eitaa logo
بینشکده علم دینی
112 دنبال‌کننده
169 عکس
29 ویدیو
1 فایل
💠 بینشکده علم دینی با هدف تبیین نظام اندیشه اسلامی و امتداد حکمت متعالیه، از توحید تا تمدن ولایی تاسیس شده است. ارتباط با ما🔻🔻 📲09332542929 ▶️ble.ir/b_elmedini ▶️eitaa.com/b_elmedini ▶️www.instagram.com/b_elmedini
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆 🔆 🔆 🔰ادامه پست قبل قسم دوم : ملك (بكسره ميم ) ملك اعتبارى و قراردادى است ، و آن عبارت است از اينكه اگر مالك را انسان فرض كنيم ، بتواند در چيزى كه ملك او است تصرفاتى كند، كه عقلا آن را قبول دارند، و خلاصه در چارچوب رابطه اى كه عقلا بين او و ملكش برقرار مى دانند هر قسم تصرفى كه مى خواهد بكند، تا به مقاصد اجتماعى خود نائل شود، و در حقيقت عقلا وقتى چنين ملكيتى را اعتبار كردند كه الگويش را از ملك حقيقى و آثار آن گرفتند، بعد چيزى شبيه به ملكيت در عالم وجود را در اجتماع برقرار ساختند، تا به اين وسيله از اعيان و كالاهائى كه بدان محتاجند استفاده اى معقول كنند، نظير همان استفاده اى كه مالك حقيقى ، از ملك حقيقى و تكوينيش مى كرد. تفاوتى كه بين ملك اعتبارى و ملك حقيقى هست يكى اين است كه ملك حقيقى جز با بطلان قابل تغيير نبود، (نمى شد من چشم خودم را در عين اينكه چشم من است از وجود خود بى نياز سازم ) ولى ملك اعتبارى از آنجائى كه قوامش به وضع و اعتبار است ، قابل تغيير و تحول هست ، ممكن است اين نوع ملك از مالكى به مالك ديگر منتقل شود، مثلا مالك اولى آن را به دومى بفروشد، و يا ببخشد و يا با ساير اسباب نقل ، منتقل سازد. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
علامه طباطبائی رضوان الله علیه: گردش زبان، دل را به گردش در می آورد؛ اگر زبان به ذکر خدا مترنم گردد، دل نیز در حرم خدا حرکت می کند، و اگر زبان به گناه حرکت کند، دل نیز در این مرتع شیطان جولان می کند. یک علت مهم آشوب دلها همانا تکثیر در کلام ها است؛ به روایت عامه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: " اگر نبود تشویش و اضطراب در قلوب و زیاده سخن گفتن شما، قطعا می دیدید آنچه را من میبینم و می شنیدید آنچه را من می شنوم." تفسیر المیزان، جلد ۵ صفحه ۲۷۰ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ 🔰اسم، علامت است و اسمای خدا هم علامتهای ذات مقدس اوست؛ و آن قدری که بشر می تواند از ذات مقدّس حق تعالی اطّلاع ناقص پیدا کند، از اسمای حق است. خود ذات مقدس حق تعالی موجودی است که دست انسان از او کوتاه است.‏ ‏‏حتی دست خاتم النبیین که اعلم و اشرف بشر است، از آن مرتبه ذات کوتاه است. آن مرتبه ذات را کسی نمی شناسد غیر از خود ذات مقدس. آن چیزی که بشر می تواند به آن دسترسی پیدا کند، است، که این اسماء الله هم مراتبی دارد، بعضی از مراتبش توسط انسان های معمولی قابل درک است، و بعضی از مراتبش را اولیای خدا و پیغمبر اکرم (ص) و کسانی که معلَّم به تعلیم او هستند می توانند ادراک کنند.‏ ‏‏همه عالم اند. چون اسم، نشانه است؛ همه موجوداتی که در عالم هستند نشانه ذات مقدّس حق تعالی هستند. برخی این نشانه بودن را به اجمال و برخی عمیق تر درک می کنند. آنکه به طور اجمال است این است که موجود خود به خود وجود پیدا نمی کند. این مسئله عقلاً واضح است و عقل هر بشری بر حسب فطرت می یابد که موجودی که ممکن است باشد و یا ممکن است نباشد، برای وجود باید منتهی به موجودی شود که بالذات موجود است؛ وجودی ازلی که وجود از او قابل سلب نیست. حال اگر فرض شود از اول در دنیا یک فضای همیشگی و نامتناهی بوده است(علیرغم اشکالی که در نامتناهی هست)، ممکن نیست موجوداتی در این فضا بدون علت به وجود آمده باشند و یا چیزی خود به خود به چیز دیگری تبدیل شود. این برخلاف ضرورت عقل بوده و هر موجود نیازمند یک علت خارجی است. و لهذا این اجمالی که هر معلولی محتاج علت است و هر محتاج ممکنی را علتی است، از واضحات عقول است. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
🔆🔆🔆🔆🔆🔆 🔆 🔆 نکات تفسیری آیه ۲۰۰ سوره آل عمران از تفسیر المیزان 🔰امرهائى كه در اين آيه آمده يعنى امر و و و همه مطلق و بدون قيد است در نتيجه صبرش ، هم شامل صبر بر شدائد مى شود و هم شامل صبر در اطاعت خدا و همچنين صبر بر ترك معصيت و بهر حال منظور از آن صبر تك تك افراد است چون دنبالش همين صبر را به صيغه ((مفاعله صابروا)) آورده كه در مواردى استعمال مى شود كه ماده فعل بين دو طرف تحقق مى يابد. و عبارت است از اينكه جمعيتى به اتفاق يكديگر اذيت ها را تحمل كنند و هر يك صبر خود را به صبر ديگرى تكيه دهد و در نتيجه بركاتى كه در صفت صبر هست دست به دست هم دهد و تأثير صبر بيشتر گردد و اين معنا امرى است كه هم در فرد (اگر نسبت به حال شخصى او در نظر گرفته شود) محسوس است و هم در اجتماع (اگر نسبت به حال اجتماع و تعاون او در نظر گرفته شود) چون باعث مى شود كه تك تك افراد نيروى يكديگر را به هم وصل كنند و همه نيروها يكى شود و انشاءالله به زودى بحثى مفصل در اين باره در جاى خودش خواهيم كرد. وَ مرابطه از نظر معنا اعم از مصابره است چون مصابره عبارت بود از وصل كردن نيروى مقاومت افراد جامعه در برابر شدائد و مرابطه عبارت است از همين وصل كردن نيروها اما نه تنها نيروى مقاومت در برابر شدائد بلكه همه نيروها و كارها در جميع شئون زندگى دينى چه در حال شدت و چه در حال رخا و خوشى . و چون مراد از مرابطه اين است كه جامعه به سعادت حقيقى دنيا و آخرت خود برسد و اگر مرابطه نباشد گو اينكه صبر من و تو به تنهائى و علم من و توبه تنهائى و هر فضيلت ديگر افراد به تنهائى سعادت آور هست ولى بعضى از سعادت را تأمين مى كند و بعضى از سعادت سعادت حقيقى نيست ، به همين جهت دنبال سه جمله : ((اصبروا و صابروا و رابطوا)) اضافه كرد: ((و اتقوا الله لعلكم تفلحون )) كه البته منظور از اين فلاح هم فلاح تام حقيقى است . 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ⃣ 🔰این مقداری که همه موجودات عالم، و هستند، را همه عقول درک می کنند. اما معنای واقعی مطلب این است که در اینجا مسئله اسم گذاری نیست. ما عموماً برای فهماندن اشیاء به یکدیگر برای آنها اسم قرار می دهیم مانند:چراغ، اتومبیل یا زید. اما موجودی که نامتناهی است و محدودیتی در وجودش ندارد، واجب می باشد و عقلا باید همه کمالات را داشته باشد. زیرا اگر کمالی را نداشته باشد، محدود و ناقص می شود. موجود محدود نیز یک موجود ممکن است و دیگر واجب نخواهد بود. لذا وجود واجب، نامتناهی بوده و همه کمالات را نیز به صورت نامتناهی دارد. چنین موجودی مبدا سایر موجودات است و آن موجودات نیز صفت های او را در خود دارند اما به صورت ناقص. این صفات مراتب دارند. بالاترین مرتبه، مرتبه ای است که جمیع صفت های حق تعالی در آن وجود دارد و به آن می گویند‌. عبارت از آن اسمی است که واجد همه کمالات حق تعالی است به طور ناقص، و این نقص یک نقص امکانی است(چون اسم اعظم واجب نیست و ممکن است). لذا اسم اعظم نسبت به ذات حق تعالی ناقص است اما نسبت به موجودات، تمام صفت ها را در حد کمال دارد. موجوداتی که به دنبال این اسم اعظم موجود می شوند هم به اندازه هستی خودشان این صفت ها را دارا هستند؛ چه موجودات مجرد و چه موجودات مادی. حتی حیوانات و گیاهان هم که موجوداتی ناقص اند، در حد خودشان کمالات را منعکس می کنند. حتی ادراک هم دارند و تسبیح می کنند، اما ما به دلیل اینکه در حجاب هستیم، قادر به درک اینها نیستیم و خیال می کنیم چیزی در کار نیست. لکن عالم پرهیاهوست. تمام عالم زنده است و همه هم هستند. دستتان، زبانتان، قلبتان و حتی وقتی الحمدلله می گویید و حمد می کنید، اینها همه است. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ⃣ 🔰گفتیم همه چیز است و این اسماء از اوست. همچنین اسم در مسمای خود(ذات) فانی است. ما خیال می کنیم که استقلالی داریم اما واقعیت این است که اگر در یک آن، آن شعاع وجودی که سبب ظهور و تجلی موجودات توسط حق تعالی شده، برداشته شود و آن تجلی حضور نداشته باشد، تمام موجودات لاشئ شده و به حالت اولشان برمی گردند. زیرا همه عالم با تجلی حق تعالی وجود پیدا کرده است. و آن تجلی و نور، اصل حقیقت وجود است؛ یعنی است. لذا الله نورالسموات و الارض . خداوند آسمان ها و زمین است. این نور ظهوری دارد. انسان، حیوانات و همه موجودات ظهورات این نور هستند. پس همه موجودات هستند. می گوییم الله نور السموات و الارض زیرا وجود آسمان ها و زمین که نور هستند، از خداست. و این نور آنقدر در ذات الهی فانی است که می گوییم [الله نور السموات و الارض] نه [الله یُنَوِّر السماوات] زیرا در عبارت دوم، یک مفهوم جدایی میان خدا و موجودات نهفته است؛ در حالیکه گفتیم هیچ استقلالی میان موجودات و خداوند وجود ندارد. استقلال یعنی اینکه یک موجود، دیگر ممکن نباشد و واجب شود. در حالیکه تنها وجود واجب، ذات حق تعالی است. بنابراین از این جهت که می فرماید: به اسم الله قل هو الله احد ، معنی اش آن نیست که بگو بسم الله الرحمن الرحیم؛ بلکه بدین معناست که . یعنی گفتنت هم با است. نتیجه آن که چون همه ی امور و همه چیزها از اوست، و هیچ موجودی از خودش چیزی ندارد، پس حمدی که می کنیم و می کنند، به سبب اسم الله است. و از این جهت فرموده: . 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀 🍀 🔹اولین معلم انسان ‏‏خداوند اوّلین انسان است؛ خداوند انسان را برای هدفی والا برگزیده و تربیت نموده است، لذا در ابتدای خلقت انسان به ملائکه فرمود: ‏‏اِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلئِکَةِ إنّی جاعِلٌ فِی الارَضِ خَلیفَةً‏‏ ‏‏(بقره/30)‏‏. خداوند انسان را شایسته جانشینی خودش دانست و در مقامِ نخستین انسان، به او آموخت تا در مسیر رشد و تکامل قرار گیرد. در اولین کلاس درس؛ خداوند اسماء الهی را به انسان آموزش داد، ‏‏عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ کُلَّها‏‏ (بقره/31)‏‏. طبق این آیه شریفه، خداوند آدم (ع) است که کل اسما را به آدم (ع) تعلیم داد.  ‏ ‏‏علاوه بر این آیات، خداوند در چندین آیه قرآن، آموختن را بدون واسطه به خودش نسبت می دهد. خداوند به انسان، قرآن را آموخت . ‏ ‏‏امام خمینی با توجه به آیه؛ ‏‏الله وَلیُّ الَّذیِنَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ‏‏(بقره/257)‏‏؛ می فرمود: «همین سِمَت است. خدای تبارک و تعالی این سِمَت را به خودش نسبت می دهد که خدای تبارک و تعالی ولیّ مؤمنین است؛ و آنها را از ظلمات اخراج می کند به سوی نور. ‏ ‎‏ و معلم اول خدای تبارک و تعالی است که اخراج می کند مردم را از ظلمات به وسیله انبیا و به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به کمال؛ دعوت می کند به عشق؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.»‏‏ (صحیفه امام، ج9، ص219) 🔹‏‏دومین معلم انسان  ‏ ‏‏انبیا الهی دومین برای بشریت هستند. آنها انسان را به سوی حقیقت دعوت نموده و رستگاری را به انسان تعلیم دادند. انبیا الهی تنها معلم بشر نیستند آنها معلم ملائکه الهی نیز هستند. قرآن می فرماید: ‏‏قالَ یا آدَمُ أَنبِئهُم بِأَسمائِهِم‏‏،‏‏(بقره/33) ‏‏خداوند فرمود: ای آدم، ملائکه را از اسماءشان با خبر کن؛ ‏‏و أَنبَأَهُم بِأَسمائِهِم‏‏(بقره/33)‏‏ و حضرت آدم (ع) آنها را از اسمائشان با خبر نمود. حضرت آدم(ع) اولین کلاسی بود که فرشته های الهی دانش آموز آن بودند. با توجه به همین آیه است که امام خمینی در اشعارش فرمود:‏ 🔆قدسیان را نرسد تا که به ما فخر کنند‏ 🔆‏‏قصه علّم الأسما به زبان است هنوز‏‏ (دیوان امام، ص127)‏‏ ‏ ‏‏این اولین کلاس انسان و اولین جایگاه برای انسان بود. امام خمینی می فرمود: ‏ ‏‏از اول این بود که «آدم» که آمد با تعلیم الهی آمد و بشر بود. انبیا هم بشر بودند.‏‏(صحیفه امام، ج 7، ص428) ‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
🔹کلیپ موسسه در بزرگداشت روز معلم https://www.instagram.com/tv/B_nsOzxpOYE/?igshid=1t5e0wdsdo605 🆔 @b_elmedini
بسمه تعالی من ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت، نه اندیشه شهید مطهری اساتید ارجمند بینشکده علم دینی  از زمانی که معرفت را با من به اشتراک گذاشتید و اندیشیدن و یافتن حقیقت را به من آموختید، هر روز شیداتر و نزدیک تر از دیروز، به جستجوی او هستم... از تعلیم خود مرا به جاودانگی می رسانید جاودان باشید... ختم کامل قرآن کریم و ختم ۱۴۰۰۰ صلوات به نیت تعجیل در فرج در ماه مبارک رمضان 🌷هدیه اعضای بینشکده علم دینی به حجت الاسلام روح اله حریزاوی و تمامی اساتید بزرگوار موسسه علم دینی 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣ 🔰 جلوه حق تعالی است و و از جلوه های این جلوه است. با رحمت و با رحمانیت، همه موجودات را ایجاد کرده است. این است. اصلا وجود، است. حتی آن وجودی که به موجودات شریر اعطا شده نیز باز رحمت است؛ ای که همه موجودات را تحت پوشش خود دارد. لذا همه موجودات عین رحمت هستند یعنی خودشان رحمتند. و بسم الله، جلوه است به تمام معنا؛ مقامی است که جلوه را به تمام معنا بروز می دهد. البته خود این اسم باز جلوه است؛ زیرا خود ذات حق تعالی اسم ندارد:((لا اسم له و لا رسم)). و به میزان ظهور رحمانیت، اسم الله و اسم رحمان و اسم رحیم، بهره ای از کمال را دارند. و علت آن که و را ذکر نموده از آن جهت است که صفت و بالذات هستند و سایر صفات، تبعی اند. پس از آن اوست، به اسمِ الله و به اسم رحمان و هر حمد و ستایشی که باشد، به او واقع می شود. گاهی انسان می گوید فلان انسان چه فیلسوف خوبی است. یا فلان غذا بسیار لذید بود. انسان خودش نمی داند اما در ضمن این حرکات خدا را حمد می کند. زیرا آن انسان فیلسوف از خودش هیچ ندارد و هر چه هست، جلوه اوست. آنچه هم ادراک کرده با عقلی ادراک کرده که جلوه اوست. خود ادراک جلوه اوست. در حقیقت هیچ حمدی برای غیر خدا واقع نمی شود. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀 🌀 🌀 🔰رحمت ، مقام بسط کمال وجود است و رحمت مقام بسط وجود. پس، ‎‏وجود با رحمت رحمانی پدیدار شده و هر پدیده‌ای با رحمت رحیمی به کمال معنوی و ‏‎ ‎‏هدایت باطنی خویش می‌رسد، بدین لحاظ وارد شده است که «‏‏یا رحمن الدنیا و رحیم ‎‏الآخره»؛ «‏‏ای رحمان سرای دنیا و رحیم سرای آخرت‏‏». و «‏‏الرحمن بجمیع خلقه والرحیم ‏‎ ‎‏بمؤمنین خاصة‏»‎؛ «‏‏خداوند رحمان است به همه آفریده‌ها و رحیم است تنها بر مومنان». پس، خداوند با حقیقت خویش وجود را بر ماهیات معدوم و فانی ارزانی ‎‏داشته و با حقیقت ، همه را به راه خود راهنمایی کرده است. البته، ظهور سلطنت حق تعالی و طلوع دولت آن در عالم آخرت بیشتر خواهد بود، ولی در برخی ‏‎ ‎‏آثار آمده است که «‏‏یا رحمان الدنیا والآخرة و رحیمهما‏»؛ «‏‏‎ای رحمان و ای رحیم دو سرا». این بدان اعتبار است که خداوند عشق طبیعی را در هر موجودی نهاده تا به مرور به مقام ‎‏شایسته خود در حیات دنیا و آخرت و روز برداشت محصول برسد و هر کدام را به فعلیت ‏‎ ‎‏و کمال لایق آن برساند. 🔘شرح دعای سحر_صفحات ۴۳ و ۴۴ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀 🌀 🌀 انسان مانند آینه صاف و روشن است، و بر اثر توجه فوق العاده به دنیا و کثرت معاصی کدر می‏ شود؛ ولی اگر انسان لا اقل را برای‏ حق تعالی خالص و بی‏ ریا انجام دهد (نمی‏ گویم عبادات دیگر خالص نباشد، همه عبادات لازم است خالص و بی‏ ریا انجام گیرد.) این عبادت را که اعراض از شهوات، اجتناب از لذات، و انقطاع از غیر خداست در این یک ماه بخوبی انجام دهد، شاید تفضل الهی شامل حال او شده آینه قلبش از سیاهی و کدورت زدوده گردد؛ و امید است که او را از عالم طبیعت و لذات دنیوی منحرف و منصرف سازد؛ و آن گاه که می‏ خواهد وارد شود، نورانیت‌هایی که در آن شب برای اولیا و مؤمنین حاصل می‏ شود به دست آورد. و جزای چنین روزه‏ ای خداست؛ چنانکه فرموده است:  الصّوم لی و انا اجزی به چیز دیگر نمی‏ تواند پاداش چنین روزه ‏ای باشد. جنات نعیم در مقابل روزه او بی ‏ارزش بوده نمی ‏تواند پاداش آن به حساب آید. ولی اگر بنا باشد که انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به غیبت مردم باز کند و شب های ماه مبارک رمضان، که مجالس شب نشینی گرم و دایر بوده وقت و فرصت بیشتری است، با غیبت، تهمت و اهانت به مسلمانان به سحر انجامد، چیزی عاید او نمی‏ شود و اثری بر آن مترتب نمی‏ گردد.» 🔘 جهاد اکبر، ص 43 و 44 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀 🌀 🌀 🔰مسأله رحیمیت خداوند در دو عالم از منظر شیخ محی‌الدین عربی کاملا روشن است،‎ ‎‏زیرا صفت ‏ نزد صفت ‏‏ شفاعت می‌کند و دولت از آن او می‌شود و ‎‏منتقم، تحت سلطه و فرمان او قرار می‌گیرد‏‎. و نیز یا ذاتی است و یا فعلی . 🔰رحمت و ، عبارت است از ‏‎ ‎‏تجلی ذات برای ذات و ظهور صفات و اسماء و لوازم آنها در قالب‎ ‎‏ظهور علمی و کشف تفصیلی در عین علم اجمالی در حضرت واحدیت. ‏ 🔰‏‏همچنین، خداوند دارنده رحمت و است که عبارت است از تجلی ‎‏ذات در قالب افعال و به شکل بسط فیض و کمال فیض در موجودات به صورت عینی. و این یکی از دلایل تکرار عبارت‎ ‎‏‏‏ در سوره آغازین کتاب تدوینی (قرآن) است؛ چه این کتاب با کتاب‎ ‎‏تکوینی الهی تطابق کامل دارد. 🔰‏‏پس، اگر ‏‏ در «‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏» وصف کلمه ‏‏ قرار داده‎ ‎‏شود، اشاره به رحمانیت و رحیمیت ذاتی پروردگار دارد، ولی «‏‏الرحمن الرحیم‏‏» بعدی‎ ‎‏اشاره به رحمانیت و رحیمیت فعلی خواهد داشت. 🔘 شرح دعای سحر، صفحات ۴۳-۴۴ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
بینشکده علم دینی
🔰جناب  (سلام‌الله‌علیها) حقیقتاً است؛ به‌خاطر اینکه شَرف همسرى پیغمبر در مورد ایشان داراى یک ارزش مضاعف است؛ دیگران مشرّف به شَرف همسرى پیغمبر شدند لکن این رنجهایى را که پیغمبر در عمده‌ى دوران رسالت به آنها مبتلا بودند ندیدند. ده سال در مدینه بود، خب عزّت بود، احترام بود، و زندگىِ راحت بود نسبت به آن دوره؛ جناب  (سلام‌الله‌علیها) دوران رنج پیغمبر را، دوران سختى‌هاى پیغمبر را تحمّل کردند و دیدند. 🔰اوّلاً خودِ این نفْس ایمان آوردن به پیغمبر -که اوّلین کسى که ایمان آورد و  بودند- یک امتیاز بزرگ است، یک ارزش بسیار بالایى است؛ عبور کردن و صرف‌نظر کردن از عقایدى که انسان سالهاى متمادى با آنها زندگى کرده آسان نیست، ایشان با آن فطرت پاک، صدق قضیّه را، حقّانیّت قضیّه را بلافاصله فهمید؛ تا پیغمبر را دید، با آن حال -با آن حالت معروف و مذکور در کتابها- که از حِرا برگشته بود فهمید که یک حادثه‌ى مهم اتّفاق افتاده و قلب مبارکش مجذوب شد و ایمان آورد. بعد پاى این ایمان ایستاد؛ 🔰درباره‌ى امام حسن مجتبى‌ (سلام‌الله‌علیه) میگویند که ایشان چندبار از مال خودشان خارج شدند یا  چند بار از نصف مالشان خارج شدند؛ این جزو بزرگ‌ترین امتیازات است. این بزرگوار () این امتیاز را دارد که از همه‌ى اموال خودش خارج شد و همه را صرف کرد در راه ترویج اسلام و تقویت پیغمبر. 🔰 بعد هم دچار آن سختى‌ها و آن مشکلات طاقت‌فرسا شد] که یکى‌اش همین مسئله‌ى شِعب ابى‌طالب بود و آن سه سالى که آنجا بودند و آن سختى‌هایى‌که این بزرگوار متحمّل شد و این ایمان را محکم نگه داشت. 🔘بیانات رهبری در دیدار با دست اندرکاران همایش بزرگداشت حضرت خدیجه 📆۱۳۹۵/۰۲/۲۰ 🆔 @b_elmedini
🔸حضرت خدیجه، مادر دوازده امام است. 🔸مقام معظم رهبری 🆔@b_elmedini
⃣ 🔰 یعنی جمیع انواع ستایش ها مختص به ذات مقدس الوهیت است. بدان ای عزیز که در تحت این کلمه شریفه، خاص ترین‌ سرّ نهفته است. و با برهان نزد اصحاب حکمت و فلسفه آشکار است که تمام از جانب تمام حمدگویندگان، از آنِ حق تعالی است؛ زیرا با برهان اثبات می شود که تمام عالم تحقق، سایه ی گسترده و فیض بسط یافته ی حضرت حق است؛ و تمام نعمت های ظاهری و باطنی، [از هر ولی نعمتی که مردم در ظاهر می بینند]، باشد، از حق تعالی _جلّ و علا_ است و احدی از موجودات در آن نعمت شرکت ندارند. 🔰پس چون در مقابل نعمت و احسان است و ولی نعمتی جز حضرت حق در عالم تحقق نیست، پس جمیع حمدها از آنِ اوست. همچنین هیچ جمال و زیبایی جز جمال و زیبایی او نیست، پس تمام حمدها و مدح ها به او بازمی گردد. 🔰به بیان دیگر، هر و مدحی از زبان هر حمد و مدح کننده ای، در ازای یک نعمت و کمال است. و از فطرت های الهی، ثنای کامل و شکر و حمد منعم(ولی نعمت) است. و همچنین از فطرت های الهی، تنفر از نقص و ناقص و ناقص کننده‌ی نعمت است. و چون نعمت مطلق و خالص، از هر نقصی مبرّا بوده و هر جمال و کمال تامّ، مختص به حضرت حق است، و دیگر موجودات، نعمت ها را در حد ناقص و محدود دارند، پس فطرت همه مردم، ثناجو و ستایشگوی ذات مقدس او هستند و از دیگر موجودات متنفرند، مگر آن وجودهایی که در مسیر کمال فانی در ذات ذوالجلال گشته اند و و ثنا و عشق به آنها عین عشق به حضرت حق و حمد و ثنای اوست: حبّ خاصّان خدا، حبّ خداست. 🔘 آداب الصلوه 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣ 🔰ما عرض کردیم یکی از احتمالات این است که الله ای که در هر سوره هست، متعلق به خود آن سوره است. مانند سوره که می گوییم ، الحمدلله... . یعنی این به اسم خدا واقع می شود. بر این مبنا که الله در سوره حمد متعلق به ((حمد)) است، باید دید حمد برای چه اسمی صورت گرفته است؟ در خصوص معنای دو احتمال وجود دارد: 🔹 احتمال اول آن است که منظور از ((الحمد)) تمام مصادیق حمد باشد؛ یعنی حمد از هر حامدی. هر حامدی که می گوید، به واسطه ی اسم الله، را می گوید. یعنی گوینده، خودش اسم است و همه اعضا و جوارحش هم از اسماء هستند. به بیان دیگر، چون انسان است، حمدی که می کند هم به واسطه ی اسم الله صورت گرفته است‌. از این جهت، در عین حالی که ظهور اسماءالله است، خودش هم از اسماءالله است. بر مبنای توضیحات بالا، گفته می شود که الف و لام در ((الحمد))، الف و لام استغراق است(یعنی الف و لامی که برای نشان دادن فراگیر بودن و شمول یک چیز به کار می رود). به این معنا که هر حمدی از هر حامدی تحقق پیدا می کند، به وسیله ((اسم الله)) تحقق پیدا می کند و اسم الله هم همان شخص حمدکننده است. با فرض معنای فوق، وقتی شما از خط خوب یک شخص یا زیبایی یک گل تعریف می کنید، باز هم در حال خدا هستید. زیرا گفته شد در عالم هیچ جمالی نیست جز جمال او و اگر این جلوه را از موجودات بگیرند چیزی از آنها باقی نمی ماند. 🔹 حتمال دوم آن است که الف و لام، استغراق نباشد که شامل کثیر افراد باشد. در اینجا منظور از ((الحمد)) حمد بی تعیّن و حمد مطلق است. روی این احتمال، حمدهای ما عکس حمد اول می شود و دیگر برای او واقع نمی شود. زیرا او نامحدود است و فقط خودش می تواند خودش را کند و موجودات محدود قادر به او نخواهند بود زیرا حمدشان مقید است در حالیکه وجود حق تعالی مطلق و بدون تعیّن است. طبق این احتمال معنای هم فرق خواهد کرد و دیگر به این معنا نیست که شما اسمید و آن هم اسم است. بلکه آن، اسم الله و ظهور مطلق است و با آن اسم، واقع می شود. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
🔹ویژه برنامه سحرگاهی ماه مبارک رمضان برنامه "میهمان خدا" با حضور حجت الاسلام والمسلمین روح الله حریزاوی 🔹موضوع سخنرانی : شبکه قرآن و معارف سیما ۱۸،۱۷و ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ مصادف با شب ۱۳،۱۲و ۱۴ ماه مبارک رمضان ساعت ۲:۴۵ دقیقه بامداد 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔹وقتی فرمود ، یعنی تمام اقسام حمد و تمام حیثیت و ویژگی از خداست، مال اوست، همین یک کلمه باور اگر آمد، تمام شرک ها از قلب انسان می ریزد. آن که می گوید که من از اول تا آخر عمر هیچ شرک نیاورده ام، برای این است که این را وجدان کرده، واجد این مسئله است، این را به حسب وجدانش آورده است. بافته نیست، یافته است‌. 🔹براهین اینقدر نمی تواند هنر داشته باشد؛ خوب است، نمی گویم برهان خوب نیست، برهان باید باشد؛ اما وسیله است. برهان وسیله ی این است که شما به حسب عقلتان یک مسئله ای را درک کنید و با مجاهده، به آن ایمان بیاورید. 🔹 ، وسیله است، خودش مطلوب نیست. وسیله است برای اینکه شما معارف و مسائل را با برهان به عقلتان برسانید، هنرش همینقدر است. پای استدلالیان چوبین بود ، مقصود همین است که چوب است، پای چوبی است. آنکه انسان را می تواند راه ببرد، انسان حقیقتاً با آن می تواند راه برود، عبارت از آن پایی است که انسان با آن را ببیند، عبارت از آن است که در قلب وارد می شود، و وجدان ذوقی است که انسان می کند و ایمان می آورد. این هم یک مرتبه است و مرتبه بالاتر دارد. 🔹و امیدوارم که ان شاءالله ما فقط قرآن و تفسیر نخوانیم و مسائل باورمان بیاید. قرآن کتابی است که می خواهد آدم درست کند و موجودی را بسازد. یک موجودی را که خودش ایجاد کرده است و با ایجاد کرده، با . می خواهد از این مرتبه ی ناقصی که هست او را برساند به مرتبه ای که لایق اوست؛ و قرآن برای همین آمده است؛ همه ی انبیاء هم برای این آمده اند که دست انسان را بگیرند و از این چاه عمیقی که در آن افتاده است (آن چاهی که از همه عمیق تر است، چاه نفسانیت است) در آورند و جلوه ی حق را به او نشان دهند، تا اینکه همه چیز را نسیان کند؛ و خداوند ان شاءالله نصیب همه ی ما بکند. 🔘 تفسیر سوره حمد 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰راجع به قبلا عرض کردیم، اسم آن است که علامت مسمّی باشد؛ و چه چیز است که علامت مسمّی نباشد. هر چیزی را شما فرض کنید که یک نحوه وجودی دارد، این نحوه، ظهوری از اوست. علامتی است از او، منتها اسم به معنای علامت مراتبی دارد: یکی اسمی است که تمام معنای ‏علامت است، یکی اسمی است که از او نازل تر است ... تا برسد به اخیره موجودات، همه علامت هستند، همه ظهور هستند، ظهور اسم هستند؛ لکن مراتب دارند. 🔰در روایت است: ‏‏.‏ اسم اعلا در مقام ظهور، است، ائمه اطهار است. آنهایی که در مرتبه سیر و در مرتبه حرکت از نقص به کمال رسیده اند به آنجایی که وارسته شده اند از همه طبیعتها، از همه چیز؛ مثل ما نیستند که در چاه هستیم. ما هنوز حتّی راه نیفتاده ایم. اشخاصی هستند که از این چاه به راه افتاده اند، هجرت کرده اند:‏‏  ((مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً الَی الله وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اجرُهُ عَلَی الله)). 🔰یک احتمال این است که این هجرت، هجرت از خود به خدا باشد. «بیت» نفس خود انسان باشد، طایفه ای هستند که خارج شدند، هجرت کردند از «بیت» شان، از این بیت ظلمانی، از این نفسانیت:‏‏ مُهاجِراً الَی الله وَ رَسُولِهِ ‏‏؛ تا رسیدند به آنجایی که «ادرَکَهُ المَوتُ»؛ به مرتبه ای رسیدند که دیگر از خود چیزی نیستند، «موت مطلق»، و اجرشان هم عَلَی الله است؛ اجر دیگری [در کار نیست ]، دیگر بهشت مطرح نیست، دیگر تنعمات مطرح نیست، فقط الله است. ‏‏یک طایفه ای هستند که این طورند که هجرت کرده اند و به منتها هم ‏رسیده اند، اجرشان هم عَلَی الله است؛ همیشه هم در هجرتند آنها. 🔰یک طایفه ای هستند که هجرتی کرده اند؛ اما نرسیده اند به غایت هجرت که «ادرَکَهُ المَوتُ» باشد.‏ 🔰‏‏یک طایفه هم مثل ما هستند؛ اصلًا هجرتی نیست در کار، ما در همین ظلمتها هستیم، ماها [به سبب تعلق ] به دنیا و به طبیعت، و بالاتر از آن به انانیت خودمان در این چاه محبوسیم. ما در «بیت» هستیم؛ یعنی در بیت نفسانیت. روی این احتمال، نمی بینیم الّا خودمان [را]؛ هر چه می خواهیم برای خودمان می خواهیم. خودیم، خود است، غیر از خود هیچ نیست. ما تا حالا به فکر این نیفتاده ایم که هجرتی بکنیم، ما هر چه فکر داریم صرف همین جا می شود.‏ ‏‏تمام نیروی الهی که به ما امانت داده اند، آن طوری که هست، ردشان نمی کنیم، همین جا صرف می کنیم و همین جا هستیم، و تا آخر هم همین جا می مانیم؛ و هر چه می گذرد از مبدا بعیدتر می شویم؛ و هر چه بگذرد دیرتر می شود. ‏‏هر چه بر ما بگذرد، از این است، از این انانیت است: ‏‏((اعدی عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ)). یک همچه تعبیری هست: [نفس ] از همه دشمنها بدتر است، از همه بتها بزرگتر است، مادرِ بتهاست: «مادر بتها، بت نفس شماست»،‏‎ از همه بتها بیشتر، انسان به این [بت] عبادت می کند، توجهش به این بیشتر است؛ و تا این بت را نشکند، نمی تواند الهی بشود. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹برنامه مهمان خدا با حضور استاد روح الله حریزاوی 🔹سحرگاه ۱۳ ام ماه مبارک رمضان 🔹موضوع: جریان قرآن در زندگی انسان 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰اول قدم این است که از این ، بنا بگذارید خارج بشوید. اول قدم این است که انسان کند، ؛ بیدار بشود، خواب نباشد مثل ما. ما الآن خوابیم در صورت بیدار، بیداریِ حیوانی است و خوابِ انسانی. ما خوابیم همه:‏‏ ‏‏ ((النَّاسُ نیامٌ فَاذا ماتُوا انتَبهُوا)). الآن نیام است، خواب است، وقتی که موت حاصل شد، آن وقت تنبه پیدا می شود که چه هیاهویی بوده است. انَ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالکافِرِینَ ؛‏‎ یعنی الآن هم محیط است، منتها چون او آدمی است که طبیعت تخدیرش کرده است، ادراک نمی کند. وقتی که این تخدیر برداشته بشود، می بیند که همه آتش شد. باید از این راه رفت، چاره نیست، ما را می برند؛ منتها ما را از آن طرف می برند. باید خودمان بیدار بشویم و از آن راه مستقیمی که باید برویم، برویم. باید تحت تربیت انبیا واقع بشویم.‏ 🔰‏‏انبیا همه آمدند آدم را درست کنند. یک نبی ای نیامده است که مقصدش این معنا نباشد که انسان را اصلاح کند. اقامه عدل، همین درست کردن انسانهاست. ، یک چیزی نیست الّا آنکه از انسان صادر می شود؛ ظلم هم آن است که از انسان صادر می شود. اقامه عدل، متحول کردن ظالم به عادل است، متحول کردن مشرک به مومن است. [نبی ] متحول می کند یک موجودی را که اگر رهایش بکنند به هاویه می رود، و به جهنم منتهی می شود؛ به یک موجودی که راه را به او می نمایند که این راه ‏است. از این راه باید بروی. 🔰ما تا حالا راه نیفتاده ایم. هفتاد سالمان است، هشتاد سالمان است و هنوز راه نیفتاده ایم. تا حالا نکرده ایم. ما در زمین متوقف شده ایم و تا آخر هم همین طور می مانیم؛ ولی باید راه بیفتیم، چاره نیست. شما جوانها بهتر می توانید این راه را پیدا کنید؛ از ما گذشته؛ ما قدرتهایمان رفته است دیگر سراغ کارش. شما جوانها بهتر می توانید تهذیب نفس کنید؛ شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها. در شما آن ریشه های فساد کمتر است، رشدش کمتر است، آن طور رشد نکرده؛ هر روز بماند، رشدش زیادتر می شود. هر روز تاخیر بیندازید، مشکل تر می شود. یک پیر بخواهد اصلاح بشود، بسیار مشکل است؛ جوان زودتر اصلاح می شود. هزاران جوان اصلاح می شوند و یک پیر نمی شود. نگذارید برای ایام پیری؛ حالا که جوان هستید سیر خودتان را بکنید، شروع کنید. الآن خودتان را تبعِ تعلیمات انبیا کنید، مبدا این است، از اینجا باید رفت. آنها راه را نشان داده اند، ما راه را نمی دانیم اما آنها راه را می دانند. می باید از توجهاتی که به هست، خودتان را کم کم خارج بکنید، البته مساله ای نیست که به این زودی بشود، لکن کم کم خارج بکنید. 🔰این همه آمال ما، زیر خاک خواهد رفت، تمام خواهد شد. این همه توجهات به خود، به ضررمان تمام می شود. آنکه باقی می ماند آن ‏است که مربوط به خداست:‏‏ ما عِندَکُم یَنفَدُ وَ ما عِندَ الله باقٍ. انسان یک ما عِندَکُم دارد، یک ما عِندَ الله دارد، مادامی که به خود متوجه هست [به ‏‏ ما] عِندَکُم [توجه دارد]؛ همه این ها هم فانی خواهد شد، نفاد پیدا خواهند کرد؛ اما اگر چنانچه برگردد به خدا؛ آنجا به اسم «باقی» باقی است، بقا پیدا می کند.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
میلاد با سعادت کریم اهل بیت، کریم آل طه، بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و محبین ایشان مبارک باد. 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰صحبت در این بود که این ‏‏  ‏‏متعلق به چیست. چند احتمال بود که عرض کردیم. 🔹در احتمال اولی که دادیم که حمد، باشد؛ و معنای حمد متکثر بشود، در نتیجه اسم هم به طور متکثر ملاحظه می شود. در این احتمال، هر حمدی که واقع می شود، ممکن نیست واقع بشود الّا برای حق تعالی. برای اینکه حمد به جلوه ها واقع می شود و جلوه هم همان ظهور اوست. ‏‏در عین حالی که حمد برای مظاهر است، اسمای متکثره برای خود حق تعالی هم هست.‏ 🔹در احتمال دوم هم که گفتیم: حمد، باشد؛ و دنبالش گفته شد که عکس احتمال اول است، یعنی هیچ حمدی از حامدی برای او واقع نمی شود. روی این مطلب، با وجود اینکه حمد برای مظاهر واقع می شود و این مظاهر ظهور اوست، اما هیچ گاه نه حمد مطلق از جانب ما واقع می شود و نه این حمد برای حق تعالی که مطلق است، واقع می شود. لکن از باب اینکه تمام این کثرات مضمحلّ در آن موجود مطلقند، حمد برای او واقع می شود. 🔰بر حسب این دو احتمال، آیه شریفه از اول تا آخر، معانی اش فرق می کند. 🔹به حسب اینکه «الحمد» مانند احتمال اول به معنای استغراق باشد، آن وقت «الله» و «رحمن» و «رحیم» که در‏‏ بِسمِ الله واقع شده است، معانی اش با «الله» و «رحمن» و «رحیم» به حسب آن احتمال دیگر فرق می کند، زیرا اسم، اسم ظاهر است و هر اسمی با اسم دیگر فرق دارد. ‏‏لذا اگر کثرت را لحاظ کنیم، «اسم»، اسمِ «الله» است؛ اما در مقام کثرات. این «الله» تجلی حق تعالی در قالب اسم اعظم است.‏ ‏‏تجلی در موجودات به اسم اعظم است. «رحمن» تجلی به رحمانیّت است در مقام ، و هکذا «رحیم». ((ربِّ العالَمِینَ)) و‏‏ ((ایَّاکَ نَعبُدُ‏‏)) هم، همین طور با احتمال دیگر فرق می کند. 🔹در احتمال ثانی که حمد، حمد مطلق باشد، یعنی حمد بدون هیچ قید باشد، «اسم»، «الله»، «رحمن»، «رحیم» تا آخر سوره فرق می کند. در اینجا که حمد مطلق است، حمد مطلق به «اسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ» واقع می شود. حمد مطلق فقط مال «الله» است.‏ لذا ‏‏حمد مطلق به اسمی که ظهور مقام ذات است واقع می شود. زیرا «الله» اسم جامع مقام ذات است نه مقام ظهور(فعل)؛ پس «اسم» هم جلوه همان مقام ذات است؛ «رحمان» هم رحمانیّت مقام ذات؛ «رحیم» هم رحیمیّت مقام ذات است؛ و همین طور «ربّ» و هکذا... . 🔰این ها به حسب قدمهای برهانی است. برهان این توضیحات، در فلسفه حکمت متعالیه و نه در فلسفه های متعارف، هست، لکن همه این ها غیر از آن است که اولیا می یافتند. اولیا با قدم سلوک از منازل گذشته، و واقع را می یافتند‏ و مشاهده می کردند. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰اولیا نمی توانند مشاهدات خودشان را برای مردم بیان کنند، قرآن هم نازل شده، متنزل شده است، رسیده است به جایی که با این مردم دربند و در چاه ضلالت، مخاطبه کند. دست و زبان پیغمبر اکرم هم بسته است، نمی توانند آن را که واقعیت است برسانند مگر اینکه تنزل بدهند. قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است؛ از این بطون تنزل کرده است تا رسیده است به جایی که با ما می خواهد صحبت کند. خدا خودش را با شتر معرفی می کند:‏‏ ((افَلا یَنظُرُونَ الَی الابِلِ کَیفَ خُلِقَت))‏‏؛‏ ‎و این برای ما تاسف آور است که به همین موجودات نازل: به شمس، به سماء، به ارض، به خود آدم، بخواهیم به خدا معرفت پیدا کنیم. زبان انبیا عقده داشته:‏‏ رَبِّ اشرَح لِی صَدرِی، وَ یَسِّر لِی امرِی، وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی ‏‏؛‏‎ عقده ها در زبانشان، نه در قلبشان بوده است. نمی توانستند آنچه یافته اند آن طور که یافته اند بگویند، گفتنی نبوده است. از این جهت با مثال و با نظایر می خواستند چیزی به ما بفهمانند.‏ 🔰‏‏خوب وقتی که خدا با شتر معرفی بشود، معلوم است که مرتبه ما چه مرتبه ای است، مرتبه همان حیوان است؛ و معرفتی که ما از آن پیدا می کنیم چه معرفتی است، یک چیز بسیار ناقص است.‏ ‏‏آن جایی هم که گاهی مطلبی ذکر می شود راجع به انبیا:‏‏ ((فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً‏‏))، موسی بعد از اینکه تحت ربوبیّت ‏ حق تعالی واقع شد و از این منازل گذشت، آن وقت عرض کرد:‏‏ ((ارِنِی انظُر الَیکَ)) ‏‏؛ به من خودت را ارائه بده. ارائه بده، یعنی من با چشمم ببینمت؟! ‏‏اینکه از یک نبی بزرگی صادر نمی شود، آن نحو ارائه و آن نحو رویتی که مناسب با مرئی و رائی باشد که دست ما به آن نمی رسد. در عین حالی که به آنجا رسیده بود که متکلم بود، با خدا تکلم می کرد، عرض کرد: ((رَبِّ ارِنِی انظُر الَیکَ)) ‏‏؛ جواب آمد که: ((لَن تَرانِی)) ‏‏؛ یعنی- محتملًا- تا موسی هستی، رویت نمی شود، تا تو هستی نمی شود ؛ لکن مایوسش نکرد؛ ارجاعش کرد به اینکه:‏‏ ((انظُر الَی الجَبَلِ)) ‏‏. این «جبل» چیست؟ این جبلی که تجلی حق بر موسی نمی شود و بر آن می شود، این «جبل طور» است. آیا این تجلی، یک تجلی بود که اگر آن روز مردم در کوه طور بودند، آن را می دیدند؟‏ ‏‏آیا مثل رویت شمس بود؟ این ((وَ لکِنِ انظُر الَی الجَبَلِ)) ‏‏، وعده ملاقات است؛ نمی بینی ‏‏((وَ لکِنِ انظُر الَی الجَبَلِ فَانِ استَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوفَ تَرانِی)) ‏‏. محتمل است که در «استَقَرَّ عَلی مَکانِهِ» مراد، این جبل باشد؛ این جبل محتمل است که همان انانیّت، نفس موسی بوده باشد که باز بقایا داشته است، با همان تجلی جبل را «دک» کرد، به هم زد اوضاع انانیّت را، و موسی به مقام موت رسید:‏‏ ((خَرَّ مُوسی صَعِقاً‏‏)). 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini