاری گفت روزی با نگاری چرا چشمان خود باید ببندی؟ خبر از خط قرمزها نداری؟ ۱۴۰۲/۰۳/۱۵
voice.ogg
377.1K
واژه‌ی خوش رنگ بر بوم دلم واژه‌ی خوش رنگ تویی آن شعر و ترانه ی خوش آهنگ تویی دل از خط چشمان تو خط می‌گیرد ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
بگذارم هر صبح اولین شاهد بیداری چشمت باشم و خودم سیر نگاهت بکنم وَ سپس ... بُگُذارم هر صبح... ۱۴۰۲/۰۳/۱۶
شانه به شانه‌ی صبا به مُلک سبا سر ک می‌کشم تا پیام‌آور بهار باشم ۱۴۰۲/۰۳/۱۶
voice.ogg
153.6K
بگذارم هر صبح اولین شاهد بیداری چشمت باشم و خودم سیر نگاهت بکنم وَ سپس ... بگُذارم هر صبح... ۱۴۰۲/۰۳/۱۶
voice.ogg
147.8K
بگذارم هر صبح اولین شاهد بیداری چشمت باشم و خودم سیر نگاهت بکنم وَ سپس ... بگُذارم هر صبح... ۱۴۰۲/۰۳/۱۶
سطر اول، تشبیه، تکرار و کنایه داره. در سطر دوم تلمیح به ملک سبا که سرزمین ناشناخته‌ای برای حضرت سلیمان بود و هدهد خبر کشف آن را برای سلیمان آورد. در سطر سوم مفهوم نافرمانی را هم از ذهن می‌گذرونه. سطر آخر هم به داشتن رسالتی چون پیامبر اشاره داره. و در نگاه عمودی هم در سه سطر اول عبارت شانه به سر دیده میشه.
چه دست‌پختی عشق مزه‌اش تا ابد زیر دندانم می‌ماند ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
دلسرد نمی‌شود هر کس لقمه‌ی گرم تو نمک‌گیرش کرد ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
به زلفت بگو وقتی با نسیم می‌رقصد هوای دلم را داشته باشد عجب آشفته بازاری است ۱۴۰۲/۰۲/۱۷
به نرگس شهلایت بگو وقتی از صف مژگان سان می‌بیند دست تکان می‌دهد خاری در نسیم ۱۴۰۲/۰۲/۱۷
(۱) زندگی مثل گل اگر زیباست آب باید خورَد گل امیّد زندگی با امید پابرجاست ۱۴۰۲/۰۳/۱۸