زیارت-عاشورا-صوتی-–-فرهمند.mp3
1.95M
قرائت زیارت عاشورا ❤️
صوتی 🌱
با نوای استاد فرحمند🌸🍃
#زندگینامه 🌸🍃
زندگینامه شهید محمد حسین یوسف الهی
شهید محمد حسین یوسف الهی در سال ۱۳۴۰ در شهر کرمان به دنیا امد، پدرش فرهنگی بود و در خانواده فرهنگی رشد کرد . بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند. شهید یوسفالهی که بود که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: دوست دارم تا مرا در پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید. علاقه به نهج البلاغه از کودکی در مساجد و جلسات مذهبی شرکت می کرد و با اسلام و قرآن آشنا شد. وی علاقه زیاد و ارتباط عمیقی با نهج البلاغه داشت و این ریشه در همین دوران کودکی شکل گرفت. دانش آموز انقلابی در روزهای انقلاب محمد حسین دبیرستانی بود و حضوری فعال داشت و یکی از عاملان حرکتهای دانش آموزان در شهر کرمان بود حضور در جبهه جنگ تحمیلی با شروع جنگ عراق علیه ایران به جبهه اعزام شد و در لشکر ۴۱ ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. سال و نحوه شهادت شهید محمد حسین یوسف الهی در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی درباره نحوه شهادت شهید حسین یوسف الهی گفته است هنگامی که آنها در اتاق عملیات بودند دشمن در عملیات والفجر هشت دست به حمله شیمیایی میزند، او یاران خود را از سنگر خارج کرد و خود به شهادت رسید. او در ادامه و در توصیف این شهید گفت که دوست دارم تا مرا در پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید. رازهایی از این شهید و همسایه ابدی حاج قاسم سلیمانی در کتاب نخل سوخته محمد حسین، مصداق سالکان و عارفانی است که به فرموده حضرت روح الله رحمت الله علیه، یک شبه ره صد ساله را پیمودند و چشم تمام پیران و کهنسالان طریق عرفان را حسرت زده قطره ای از دریای بی انتهای خود کردند. تو شهید نمیشی به من گفته بود در کنار اروند بمان و جذر و مدّ آب را که روی میله ثبت می شود بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط ۲۵ دقیقه. بعدا برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدمه به من خیره شد و گفت: تو شهید نمی شوی. با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.در آن شب و در آن جا هیچ کس جز خدا همراه من نبود! خاطرات مادر شهید محمد حسین یوسف الهی با مجروح شدن پسرم محمدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم نمی دانستم در کدام اتاق هست. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمد حسین من! امّا به خاطر مجروح شدن هر دو چشمش بسته بود! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چه طور مرا دیدی؟! مگر چشمانت … اما هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد … برادران شهید محمد حسین یوسف الهی پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم. ساعت ۱۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمیدانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمد حسین یوسف الهی هستید؟ با تعجب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفت: برادران من الان وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا!. وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین سوخته ولی می تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا دانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّد حسین حتی رنگ ماشین و ساعت حرکت و … را گفت! سرباز حاج قاسم سلیمانی دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنها با لباس غواصی در آبها جلو رفتند. هر چه معطل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقر بر گشتیم. محمد حسین که مسوول اطّلاعات لشکر ثارالله بود، موضوع را با برادر حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر در میان گذاشت. حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیات ما با خبر می شود. اما حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخص می کنم. صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شد؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟! مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را. با خوش حالی گفتم: الان کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم.
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام به عزیزای دل امیدوارم حال دلتون عالی باشه ! میخواستم اگه دعا یا راهکاری برای ع
#پاسخ_اعضا 🌻🍃
⭕️اورژانسی
سلام
برای دوست عزیزی که اطلاعات درباره بیماری زونا خواسته بودند
این بیماری فقط از طریق تماس پوستی منتقل میشه،بنابراین اگر خواستید داروی موضعی برای بیمار استفاده کنید حتما از دستکش استفاده کنید ،روی ضایعات به طور مستقیم دست نزنید
از پماد آسیکلوویر برای بثورات استفاده کنید .
در ۷۲ ساعت اول بروز بیماری ،حجامت انجام دهید،چند خراش کوچیک روی ضایعات میزنند که ویروس را خارج میکنه،بسیار کمک کننده ست
عرق کاسنی و عرق شاهتره را مخلوط کنید و در طول روز به جای آب استفاده کنید.بسیار عالی،ست،،
اگر این تمهیدات را در کنار داروهای تجویزی انجام دهید،در عرض دو هفته بهبود پیدا میکنید ان شاءالله..
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
باعرض سلام وخداقوتی ب حبیبه خانم بااین گروه عالیتون خداخیرتون بده 🤲.پیشاپیش میلادباسعادت حضرت زهرا وروزمادرروب همگی مادران وخواهران عزیز تبریک میگم🌷🌷🌷
درجواب اون خواهرعزیزی که درموردزوناگفتن زوناواگیرنداره ولی بهتره تاچندروزی حمام نرن وازصابون یاشامپوبو درا استفاده نکنن چون پخش میشه اول تابشه با خاکیشیردونه بدن تابزنه بیرون روزی چندبارتاریخت بیرون بعدهرروزروزی چندمرتبه عنبرنسا دودبدن
خب مدتی دردداره وکمی جاش هم میمونه ان شالله مبارک باشه وبخوشی این بیماری روطی کنن. 🤲چون مادرم خدارحمتشون کنه گرفته بودن الهی بمیرم که چقدردردکشید😟😭 .برای سلامتی آقاصاحب الزمان صلوات 🤲 برای شادی روح پدرومادرم هم ی صلوات بفرستین🙏🏻
اون عکس 🖐 که انگشتشون عفونت کرده دیابت ندارن که اینطورشده ؟
ازعطاری مقل ازروق بگیرن ودود بدن ان شالله بهترمیشن 🤲برای سلامتی وظهورآقاصاحب الزمان صلوات 🤲
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام عزیزان وقت بخیر...برای مادرحناخانم گفتن دخترشون بی اجازه میره خونه همسایه ببین فقط اینجامیخاد بره نمیگه یاکلا بیرون توکوچه ویاخونه بقیه همسایه هایی کسی...اگه فقط خونه این همسایه که میخاد بره نمیگه یکی دوبار بعد چنددقیقه برو ببین چکارمیکنه اونجا کی اونجاس ...شاید ترسوندنش که نگه نمیخام بدبین باشم ولی نمیدونم چرا یه لحظه این حس اومدتووجودم...اگه کلااا هم دورع میگه که بحثش جداست... وبرای خانمی که گفتن پسرشون بعد سه ماه صداش خروسکی مونده شربت پلارژین کیدز خیلی خوبه پسرمنم اینجوری میشد رفتم دکتر بهش این شربت داد پایه گیاهی داره خوب بود...یا شربت عسل با یکم ابلیموبریزتوشربت بده اینم خوبه...شیرنیمه گرم وعسل...یا چندشب داروی امام کاظم یه نوک قاشق چایخوری بده یکم بدخوراکه داروامام کاطم ولی خوبه...میگن نباید بعدش چیزی بخوری وبا آبد دهان پایین بره ولی من با اب دادم به بچه امم خوب بوده...انشالله پسرگل شمام زودتر خوب بشه...منم ثریا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام عزیز وقت همه دوستان بخیروایام به کام...
من اولین باری که رفتم خونه مادرشوهرم روزی بود که رفتیم آزمایش خون بدیم دیگه اون روز به بابام گفتم مادرشان دعوتم کرده اگه اجازه میدید ظهربرم اونجا دیگه بابام اوکی داد...ناشتارفتیم آزمایش دادیم بعد رفتیم ساعتتقریبا۷ونیم کارمون تموم شدرفتیم خونشون صبحانه بخوریم شوهرم اومدم تحویل بگیره اول صبح وایسادبادوم شکوندن...داداش ومامانشم خواب بودن منم حرص میخوردماااا میگفتم چجوری بهش بگم اگه من خواب باشم صبح زودبادوم بشکنه توخونه خودمون باهموون گوشتکوب میزنم توسرش😂😂😂
خلاصه ظهرم واسم قیمه گذاشته بود ومرغ ...منم فقط توفکربادوم شکستن صبح بودم رومخم بودنکنه هرروز بخواد این کاربکنه...یه النگو و چادرعروسم بهم دادن یادش بخیررر روزای خوبی بود
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خواهری که گفتن بالای باسنشون دردمیکنه احتنالادنبالچشون هست. خرماچرخ کنن بادمبه چرخ کرده بزارن روش ببند. هرموقع خاستن برن حموم بردارن. بعدادوباره بزارن خیلی خوب هست انشالله که باانجام اینکاربهترمیشن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
لطف میکنید یک دعا برای ازدواج پسر ها معرفی کنید🌸
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام بر شما ادمین عزیز میشه لطف کنید از دوستان بپرسید چه دعای وسوره ی خوبه خوانده شود که مهر دو خانواده بهم گرم وزیاد شود اخه یه نفر بهم گفت که اصلا مهر شما کلا خانواده از شوهر تا بچه ها به دل خانواده شوهرت نیست دوست داشتم رابطه ها صمیمی شود اگر لطف کنید ممنون میشم
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام برای اون خانمی که ست عبادت با قیمت مناسب میخواستن
http://eitaa.com/adminkhatoon
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام در مورد زونا سوال شده بود که واگیر داره یانه باید بگم پدر من دوماه هست که درگیر این بیماریه همان ویروس آبله مرغان هست که شما در کودکی به آن دچار شدید این ویروس در بدن باقی میمونه و در بزرگ سالی اگه دوباره فعال بشه بهش زونا میگن که معمولا یک سمت بدن یا صورت رو درگیر میکنه از راه تنفس واگیر ندارد ولی اگه به زخمها دست بزنید حتما باید با صابون بشویید و ضد عفونی کنید
#نکات_سلامتی 🍏
🔴 درمان تاری و رطوبت در چشم 🔴
🔹 #سرمه_سنگ_اثمد
🔹 #سرمه_کافوری
🔹 #سرمه_توتیا ( سنگ آبی رنگ )
در روایت آمده است به علت مشکل چشمم با سختی مواجه شدم و برای امام عسگری (ع) نوشتم و از او خواستم برایم دعا کند ، وقتی نامه را فرستادم پیش خودم گفتم : ای کاش برای او می نوشتم سرمه ای به من معرفی کند که با آن سرمه بکشم ، امام جواب داد و دعا کرد چشمم خوب شد ، چون یکی از چشمانم کور شده بود . پس از آن نوشت شما خواستار این بودی که سرمه ای برایتان معرفی کنم ، بر تو باد #اثمد ، کافور و توتیا زیرا تاری چشمم را برطرف و رطوبت چشم را قطع می کند ، راوی می گوید : من از آن استفاده کردم و چشمم خوب شد .
♦️ در روایت دیگری نقل شده که میگوید بر توباد صبر ، اثمد ، کافور و توتیا .
🔶 درمان التهابی که موجب رویش مو در چشم شود.
#تاری_چشم #رطوبت_چشم #چشم #دردچشم #درد_چشم #چشم_درد #التهاب_چشم #عفونت_چشم #سرمه #سرمه_اثمد
🔴 #سفیدی_چشم ( #آب_مرواید ) 🔴
🔹 دو احتمال وجود دارد یک اینکه مراد از سفیدی چشم ، آب مروارید است و دیگر اینکه مردمک چشم از بین برود و سفید شود ، البته احتمال اول قوی تراست حقیقت در مورد آب مروارید حقیقت این است که عدسی ( لنز ) چشم کدر می شود. اصطلاح علمی آن Catacts است و در قرآن نیز راجع به حضرت یعقوب (ع) ذکر شده ( وَابیَضَّت عَینَاهُ مِنَ الحُزنِ فَهُوَ کَظِیمٌ ) در این آیه علت سفید شدن چشم ، حزن معرفی شده است . البته در روایتی دیگر می گوید علت گریه بوده و شاید بتوان گفت حزن سبب گریه سبب سفیدی چشم شده است .
🔶 پیشگیری از سفیدی چشم
🔹 سرمه کشیدن
🔹 زیاد عطسه کردن
🔹 خواندن حمد بعد از عطسه کردن و مسح کردن صورت
🔶 کسی که عطسه می زند اگر یک مرتبه سوره حمد را بخواند و صورتش را با آب مسح کند ایمن می شود از التهاب چشم ، میگرن ، سفیدی چشم ، گری ، سیاهی صورت و خون دماغ شدن .
پس مشخص می شود عطسه در پیشگیری از بیماری چشم نقش دارد .
🔴 #فواید_سرمه_کشیدن 🔴
🔷 #سرمه_کشیدن باعث ایمنی از #آب_مروارید و #آب_سیاه می شود
🔶 امام صادق فرمود " #سرمه کشیدن هنگام خواب باعث ایمنی از آب مروارید و آب سیاه است
🔷 سرمه کشیدن سبب رشد مژه ها می شود
در روایت آمده سرمه سبب رویش مو می شود
همچنین امام صادق (ع) می فرمایند : سرمه #نور_چشم را زیاد می کند و مژه ها را می رویاند
🔷 سرمه کشیدن آب دهان را شیرین می کند
🔷 سرمه کشیدن انسان را در طولانی کردن سجده کمک می کند
🔷 سرمه کشیدن اشک ریزی چشم را قطع می کند
🔷 سرمه کشیدن سبب #تقویت_بینایی می شود
🔶 در روایت آمده است " سرمه #بینایی را تیز می کند
♦️ امام صادق (ع) سرمه کشیدن #نور_چشم را زیاد می کند
🔸 البته تعداد دفعات سرمه کشیدن بر چشم ها در مجموع باید فرد باشد
🔴 از چه سرمه ای استفاده کنیم ؟
1⃣ #سرمه_کافوری ( صبرزرد ، مرمکی ، کافور )
2⃣ #سرمه_صبرزرد و پیل زهره
3⃣ سرمه ای که در آن مشک ، زعفران و ورس وجود دارد
4⃣ سرمه هلیله زرد و فلفل
⚠️ نکته
🔹 استفاده از سرمه ای که در آن مواد مست کننده به کار رفته ممنوع است
🔹 از میل سرمه برنجی استفاده شود
🔹 از سرمه هایی که حاوی روغن سوخته هستند اجتناب شود
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مهسا منصورمتوجه حال بدم شد و گفت مهسا خوبی؟ به زو..ر خودم رو کنترل کردم و گفتم
#داستان_زندگی 🌸🍃
مهسا
منصور پاکت لباسارو اورد داد بهم و گفتم خب مرسی و خواستم شروع به رفتن کنم که گفت وایسا و یه تاکسی برام گرفت و پول تاکسیه رو داد و گفت خانوم رو دقیقا دم در خونه اشون پیاده کنید! از این همه مهربونی منصور به وجد اومده بودم ولی خب از یه طرف فکر میکردم شاید نقشه ی بیتا باشه از طرف دیگه هم میگفتم شاید از هَوَل بودنش باشه که اینقدر برام خرج میکنه و بهم نگاه میکنه و حس کردم یه وسیله ام براش! تاکسی دقیقا منو دم در خونه پیاده کرد ! بااینکه بیتا بهم گفته بود همه چیز رو اوکی میکنه ولی توی دلم غوغا بود و میگفتم خدا به خیر کنه ! در رو زدم محسن در رو باز کرد! تا لباس و پاکت های توی دستم رو دید گفت اینا چیه؟...ها؟ زیرلب گفتم برو داخل میگم! محسنم که خیلی عص...بی شده بود و فکر میکرد که اینارو یه مرد برام خرید سریع دستم رو کشید و انداختم تو حیاط و در رو بست بعدم فوری بهم فرصت حرف زدن نداد و یه سیلی بهم زد! گفت تو داری به من خیا..ت میکنی؟ نتونستم ساکت بمونم و گفتم تو مگه چیکارمی؟...ها؟...عقدتم؟...چیکارتم؟ دستم رو مح...کم گرفت و فش..ار داد و گفت اینقدر دوس داری عقدم شی!...خب عقدت میکنم! تا اسم عقد اومد و صدای ما به گوش بیتا رسید مثل یوزپلنگ پرید بیرون و گفت چیه ؟...ها؟ محسن ساکت بود و فقط به من زل زده بود و چیزینمیگفت ! که بیتا دستش اومد و گفت داداش حمیدم این نکبتو تو خیابون دیده!...میشناسیش که رفته براش لباس خریده ریخت و رو بیاد! محسن تا اینو شنید اروم شد!...انگار توقع داشت من باهمه باشم به جز حمید! اخه داخل مخیله اونم نمیگنجید که مردی مثل حمید عاشق من شه و این بیشتر دلمو میشکوند! با خودم میگفتم حتما خیلی بدم که حمید منو نمیخواد !..وگرنه از لحاظ سنی بهم میخوردیم ! یا همسن بودیم یا یه سال حمید ازم کوچیک تر یا بزرگ تر بود! محسن نگاهی به بیتا انداخت و گفت مطمعنی حمید براش خریده؟ بیتا هم با حر...ص و حسودی از اینکه محسن اینقدر روم حساسه گفت اره حمید خریده ولی ارزو میکردم یه مرد دیگه براش خریده باشه! با بغض و اخم لباسارو جمع کردم و بردن داخل اتاقم بیتا بلافاصله اومد داخل و گفت خداشانس بده ! پاکتارو باز کرد و ادامه داد:وااای ...چقدر گرون قیمتن! ....تو مگه چی داری که مردارو اینجوری کشته و مرده ی خودت میکنی؟ تو دلم گفتم اگه اینجوری بودم حمید منو میخواست
بیتا همینجوری دونه به دونه لباسارو نگاه میکرد تا شالمو برداشت و انداخت رو سرش و گفت واااای این چقدر به من میاد!...این مال منه باشه! حرصم گرفت و سریع شال رو از سرش کشیدم و گفتم این صاحب داره! بیتا هم خواست مثل همیشه برام کولی بازی دربیاره و گفت نزار برم به محسن بگم چه غلطایی کردیااا! پوزخندی زدم و گفتم من همین الانشم شرایطم بده !...فکر کردی تو به محسن بگی محسن منو ول میکنه؟...فقط طوری میشه که تا اخر عمرت وَرِ دلتم ! بیتا یکم ترسید و پا پس کشید و گفت خب مادر محسن شب میاد!...بیا برو شام درست کن! منم که اینقدر دلم از دوست نداشته شدن از سمت حمید پُر بود که گفتم من که دیگه رفتنیم !...مادر شوهر خودته خودت شام درست کن ...این دم اخر پا رو دم من نزار! بیتا پوزشو کج کرد و از اتاقم رفت بیرون منم فورا پاشدم رفتم حمام ! محکم خودمو میشستم درواقع حر..صمو خالی میکردم بعدم اومدم بیرون و موهام رو یه سشوآر کشیدم و حالت دادم لباسایی که منصور برام خریده بود رو پوشیدم یه لباسش قرمز بود و تا روی زانوم بود ساپورت مشکی پوشیدم موهام رو باز گذاشتم و و یه شال که سرخ آبی بود رو پوشیدم خودم رو ارایش کردم و چشمای مشکیم رو سیاه تر کردم روبروی آینه وایسادم ...خودمو که دیدم دلم برای خودم ضعف رفت ! واقعا خوشگل شده بودم ! با حسرت گفتم حمید چطور میتونه این همه زیبایی رو ببینه و بی توجه باشه؟ شب شد و مادرشوهرم اومد از اتاقم اومدم بیرون و سلام کوتاهی کردم مادرشوهرم زد به در چوبی خونمون و گفت هزار ماشالله...تو چقدر خوشگل شدی دخترم! ...کاش علی بود و تورو اینجوری میدید! منم برعکس قبلا که مثل بدبختا بودم این بار فقط ابرو بالا انداختم و آروم گفتم ممنون ! مادرشوهرم نشست که یهو محسن اومد تو خونه ! تا منو دید انگار حالش عوض شد آب دهنش رو قورت داد و درحالی که بهم زل زده بود خریدایی که توی دستش بود رو گذاشت توی آشپزخونه بیتا هم همینجوری توی آشپزخونه مشغول کار کردن بود برای خلاصی از من همه کاری میکرد رفتم روی مبل نشستم که محسن فورا اومد پیشم نشست و اروم توی گوشم زمزمه کرد :نمیگی اینقدر خوشگلی دلم طاقت نمیاره؟
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#همسرداری🌿
#گفتگو_بین_زوجین #مشاجره #دعوا
🌸توی دعوا و مشاجره آب روی آتیش باشید🌸
سکوت.....جواب های سربالا.....در قفل شده اتاق خواب......پریشان خاطری و .....
تو این شرایط که هستید دوست دارید موی سرتون را بکنید،دیگه فکری به سرتون نمیرسه،هنگ میکنید
متوقف میشید و نمیدونید چه کار کنید.
از این که کلمه متاسفم را به همسرتون بگید عاجز هستید،خیلی سخت به نظر میرسه که بخواین عذرخواهی کنید اونم در مورد مسئله ای که بارها در موردش بحث کردید.
حالا یه چندتا راهکار بهتون میگیم،امیداوریم که انجام بدین و نتیجه بگیرید.
🔰انتقاد را بپذیرید🔰
وقتی کامل به حرفهای همسرتون گوش میدید خودش باعث میشه که به جروبحث پایان بدین.
دعوای که هر دوی شما تصور می کنید،حق با شماست و مشکل مربوط به همسرتونه.مخصوصا در مورد موضوعی که بارها بر سرش بحث و دعوا داشتید.
وقتی از شما انتقاد میکند ،نشون بدین که حرف هاش را می فهمید ، همون جوری که دوست دارید وقتی شما صحبت میکنید،همسرتون هم متوجه منظورتون بشه.
بازم فکر کنید،حرفش را گوش بدین و جلو برید.
🔰به خودتون استراحت بدین🔰
در اوج دعوا ،فشار خونتون بالا میره،تپش قلب میگیرید و ممکنه در اوج عصبانیت چیزی بگید که اصلا از گفتنش منظوری ندارید.
تو این لحظه همیشه به یه مکان خلوت نیاز دارید.
مثلا آقایون بهتر یکم قدم بزنن ،خانومها بهتره به آشپز خونه برن ،و ظرف بشورن.
وقتی این کارو انجام میدین
اروم میشید و افکارتون را جمع میکنید،انرژی خودتون را صرف یه فعالیت مفیدتر میکنید،و در عین حال به همسرتون مقداری فرصت میدین تا با خودش تنها باشه.
برگشتن به دعوا بعد از استراحت کوتاه باعث میشه،در مورد موضوع با دیدی بازتر و فکری آزاد تر به قضیه نگاه کنید و امید بیشتری به رسیدن به یک نتیجه منطقی درتون ایجاد بشه.
🔰گذشته را یادآوری نکنید🔰
اگر میخواین به توافق برسید،با پیش کشیدن گذشته ها به هیچ کجا نمی رسید.
مهم نیست که بار آخر در مورد مسئله همسرتون چی گفته و شما چی گفتید.
به چیزی توجه کنید که الان در حال روی دادنه.
❌آتیش بیار معرکه نشید❌
گذشته چی گفته،شما چی جواب دادید تموم شد
الان به توافق برسید
🔰هم دیگه را دوست داشته باشید🔰
اگر در مورد موضوعی با همسرتون بحث میکنید و اون به یک باره صداش را میبره بالا و از کوره در میره،کافیه به سمتش برید و ارومش کنید.
بهش بگید بحث ما ارزش اینو نداره که تو خودت را اذیت کنی.این کار باعث میشه همسرتون بفهمه شما دشمنش نیستید.گاهی اوقات که واقعا میبینید سر موضوع بی اهمیتی جرو بحث می کنید،با از خود گذشتگی این کارو انجام بدین.
🔰مشکلترین کلمه را به زبون بیارید🔰
مثل ((ببخشید)) ((معذرت میخوام))
همه ما قادر هستیم یک کلمه 6 حرفی ««متاسفم»» را به زبون بیاریم،و بعد از گفتن این حرف غش نکنیم
🔰جو را آرام کنید🔰
همسرتون از حرف شما ناراحت شد و به اتاق رفت،کاری که شما باید انجام بدین اینه که دو تا فنجون چای بریزید،و چند تا دونه شمع روشن کنید.یادتون باشه شمع انرژی های منفی خونه را میگیره و جو خونرا مثبت میکنه.
همسرتون را به آرامی صدا بزنید.وقتی همسرتون جو ملایم را ببینه حالت تدافعیش کمتر میشه.
کلا محیط اطراف تاثیر مستقیمی روی احساسات ما داره.عصبانیت یک احساس خشنه،اما با مراقبت و محبت و یک کلمه محبت آمیز همیشه کنترل میشه.
🔰بگوئید دوستش دارید🔰
بعد از دعوا یه کلمه محبت آمیز بگید.
بگید،خب من دوست دارم که....
این جمله برای مواقعی که میخواین آشتی کنید.
اطمینان دادن به همسرتون که احساس شما هیچ وقت در موردش عوض نمیشه در دستیابی به نتیجه صلح آمیز موثره
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
آورده اند كه در بصره زنى بود نام او شعوانه هيچ مجلس فساد از او خالى نبودى . روزى با كنيزكى چند در كوچه مى رفت . به در خانه مردى صالح رسيد. خروش و فرياد شنيد كه از آن خانه بيرون مى آمد. (در بصره چنين ماتمى است و ما را از آن خبر نه ؟!) كنيزكى را گفت : در رو و بنگر كه حال چيست ؟ كنيزك به اندرون رفت و بيرون نيامد. (ديگرى را فرستاد. در رفت و بيرون آمد گفت : اى بى بى ! اين ماتم مردگان نيست كه مى دارند، اين ماتم زندگان است ، اين ماتم بدكاران است ، اين ماتم مردگان نيست كه مى دارند، اين ماتم زندگان است ، اين ماتم بدكاران است ، اين ماتم گناهكاران است ، اين ماتم مجرمان نامه سياه است ، (اين ماتم عاصيان با حسرت و آه است ) گفت : تا من درروم و بنگرم . در رفت ، صالح اين آيت تفسير مى كرد: و اذا راتهم من مكان بعيد سمعوا لها سمعوالها تغيضا و زفيرا (628)؛ دوزخ چون عاصيان را ببيند در غريدن آيد (و عاصيان در لرزيدن آيند و ايشان را در دوزخ اندازند،) در آن جايهاى تنگ و تاريك و زنجيرهاى آتشين در گردن كرده ، به يكديگر باز بسته كه : و اذا القوا منها مكانا ضيقا مقرنين دعوا هنالك ثبورا (629)؛ فرياد و او يلاه برآرند. مالك گويد: زود به فرياد آمديد. اى بسا فرياد كه خواهيد كردن . شعوانه چون اين سخن بشنيد سوزى عظيم بر وى اثر كرد. گفت : اى شيخ ! چه گويى كه توبه كنم و با درگاه او رجوع كنم ، آيا مرا بيامرزد؟ (شيخ گفت : بيامرزد و من ضامنم ، اگر چه گناه تو مثل گناه شعوانه باشد، گفت : شعوانه منم ) اى شيخ ! توبه كردم كه بعد از اين گناه نكنم و بندگان را آزاد كرد و صومعه اى ساخت در آنجا نشست و عبادت مى كرد و سالها رياضتها كشيد تا سوخته و گداخته گرديد. روزى سر و تن مى شست ، به خود نگريست . خود را سوخته و گداخته ديد. گفت : آه ! در دنيا چنين سوخته و گداخته شدم ، ندانم تا در آخرت حال چگونه خواهد بود. آوازى شنيد كه اى شعوانه ! بنگر تا از درگاه ما بر نخيزى ، همچنين ملازم درگاه ما مى باشى تا ببينى كه فردا (ى قيامت چه مرتبه خواهى يافت و) كارت چون خواهد بود؟
امام جواد نهمین امام بر حقّ(ع) به عیادت یكی از اصحابش كه بیمار شده بود رفت و در بالین او نشست ودید او گریه می كند و در مورد مرگ ، بی تابی می نماید. فرمود: ای بنده خدا! از مرگ می ترسی ؟ از این جهت كه نمی دانی ، مرگ چیست ؟ آیا اگر چرك و كثافت ، تو را فرا گیرد و موجب ناراحتی تو گردد، و جراحات و زخمهای پوستی در بدن تو پدید آید و بدانی كه غسل كردن و شستشو در حمام ، همه این چركها وزخمها را از بین می برد، آیا نمی خواهی كه وارد حمّام شوی و بدنت را شستشو نمائی و از زخمها و آلودگی ها پاك گردی ؟ و یا میل نداری به حمّام بروی و با همان آلودگی و زخم ها باشی ! بیمار عرض كرد: البته دوست دارم در این صورت به حمّام بروم و بدنم را بشویم . امام جواد(ع) فرمود:مرگ (برای مؤمن) همان حمام است ، و آن آخرین پاكسازی آلودگی گناه ، شستشوی ناپاكی هاست بنابراین وقتی كه به سوی مرگ رفتی و از این مرحله گذشتی ، در حقیقت از همه اندوه و امور رنج آور رهیده ای و به سوی خوشحالی و شادی روی آورده ای . بیمار از فرموده های امام جواد(ع) قلبی آرام پیدا كرد و خاطرش آسوده شد، وعافیت و نشاط پیدا كرد و با آرامشی استوار، دلهره و نگرانیش از بین رفت . آری وقتی كه انسان از نظر روانی و روحیه ، و ایمان و عمل خود را آماده سفر آخرت كند ترس را به خود راه نمی دهد و در می یابد كه در حقیقت با این سفر، به سوی نجات ورهائی از رنجها، و روی آوردن به شادی ها دست زده است.
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پاسخ_اعضا 🌻🍃 ⭕️اورژانسی سلام برای دوست عزیزی که اطلاعات درباره بیماری زونا خواسته بودند این بیمار
#پاسخ_اعضا 🌻🍃
سلام خانمی که گفتن ۴۸ کیلو هستن و راه کار خواستن برای لاغریشون.
همسرم هم اینجوری بود نسبت به قدش ۲۰ کیلو کم داشت انواع دکتر و دوا درمون و آزمایشات فایده نداد . تا اینکه رفت طب سنتی . طبع بدنش رو تغییر دادن گفتن گرم و خشک باید به اعتدال برسونیم . به اینصورت که اول پاکسازی بدن انجام میدن دوتا ۱۵ روز با داروهای گیاهی و غذاهایی که خودشون معرفی میکنن و نحوه پختش رو هم میگن بعد هم دوره وزن گیری شروع میشه اونم همون طور غذا و میان وعده به طوری که همسرم بعد سه ماه ۸ کیلو اضافه کرده بود بدون هیچ قرص و دارویی .
البته اینو بگم هزینه زیادی داره برای غذاها و میان وعده هایی که میگن باید بخوری. ولی وقتی در کمترین زمان نتیجه میگری و ذوق میکنی ارزشش رو داره . و چون طبع بدنت رو تغییر میدن برگشت ناپذیره البته اگه دوره درمان رو کامل کنید . وگرنه برمیگردی سر جای اولت.
و اینکه خانمی در مورد درمان سینوزیت پرسیدن . کیسه نمک درست کنید بانمک محلی یا نمک دریا باشه حتما....
بزارید گرم بشه اگر بخاری دارین که چه بهتر بزارید همیشه روی بخاری باشه هروقت خواستین بزارید روی نکاتی که درد داره خیلیییی جواب میده . امتحانش شده است
انشا الله به زودی فرج آقا فرج از مشکلاتمون باشه صلوات🌸🌸
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خدمت دوستان عزیز
دوست عزیزی که درمورد برنامه اذانگوگفتن من این برنامه رو ازبازارگرفتم چندساله دارمش خیلی خوبه قرآن داره استخاره میگیره خلاصه برای من خیلی خوبه
دوست عزیزی که گفتن دهن برادرشون تلخ میشه من شنیدم تلخی دهن برای بالااومدن اسیدمعده هس بعدازخوردن غذایک آدامس بجویه یایک دونه سیب درختی بخوره
انشالله که بهتربشن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
آقایی که روزی ۱۵ساعت پاتون توی کفش هست و پاهاتون بو میگیره.شما کافیه هرروز توی کفشاتون جوش شیرین بریزید و هرشب پاها و جورابهاتون رو بشورید و خوب خشک کنید.مطمئن باشید کامل بوی بد پاهاتون رفع میشه.
و عزیزانی که ازم خواسته بودن در مورد برنامه اذانگو توضیح بدم،عزیزم شما برید تو بازار و برنامه ی اذانگو تقویم و اوقات شرعی گویا رو جستجو کنید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
درمورد پیام دوستمون که گفتن سال 94جهیزیه درست میکردن وپدرشون ورشکست شدن واین بنده خدا بامادرشون چقدر خجالت کشیدن وچقدر ناراحت ونگران جهیزیه وعروسی دخترشون بودن بگم که وقتی پیام ایشون راخوندم خدا میدونه چقدر ناراحت شدم وگریه کردم وخداراشکر پایان پیامش خیلی خوشحال کننده بود واقعا منم ازخوشحالی مادرودختر خوشحال شدم وچقدر اون اقایی که بهشون کمک کرده را دعا کردم
الهی به حق ابروی خانم حضرت زهرا خدا هیچ پدر ومادری را شرمنده زن وبچه هاش نکنه 😭😭😭و انشاءالله خدا عاقبت افرادی مثل اقایی که کمک حالشون شده را حاجت روا وعاقبت بخیر بکنه
ودر اخر پیامم بگم که برامنم ودخترمم دعا کنید منم درحال جهیزیه درست کردنم ولی شوهرم بیکاره وهنوز نتونستم چیزی برادخترم تهیه کنم .هرکس پیام منا خوند خواهش میکنم ازهمتون درحق ماهم دعا کنید خدا کمکمون کنه شرمنده دخترم نشیم😭😭
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خدمت اون خواهری ک مجاری اشکی دخترشون بستس.عزیزم نگران نباش منم دخترم همبنجور بود.دایم از هردوچشمش اشک میومد.همدان دکتر تخمه چی بینظیر..تو ۱۰ماهگی میل زد چشمشو..کاملا خوب شد خرا رو هزار مرتبه شکر.اصلااااا کار سختی نیست نگران نباشید
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اون دوست عزیزی که کنار چشمشون دونه چرکی زده اسم این دونه در اصطلاح گل مژه هست وبا روغن سیاه به شرطی که داخل چشم نره درمان میشه البته باپماد تتراسکلین چشمی هم درمان میشه که طول می کشه.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خانمی که اهل اصفهان هستند و با کیست گازی تمام بدنشون دچار عفونت شده
یه نسخه برید پیش آقای دکتر مهاجر جراح عمومی هستند وخیلی حاذق در عین حال انرژی مثبت فکر کنم مطبشون خیابان هشت بهشت باشه.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام
✅خانمی که میگن تمام بدنشون دونه های عفونی زده
به نظرم دود عنبر نسا را امتحان کنید شاید خدا کمک کرد جواب گرفتید چند تا عنبر نسا را بگیرید رو شعله و آتیش بزنید و بذارید تو یه ظرف تا دود کنه بعد برید زیر یه چادری پتویی چیزی همه بدنتان را خوب دود بدید با دهنتون دود را مثل سیگار بکشید، از بینی نفس بکشید گوش ها و دستگاه تناسلی همه را خوب دود بدید روزی چند بار این کار را انجام بدید توکل بخدا شاید عفونت برطرف شد.
چون بدای عفونت گوش و سرماخوردگی و دندون ما بارها امتحان کردیم و خدا را شکر جواب گرفتیم.چون میگید شیمیایی همه راها را رفتید و جواب نگرفتید پس اینم امتحان کنید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🔴دعای جلب خواستگاران فراوان🔴
اگر دختری خواستگار ندارد و یا اینکه خواستگار می آید ولی ناگهان میرود و برنمیگردد تنها چاره ی بازگشت آن خواستگار این است که این دعا را با حضور قلب به ظرف آب پاک بخواند و در روز جمعه قبل از اذان
مغرب با آن آب غسل کند ،ان شالله خواستگار رفته باز میگردد🤲
#متن_دعا_اینجاست 👇
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
این دعا رد خور نداره ها😍👆
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#زندگینامه 🌸🍃 زندگینامه شهید محمد حسین یوسف الهی شهید محمد حسین یوسف الهی در سال ۱۳۴۰ در شهر کرما
#ادامه_زندگینامه 🌸🍃
. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی شد. در ثانی اکبر نامزد داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، اما صادقی مجرد بود. اکبر در خواب گفت که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می گردیم.» پرسیدم: چه طور؟! گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئن بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد! خبر داشتن از وقایع قبل از رخ دادن زمستان ۶۴ بود. با بچه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد شد و بعد از کلی خنده و شوخی گفت: در این عملیات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند. بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم. حسین به همه اشاره کرد به جز من! چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیات والفجر ۸ محقّق شد! علت وصیت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به دفن در کنار شهید یوسف الهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت «دوست دارم تا مرا در پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید». همرزمانش میگویند حسین از عرفای جبهه بود و زیبا ترین نماز شب را میخواند، ولی کسی او را نمی دید، رفیق خدا بود و مشکلات را با الهامهایی که به او میشد، حل میکرد به مرحله یقین رسیده بود و پردههای حجاب را کنار زده بود. خاطرات سردار شهید سپهبد سلیمانی از همسایه ابدیش سردار شهید سپهبد سلیمانی در خاطراتش با این شهید بزرگوار میگوید: یک روز با حسین به سمت آبادان میرفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چندتا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود و ز طرفی آخرین عملیاتمان هم لغو شده بود. من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم اما هیچ کدام آنطور که باید موفقیتآمیز نبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمیدهد. گفت: برای چی؟ گفتم: چون این عملیات خیلی سخته و بعید میدانم موفق بشویم. گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم: حسین دیوانه شدهای. در عملیاتهایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت در این یکی که کلا وضع فرق میکنه واز همه سختتر است. موفق میشویم! حسین خندهای کرد و با همان تکهکلام همیشگیاش گفت: حسین پسر غلامحسین به تو میگویم که ما در این عملیات پیروزیم. میدانستم که او بیحساب حرفی را نمیزند. حتما از طریقی چیزی که میگوید ایمان و اطمینان دارد. گفتم: یعنی چه از کجا میگویی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب(س). دوباره سوال کردم در خواب گفت یا در بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چهکار داری. فقط بدان بی بی به گفت که شما دراین عملیات پیروزخواهید شد و من به همین دلیل میگویم که قطعا موفق میشویم. هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود. همان طور که گفتم همیشه به حرفی که میزد. ایمان داشتم. وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید. یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود. و هرگز از این اطمینان به او پشیمان نشدم.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام لطفا پیام منو داخل کانالتون بزارید از دوستان میخوام اگه دکتر دندان پزشک برا کودکان ۲ ساله در اصفهان میدونن راهنمایی کنن جایی ک هم بیهوشی داشته باشه وهم قیمتش مناسب باشه ممنون از همه😘
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام اورژانسی
میخواستم واسه درمان نازاییم برم پیشه دکترمسعودنویدی کسمایی که تو رشت درگلسار مطبشون هست یکی از فامیلامون که کلا گفته بودن دیگه بچه دارنمیشه پیشش نتیجه گرفته ولی هرچی مطبشون زنگ میزنم کسی ج نمیده مسیرم هم دوره بیام ونباشن میخواستم اگه خانوماتوگروه کسی مسیرش نزدیک هست بپرسه ونوبت بگیره برام خداخیرتون بده
مطبش گلسارهستش بلوارسمیه ساختمان پارس منم پروانه هستم
فقط توروخدااورژانسی بزارین میخوام قبل از اینکه برم برای شروع آی وی اف یه ویزیت بشم پیشه شون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان پسرم۱۸ساله هست قد و وزنش تناسب نداره لاغرهست راهنمایی کنید ومطلب دوم یک چشمش انحراف داره میخواهیم عمل کنیم دکتر خوبی سراغ نیستین که صد در صد جواب بده،بعضی از دوستان دکتر اعتضادرضوی در مشهد پیشنهاد دادن،ممنون میشم راهنمایی کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت حبیبه جان عزیز ودوستان گرامی عزیزیه سوال خدمت دوستان عزیزم ببخشید برای تاخیرپریود راهکاربدین ممنون میشم اخه من یه ماه خورده ایی هست پریود نشدم مجردم هستم ممنون میشم جواب بدید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان خستم خسته توروخداکمکم کنیدازاتون راهنمایی میخوام مشگلی دارم توزندگی خیلی اعصابموخراب میکنه😔😔شوهرم ازهمه لحاظ ازش راضی ام مهربون کارکن صب میره سرکارتاشب مشکلم اینجاس شب میادخونه ازساعت۸شب قلیون میکشه تا۱۲شب تموم داغونم کرده هرچی میگم کم بکش فایده نداره حرف حرف خودشه تموم آشپزخونم کثیف میکنه بایدهروقت تموم کنه که بخوابه بعدش دقیق۱ساعت توآشپزخونه ام تاتمیزش کنم گازسرویس آشپزخونه ضرفشویی یخچال همه روبایدتمیزکنم این شده مشکلم توزندگیم الان ازشمادوستان عزیزم کمک میخوام چکارکنم ترک کنه دیگه نکشه منم آرامش بگیرم کل شب تامیخوابیم باش جروبحث میکنم چرااینجورمیکنی نکن فایده نداره هیچ عیبی ایرادی نداره بجزاین قلیون کشیدن کثیف کاری آشپزخونه توروخداراهنمایم کنیدچکارکنم دیگه نکشه ممنون ازتون خواهرای گلم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خواهرای عزیزم خواهشاً زود جوابمو بدید دختر ۸ساله کلاس دوم دارم اختلال یادگیری داره یعنی فقط تو درس یاد گرفتن وخوندن دیر آموز هست ....ازهمه لحاظ باهوش روهوا همه چیز رو یاد میگیری فقط درس خواندن ومشکل داره توقم میکنم چکار کنم ...کجا برم ...مرکزی ،مدرسه ای برای اختلال یادگیری هست؟کلافم به خدا😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
ما یک کودک 8 ساله ای داریم که خیلی عصبیه و اصلا آروم و قرار نداره و مدرسه که میره اصلا برا درس تمرکز نداره و تو مدرسه بچه ها را اذیت میکنه تو خونه هم اصلا به حرف بزرگترها گوش نمیده و در ضمن در دوران کودکیش دوبار بی دلیل تشنج کرد و دکتر گفت باید قرص دیازپام بخوره ولی ما بهش ندادیم و زیادهم با وسائل خونه بخصوص با لباسشوئی بازی میکنه یعنی جوری عادت کرده به لباسشوئی که انگار جزء مهم زندگیش هست و اصلا ازش سیر نمیشه و تا از مدرسه میاد لباساشا میندازه تو ماشین و میشوره و بعد هم دوباره میره سر گوشی و لباسشویی میبینه و خلاصه دیگه موندیم که چیکار کنیم این بچه آروم بشه اشتهاش هم کمه و رنگش هم سبزه و تیره هست و یبوست هم داره و دائم در حال حرکت و جنب و جوش هست خواهش میکنم بگین مشکل از کجاست و آیا ممکنه مشکل ماورائی باشه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید !من ۳۴سالمه خیلی ببخشید سینه هام خیلی کوچیکه دوتا بچه هم دارم ولی جلو شوهرم روم نمیشه !چکارکنم بزرگ بشه !خودمم خجالت میکشم!خواهش میکنم جواب بدین واینکه جواب منو توی کدوم گروه میزارین !گروه یک یا دو!!!منتظر جوابتون هستم
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#مادر❤️
امروز چای را من دم میکنم
نان صبحانه را من گرم میکنم
نوای صبحگاهی رادیو را من در خانه پخش میکنم...
کنارت مینشینم با دستانم موهایت را نوازش میکنم و با صدای آرام کنار گوشت زمزمه میکنم نمیخواهی بیدار شوی خورشید طلوع کرده...
امروز من پرده های خانه را کنار میزنم تا آفتاب مهمان خانه شود...
امروز من برایت با عشق غذای دلخواهت را آماده میکنم و مدام حین خرد کردن پیازها گوش هایم را تیز میکنم که بگویی خوب ریزشان کن که زیر دندان هایم لمسشان نکنم...
امروز من برایت یک سفره ی رنگین پهن میکنم و هزار و یک جور سلیقه به خرج میدهم که غذا باب میلت باشد...
و مدام حین غذا خوردن میپرسم دوست داشتی یا سری بعد کمی رنگ و لعابش را بیشتر کنم...
امروز من به شلوغی های هفته و روزهایت نگاه میکنم و کمد لباس هایت را باز میکنم تا با شستن رخت هایت کمی از سنگینی کارهایت را کم کنم...
امروز من به گلدان های کنار پنجره آب میدهم و زیر لب برایشان آواز میخوانم...
امروز من میان هزار کار نکرده حواسم را جمع سکوتت میکنم و چای را بهانه میکنم که بیایی کنارم بنشینی و از حرف های در دل مانده ات برایم سخن بگویی...
میدانی امروز من به اندازه یک عمر برایت مادری میکنم...
تو امروز همان دخترک لباس صورتی کمر باریک باش که موهایش را خرگوشی بسته و به آرزوهایش فکر میکند...
و من همان مادری که سالهاست در پیچ و خم این روزگار روزهای جوانیش را برای رسیدن من به آرزوهایم گم کرده...
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ
وقتى ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ
ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ
ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟
ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ
ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ پا به سن گذاشته
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ
ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ
ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ
ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ تموم ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ
ولادت حضرت زهرا ،روز زن و روز مادر به همه ی مادرها و بانوان صبور و فداکار و مهربون کانالمون مبارک باشه❤️😍😘