#ارسالی_اعضا ❤️🍃
شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی میگفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم
https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4
انقدر موهام ناز شده 😍
#حرف_اعضا 🌻🍃
با سلام خدمت اعضای محترم گروه من جز گروه هستم و مشکلات دوستان رو می خونم راه حل تا حالا ندادم ولی شبیه مشکلم رو جایی ندیدم . خانمی هستم 44 ساله شوهر اولم فوت شدن وقتی 22سالم بود یک دختر 7ساله و یک پسر 2ساله بعد از 2سال با آقایی ازدواج کردم که خانم اولش بچه دار نشده بود و برا بچه با من ازدواج کرد البته برا خانم اولش هم یک بچه آورده بود از نوزادی و اون بچه موقع ازدواج با من 3سالش بود این آقا تا شب عقد به من در مورد زن دار بودنش و بچه حرفی نزد و بعد از اومدن مادرش بهش گفته بود که باید بگی زن دارم و بچه و اومد به من گفت ولی دیگه دو ماه از ارتباط من با ایشون گذشته بود و فامیل و دوست همه متوجه حضور آقا بودن من قبول کردم و گفتن اون خانم مشکل عقلی داره کاری به کار من ندارم خونشون هم تو شهر ما نیست
و من دوهفته یک بار میرم و براشون به خاطر اون بچه خرجی میبرم و سر میزنم و میام ومن بعد از 8ماه فهمیدم خونشون در شهر ما هست و بیشتر از اون چیزی که گفته می ره و میاد و به من دروغ می گفت که فلان جا و یا جلسه یا........ من رو ایشون حساس بودم دست خودم نبود و من هم ازاین آقا الان دو تا دختر دارم این آقا با بچه های من خیلی خوب بود بیشتر پیش ما بود و خیلی بچه دوست خدا شاهده که بزرگ کردن دختران همه جوره باهام بود البته من دخترم رو شوهر دادم و پسرم هم ازدواج کرد دوسال پیش
واین آقا هم دختر که برای خانم آورده بودن ازدواج کردن البته بگم شوهرم در تمام این سالها با وجود دوتا دختر که براشون آوردم همچنان اون دختر عزیز و عزیز کرده شوهرم بودن همه جوره تا اون دختر هم ازدواج کردن و همسرم اصلا از اون خونه و خانمشون به من چیزی نمی گفتن تا من اتفاقی که به شهر مادرشون رفته بودم از طریق فامیلشون متوجه شدم . بگذریم برا این دختر همه کاری کردن البته نگفته نمونه برا دختر من هم برا ازدواجشون پدری کردن تا یک مرتبه ورق این آقا عوض شد اصلا نمی دونم چی شد شروع کردن بهانه گرفتن و تهمت زدن به من با کی رابطه داشتی با کی ..... در صورتی که من خانمی هستم مقید به اخلاق و دینم هستم اهل نماز روزه حجاب کامل می توانم بگم حتی بدون آستین چه و جوراب در جمع شوهر خواهرها ی خودم و ایشون حاضر نشدم البته با یک خانم جوان میگن صیغه شده نمی دونم و من باردارم شدم ولی ازبس حرص و جوش خوردم سقط شد و در زایشگاه من رو بستری کرد و با خانم صیغهای رفت کربلا نگم چه به سرم اومد از 7روز که نبود امضا بده برم برای کورتاژ و من بعد از مرخصی شدن رفتم در خونه زن اولش فکر کردم با اون رفته ومن بعد از18 سال با خانم اولش روبه رو شدم و تقریبا 9ساعتی پیش خانمش بودم به تلفن آقا مون با موبایل خانمش زنگ زدم و بهش گفتم باهاش حرف بزن توی همه این سالها بهم دروغ گفته بود دیدم چه عاشقانه با هاش حرف میزنه زندگیش رو مرتب کرده بود و دو سال پیش دختر اون خانم تو دوران عقد بود گفت همسرم بهش گفته بود بیا ولی به خاطر دامادش که همسرم کارش رو در شهر جنوبی درست کرده بوده و در شرکت نفت مشغول هست نرفته بگذریم که خیلی از حقایق و نگفته ها ی. همسرم برام رو شد حالا من رو ترک کرده همش چسبیده به زن اولش البته رابطه زناشویی اون خانم گفت که 5ساله با شوهرم نداره ولی شوهرم می گفت 18ساله که با تو بودم باهاش رابطه ندارم البته بگم شوهرم در این 13سال هم که من همسرش نبودم 4تا،5تا صیغه کرده بوده و همسرم بسیار گرم مزاج هستن می توانم بگم توی این 18سال من 5بار سقط داشتم حالا مدعی هست تو به من محل نمی گذاشتی با کسی رابطه داشتی شکایت دادگاه کرده ولی به هیچ نتیجه ای نرسیده تا ماه رمضون به خدا قسم روزه بودم و دختر 10سالم هم روزه بودن اومدن از امنیت اخلاقی گوشی های تلفنم که ی گوشی قدیمی سامسونگ که نت بوده و خراب ازم گرفتن که من پیج مبتذل دارم گفتم اشکالی ندارد....
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
34.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
▫️سلام بر جانهایی که فدای ایران شدند...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#یاد_شهدا 🌷
#راه_شهدا 🌷
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خسته نباشید بنده همسرم هفده سال فوت کردن دوتا دختر دارم که اولی 28,سال هست و
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام و وقت بخیر خدمت ادمین محترم
درجواب خانمی که گفتن دخترشون انگل گرفته ولی بعد از خوردن داروها همچنان لاغره برای اینکه اضافه وزنش بالا بره از لاغری هم دربیاد تو اینترنت سرچ کنید عطاری حکاک-اهواز بگیرند (همه جا امکان ارسال دارند) برا دخترشون استفاده کنه و اینکه از عطاری بپرسه که چه طور استفاده کنه بهش میگن. دختر خودم خیلی لاغربود و به شدت ضعیف زمانی که این دارو رو استفاده کرد وزنش از۳۴ کیلو شد ۶۲کیلو در شیش الی هشت ماه دقیق یادم نیست. زمانی که این دارو را سفارش دادم عطاری بهم گفت که زمان نهار وشام یه قاشق مرباخوری بده دخترت بخوره.البته اینم بگم که این دارو 1-2-3-4 دور هست ممکنه دور ۱و۲ رو دخترتون خورد دیگه نیاز به اون دوتای دیگه نباشه ولی اگه خیلی لاغربیش از اندازه مثل دختر خودم هر چهار تارو باید بخوره(واینم اضافه کنم که به هیچ وجه چه در حال استفاده ازاین دارو چه بعد از تموم کردنش استرس نداشته باشه عصبی نشه سرهرچیز بیخودو کوچکی چون دوباره لاغر و ضعیف میشه اونوقت باید دوباره براش ازین دارو بگیرید البته خیلی بهتره زمانی که این دارو رو میخوره باشگاه بره ورزش کنه که وزنش پابرجا بمونه)اینم شماره تماس عطاری حکاک-اهواز:09166023074
ولی بازهم سرچ کنید یه موقع شماره عوض نشده باشه.التماس دعا🌹
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام وقتتون قشنگ
جواب خانمی که گفتن سر گیجه داره
من اینطور بودم گاهی احساس میکردم روی زمین نیستم ومعلق تو هواهستم رفتم دکتر ویتامین ب۱ ۳۰۰ بهم داد عالی بود عالی
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام
خانمی که گفتن پریودیشون بعد زایمان به نامنظمه وزیاد
وقتی بدن ضعیف میشه خونریزی زیادمیشه
قرصهای ویتامین بخورید ومغزیجات استفاده کنن وکمی خودشونو تقویت کنن
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام
خانمی که گفتن مهمون میاد سروصدا میشه
خوب ارتباطتونو قطع کنید
چهار قل زیاد بخونید
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام
خانمی که فرمودن صبح موقع بیدار شدن اذیت میشن
ازسردی زیادبدنه چیزایی با طبع گرم بخورن درست میشه
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خداروشکر تو این همه داستان زندگی یکی عاشقانه خوشبخت شد
برات خوشحالم از صمیم قلبم خوشحالم پریناز خانم
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خانمی که سوال کردن موقع سیکل قاعدگی سر درد دارن آب زیاد بخورن یا اگه امکان داره براشون سرم بزنن
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام
خانمی که گفتن ۲ماه خونریزی دارن
جعفری رو بپزن کامل که پخت آبشو تلقیح کنن
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام
خانمی که سینوزیت دارن
بخور زرد چوبه بدید عالیه
یا اینکه خاکشیرو بکوبید(آسیاب نه)شب ی قاشق بریزید روی پارچه نخی بعد کمی گرمش کنید روی کتری یا سماور بعد بذارید روی پیشونیتون خیلی سوز میزنه
شب بعد خاکشیر جدید بریزید روی پارچه تا یک هفته
بسیاربسیار بسیار عالیه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#آموزه های #طبی
.
✅درمان اورژانسی فشار خون
🔻ماساژ بین شست و انگشت اشاره
🔻سوزن یا تیغ ریز زدن به نوک انگشتان دست و
آمدن چند قطره خون
🔺جویدن ۲۱ عدد سیاه دانه
🔺خوردن یک قاشق سرکه انگور طبیعی
🔺و در صورت لزوم، حجامت عام
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 نازنین سرش درد میکرد نمیتونست تکون بده چشماشو ب زور باز کرد که ای کاش باز نمیکرد
#داستان_زندگی 🌸🍃
نازنین
بچه ها خونه زن عموم جوریه ک دوتا زن عمو هام تو یه خونه بودن وقتی گریه میکردم زن عموم میفهمه صدا میاد تو حیاط پسر عموم ی اناربم میده و تهدید ک ساکت شو تا پیتزا بت بدم و هرچی خواسی و این چیزا
اما اون زن عموم تو حیاط میفهمه یکمشو و میبینه گریه کردم همون موقع تا ما میریم زنگ میزنه به مامانم میگه و مامانم از من تو خونه پرسید منم واقعیتو گفتم ک اذیت شدم
پدرم برخورد کرد اما نزاشتن مامانش بفهمه و از اون روز من متنفر بودم ازش و دیگه کمتر میدیدمش
ولی بگم کمبود محبت هنوز باهام بود و من گریه های شبانه داشتم با دوستامم زیاد حرف نمیزدم اما روزا شاد بودم شبا غمگین گاهی مدام دعوا داشتیم شبا ارزو مرگ میکردم منی که یه بچه ۱۰ ۱۱ ساله بودم و هروقت اعتراض میکردم خانوادم میگفتن تو همه چی داری
کلاس ششم بودم از کمبود محبت دلم میخواس با یکی حرف بزنم تا این که با ی نفر اشنا شدم اسمش اریا بود
خلاصه که با اریا حرف میزدم و چت میکردیم اون ۵ سال ازم بزرگتر بود منم گوشی نداشتم با سختی حرف میزدیم تو کوچه همو از دور میدیدیم اما اصلا بهم دست نمیزدیم یا از نزدیک حرف نمیزدیم فقط دوست بودیم
خیلی بهش وابسته شده بودم اونم کمکم بود مث ی داداش حس میکردم عاشقم و این چیزا
ی روز بعد از ظهر توی ماه رمضان نشسته بودم تو کوچه اریا هم بود باهم چت میکردیم عکس ی گردنبند داد واسم اسمم روش بود گف ک این قشنگه نازی ؟چی دوست داری برات بخرم
قلبم بوم بوم میکرد من و اریا این حرفارو نداشتیم من ی دختر کله خر تخس بودم اهل شیطنت غمامم تو خودم بود محبتمم با محمد بود و تمام.
بهش گفتم اسم منو درست ببر گف ن اینطوری خاص تر و قشنگ تره ی حس عجیبی داشتم ولی اون زمان نمیشد هنوز بهش گفت عشق یا دوست داشتن فقط تعجب بود ک داشتم محبت میدیدم
اذان دادن خدافزی کردیم قدم زنان با دختر عمم میرفتیم به سمت مسجد ک اریا از کنارم رد شد ی نامه انداخت بازش کردم نوشته بود سلام نازیچیه من
ببخشید ک بهت میگم نازیچیه من اما یه چنوقته همش خوابتو میبینم از جلو چشمم کنار نمیری اگ یکی سمتت بیاد میخوام بکشمش و این چیزا
اولین بار بود اینارو میدیدم من با محبت بی گانه بودم من خودم بودم و خودم
ازم خواسته بود فکر کنم بهش جواب بدم اما اگ دوستش نداشتم همون دوست معمولی بمونیم براهم
نمیدونستم چی کار کنم سر در گم بودم اما چون دل شکسته بودم خام حرفاش شدم نخواستم دلشو بشکنم منم براش نوشتم و قبول کردم
از اون روز بیشتر هوامو داشت و...
زیاد راجبش نمیگم چون دوست ندارم بهش فک کنم
خلاصه که چندماهی گذشت
تو یکی از روزهای برگ ریزان پاییز یکیاز دوستام به اسم شهلا گفت بگو برامون نهار ساندویج بیاره اگ دوستت داره و خودش بهم ی گوشی نوکیا داد
منم زنگش زدم تا صدامو فهمید گفت جانم و مثل همه امر هام این یکی رو هم اطلاعت کرد
بعدش برامون ساندویچ اورد اخر کار نشد ازش تشکر کنم ب دوستم گفتم تشکر کنه
اما شمارش مونده بود و از اون شب اریا بین من و شهلا تقسیم شده بود
نازنین بچه بود اما با اون سن از دروغ متنفر بود چند بار چتای اریا با شهلا رو تو گوشی شهلا دیده بود اما اریا مدام میگفت اشتباهه و این حرفا
چتای شهلا و اریا مناسب سنشون نبود نازنین تعجب میکرد که یک بار هم با اریا راجب این چیزا صحبت نکرده اما شهلا با کمال پر رویی باهاش حرف زده بود
ی شب بالاخره نازنین حرف زد و گفت ک من این پیامارو دیدم و شمارع هم مال توعه جای انکار نداره اریا گفت دروغه من اگ تن یکیو بخوام اون تویی اگ قراره کسی کنارم باشه اون تویی تو لب غنچه ای منی و این حرفا اما نازنین وقتی دید اریا انقد حیارو کنار گذاشته و دروغ میگه یکی از همون روزا بدون خدافزی رفت و اریا رو داد به رفیقش شهلا چون دیگه لایق خودش نمیدونست
البته خیلی ب شهلا گوشزد کرد ک ببین منی ک عشق اولش بودمو راحت بیخیال شد تو خودتو بازیچش نکن اما شهلا گوش بدهکار نبود و اریارو میخواست
نازنین تو ظاهر پر قدرت بود اما دلش داغون. شروع کرده بود به خودزنی حتی تو مدرسه
از شدت گریه لباش خشک خشک شده بودن روزا وقتی میخندید ترک میخوردن و خون میومدن اما خودشو شاد نشون میداد اون زمان کلاس هفتم بود ی بچه درس خون با معدل ۱۹ و ۷۸
اما این بچه درس خون عادت کرده بود به تیغ زدن حتی گاهی چون یه ادم کثیف بهش گفته بود لب غنچه ای روی لباش تیغ سردو میکشید و خون گرم جاری میشد
شبای پر درد ولی روزای شاد چ مسخره انقد ک هیجکس حتی خانوادش نفهمید چقد افسردگی داره
مرداد ماه بود رفتن مشهد دقیقا مثل امسال
با دل شکسته پیش اقا ناله کرد گفت یا ضامن اهو تو شاهد بودی چقد سختی کشیدم خوشحالم ک فهمیدم ادمم اشتباهه اما نا امیدم نکن معجزه کن تو زندگیم
وقتی اومد شهرشون دختر خالش زنگش زد نازنین تو که خیلی استعداد داری بیا اینجا کلاس بازیگری ..
#ادامه_دارد....
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#نکات_سلامتی 🍎
✅درمانکیستتخمدان برمبنای طب سنتی
كساني كه كيست تخمدان دارد بايد نكاتي را رعايت كنند.
⛔️1- چربي با ترانس بالا نخورند مثل خامه ،سرشير،كيك خامه اي ، سرخ كردني ،تفت دادني ، روغن جامد
💊بهترين روغن براي اين افراد روغن زيتون است كه يك قاشق با ناهار و يك قاشق با شام ميل كنند.
2- اسانس هاي شيمياي نوشابه هاي گازدار ،اب ميوه هاي شيميايي
3- كافئين زياد ، قهوه ، چايپر رنگ و مانده ،شكلات ،كاكائو و نسكافه هم ايجادكيست ميكندو هم لجن صفراوي را ايجادمي كند
و قرص هاي بارداري هم باعث ايجاد سنگ صفرا مي شود .
4- اگر اضافه وزن دارند و پر خوري و بد خوري دارند بايد آن را درمان كنند .
5-كم تحركي ،كه باعث ايجاد كيست مي شود ، تجمع پروتئين در مفصل زانو مي شود
. مورد ديگر فست فود و غذاهاي صنعتي است كه در طول زمان ايجاد كيست تخمدان مكند.
موارد كه براي اين افراد مناسب است :
درمان هاي مختلف طبيعي:
1- مصرف كل اسطوخودوس:
يك قاشق چايخوري را در يك استكان آب جوش ريخته صبح ميل كنند.
2- خوردن هفت برگ كاسني و يا يك قاشق مربا خوري پودر كاسني و يا يك استكان عرق كاسني بدون اسانس.
3- يك حجامت خاص :روز شنبه از دو ران و وسط ران روز دوشنبه بالاتر از وسط رن و روز پنج شنبه از مهره آخر كمري و فقط يكبار اين حجامت را انجام دهند.
خوردن كاسني را تا وقتي ادامه دهند كه كيست از بين برود و زماني كه خانم باردار شد ديگر لازم نيست درمان را ادامه دهد
.مورد ديگر عسل همراه با آب ليمو ترش تازه است كه در درمان كيست تخمدان استفاده می شود *
ــ🌺🍃┅═ঊঈ 🌺﷽🌺ঊঈ═┅╮
☯ #دمنوش_هاي_مناسب_انواع_بيماري ها🌱
#دمنوش_فوق_العاده_آرام_بخش:
مواد لازم:مقدار يكسان از بهارنارنج، به ليمو، سنبل الطيب و بادرنجبويه
طرز تهيه:يك قاشق غذاخوري از مخلوط فوق + دو ليوان آب جوش، مدتي دم بكشد.
#دمنوش_براي_گوارش_ومشكلات_عصبي:
مواد لازم:مقدار يكسان پونه،رزماري،كاكوتي و نعناع
طرز تهيه: دو قاشق غذاخوري از مخلوط خرد شده فوق+ دو ليوان آب جوش، به مدت ٣٠دقيقه دم بكشد.
#دمنوش_درمان_دردهاي_قاعدگي:
خواص: براي تسكين دردهاي دوران قاعدگي خانم ها بسيار مفيد است.
طرز تهيه:يك قاشق غذاخوري چوب دارچين خرد شده+يك بند انگشت زنجبيل يا يك قاشق چاي خوري پودر آن+سه ليوان آب جوش، ٣٠دقيقه دم بكشد.
#دمنوش_تقويت_كننده_سيستم_ايمني_بدن:
مواد لازم:مقدار يكسان از چاي كوهي و كاكوتي
طرز تهيه:يك قاشق غذاخوري از مخلوط فوق+دو ليوان آب جوش، با شعله غير مستقيم مدتي دم بكشد.
#دمنوش_ضدنفخ_ودرمان_دلپيچه:
مواد لازم:٣٠گرم گل بابونه، ١٥گرم رازيانه و ١٠گرم زيره سياه
طرز تهيه:يك قاشق مرباخوري از مخلوط خرد شده فوق+يك ليوان آب حوش، به مدت ١٠دقيقه دم بكشد.روزي دو فنجان همراه با عسل ميل شود.
#دمنوش_انرژي_زا:
خواص:سرشار از مواد مغذي نيروبخش، افزايش ميل جنسي و هوش،مقوي بدن
مواد لازم: مقدار يكسان هل، دارچين،زنجبيل، ميخك و جين سينگ
طرز تهيه:يك قاشق غذاخوري از مخلوط خرد شده+ دو ليوان آب جوش،٣٠دقيقه روي حرارت ملايم دم بكشد.
#دمنوش_تصفيه_كننده_خون:
مواد لازم:زرشك آبي،ليموعماني و سنبل الطيب
طرز تهيه:دو قاشق غذاخوري زرشك +دو ليموعماني+يك قاشق غذاخوري سنبل الطيب+چهار ليوان آب جوش، بعد از يك جوش خوردن، به مدت ٢٠دقيقه آن را با حرارت ملايم دم كنيد.
منبع:كتاب انواع دم نوش ها و خواص آنها
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پاسخ به برخی شبهات عاشورا
بخصوص بررسی تشنگی در کربلا
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#یک_نکته_از_هزاران 🌱 سالها قبل ، در اتاق كار خود نشسته بودم كه مرد روحاني خوش چهرهاي وارد شد. از
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
ادامه
همين جاست!
از ماشين پياده شدم، ساعتي از طلوع آفتاب ميگذشت. بايد به كجا ميرفتم؟ پاسخي براي اين سؤال نداشتم!
مغازهها يكي پس از ديگري باز ميشد، و من در ميانه آنها به آدم آوارهاي ميماندم كه جايي براي رفتن ندارد، ولي سعي ميكند تا كسي پي به رازش نبرد!
ناگهان به خاطرم خطور كرد كه برادرم ميگفت در خيابان شمالي منتهي به اين ميدان، نمايشگاه فرش دارد، و تابلوي بزرگي به چند رنگ سردر نمايشگاه او را زينت داده است.
تصميم گرفتم كه از او ديدن كنم، هر چند او تمايلي به ديدن من نداشت.
محل كارش را پيدا كردم، نمايشگاهي بود چهار در و بسيار بزرگ، پيدا بود كه تازه درها را باز كرده، و يادش رفته كه در ماشين بنز خود را ببندد، و شايد عازم محلي بود و ميخواست از مغازه چيزي بردارد!
وارد نمايشگاه شدم و سلام كردم. همين كه نگاهش به من افتاد به طعنه گفت: عليكم! امروز آفتاب از كجا سرزده كه ياد فقيران كردهاي؟!
شما كجا؟ اينجا كجا؟
ميداني چند سال است كه همديگر را نديدهايم؟ ولي نه، تو تقصيري نداري! آدم عاقل كه قم را نميگذارد به تهران بيايد! هر چه باشد شما در قم برو و بيايي داريد، حق داريد ! باشد ما هم خدايي داريم!
گفت: اگر كاري نداري، همين جا باش! من بايد تا بازار بروم و برگردم، يك ساعت بيشتر طول نميكشد! شاگردم امروز مرخصي گرفته، وقتي كه برگشتم بيشتر با هم صحبت ميكنيم!
او رفت و من ماندم و آن نمايشگاه بزرگ كه از قاليچههاي ابريشمي گرانبها انباشته شده بود .
ديدن آن همه مال و منال، بغضي شد و راه گلويم را گرفت!
رو به آسمان كردم و گفتم:
آ خدا! ما هر دو بنده توايم و هر دو برادر هم، و اين تويي كه روزي ما را مقدر ميكني. او در نهايت آسايش است و توانگري، و من كه جواني خود را صرف آموختن علوم ديني كردهام، لحظهاي نيست كه با فقر و تنگدستي دست و پنجه نرم نكنم! تو را به عزتات و جلال ربوبيات كه بيش از اين شرمسار اين و آنم مگردان، و از مال دنيا چنان بي نيازم كن كه پناه بندگان نيازمند تو باشم كه براي مرد، دردي بدتر از تنگدستي نيست كه: من لا معاش له، لا معاد له.
در اين اثنا نگاهم به تلفن روي ميز برادرم افتاد كه انگار مرا صدا ميزند! و حسي غريب از درون بهمن نهيب ميزد كه گوشي را بردار و با خدا دو سه كلمهاي درد دل كن!
گوشي را برداشتم، چشمان خود را بستم، و پشت سر هم چند شماره را گرفتم، صدايي در گوشي تلفن پيچيد كه: الو! بفرماييد!
چرا حرف نميزنيد؟ الو! الو!
از كاري كه كرده بودم، پشيمان شدم، خواستم گوشي را قطع كنم، كه شنيدم صدايي ملتمسانه ميگفت:
تو را به آنكه ميپرستي، تماس خود را با ما قطع نكن!
ما منتظر تلفن شما بوديم! و به كمك شما احتياج داريم!
لطفاً نشاني خود را بگو و ما را از اين انتظار بيرون بيار!
مگر نميخواستي با خدا درد دل كني؟
ناخواسته نشاني مغازه برادرم را دادم و بعد، از كاري كه كرده بودم به قدري پشيمان شدم كه از مغازه بيرون زدم و به انتظار آمدن برادرم نشستم!
با خودم ميگفتم: كه خود كرده را تدبير نيست! بايد تاوان اين گستاخي خود را بدهي.
آخر كدام آدم عاقلي تا به حال تلفني با خدا تماس گرفته است؟ اين چه اشتباه بزرگي بود كه امروز مرتكب شدي؟ از يك روحاني واقعي اين كار بعيد است!
از اينها گذشته، كسي كه گوشي را برداشته بود از كجا ميدانست كه من ميخواستم با خدا درد دل كنم؟ ثانياً چرا التماس ميكرد كه گوشي را قطع نكنم؟ و...
اينها سئوالاتي بود كه مرتباً در ذهن من نقش ميبست، ولي پاسخي براي آنها نداشتم! ناگهان سواري مدل بالايي جلوي نمايشگاه توقف كرد، و راننده آن با لباس فرم نوار دوزي شده با عجله از ماشين بيرون پريد و در عقب سواري را با احترام باز كرد، و چند لحظه بعد پيرمرد موقري بيرون آمد. از وضع لباس فاستوني اطو كرده و كلاه فرنگي و عصاي دسته استخواني او پيدا بود كه از طبقه مرفه و اشراف است.
پس از آنكه راننده با نشان دادن تابلوي مغازه به او اطمينان داد كه آدرس را درست آمده است، پيرمرد از جلو و او از عقب با گامهاي شمرده به طرف مغازه حركت كردند.
در آن لحظات با سر درگمي عجيبي دست به گريبان بودم و نميدانستم چه بايد بكنم؟
آنها داخل مغازه شدند، و من در كنار در ورودي ايستادم. . پيرمرد همين كه چشمش به من افتاد، گفت:
اين مغازه از شماست؟!
گفتم: نه! تشريف داشته باشيد، صاحب مغازه تا دقايقي ديگر خواهدآمد!
از لحن پيرمرد و شيوه صبحت كردن او فهميدم كه همان كسي است كه گوشي را برداشت و با من صحبت كرد!
در آن لحظه خدا خدا ميكردم كه مبادا در اين حال براردم برسد و از ماجراي تلفن مطلع شود و بهانه تازهاي براي تحقير كردن من به دست او بيفتد!
پيرمرد كه از پريشاني حال من به واقعيت امر پي برده بود، با مهرباني پرسيد:
شما نبوديد كه حدود نيم ساعت پيش به خانه ما زنگ زديد؟! صداي شما براي من كاملاً آشناست!
خواستم عذري بياورم، و از مزاحمتي كه ناخواسته براي او فراهم آورده بودم، پوزش بطلب
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#حرف_اعضا 🌻🍃 با سلام خدمت اعضای محترم گروه من جز گروه هستم و مشکلات دوستان رو می خونم راه حل تا ح
#حرف_اعضا 🌸🍃
ادامه
بعد 4ماه گوشیم رو دادن و گفتن چیزی نبوده می خواهی برو شکایت کن ولی این کار رو نکردم شوهرم جوری شده که دخترهام هر دو شکل خودش هستن دختر اولم بیشتر شبیه بودن ولی دختر دوم هم بیشتر به قول خانواده ی خودش شبیه خواهرش هست میگه از من نیست میگم بریم آزمایش بده میگه باشه ولی این کار رو نکرده در دادگاه که رفتم به قاضی گفتم نامه بده برا پزشک قانونی من شک به خودم ندارم گفت خانم این آقا فیلمش هست ذره ای اگر شک داشت خود پدر باید بره تقاضای آزمایش بده و این کار رو می کرد مطمین هست بچه از خودش هست می خواد از شما جدا بشه این رو میگه
همش میگه تو به من خیانت کردی تو با زندگی بچه ها بازی کردی بچه هات رو بی پدر کردی البته من سر زندگیم هستم البته خونه شوهر اولم هنوز زندگی میکنم و توی این چند سال برای من یک آپارتمان کوچک با کمک خودم خریدم والانم اون رو فروختم و برا پسرم در شهر عروسم خونه گرفتم خواهش میکنم بگید با این آقا چه کار کنم هنوز دوستش دارم و یک تار موش رو به دنیا نمی دم البته این آقا 5ماه کلا من و بچه ها رو رها کردن الان قبل از اربعین اومدن با من و بچه ها ما رو یک مسافرت یک روزه بردن و برامون خرید خونه هم انجام دادن و الان 15روزه رفته اهواز دخترشون هم که گفتم شوهر داد الان به خاطر کار شوهرش اهواز هست این ده ماه که دخترشون عروسی کرده بیشتر با خانم اولش اهواز رفته و الان 3 ساله که دامادش اهواز کار میکنه من و بچه هام رو اهواز نبرده البته خواهرها و برادرش هم ساکن اهواز هستن و ارتباط من رو با خانواده ی خودش به طور کامل قطع کرده بهش میگم اهواز رو قرق کرده برا اون دختر و مادرش
بگم توی این 18ساله بیشتر با من بود ولی به خودش هم میگفتم او زنش و دخترش براش خیلی عزیز بودن و همش به من میگه بیا طلاق توافقی بگیر اینم بگم من بعد از یک سال با این آقا محضری شدم و 300,سکه شرط ضمن عقد کردم اگر بخواهد طلاقم بده باید بهم بده لذا توی این شرط مونده ومن هم 40سکه مهریه ام بوده به صورت محضری به ایشون بخشیدم حالا من چه کار کنم بهش گفتم توافقم سر این باشه که دخترات رو ببری میگه باشه و این کار رو نمی کنه بگم این آقا من رو خیلی دوست داشت خانواده اش میگن برادرمون عاشق تو بود نمی دونم با زندگیم چه کار کردن خانم اولش میگفت خواهر شوهرم رفته اون جا گریه کرده بهش گفته ما رو حلال کن نمی دونم این رفتارشان چه مفهومی داشته شوهرم بیشتر اوقات با ما بود ولی اون ها رو رها نکرده بود به طوری که من که دختر اولم هم زاییده بودم شب 7زایمانم حالم هم بد بود مادر و خواهرش هم اینجا بودن ولی نوبت خانم اولش بود که باید می رفت شب اون جا رفت و رو گذاشت و رفت به خدا تا صبح از تب سوختم بچه نم داد یک دستم به بچه و همه هم خوابیده بودن . این یک نمونه ولی الان من و دوتا دخترانش رو رها کرده تو رو خدا اگر روان پزشک در گروه هست با وکیل بهم کمک کنند نمی دونم شوهرم پارانویید هست خودش قبول ندارن الان که مباد خونه من با محبت راهش رفتار میکنم پاهاش رو ماساژ میدم ولی فایده نداره
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
💡 پوست شفاف به این روش👇
#شفافیت_پوست
🔖 از مصرف غذاهای طبع گرم و خشک و سرد و خشک پرهیز کنید
⬅️ خصوصا ادویههای تند و سرخکردنی و فسفود زیاد
🔖 روزانه نیم ساعت ورزش کنید
⬅️ مثلا توی منزل درجا بزنید🙂
🔖 شبها قبل از خواب 5 دقیقه بخور بابونه و جعفری برای سر و صورت انجام دهید😍
🔖 همراه با ناهار و شام 2 ق رب انار شیرین مصرف کنید
🔖 روزی 5 عدد برگه زردآلو یا قیسی طبیعی مصرف کنید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خسته نباشید بنده همسرم هفده سال فوت کردن دوتا دختر دارم که اولی 28,سال هست و
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام و ادب روی سخنم با دختر 17 ساله ای است که گفته افسردگی حاد داره گل قشنگم از نوشته تون پیداست دختر باهوشی هستی عزیز دلم صبور باش خداوند در قران میفرماید لقد خلقنا الانسان فی کبد یعنی اینکه انسان رو درسختیها افریدیم زندگی سرتا سر سختی و امتحانه اگه از همین الان بخواهی این فکرا رو بکنی نمیشه وقتی تنهایی بگو خدایا شکرت اینطوری بخدا نزدیکتری و قطعا خداوندبهتر از دوستان نا باب هست من خودم روابط عمومیم خیلی بالاست هر کس میبیندم دوست داره باهام دوست بشه غریبه و اشنا هم نداره میگویند وقتی منو مبینند انرژی میگیرنداما خودم خیلی از تو جمع بودن خوشم نمیاد به هر حال همیشه به مغزم دستور میدم در هر شرایطی من شاد و راضیم شما هم همین کارو بکن من دعا میخونم شما کتاب بخون گلم اصلا نا امید نباش عزیزم ان شاء الله دنبا خوب میشه
منم دریا
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام مامان ادرین 35 ساله با دوتا پسر بزرگ خدا حفظتون کنه برا ارامش و سلامتیه شما دوست عزیزم دعا میکنم امید وارم زندگیتون به شیرینی زندگیه بانو فاطمه زهرا و علی مرتضی باشه من قیافه ظاهریتونو ندیدم ولی از اخلاصتون پیداست سیرت زیبایی دارید مراقب قشنگیاتون باشید کمکم میخواهید ان شاء الله عروس بیارید و شاد باشید خانم گلم باید خدمتتون عرض کنم یه خانم دکتری برام تعریف میکرد میگفت وقتی دانشجو بودم در باره مردهای خائن تحقیق میکردم اینقدر امار بالا بود که شوکه شدم رهاش کردم پس خیانت مردارو بیخیال شوید اصلا از این بابت اعصاب خودتون رو خرد نکنید خودشون خسته میشوند ول میکنند مادر شوهرم همیشه میخوند هر کس میشه دو زنه خدا به مغزش میزنه این یه واقعیته مردان استوار با اعتقاد با صلابت هیچ وقت دنبال کثافت کاری نمیروند بهتر هست شما یه رشته هنری رو که دوست دارید اموزش ببینید و مشغول شوید مطالعه کنید قران تلاوت کنید سطح علم واگاهیه خودتون رو افزایش بدهد وقتی از لحاظروحی شخصیت برجسته ای پیدا کردید و به خودتون متکی بودید اون میاد طرفتون و سعی می کند توجهتون رو جلب کنه دیدم که میگم به امید داشتن بانوانی و خود باور در کشورم
دریا ابی است
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام خواهر گلی که 35 سالتونه دوتا بچه کوچیک داری و به شدت بیما ری خواستم خدمتتون عرض کنم لا تقنطوا من رحمت الله از رحمت و عطوفت خداوندی نا امید نباشید من شمارو درک میکنم خودم در عرض یکسال و نیم دوتا بچه از دست دادم فشارم پایین بود از9 بالاتر نمیومد اصلا نمیتونستم رو پاهام بایستم شوهرم غذایی چیزی از بیرون میگرفت با بچه هام میخوردند یکمش رو هم برامن میگذاشتند یکسال تو یه اتاق تاریک خوابیده بودم منتظر مرگ بود م بعداز یکسال دیدم نمردم گفتم باید فکری بکنم صبح که شوهرم میخاست برود سر کار منو میبرد تو فلکه سر کوچمون پیاده میکرد اونجا فواره هاش قشنگ بود گلاش قشنگ بود ساعتی اونجا مینشستم بعداروم اروم میومدم خونه کم کم متوجه شدم دارم بهتر میشوم ادامه دادم تا دو ماهحالا دیگه اینقدری بهتر شده بودم که دلم میخواست یه غذا بپزم خلاصه خودم شدم دکتر خودم مراقب خودم بودم چون هر وقت میبردندم دکتر دارو میدادند به من بدنم خونریزی میکرد میگفتند بدنت به دارو واکنش نشون میدهد منم همه رو قطع کردم نشستم پا خیاطی باور کنید لباس رو کامل واونه دوخته بودم ولی دست از تلاش بر نداشتم چادر دوختم یه طرفش 20 سانت کوتاهتر از اونطرفش بود ومن ادامه دادم بعد از 6 ماه شدم یه ادم دیگه الان که دارم این متن رو برای شما مینگارم افسوس میخورم که چقدر اشتباه کردم که اینهمه الکی غصه خوردم گلم شما اشتباه منو تکرار نکن و خودت رو سرزنش نکن شما به خاطر حمایت از خواهرتون به وظیفه انسانیه خودت عمل کرده ای اصلا هم ناراحت نباش منم دریای متلاطم
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام گلم برای اون بچه که رفلاکس داره وشیر رو برمیگردونه لطفا شیر کمتر بهش بدهید اخه معده بچه. به اندازه مشتش هست وقتی زیاد شیر بهش بدهید برمی گردونه یه خانم دکتر متخصص اطفال میگفت یه کوچولو پودر اویشن دم کنید از یه پارچه تمیز رد کنید به اندازه یه قاشق چایخوری بهش بدهید بخوره یه رو سری نازک به شکمش ببند ید چون کولر و پنکه کار میکنه بچه قولنج میکنه دریا ارامه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام وخسته نباشید بخدمت ادمین عزیز گروه،وهمگروهیهای عزیز،خواهری که گفته بودن رگ سیاتیک ۴ماه اذیتشون میکنه،عزیزم دایی منم چندسال پیش دردسیاتیک داشتن یکسال هرکسی هرجاآدرس دکتر،طب سنتی گفتن رفتن فایده ای نداشت تااینکه تهران رفتن پیش دکترمحمدرضاآریانی اگه اشتباه نکنم آمپول تزریق کردن خداروشکرخوب شدن شماهم بریدپیش این دکتران شاءالله که خوب میشید،منم کسالت دارم پسرم براش یه مشکلی پیش اومده دعاکنیدان شاءالله گره ازکارهممون بازباشه براسلامتی آقاامام زمان عج الله ی صلوات هدیه کنید
#ارسالی_اعضا 🌻
سلام و وقتتون ب خیر برای اون خانمی ک گفتن بچه کوچک دارن و آشپزخونش سوسک داره این پودر هست کارش عالیه بو هم نداره ، بعد هم اصلا من سوسک مرده هم ندیدم فک کنم شور باشه وقتی میخورن میرن داخل آبزو حموم و دستشویی یا هر آبرویی ک باشه دیگه بر نمیگردن🤣
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
حکم دادن بخشی از وام به دیگری🌸🍃
پرسش :به من وامی پیشنهاد شد که برای دادن ان قسمتی از آن را کسی که می خواهد وام را برای من درست کند میگیرد آیا گرفتن این وام جایز است ؟ همچنین بخشی از آن را می توانم به ضامن بدهم؟
پاسخ :وام باید در همان مصرفی که طبق عقود شرعیه تعیین شده است صرف گردد ولی میتوانید از پول دیگری به او بدهید.
حکم مصرف وام خرید کالا یا منزل بابت قرض در این امور🌸🍃
پرسش :آیا می توان وام کالا یا خرید خانه یا ساخت خانه را برای قرضی که بابت این امور شده است مصرف نمود؟
پاسخ :۱و۲- جایز نیست.
مصرف کمک هزینه حج برای موارد دیگر🌸🍃
پرسش :کمک هزینه حج و عمره و امثال آن را می توان در راه دیگر هزینه کرد؟
پاسخ :کمک هزینه حج و عمره و کربلا و امثال آن را می توان در هر راهی خرج نمود.
وظیفه موسسات مالی در صورت تغییر مورد مصرف وام 🌸🍃
پرسش :این تعاونى در راستاى اهداف خود، که کمک به اقشار آسیب پذیر و شرکت در کارهاى عمرانى و اقتصادى است، اقدام به پرداخت وام جعاله جهت تعمیر یا خرید خانه، و وام فروش اقساطى جهت معاملات مى نماید. در صورت آگاهى از تغییر مورد مصرف وام (به هر علّتى،) وظیفه این تعاونى چیست؟ آیا باید قرارداد قبلى فسخ و براساس موضوع جدید قرارداد منعقد شود، یا به دلیل گذشت زمان مسؤولیّتى متوجّه این تعاونى نبوده، و سود دریافتى از محلّ عقد قرارداد اوّلیّه بلا اشکال است؟
پاسخ :باید قرارداد را فسخ کنید، و قرارداد جدیدى منعقد سازید. و گرنه، سودى که مى گیرید ربا است.
مصرف وام برخلاف قرارداد 🌸🍃
پرسش :افرادى از بانکهاى جمهورى اسلامى وام دریافت کرده، و به علّت ناآگاهى از حکم شرعى، آن را در غیر مورد قرارداد مصرف نموده اند. مثلا وام کشاورزى دریافت کرده، ولى صرف خرید ماشین سوارى نموده اند. لطفاً حکم شرعى آن را بیان فرمایید؟
پاسخ :صرف مبلغ وام برخلاف آنچه در قرارداد بر آن توافق شده جایز نیست. و چنانچه تخلّف شود وام مذکور صحیح نیست، و مبلغ اضافه ای که مى پردازد حکم ربا دارد.
ساخت حسینیه با وام ساخت مسجد 🌸🍃
پرسش :ساخت حسینیه با وامی که دولت برای ساخت مسجد داده است جایز است؟
پاسخ :در صورتی که وام برای مسجد بوده نمی توان حسینیه ساخت.
تصرف در اموال خریداری شده با وام عقود شرعیه 🌸🍃
پرسش :شخصی وام را در غیر مورد خود مصرف کرده است و با قسمتی از آن نیز لباس خریده است . نماز خواندن با این لباس چه حکمی دارد؟
پاسخ :فعلا تصرفات شما در آن جایز است ولی اصل کار از ابتدا کار صحیحی نبوده است.
سپرده گذاری یا پس انداز مبلغ وام 🌸🍃
پرسش :آیا مىشود وام را گرفت و به عنوان سپرده در بانک پس انداز کرد و از سود آن، اقساط وام را پرداخت؟
پاسخ :بانک ها غالبا در ضمن عقود شرعیه تسهیلاتى را مىدهند، پس باید در همان کار مصرف شود و پسانداز نشود تا سودى که به بانک مىپردازد ربا نباشد مانند وام خرید خودرو که باید خودرو خریدارى شود. در مورد وامهاى قرضالحسنه که سود نمىگیرند، هدف این وامها براى رفع حوائج و مقاصد ضرورى و نیازهاى افراد نیازمند است (وام مشروط است) و براى سرمایهگذارى نمىدهند و نمىتوان از این شرط تخلف کرد. تذکر: چنانچه بخواهند پول را در همان مورد مصرف کنند ولى تا زمان مصرف در بانک بگذارند اشکال ندارد؛ ولى پول باید حتما در همان کار مصرف شود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
پيرمرد كه از پريشاني حال من به واقعيت امر پي برده بود، با مهرباني پرسيد: شما نبوديد كه حدود نيم ساعت
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
ادامه
ولي با درنگي كه از خود نشان دادم، پيرمرد آنچه را بايد بفهمد، فهميد. جلو آمد و در آغوشم گرفت و گفت:
خدا را شكر كه گمشده « بانو» را پيدا كردم! و بعد به راننده خود تشر زد كه چرا ايستادهآي و ما را تماشا ميكني؟! آقا را راهنمايي كن! بايد زودتر خود را به « بانو» برسانيم!
هرچه از رفتن خودداري كردم، اصرار پيرمرد بيشتر ميشد و در همين اثنا برادرم از راه رسيد و ديد كه آن مرد اشرافي با چه اصراري به من ميخواهد كه براي چند ساعتي مهمان او باشم و من استنكاف ميكنم! سرانجام تصميم گرفتم خود را به دست سرنوشت بسپارم و پيش از آنكه برادرم از ماجراي تلفن آگاه شود، به همراه پيرمرد بروم!
فراموش نميكنم هنگامي كه ميخواستم سوار ماشين شوم و آن پيرمرد موقر به احترام من شخصاً در عقب سواري مدل بالاي خود را باز كرده بود، برادرم كه در عالم خيال حتي تصور نميكرد كه برادر طلبه او از چنان موقعيتي برخوردار باشد به هنگام خداحافظي در بيخ گوشم گفت:
حالا ميفهمم كه چرا ما را تحويل نميگرفتي! كاش خدا تمام ثروت مرا ميگرفت و در عوض يك مريد پر و پا قرصي مثل اين پير مرد اشرافي نصيب من ميكرد!
اين خدا بود كه آبروي مرا خريد و ان قدر مرا در چشم برادرم بزرگ جلوه داد كه حالا به موقعيت من حسرت ميخورد و از من ميخواست زير بال او را هم بگيرم!
ماشين سواري با سرعت از خيابانها ميگذشت ولي من ابداً حركتي احساس نميكردم! انگار سوار كشتي شدهام و امواج كوهپيكر دريا ما را آرام آرام به پيش ميبرد!
اتوبوس از رده خارج امروز صبح كجا، و اين سواري بنز مدل بالاي خوش ركاب كجا؟! واقعاً انسان در كار خدا در ميماند و در برابر عظمت او با تمام وجود احساس كوچكي و ناچيزي ميكند.
از پيچ شميران هم گذشتيم، و راننده پس از عبور از يك خيابان طولاني و مشجر، سواري را به سمت خانه ويلايي بسيار بزرگي كه دو نگهبان د رسمت راست و چپ در ورودي آن با لباس فرم ايستاده بودند، هدايت كرد.
نگهبانان به محض ديدن سواري، در ورودي را باز كرده و دست خود را به رسم سلام بالا بردند، و پير مرد با اشاره دست به احترام آنان پاسخ گفت و با نواختن عصا به شانه راننده از او خواست تا به حركت خود ادامه دهد و توقف نكند!
از خيابان نسبتاً عريضي كه باغچههاي زيبا و گلكاري شده در دو طرف آن خود نمايي ميكردند گذشتيم.
ساختمان با شكوهي كه توسط پرچينهاي سرسبز از سايه قسمتها مجزا شده بود و در وسط محوطهاي چمنكاري شده قرار داشت.
ما پس از پياده شدن از ماشين با راهنمايي آن پير مرد از پلههايي كه دايره وارد ساختمان را احاطه كرده بود، بالا رفتيم و از در شمالي وارد ساختمان شديم.
تماشاي سرسرايي بسيار بزرگ و مجلل، با چلچراغهاي نفيس، و فرشهاي عتيقه و... براي من و امثال من اين پيام را به همراه داشت كه آدمي موجودي است طبعاً سيري ناپذير و آزمند! كه هر چه از خداي خود بيشتر دور ميشود، به مال و منال دنيا بيشتر دل ميبندد و سرانجام از سراب عطشخيز دنيا در نهايت ناكامي و عطشناكي به وادي برزخ كوچ ميكند در حالي كه جز كفني از مال دنيا به همراه ندارد و بايد پاسخگوي وزر و وبالي باشد كه بر دوش او سنگيني ميكند!
به خاطر دارم كه در آن لحظات، از فرط حيرت قادر به سخن گفتن نبودم، و آرزو ميكردم كه اين نمايشنامه هر چه زودتر به پايان برسد!
پير مرد كه دقايقي پيش مرا تنها گذاشته بود به اتفاق خانمي كه سعي ميكرد با كمك خدمتكار مخصوص خود سر و روي خود را با چادر بپوشاند! وارد سرسرا شد.
آن خانم، همين كه به چند قدمي من رسيد، با ديدن من فريادي كشيد و از حال رفت!
خدمتكاران دويدند و آب قند و گلاب آوردند دقايقي بعد كه خانم حال طبيعي خود را پيدا كرد، رو به پيرمرد كرد و گفت:
به روح پدرم قسم همين آقا را با همين شكل و شمايل ديشب در خواب به من نشان دادند! كسي كه بايد اين گره كور را از كلاف سر در گم زندگي من باز كند همين آقا است!
به پيرمرد گفتم:
آيا وقت آن نرسيده كه ماجراي خود را براي من بگوييد و مرا از اين همه دلهره و حيرت بيرون بياوريد؟!
گفت:
اين خانم، همسر من هستند. پدرشان كه از خاندان سرشناس قاجار بود، سال گذشته عمر خود را به شما داد و هنگام مرگ به همسرم كه تنها فرزند او بود، وصيتي كرد كه بايد از زبان خود او بشنويد.
همسر او كه سعي ميكرد آرامش خود را حفظ كند، گفت:
پدرم در دقايق واپسين عمر گفت:
تو تنها وارث مني و تمام ثروت كلان من از اين پس متعلق به تو خواهد بود، من در اين لحظات آخر در قبال مال و منال هنگفتي كه براي تو ميگذارم، از تو فقط يك تقاضا دارم و بايد به من قول بدهي كه در اولين فرصت تقاضاي مرا برآورده سازي.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش
ساعت 7:30
#واقعی 😔
دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود!
زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود
به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه
زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد.
خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم...
عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش!
شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟
زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم...
بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد.
اما در عین ناباوری ....👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
چه صبری داری خدا😭👆
#ارسالی_اعضا ❤️🍃
شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی میگفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم
https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4
انقدر موهام ناز شده 😍
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و پانزده قرآن کریم
سوره مبارکه المائدة
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-115.mp3
2.18M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و پانزده قرآن کریم، سوره مبارکه المائدة
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#جهت_محفوظ_ماندن_از_امراض
✴️ هر ڪس با ایمان آیـہ اول سورہ مبارڪـہ انعام را در صبح و شام هفت بار با نیت خالص و توجـہ بـہ خدا و معنے آن بخواند و هر بار دست بر بدن خود ڪشد از جمیع آفات و علل و امراض ایمن شود
🌿💞 الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ 💞🌿
📚خواص آیات قرآن ڪریم ص 53 و 54
🌿🌺🌿
#ختم_برای_رفع_مشکلات_زندگی
این ختم را رو باید هر روز صبح انجام بدید به این طریق که
در سوره یس هفت مبین قرار داده شده و هر مبین برای یکی از روزهای هفته هست:
در روز شنبه از اول یس تا مبین اول بخوانید ( از آیه اول تا آیه 12)
در روز یک شنبه از اول یس تا مبین دوم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 17 )
در روز دوشنبه از اول یس تا مبین سوم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 24 )
در روز سه شنبه از اول یس تا مبین چهارم بخوانید ( از آیه اول تا ایه 47 )
در وز چهاشنبه از اول یس تا مبین پنجم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 60 )
در روز پنج شنبه از اول یس تا مبین ششم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 69 )
در روز جمعه از اول یس تا مبین هفتم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 77 )
📓 داروخانه معنوی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❤️ #تقویم_روز
🗓 #شنبه ۱۰ شهریور | سنبله ۱۴۰۳
🗓 ۲۶ صفر ۱۴۴۶
🗓 31 اوت 2024
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹تکمیل سپاه اسامة، 11ه-ق
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️4 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️9 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️12 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️13 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
❇️ #ذکر روز #شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان"
❇️ این #ذکر که مربوط به روز #شنبه است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم میباشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند #بی_نیاز می شود و در این روز #زیارت حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
📚 #تعبیر_خواب شب #یکشنبه : طبق آیه ی ۲۷ سوره #نحل میباشد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
⛔️ امشب برای #مباشرت خوب نیست.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره :از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹امروز روز خوبی است.
🔹امروز برای شروع کارها روز خوبی است.
🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸کسی که امروز گم شود، خیلی زود پیدا میشود. ان شاء الله.
🔸قرض دادن و قرض گرفتن خوب باشد.
🔸برگزاری مجالس عروسی و جاری ساختن صیغه ی عقد خوب نیست.
🔸کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔸خرید و فروش و تجارت،خوب است
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔹صدقه دادن خوب است.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸 حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث دفع صفرا است.
🔸 امروز،سر تراشیدن، خوب است.
🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در 《 دل 》 است. 👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸مسیر رجال الغیب میان شرق و جنوب میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.
چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب : و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:08 اذان ظهر 12:05
☜ #اذان مغرب 18:51 طلوع آفتاب 05:36
☜ #غروب آفتاب 18:33 نیمه شب 00:21
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
❤️ #مسخرکردن_ونرم_کردن_قلب_معشوق
❤️ برای این ختم ابتدا روز جمعه غسل کند و دو رکعت نماز حاجت بجای آورد و به نیت مطلوب صلوات فرستد و شروع کند به خواندن آن. تا هفت روز، ( روزی ۲۴۶ مرتبه سوره توحید را بخواند ) و هر روز در خاتمه، آخرین سوره را اینچنین بخواند: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ قُل هُوَ اللهُ احَدُ (یاجَبرَئیلُ) اللهُ الصَّمَدُ (یامیکائیلُ) لَم یَلِد وَ لَم یُولَد (یااسرافیلُ) وَلَم یَکُن لَهُ کُفُواً احَدٌ (یادَردائیلُ اجیبُونی وَلَیِّن قَلبَ فُلانِ بنِ فُلانِ (نام مطلوب) لی وَ سَخَّرهُ بِحَقِ کُن فَیَکُونُ) و روز آخر ۲۴۹ بار که جمعا ۱۷۲۵ بار شود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #شنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۶:۳۶
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
13.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 به یاد شهید جمهور، شهید آیت الله رئیسی در هفته دولت❤️
🔹بدون تعارف با همسر شهید، خانم علم الهدی؛ ناگفته هایی از زندگی شهید رییسی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 🌸🍃
سلام لطفا سوالمو بزارید
الان پیام خانمی که خونه داییش بوده رو خوندم ...شرایط سختی داشته..
و اینکه خیلی کنجکاو شدم بدونم چرا خونه داییش مجبور بوده اونهمه کار کنه؟؟
مامان باباش کجا بودن؟؟
واقعا صبحا بدون صبحانه میرفته مدرسه؟؟
مطمئنم خیلیای دیگه ک سرگذشت ایشونو خوندن کنجکاون قبل و بعدشو بدونن.
واسه همین یهپیشنهاد دارم واسه ایشون
شما گفتید که نمیدونید درد دلتونو به کی بگید چون ب برادرتون ک گفتید گفته فکر گذشته چیزی رو درست نمیکنه
حق با برادرتونه...نباید در گذشته زندگی کرد
البته من خودمم مث شما درد کشیدم و هنوز تو گذشته زندگی میکنم و قلبم فشرده میشه ولی دارم سعی میکنم گذشته رفتنو کنسل کنم چون جز حال خرابی و انرژی منفی چیزی نداره
پیشنهادم اینه براتون: اگه دلتون میخاد درد دل کنید و احساس خفگی دارید
اینطور که نوشتید ما رو کنجکاو کردید و خیلی دلمون میخواد درمورد زندگیتون تا اونجا که خودتون دوست دارید بگید ، بدونیم
حتما که نباید رمانای چرت و الکی رو بخونیم
اگه دوست دارید زندگی و درد دلتونو به صورت بخش بخش واسه ادمین اینجا بفرستید تا روزانه بزاره کانال هم ما یه زندگی واقعی رو میخونیم و خیلیا شاید درس بگیرن
هم شما شاید سبک بشید
اگه اینکارو کردید و سبک شدید دیگه گذشته رو بیخیال بشید
اگرم دوست نداشتید بنویسید ،بازم یه بار واسه همیشه به گذشته فکر کن و ببین این درد باعثشده چه چیزایی بفهمی...چقد بقیه رو درک کنی...از همون دردات استفاده کن و باعث کمک و حال خوب واسه بقیه بشو
مثلا تو درد بی مادری کشیدی و رنج سربار بودن داشتی...به یه کاری فکر کن که تو به خواست خدا ،وسیله و باعث بشی که خیلی از بچه ها یا ادما این حس تلخ رو تجربه نکنن
بگرد و اینجور ادما رو پیدا کن و حامیشون بشو...حامی معنوی
یه گروه کم کم تشکیل بده و بخاطر رنجایی که کشیدی باعث حال خوب بقیه شو تا همین حال خوب مرهم بشه رو زخمای قلبت
کمک مردمی جمع کن از اهالی محل و به کارای خیر که بپرداز
برو بهزیستیا و چون اونا رو خوب درک میکنی براشون کتاب بخر ببر ..حامیشون باش
انقد کار خوب بکن تا همین حسای خوب مرهم قلبت بشه و دیگه به گذشته برنگردی
شاید رسالت تو در دنیا همین باشه
و اینکه واسه بچه دار شدن هم یه امام زاده هست تو کربلا یا یکی دیگه از شهرای عراق..فک کنم همون کربلا باشه بنام امام زاده محمد فک کنم...حالا خودت بزن گوگل، میگن حاجت بچه میده...فقط باید یه چیزی هم نذر کنی...بعضیا گوسفند نذرمیکنن ،،شما چیز اسونترم میتونید نذر کنید..برید کربلا یا ازراه دور متوسل بشید
یا نذر حضرت علی اصغر کنید، مثلا نیت کنید بچه دار شدید روز شهادت حضرت علی اصغر شیر خشک نذری بدید یا پوشک یا اسباب بازی
یا به شهدا متوسل بشید
ولی واسه حال خوبت حتما دنبال کارای خیر برو تا کسانی و بچه هایی که الان مثل خودت دارن حس اضافی بودن و درک نشدن بهشون میده رو تجربه میکنن ، با کمک تو به ارامش و حس خوب برسن...خیلیا تک نفره از کار خیر معنوی شروع کردن و بعد با کمکهای مردمی افراد بیشتری رو پوشش دادن
شما هم خوب فکر کن ببین این دردا باعث شده چه درسی بگیری...درسته خیلی سخته کنار اومدن با گذشته ، ولی واسه خال خوب خودت دیگه به گذشته بها نده
یکی از حمله های شیطان حمله ازپشت سره...میدونی یعنی چی؟؟؟
یعنی دقیقا تو رو میبره به گذشته و افسرده ات میکنه...
بیا وقتی به گذشته فکر میکنیم حواسمون ب حمله شیطان باشه و افسارمونو زیاد دستش ندیم
درضمن تو برنامه زندگی پس از زندگی میگفتن ما زندگیمونو شرایطونو همه چیو خودمون انتخاب میکنیم
من خودمم شرایطم سخت و ناامید کننده اس ولی تا کی خود خوری کنیم؟؟
خب حتما خودمون انتخاب کردیم بدلایلی که نمیدونیم الان...پس حتما قراره به یه حقیقتی برسیم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه قدر قشنگ توصیف کرد؛با حجاب هم از فرمان خدا اطاعت می کنم، و هم احساس می کنم زیباتر هستم و هم به من قدرت می دهد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خسته نباشید بنده همسرم هفده سال فوت کردن دوتا دختر دارم که اولی 28,سال هست و
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام خانم عزیزی که میفرمایید دخترتون در سن 18 سالگی نتونسته مریض بشه تو همین کانال یه خانمی گفتند حنا گذاشته سر دخترش 2 روز بعد پریود شده دیگه اینکه خانومم من تازه درسن 18 سالگی پریود شدم تا زه بعدهم که پریود شدم چند ماه یه بار دکترا خیلی برام رو ضه خوندند که بچه دار نمیشی و تخمدانت کیست سازه و ترشن تخمدان داری و..... خیلی داستان 22 سالم بود که ازدواج کردم همون سال باردارشدم الان هم به لطف حق سه تا بچه دارم بچه اخرم رو در سن 43 سالگی دنیا اوردم هرسه تا سالم باهوش و خوب تا 50 سالگی هم چهار پنج ماه یکبار پریود میشدم اگه سونو و ازمایشاتش خوبه نگران نباشید توکلت علی الله
منم دریا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام و ادب خدمت اقای عزیزی که حتی موقع شب کاری خانومشون نمیخوابیدند اقای محترمی که اینقدر قشنگ صحبت کردید روی صحبتم هم با شما و هم با سایر مرداست حیف زندگیهای قشنگیه که با خیانت از هم بپاشه حیف زن ادمه که ستون اعتمادش ویران بشه با هیچی نمیشه جبرانش کرد من دیدم زنانی رو که میگویند اگر خبر فوت همسرمون رو شنیده بودیم راحت تر میتوانستیم تحمل کنیم تا خیانت زن حتی اگه ببخشد همثانیه به ثانیه لحظه به لحظه این فکر ازارش میدهد چون شما مردان با خیانتتون هیمنه وجودی و عاطفی یک زن رو نابود کرده اید انگار با یک تانک از روش رد شده اید مثل یک عروسک پلاستیکی وقتی جمعش میکنید تا رهاش میکنی بر میگرده به شکل اولش ولی خوب که دقت میکنی میبینید یه جاهایی از عروسک اسیب دیدهاینا همون زخمهایی هست که با خنجر خیانت به قلب زنان ما وارد میشه که با هیچ مرهمی التیام نمیگیره میدونید چرا خانما مراقب مرداشون هستند اینقدراز خود گذشت میکنند به خاطر همینه ما زنها خوب میدونیم مرد خائن درست بشو نیست هر چند قول بدهد اکثر مردان ما میدونند اگر خیانت کردند زن دیگه نمیتونه تحمل کنه با این وجود این خبط و خطا رو انجام میدهند نمیدونند این خیانت مثل خرده شیشه ای هست که تمام وجود زن رو تخریب میکنه خدا وکیلی نکنید این کارا رو هم به شما برادر عزیزم و هم به همه مردان سرزمینم میگم که این کارو نکنید ما زنها فکر میکنیم شما مردا الماسهای با ارزشی هستید به خاطر همین سعی میکنیم همیشه تحت نظر داشته باشیم شما رو الان هم اگه واقعا پشیمونی مرتب احوالشو بپرس کنارش بشین گوشیتو بده دستش با هم بشینید فیلم ببینید یه طوری اعتمادشو جلب کن که راضی به ادامه زندگی بشه ان شاء الله موفق باشید
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام نمیدونم اسم زنانی رو که اوار زندگیه دیگران میشوند رو چه بگذارم انگل ،...... واقعا اصلا نمیتونم تصور کنم من هر چقدر هم که ناراحت باشم نمیتونم خودم رو اوار زندگی دیگری کنم خانم عزیز در هر شغلی که هستید پرستار دکتر مهندس منشی حد و حدود خودتون رو رعایت کنیدچند روز پیش خانمی رفته بود مسافرت یه دختر خانمی با شوهرش رفته بود تو خونه همسایه ها متوجه شده بودند همون موقع سر و صدا بلند شده بود خلاصه همه فهمیدند در صورتی که دختره به اقا گفته بود هیچکس نمیفهمه تازه وقتی تحقیق کردند دیدند دختر ه ده بیست تا از این اقایان متاهل خیلی خوب و پولدار داره که اکثرا با اقایون متاهل میپره چون پول خوبی بهش میدهند شما مردا اشغال تر از این انگل سراغ دارید که بهش دل میبندید و زندگی پاک و صمیمانه خودتون رو به لجن میکشید یه حیون هم اینکا رو نمیکنه من مطمئن هستم که دود تو چشم دختر میرود زندگیه سراسر اظطراب و بدی رو تجربه میکنند من نمیگم مثل قدیم اصلا حرف نزنید و.... ولی حدود رو رعایت کنید من خودم ادم شوخ طبعی هستم وقتی میرم مغازه خرید فروشندها کلی ذوق میکنن میگویند حرفای جالبی میزنی ولی من اینقدر رعایت میکنم که مثلا اگه این اقارو تو خیابون ببینم نمیشناسم اصلا سرمو بلند نمیکنم
خلاصه اقایون اون خانومیکه میاد مثل انگل میچسبه به شما و دلبری میکنه دنبال پول و.... هست باوررررر کنید خانمیکه زن دوم اقایی شده بود وقتی اقا حالش بد شده بود رسونده بودندش بیمارستان زنگ زده بودن خانم بره پیشش دیده بودند نیومد رفته بودند در خونه ببیند چرا نیومده دیده بودند چمدونش دستش داره میره خونشون اینقدر براتون ارزش قائل هستند حالا خود دانید
البته ناگفته نماند که هستند زنان خانواده داری که در صورتیکه مرد به دلایل منطقی از خانمش جدا شده باشه ازدواج مجدد بکنند و زندگیه خوبی هم داشته باشند به امید داشتن جامعه با فهم و شعور اجتماعی بالا و متعادل
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام حبیبه جان ممنونم بابت کانال خوبتون خانمی که تو کمرتون کیست هست منم همینطور هستم چندتا کیست تو کمرم هست هر کدوم اندازه یه بادوم چندتا دکتر رفتم گفتند ممکنه به نخاع چسبیده باشند بهتره دستشون نزنی بعضی پزشگا هم گفتند اگه دستشون بزنی در بیاری بیشتر میشوند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه از ابتلا به چاقی شکم، نازایی و کبد چرب پیشگیری کنیم؟
⛔️اب یخ خوردن عامل نازایی و نفخ شکم و مانع انعقادبسته شدن نطفه و عامل کبد چرب و مضرویژه برای زنان و دختران
👤حسین خیراندیش
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 نازنین بچه ها خونه زن عموم جوریه ک دوتا زن عمو هام تو یه خونه بودن وقتی گریه میک
#داستان_زندگی 🌸🍃
نازنین
فرداش نازنین رفت کلاس اونجا فضا راحت و خوب بود اما نازنین ی دختر حجابی بود و بنا بر خجالت یکم ساکت بود
تو همین بین چشمش خورد به یه پسر خیلی چهره نازی داشت اروم بود نگاه به دخترا نمیکرد اما ی تیپ خیلی خوشگل زده بود تیشرت قرمز شلوار مشکی و کفش قرمز
نازنین ناخواسته نگاهش میکرد مجذوب حیا و چهرش شده بود همش میگفت این اشناست واسه من شبیه یکیه اما هرجی فکر کرد نفهمید شبیه کیه یکم از این و اون پرس و جو کرد فهمید همه صداش میزنن سید
توی کلاس همه به نازنین میگفتن دخی شیطون یا د.ش مخفف دخی شیطون کلا کسی زیاد با اسم صداش نمیزد از همون روز اول جمع صمیمی بود بچه ها دور نازنین بودن باهاش نقش تمرینی اجرا میکردن اما اون نه.
نازنینم از اول تا اخر تو فکر اون پسر بود اونی که بهش میگفتن سید اونی ک اروم بود و نسبت ب نازنین محل نمیزاشت
نازنینی که تو اون سن انقد بغلی بود با اینکه با حجب و حیا بود اما همه بغلش میکردن بوسش میکردن اونجا از اون پسر زیاد محل نمیدید
بچه ها این وسط سال قبلش بالاخره اصرار های من حواب داد و مامانم برام بعد ۱۲ سال ی اجی به دنیا اورد تا از تنهایی در بیام اسمش هم نازیلا گذاشتن
اون روز همشو به اون پسری که فقط میدونستم بهش میگن سید فکر میکردم رفته بودم پشت پنجره کلاس و فقط فکر میکردم ینی میشه خدا اینو بهم بده ینی میشه به دلش بندازه؟
وقت نهار یکی از پسرا رفت واسه همه فلافل خرید وقت خوردن کلی بهم گفت بخور اما محل نمیدادم نمیدونم چرا منی ک اسمم دخی شیطون بود جلو اون سید انگار همه سلول هام تغییر میکردن انگار میشدم ی نازنین دیگه یکی که با این دختر زمین تا اسمون فرق داشت
من دختری بودم ک ازادانه با هر پسری دعوا میکردم اریا رو هم فقط ی دوست میدونستم و بهش وابسته شده بودم در همین حد با بقیه پسرا لج بودم کلا واسه خودم یلی بودم اما جلو سید انگار دلم میخواست از دور نگاش کنم
وقتی چشماش ناخواسته بهم میوفتاد قلبم ی جور دیگه میزد.
گاهی میگفتم کاش دوستم داشته باشه
گاهی میگفتم برو بابا حماقته
گاهی دلم تشنه ی نگاهش میشد
گاهی میگفتم ن همش الکیه من دنبال محبت دیدنم
خودمم نمیدونستم چمه رو ی صندلی نشسته بودم دقیق یادمه ی شال کرمی سرم بود با ی مانتو سبز یشمی ک شلوار کرمی. همش با دستام و چادرم بازی میکردم نگاه به تیپم میکردم چیزی کم نداشته باشم
تووهمین بین بود دختر خالم با چندتا از بچه ها میخواستن برن شهرداری و بسیج و اینجور جاها تا حمایت جلب کنن گفتن کلاسو خالی ول نکنیم از دخترا من مونده بودم و از پسرا اون سید با ی نفر دیگه موند
وقتی فهمیدم انگار دیگه قلبم میخواست بیاد بیرون از سینم
خوشحال بودم همه داشتن میرفتن اینطوری حس میکردن انقد نگا میکنم تا عطش دلم خالی بشه اخه همش فک میکردم نگاهام برا اینه که بدونم شبیه کیه چرا واسم چهرش اشناست گفتم اگ اینا برن راحت میشینم انقد نگاهش میکنم و تحلیلش میکنم تا یادم بیاد شبیه کیه
وقتی رفتن انگار تازه فهمیدم چی شده و من جلو اون توانایی هیچ کاری نداشتم چ برسه به خیره نگاه کردن دوباره گوشه گیر نشستم فقط پاهامو نگاه میکردم گاهی یواشکی دیدش میزدم انگار دیگه داشت بین عقل و دلم جنگ میشد ک یه صدایی فهمیدم (دقیق یادم نی یا صدا پت و مت بود یا خروس یا اهنگ پلنگ صورتی)
سرمو اوردم بالا میون این همه خجالت نیشم تا بناگوشم باز شده بود از خنده ک دیدم ی گوشی نوکیا دستشه صداشو قط کرد نگام کرد نگاش کردم قلبم وایساد نمیدونم چی شد مات شده بودم اروم گفت شرمنده این گوشی مال یکی از دوستامه گوشی خودم خرابه ابن رو هم بلد نیستم اهنگشو عوض کنم اگ شما بلدین بدم تغییرش بدین مات یکم نگاش کردم وقتی ویندوزم بالا اومد فهمیدم نگاه کردنش برا اینه ک از من منتطره جوابه سر سری هول کردم گفتم ن و باز سرمو انداختم پایین
شاید باورتون نشه انگار تو دلم جنگ بود نمیدونم چم شده بود با هیچکس حرف نمیزد وقتی باهام حرف زد انگار تو دلم جشن و پایکوبی ب پا بود از ی طرفم میگفتم بسه نازنین ول کن اینو
تو حق نداری کسیو تو زندگیت راه بدی میخوای باز شکست بخوری باز بدبخت بشی تو هرکیو بهش وابسته بشی خدا ازت میگیره پس ول کن
اخه ی مدت به شدت وابسته شده بودم ب مادربزرگ پدرم هر روز میرفتم خونشون یهو تو یک سال دوتا مادر بزرگ های پدرم فوت کردن
با خودم میگفتم دنیا با من لجه مادر بزرگ خودم ک قبل از اومدن من از دنیا رفته اینم ک اینطوری شد مادر پدرمم خوب بود اما دختر عمم ک همسن من بودو تو اون زمان همه بیشتر دوست داشتن ی جورایی تو اون سن خیلی اضافی بودم🥲
خلاصه انقد تو فکر بودم ک حد نداشت اصلا اون پسری ک به جز ما تو کلاس بودو از یاد برده بودم ی بار ک سرمو بالا اوردم دیدم اون پسر در حال کنجکاوی تو همه جای اتاق بود سید یهو نگا کرد به من گفت ایشون فضول نیسنا راجبش یوقت فکر بد نکنید ایشون فقط کنجکاوه ....