eitaa logo
بینشکده علم دینی
112 دنبال‌کننده
169 عکس
29 ویدیو
1 فایل
💠 بینشکده علم دینی با هدف تبیین نظام اندیشه اسلامی و امتداد حکمت متعالیه، از توحید تا تمدن ولایی تاسیس شده است. ارتباط با ما🔻🔻 📲09332542929 ▶️ble.ir/b_elmedini ▶️eitaa.com/b_elmedini ▶️www.instagram.com/b_elmedini
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣ 🔰 جلوه حق تعالی است و و از جلوه های این جلوه است. با رحمت و با رحمانیت، همه موجودات را ایجاد کرده است. این است. اصلا وجود، است. حتی آن وجودی که به موجودات شریر اعطا شده نیز باز رحمت است؛ ای که همه موجودات را تحت پوشش خود دارد. لذا همه موجودات عین رحمت هستند یعنی خودشان رحمتند. و بسم الله، جلوه است به تمام معنا؛ مقامی است که جلوه را به تمام معنا بروز می دهد. البته خود این اسم باز جلوه است؛ زیرا خود ذات حق تعالی اسم ندارد:((لا اسم له و لا رسم)). و به میزان ظهور رحمانیت، اسم الله و اسم رحمان و اسم رحیم، بهره ای از کمال را دارند. و علت آن که و را ذکر نموده از آن جهت است که صفت و بالذات هستند و سایر صفات، تبعی اند. پس از آن اوست، به اسمِ الله و به اسم رحمان و هر حمد و ستایشی که باشد، به او واقع می شود. گاهی انسان می گوید فلان انسان چه فیلسوف خوبی است. یا فلان غذا بسیار لذید بود. انسان خودش نمی داند اما در ضمن این حرکات خدا را حمد می کند. زیرا آن انسان فیلسوف از خودش هیچ ندارد و هر چه هست، جلوه اوست. آنچه هم ادراک کرده با عقلی ادراک کرده که جلوه اوست. خود ادراک جلوه اوست. در حقیقت هیچ حمدی برای غیر خدا واقع نمی شود. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀 🌀 🌀 🔰رحمت ، مقام بسط کمال وجود است و رحمت مقام بسط وجود. پس، ‎‏وجود با رحمت رحمانی پدیدار شده و هر پدیده‌ای با رحمت رحیمی به کمال معنوی و ‏‎ ‎‏هدایت باطنی خویش می‌رسد، بدین لحاظ وارد شده است که «‏‏یا رحمن الدنیا و رحیم ‎‏الآخره»؛ «‏‏ای رحمان سرای دنیا و رحیم سرای آخرت‏‏». و «‏‏الرحمن بجمیع خلقه والرحیم ‏‎ ‎‏بمؤمنین خاصة‏»‎؛ «‏‏خداوند رحمان است به همه آفریده‌ها و رحیم است تنها بر مومنان». پس، خداوند با حقیقت خویش وجود را بر ماهیات معدوم و فانی ارزانی ‎‏داشته و با حقیقت ، همه را به راه خود راهنمایی کرده است. البته، ظهور سلطنت حق تعالی و طلوع دولت آن در عالم آخرت بیشتر خواهد بود، ولی در برخی ‏‎ ‎‏آثار آمده است که «‏‏یا رحمان الدنیا والآخرة و رحیمهما‏»؛ «‏‏‎ای رحمان و ای رحیم دو سرا». این بدان اعتبار است که خداوند عشق طبیعی را در هر موجودی نهاده تا به مرور به مقام ‎‏شایسته خود در حیات دنیا و آخرت و روز برداشت محصول برسد و هر کدام را به فعلیت ‏‎ ‎‏و کمال لایق آن برساند. 🔘شرح دعای سحر_صفحات ۴۳ و ۴۴ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀 🌀 🌀 انسان مانند آینه صاف و روشن است، و بر اثر توجه فوق العاده به دنیا و کثرت معاصی کدر می‏ شود؛ ولی اگر انسان لا اقل را برای‏ حق تعالی خالص و بی‏ ریا انجام دهد (نمی‏ گویم عبادات دیگر خالص نباشد، همه عبادات لازم است خالص و بی‏ ریا انجام گیرد.) این عبادت را که اعراض از شهوات، اجتناب از لذات، و انقطاع از غیر خداست در این یک ماه بخوبی انجام دهد، شاید تفضل الهی شامل حال او شده آینه قلبش از سیاهی و کدورت زدوده گردد؛ و امید است که او را از عالم طبیعت و لذات دنیوی منحرف و منصرف سازد؛ و آن گاه که می‏ خواهد وارد شود، نورانیت‌هایی که در آن شب برای اولیا و مؤمنین حاصل می‏ شود به دست آورد. و جزای چنین روزه‏ ای خداست؛ چنانکه فرموده است:  الصّوم لی و انا اجزی به چیز دیگر نمی‏ تواند پاداش چنین روزه ‏ای باشد. جنات نعیم در مقابل روزه او بی ‏ارزش بوده نمی ‏تواند پاداش آن به حساب آید. ولی اگر بنا باشد که انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به غیبت مردم باز کند و شب های ماه مبارک رمضان، که مجالس شب نشینی گرم و دایر بوده وقت و فرصت بیشتری است، با غیبت، تهمت و اهانت به مسلمانان به سحر انجامد، چیزی عاید او نمی‏ شود و اثری بر آن مترتب نمی‏ گردد.» 🔘 جهاد اکبر، ص 43 و 44 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀 🌀 🌀 🔰مسأله رحیمیت خداوند در دو عالم از منظر شیخ محی‌الدین عربی کاملا روشن است،‎ ‎‏زیرا صفت ‏ نزد صفت ‏‏ شفاعت می‌کند و دولت از آن او می‌شود و ‎‏منتقم، تحت سلطه و فرمان او قرار می‌گیرد‏‎. و نیز یا ذاتی است و یا فعلی . 🔰رحمت و ، عبارت است از ‏‎ ‎‏تجلی ذات برای ذات و ظهور صفات و اسماء و لوازم آنها در قالب‎ ‎‏ظهور علمی و کشف تفصیلی در عین علم اجمالی در حضرت واحدیت. ‏ 🔰‏‏همچنین، خداوند دارنده رحمت و است که عبارت است از تجلی ‎‏ذات در قالب افعال و به شکل بسط فیض و کمال فیض در موجودات به صورت عینی. و این یکی از دلایل تکرار عبارت‎ ‎‏‏‏ در سوره آغازین کتاب تدوینی (قرآن) است؛ چه این کتاب با کتاب‎ ‎‏تکوینی الهی تطابق کامل دارد. 🔰‏‏پس، اگر ‏‏ در «‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏» وصف کلمه ‏‏ قرار داده‎ ‎‏شود، اشاره به رحمانیت و رحیمیت ذاتی پروردگار دارد، ولی «‏‏الرحمن الرحیم‏‏» بعدی‎ ‎‏اشاره به رحمانیت و رحیمیت فعلی خواهد داشت. 🔘 شرح دعای سحر، صفحات ۴۳-۴۴ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
بینشکده علم دینی
🔰جناب  (سلام‌الله‌علیها) حقیقتاً است؛ به‌خاطر اینکه شَرف همسرى پیغمبر در مورد ایشان داراى یک ارزش مضاعف است؛ دیگران مشرّف به شَرف همسرى پیغمبر شدند لکن این رنجهایى را که پیغمبر در عمده‌ى دوران رسالت به آنها مبتلا بودند ندیدند. ده سال در مدینه بود، خب عزّت بود، احترام بود، و زندگىِ راحت بود نسبت به آن دوره؛ جناب  (سلام‌الله‌علیها) دوران رنج پیغمبر را، دوران سختى‌هاى پیغمبر را تحمّل کردند و دیدند. 🔰اوّلاً خودِ این نفْس ایمان آوردن به پیغمبر -که اوّلین کسى که ایمان آورد و  بودند- یک امتیاز بزرگ است، یک ارزش بسیار بالایى است؛ عبور کردن و صرف‌نظر کردن از عقایدى که انسان سالهاى متمادى با آنها زندگى کرده آسان نیست، ایشان با آن فطرت پاک، صدق قضیّه را، حقّانیّت قضیّه را بلافاصله فهمید؛ تا پیغمبر را دید، با آن حال -با آن حالت معروف و مذکور در کتابها- که از حِرا برگشته بود فهمید که یک حادثه‌ى مهم اتّفاق افتاده و قلب مبارکش مجذوب شد و ایمان آورد. بعد پاى این ایمان ایستاد؛ 🔰درباره‌ى امام حسن مجتبى‌ (سلام‌الله‌علیه) میگویند که ایشان چندبار از مال خودشان خارج شدند یا  چند بار از نصف مالشان خارج شدند؛ این جزو بزرگ‌ترین امتیازات است. این بزرگوار () این امتیاز را دارد که از همه‌ى اموال خودش خارج شد و همه را صرف کرد در راه ترویج اسلام و تقویت پیغمبر. 🔰 بعد هم دچار آن سختى‌ها و آن مشکلات طاقت‌فرسا شد] که یکى‌اش همین مسئله‌ى شِعب ابى‌طالب بود و آن سه سالى که آنجا بودند و آن سختى‌هایى‌که این بزرگوار متحمّل شد و این ایمان را محکم نگه داشت. 🔘بیانات رهبری در دیدار با دست اندرکاران همایش بزرگداشت حضرت خدیجه 📆۱۳۹۵/۰۲/۲۰ 🆔 @b_elmedini
🔸حضرت خدیجه، مادر دوازده امام است. 🔸مقام معظم رهبری 🆔@b_elmedini
⃣ 🔰 یعنی جمیع انواع ستایش ها مختص به ذات مقدس الوهیت است. بدان ای عزیز که در تحت این کلمه شریفه، خاص ترین‌ سرّ نهفته است. و با برهان نزد اصحاب حکمت و فلسفه آشکار است که تمام از جانب تمام حمدگویندگان، از آنِ حق تعالی است؛ زیرا با برهان اثبات می شود که تمام عالم تحقق، سایه ی گسترده و فیض بسط یافته ی حضرت حق است؛ و تمام نعمت های ظاهری و باطنی، [از هر ولی نعمتی که مردم در ظاهر می بینند]، باشد، از حق تعالی _جلّ و علا_ است و احدی از موجودات در آن نعمت شرکت ندارند. 🔰پس چون در مقابل نعمت و احسان است و ولی نعمتی جز حضرت حق در عالم تحقق نیست، پس جمیع حمدها از آنِ اوست. همچنین هیچ جمال و زیبایی جز جمال و زیبایی او نیست، پس تمام حمدها و مدح ها به او بازمی گردد. 🔰به بیان دیگر، هر و مدحی از زبان هر حمد و مدح کننده ای، در ازای یک نعمت و کمال است. و از فطرت های الهی، ثنای کامل و شکر و حمد منعم(ولی نعمت) است. و همچنین از فطرت های الهی، تنفر از نقص و ناقص و ناقص کننده‌ی نعمت است. و چون نعمت مطلق و خالص، از هر نقصی مبرّا بوده و هر جمال و کمال تامّ، مختص به حضرت حق است، و دیگر موجودات، نعمت ها را در حد ناقص و محدود دارند، پس فطرت همه مردم، ثناجو و ستایشگوی ذات مقدس او هستند و از دیگر موجودات متنفرند، مگر آن وجودهایی که در مسیر کمال فانی در ذات ذوالجلال گشته اند و و ثنا و عشق به آنها عین عشق به حضرت حق و حمد و ثنای اوست: حبّ خاصّان خدا، حبّ خداست. 🔘 آداب الصلوه 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣ 🔰ما عرض کردیم یکی از احتمالات این است که الله ای که در هر سوره هست، متعلق به خود آن سوره است. مانند سوره که می گوییم ، الحمدلله... . یعنی این به اسم خدا واقع می شود. بر این مبنا که الله در سوره حمد متعلق به ((حمد)) است، باید دید حمد برای چه اسمی صورت گرفته است؟ در خصوص معنای دو احتمال وجود دارد: 🔹 احتمال اول آن است که منظور از ((الحمد)) تمام مصادیق حمد باشد؛ یعنی حمد از هر حامدی. هر حامدی که می گوید، به واسطه ی اسم الله، را می گوید. یعنی گوینده، خودش اسم است و همه اعضا و جوارحش هم از اسماء هستند. به بیان دیگر، چون انسان است، حمدی که می کند هم به واسطه ی اسم الله صورت گرفته است‌. از این جهت، در عین حالی که ظهور اسماءالله است، خودش هم از اسماءالله است. بر مبنای توضیحات بالا، گفته می شود که الف و لام در ((الحمد))، الف و لام استغراق است(یعنی الف و لامی که برای نشان دادن فراگیر بودن و شمول یک چیز به کار می رود). به این معنا که هر حمدی از هر حامدی تحقق پیدا می کند، به وسیله ((اسم الله)) تحقق پیدا می کند و اسم الله هم همان شخص حمدکننده است. با فرض معنای فوق، وقتی شما از خط خوب یک شخص یا زیبایی یک گل تعریف می کنید، باز هم در حال خدا هستید. زیرا گفته شد در عالم هیچ جمالی نیست جز جمال او و اگر این جلوه را از موجودات بگیرند چیزی از آنها باقی نمی ماند. 🔹 حتمال دوم آن است که الف و لام، استغراق نباشد که شامل کثیر افراد باشد. در اینجا منظور از ((الحمد)) حمد بی تعیّن و حمد مطلق است. روی این احتمال، حمدهای ما عکس حمد اول می شود و دیگر برای او واقع نمی شود. زیرا او نامحدود است و فقط خودش می تواند خودش را کند و موجودات محدود قادر به او نخواهند بود زیرا حمدشان مقید است در حالیکه وجود حق تعالی مطلق و بدون تعیّن است. طبق این احتمال معنای هم فرق خواهد کرد و دیگر به این معنا نیست که شما اسمید و آن هم اسم است. بلکه آن، اسم الله و ظهور مطلق است و با آن اسم، واقع می شود. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
🔹ویژه برنامه سحرگاهی ماه مبارک رمضان برنامه "میهمان خدا" با حضور حجت الاسلام والمسلمین روح الله حریزاوی 🔹موضوع سخنرانی : شبکه قرآن و معارف سیما ۱۸،۱۷و ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ مصادف با شب ۱۳،۱۲و ۱۴ ماه مبارک رمضان ساعت ۲:۴۵ دقیقه بامداد 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔹وقتی فرمود ، یعنی تمام اقسام حمد و تمام حیثیت و ویژگی از خداست، مال اوست، همین یک کلمه باور اگر آمد، تمام شرک ها از قلب انسان می ریزد. آن که می گوید که من از اول تا آخر عمر هیچ شرک نیاورده ام، برای این است که این را وجدان کرده، واجد این مسئله است، این را به حسب وجدانش آورده است. بافته نیست، یافته است‌. 🔹براهین اینقدر نمی تواند هنر داشته باشد؛ خوب است، نمی گویم برهان خوب نیست، برهان باید باشد؛ اما وسیله است. برهان وسیله ی این است که شما به حسب عقلتان یک مسئله ای را درک کنید و با مجاهده، به آن ایمان بیاورید. 🔹 ، وسیله است، خودش مطلوب نیست. وسیله است برای اینکه شما معارف و مسائل را با برهان به عقلتان برسانید، هنرش همینقدر است. پای استدلالیان چوبین بود ، مقصود همین است که چوب است، پای چوبی است. آنکه انسان را می تواند راه ببرد، انسان حقیقتاً با آن می تواند راه برود، عبارت از آن پایی است که انسان با آن را ببیند، عبارت از آن است که در قلب وارد می شود، و وجدان ذوقی است که انسان می کند و ایمان می آورد. این هم یک مرتبه است و مرتبه بالاتر دارد. 🔹و امیدوارم که ان شاءالله ما فقط قرآن و تفسیر نخوانیم و مسائل باورمان بیاید. قرآن کتابی است که می خواهد آدم درست کند و موجودی را بسازد. یک موجودی را که خودش ایجاد کرده است و با ایجاد کرده، با . می خواهد از این مرتبه ی ناقصی که هست او را برساند به مرتبه ای که لایق اوست؛ و قرآن برای همین آمده است؛ همه ی انبیاء هم برای این آمده اند که دست انسان را بگیرند و از این چاه عمیقی که در آن افتاده است (آن چاهی که از همه عمیق تر است، چاه نفسانیت است) در آورند و جلوه ی حق را به او نشان دهند، تا اینکه همه چیز را نسیان کند؛ و خداوند ان شاءالله نصیب همه ی ما بکند. 🔘 تفسیر سوره حمد 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰راجع به قبلا عرض کردیم، اسم آن است که علامت مسمّی باشد؛ و چه چیز است که علامت مسمّی نباشد. هر چیزی را شما فرض کنید که یک نحوه وجودی دارد، این نحوه، ظهوری از اوست. علامتی است از او، منتها اسم به معنای علامت مراتبی دارد: یکی اسمی است که تمام معنای ‏علامت است، یکی اسمی است که از او نازل تر است ... تا برسد به اخیره موجودات، همه علامت هستند، همه ظهور هستند، ظهور اسم هستند؛ لکن مراتب دارند. 🔰در روایت است: ‏‏.‏ اسم اعلا در مقام ظهور، است، ائمه اطهار است. آنهایی که در مرتبه سیر و در مرتبه حرکت از نقص به کمال رسیده اند به آنجایی که وارسته شده اند از همه طبیعتها، از همه چیز؛ مثل ما نیستند که در چاه هستیم. ما هنوز حتّی راه نیفتاده ایم. اشخاصی هستند که از این چاه به راه افتاده اند، هجرت کرده اند:‏‏  ((مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً الَی الله وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اجرُهُ عَلَی الله)). 🔰یک احتمال این است که این هجرت، هجرت از خود به خدا باشد. «بیت» نفس خود انسان باشد، طایفه ای هستند که خارج شدند، هجرت کردند از «بیت» شان، از این بیت ظلمانی، از این نفسانیت:‏‏ مُهاجِراً الَی الله وَ رَسُولِهِ ‏‏؛ تا رسیدند به آنجایی که «ادرَکَهُ المَوتُ»؛ به مرتبه ای رسیدند که دیگر از خود چیزی نیستند، «موت مطلق»، و اجرشان هم عَلَی الله است؛ اجر دیگری [در کار نیست ]، دیگر بهشت مطرح نیست، دیگر تنعمات مطرح نیست، فقط الله است. ‏‏یک طایفه ای هستند که این طورند که هجرت کرده اند و به منتها هم ‏رسیده اند، اجرشان هم عَلَی الله است؛ همیشه هم در هجرتند آنها. 🔰یک طایفه ای هستند که هجرتی کرده اند؛ اما نرسیده اند به غایت هجرت که «ادرَکَهُ المَوتُ» باشد.‏ 🔰‏‏یک طایفه هم مثل ما هستند؛ اصلًا هجرتی نیست در کار، ما در همین ظلمتها هستیم، ماها [به سبب تعلق ] به دنیا و به طبیعت، و بالاتر از آن به انانیت خودمان در این چاه محبوسیم. ما در «بیت» هستیم؛ یعنی در بیت نفسانیت. روی این احتمال، نمی بینیم الّا خودمان [را]؛ هر چه می خواهیم برای خودمان می خواهیم. خودیم، خود است، غیر از خود هیچ نیست. ما تا حالا به فکر این نیفتاده ایم که هجرتی بکنیم، ما هر چه فکر داریم صرف همین جا می شود.‏ ‏‏تمام نیروی الهی که به ما امانت داده اند، آن طوری که هست، ردشان نمی کنیم، همین جا صرف می کنیم و همین جا هستیم، و تا آخر هم همین جا می مانیم؛ و هر چه می گذرد از مبدا بعیدتر می شویم؛ و هر چه بگذرد دیرتر می شود. ‏‏هر چه بر ما بگذرد، از این است، از این انانیت است: ‏‏((اعدی عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ)). یک همچه تعبیری هست: [نفس ] از همه دشمنها بدتر است، از همه بتها بزرگتر است، مادرِ بتهاست: «مادر بتها، بت نفس شماست»،‏‎ از همه بتها بیشتر، انسان به این [بت] عبادت می کند، توجهش به این بیشتر است؛ و تا این بت را نشکند، نمی تواند الهی بشود. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔 @b_elmedini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹برنامه مهمان خدا با حضور استاد روح الله حریزاوی 🔹سحرگاه ۱۳ ام ماه مبارک رمضان 🔹موضوع: جریان قرآن در زندگی انسان 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰اول قدم این است که از این ، بنا بگذارید خارج بشوید. اول قدم این است که انسان کند، ؛ بیدار بشود، خواب نباشد مثل ما. ما الآن خوابیم در صورت بیدار، بیداریِ حیوانی است و خوابِ انسانی. ما خوابیم همه:‏‏ ‏‏ ((النَّاسُ نیامٌ فَاذا ماتُوا انتَبهُوا)). الآن نیام است، خواب است، وقتی که موت حاصل شد، آن وقت تنبه پیدا می شود که چه هیاهویی بوده است. انَ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالکافِرِینَ ؛‏‎ یعنی الآن هم محیط است، منتها چون او آدمی است که طبیعت تخدیرش کرده است، ادراک نمی کند. وقتی که این تخدیر برداشته بشود، می بیند که همه آتش شد. باید از این راه رفت، چاره نیست، ما را می برند؛ منتها ما را از آن طرف می برند. باید خودمان بیدار بشویم و از آن راه مستقیمی که باید برویم، برویم. باید تحت تربیت انبیا واقع بشویم.‏ 🔰‏‏انبیا همه آمدند آدم را درست کنند. یک نبی ای نیامده است که مقصدش این معنا نباشد که انسان را اصلاح کند. اقامه عدل، همین درست کردن انسانهاست. ، یک چیزی نیست الّا آنکه از انسان صادر می شود؛ ظلم هم آن است که از انسان صادر می شود. اقامه عدل، متحول کردن ظالم به عادل است، متحول کردن مشرک به مومن است. [نبی ] متحول می کند یک موجودی را که اگر رهایش بکنند به هاویه می رود، و به جهنم منتهی می شود؛ به یک موجودی که راه را به او می نمایند که این راه ‏است. از این راه باید بروی. 🔰ما تا حالا راه نیفتاده ایم. هفتاد سالمان است، هشتاد سالمان است و هنوز راه نیفتاده ایم. تا حالا نکرده ایم. ما در زمین متوقف شده ایم و تا آخر هم همین طور می مانیم؛ ولی باید راه بیفتیم، چاره نیست. شما جوانها بهتر می توانید این راه را پیدا کنید؛ از ما گذشته؛ ما قدرتهایمان رفته است دیگر سراغ کارش. شما جوانها بهتر می توانید تهذیب نفس کنید؛ شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها. در شما آن ریشه های فساد کمتر است، رشدش کمتر است، آن طور رشد نکرده؛ هر روز بماند، رشدش زیادتر می شود. هر روز تاخیر بیندازید، مشکل تر می شود. یک پیر بخواهد اصلاح بشود، بسیار مشکل است؛ جوان زودتر اصلاح می شود. هزاران جوان اصلاح می شوند و یک پیر نمی شود. نگذارید برای ایام پیری؛ حالا که جوان هستید سیر خودتان را بکنید، شروع کنید. الآن خودتان را تبعِ تعلیمات انبیا کنید، مبدا این است، از اینجا باید رفت. آنها راه را نشان داده اند، ما راه را نمی دانیم اما آنها راه را می دانند. می باید از توجهاتی که به هست، خودتان را کم کم خارج بکنید، البته مساله ای نیست که به این زودی بشود، لکن کم کم خارج بکنید. 🔰این همه آمال ما، زیر خاک خواهد رفت، تمام خواهد شد. این همه توجهات به خود، به ضررمان تمام می شود. آنکه باقی می ماند آن ‏است که مربوط به خداست:‏‏ ما عِندَکُم یَنفَدُ وَ ما عِندَ الله باقٍ. انسان یک ما عِندَکُم دارد، یک ما عِندَ الله دارد، مادامی که به خود متوجه هست [به ‏‏ ما] عِندَکُم [توجه دارد]؛ همه این ها هم فانی خواهد شد، نفاد پیدا خواهند کرد؛ اما اگر چنانچه برگردد به خدا؛ آنجا به اسم «باقی» باقی است، بقا پیدا می کند.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
میلاد با سعادت کریم اهل بیت، کریم آل طه، بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و محبین ایشان مبارک باد. 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰صحبت در این بود که این ‏‏  ‏‏متعلق به چیست. چند احتمال بود که عرض کردیم. 🔹در احتمال اولی که دادیم که حمد، باشد؛ و معنای حمد متکثر بشود، در نتیجه اسم هم به طور متکثر ملاحظه می شود. در این احتمال، هر حمدی که واقع می شود، ممکن نیست واقع بشود الّا برای حق تعالی. برای اینکه حمد به جلوه ها واقع می شود و جلوه هم همان ظهور اوست. ‏‏در عین حالی که حمد برای مظاهر است، اسمای متکثره برای خود حق تعالی هم هست.‏ 🔹در احتمال دوم هم که گفتیم: حمد، باشد؛ و دنبالش گفته شد که عکس احتمال اول است، یعنی هیچ حمدی از حامدی برای او واقع نمی شود. روی این مطلب، با وجود اینکه حمد برای مظاهر واقع می شود و این مظاهر ظهور اوست، اما هیچ گاه نه حمد مطلق از جانب ما واقع می شود و نه این حمد برای حق تعالی که مطلق است، واقع می شود. لکن از باب اینکه تمام این کثرات مضمحلّ در آن موجود مطلقند، حمد برای او واقع می شود. 🔰بر حسب این دو احتمال، آیه شریفه از اول تا آخر، معانی اش فرق می کند. 🔹به حسب اینکه «الحمد» مانند احتمال اول به معنای استغراق باشد، آن وقت «الله» و «رحمن» و «رحیم» که در‏‏ بِسمِ الله واقع شده است، معانی اش با «الله» و «رحمن» و «رحیم» به حسب آن احتمال دیگر فرق می کند، زیرا اسم، اسم ظاهر است و هر اسمی با اسم دیگر فرق دارد. ‏‏لذا اگر کثرت را لحاظ کنیم، «اسم»، اسمِ «الله» است؛ اما در مقام کثرات. این «الله» تجلی حق تعالی در قالب اسم اعظم است.‏ ‏‏تجلی در موجودات به اسم اعظم است. «رحمن» تجلی به رحمانیّت است در مقام ، و هکذا «رحیم». ((ربِّ العالَمِینَ)) و‏‏ ((ایَّاکَ نَعبُدُ‏‏)) هم، همین طور با احتمال دیگر فرق می کند. 🔹در احتمال ثانی که حمد، حمد مطلق باشد، یعنی حمد بدون هیچ قید باشد، «اسم»، «الله»، «رحمن»، «رحیم» تا آخر سوره فرق می کند. در اینجا که حمد مطلق است، حمد مطلق به «اسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ» واقع می شود. حمد مطلق فقط مال «الله» است.‏ لذا ‏‏حمد مطلق به اسمی که ظهور مقام ذات است واقع می شود. زیرا «الله» اسم جامع مقام ذات است نه مقام ظهور(فعل)؛ پس «اسم» هم جلوه همان مقام ذات است؛ «رحمان» هم رحمانیّت مقام ذات؛ «رحیم» هم رحیمیّت مقام ذات است؛ و همین طور «ربّ» و هکذا... . 🔰این ها به حسب قدمهای برهانی است. برهان این توضیحات، در فلسفه حکمت متعالیه و نه در فلسفه های متعارف، هست، لکن همه این ها غیر از آن است که اولیا می یافتند. اولیا با قدم سلوک از منازل گذشته، و واقع را می یافتند‏ و مشاهده می کردند. 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰اولیا نمی توانند مشاهدات خودشان را برای مردم بیان کنند، قرآن هم نازل شده، متنزل شده است، رسیده است به جایی که با این مردم دربند و در چاه ضلالت، مخاطبه کند. دست و زبان پیغمبر اکرم هم بسته است، نمی توانند آن را که واقعیت است برسانند مگر اینکه تنزل بدهند. قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است؛ از این بطون تنزل کرده است تا رسیده است به جایی که با ما می خواهد صحبت کند. خدا خودش را با شتر معرفی می کند:‏‏ ((افَلا یَنظُرُونَ الَی الابِلِ کَیفَ خُلِقَت))‏‏؛‏ ‎و این برای ما تاسف آور است که به همین موجودات نازل: به شمس، به سماء، به ارض، به خود آدم، بخواهیم به خدا معرفت پیدا کنیم. زبان انبیا عقده داشته:‏‏ رَبِّ اشرَح لِی صَدرِی، وَ یَسِّر لِی امرِی، وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی ‏‏؛‏‎ عقده ها در زبانشان، نه در قلبشان بوده است. نمی توانستند آنچه یافته اند آن طور که یافته اند بگویند، گفتنی نبوده است. از این جهت با مثال و با نظایر می خواستند چیزی به ما بفهمانند.‏ 🔰‏‏خوب وقتی که خدا با شتر معرفی بشود، معلوم است که مرتبه ما چه مرتبه ای است، مرتبه همان حیوان است؛ و معرفتی که ما از آن پیدا می کنیم چه معرفتی است، یک چیز بسیار ناقص است.‏ ‏‏آن جایی هم که گاهی مطلبی ذکر می شود راجع به انبیا:‏‏ ((فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً‏‏))، موسی بعد از اینکه تحت ربوبیّت ‏ حق تعالی واقع شد و از این منازل گذشت، آن وقت عرض کرد:‏‏ ((ارِنِی انظُر الَیکَ)) ‏‏؛ به من خودت را ارائه بده. ارائه بده، یعنی من با چشمم ببینمت؟! ‏‏اینکه از یک نبی بزرگی صادر نمی شود، آن نحو ارائه و آن نحو رویتی که مناسب با مرئی و رائی باشد که دست ما به آن نمی رسد. در عین حالی که به آنجا رسیده بود که متکلم بود، با خدا تکلم می کرد، عرض کرد: ((رَبِّ ارِنِی انظُر الَیکَ)) ‏‏؛ جواب آمد که: ((لَن تَرانِی)) ‏‏؛ یعنی- محتملًا- تا موسی هستی، رویت نمی شود، تا تو هستی نمی شود ؛ لکن مایوسش نکرد؛ ارجاعش کرد به اینکه:‏‏ ((انظُر الَی الجَبَلِ)) ‏‏. این «جبل» چیست؟ این جبلی که تجلی حق بر موسی نمی شود و بر آن می شود، این «جبل طور» است. آیا این تجلی، یک تجلی بود که اگر آن روز مردم در کوه طور بودند، آن را می دیدند؟‏ ‏‏آیا مثل رویت شمس بود؟ این ((وَ لکِنِ انظُر الَی الجَبَلِ)) ‏‏، وعده ملاقات است؛ نمی بینی ‏‏((وَ لکِنِ انظُر الَی الجَبَلِ فَانِ استَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوفَ تَرانِی)) ‏‏. محتمل است که در «استَقَرَّ عَلی مَکانِهِ» مراد، این جبل باشد؛ این جبل محتمل است که همان انانیّت، نفس موسی بوده باشد که باز بقایا داشته است، با همان تجلی جبل را «دک» کرد، به هم زد اوضاع انانیّت را، و موسی به مقام موت رسید:‏‏ ((خَرَّ مُوسی صَعِقاً‏‏)). 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰ما بخواهیم یاد بگیریم قرآن را، باید چه بکنیم؟ این مسائل به آن معنا تعلیم و تعلمی نیست.‏ ‏‏ما وقتی بخواهیم قرآن را نگاه کنیم و همین تفاسیری که متعارف است نگاه کنیم، بعضیشان به این معانی اشاره دارند؛ همین تعلیم و تعلم با کر و کورهاست. قرآن همه مسائل را دارد؛ لکن آن کسی که ادراک می کند ((انَّما یَعرِفُ القُرآنَ مَن خُوطِبَ بِهِ)) است. قرآن را آنکه مخاطبش است می فهمد؛ و معلوم است آن کسی که «مَن خُوطِبَ بِهِ» است و قرآن را می فهمد، آن مرتبه ای از قرآن است که:‏‏ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الامِینُ ‏‏، «نَزَلَ عَلی قَلبِهِ» این را غیر از خود او نمی تواند مشاهده کند. قضیه، قضیه ادراک عقلی نیست، قدم نیست، قضیه است، آن هم «». مشاهده با چشم نیست، مشاهده با نیست، مشاهده با عقل نیست، با قلب نیست. آن قلبی که قلب عالم است، قلب نبی، مشاهده با اوست ، دریافته، لکن نمی تواند بیان کند؛ مگر در لفافه امثله و الفاظ، به یک آدمی که کور است چطور شما می توانید بفهمانید که نور چیست؟ با چه زبانی، با چه حرفی؟ جز این است که می گویی نور یک چیزی است که روشن می کند؟ آدمی که ندیده است نور را، چطور آن کسی که نور را دیده می تواند به او افهام کند؟ جز اینکه عقده در لسانش هست؛ و این عقده برای این است که طرف، عقده در گوشش است؛ آن عقده ای که در لسان ‏انبیا بود، پیغمبر اکرم عقده اش از همه بیشتر بود، برای اینکه آنچه او یافته بود، آنچه از قرآن در قلب او نازل شده بود، برای چه کسی بیان بکند، مگر آنکه رسیده باشد به مقام ‌تامه. شاید یکی از معانی ((ما اوذِیَ نَبِیٌّ مِثلَ ما اوذیتُ)) -اگر وارد شده باشد از رسول الله- این باشد که یک آدمی که آنچه را باید برساند نتواند برساند؛ آنکه کسی را نیابد که به او آنچه یافته بگوید، تاثر دارد. خصوصاً آنچه که او یافته بود، فوق همه آنها بود که سایرین یافته بودند؛ و کسی که یافته است اموری را و میل دارد همه بیابند، و نتواند برساند، تاثرش چقدر است؟ جز مجهولات چیزی نیست.‏ 🔰العِلمُ هُوَ الحِجَابُ الاکبَرُ ؛ یک حجاب بزرگ همین علم است؛ سرگرم می کند انسان را به همین مفاهیم کلیه عقلیه، و از راه بازش می دارد.‏ ‏‏حجاب است برای اولیا؛ و هر چه علم زیادتر بشود، حجاب غلیظتر می شود. عُلقه انسان به همان علمی که دارد است که گاهی هم عالم خیال می کند همه اش همین است. انسان از باب اینکه خودخواه هست، مگر اینکه از این جلد بیرون برود، هر علمی را که یافته است، ادراک کرده و خوانده، همه کمالات را منحصر به آن می داند. فقیه خیال می کند غیر فقه چیز دیگر نیست در عالم؛ عارف هم خیال می کند غیر عرفان چیزی نیست؛ فیلسوف هم خیال می کند غیر فلسفه چیزی نیست؛ مهندس هم خیال می کند غیر هندسه چیزی نیست. حالا یا علم را فقط عبارت از آن ‏می دانند که با مشاهده و با تجربه و این ها باشد، این را علم می دانند، ما بقی را دیگر علم نمی دانند. این حجاب بزرگی است برای همه.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰حجابهای زیادی هست که غلیظتر از همه، همین *حجاب علم* است؛ یعنی آنچه باید با آن راه را پیدا کند، همان مانع بشود؛ علمی که باید انسان را هدایت کند، مانع از هدایت بشود؛ و علمهای رسمی همه همین طورند که انسان را از آنچه باید باشد، محجوب می کنند؛ خودخواهی می آورند.‏ ‏‏وقتی علم در یک *قلب غیر مهذب* وارد بشود، انسان را به عقب می برد. هر چه انباشته تر باشد، مصائبش زیادتر است. وقتی یک زمین شوره زار یا سنگلاخ باشد، هر چه تخم در آن بکارند نتیجه نمی دهد. یک زمین شوره زار، قلب محجوب، غیر مهذب، قلبی که از اسم خدا هم می ترسد، بی حاصل است. بعضیها از مسائل فلسفی- با اینکه فلسفه یک علم رسمی است- چنان رم می کنند که خیال می کنند یک ماری است. فیلسوف هم از عرفان آن طور رم می کند. عارف هم همین طور است، تا بالاتر ...‏ 🔰‏‏همه علوم رسمی «سر به سر قیل است و قال».‏‎ و من نمی دانم ما کی می توانیم لا اقل آن طور خودمان را مهذب کنیم که این علوم رسمی خیلی مانعمان نشود؛ از خدا مانعمان نشود، از ذکر الله مانعمان نشود. این هم خودش یک مساله ای است. اشتغال به علم، اسباب این نشود که از خدا غافل بشویم؛ اشتغال به علم، اسباب این نشود که یک غرور پیدا بشود که ما را از مبدا کمال دور کند. این غروری که در ملاها هست، چه آنهایی که علوم مادی و طبیعی دارند و چه آنهایی که علوم شرعی دارند یا علوم عقلی دارند. این، اگر قلب مهذب نباشد، یک غروری می آورد؛ همان غروری که انسان را از خدا به کلی بازمی دارد.‏ ‏‏وقتی مشغول مطالعه است، غرق در مطالعه است، وقتی مشغول نماز است، پیشِ نماز نیست. یکی از دوستان ما بود- خدا رحمتش کند- می گفت که: یادم نیست بگذار بایستم نماز، یادم بیاید. کانّه انسان وقتی وارد می شود به نماز، توی نماز نیست، اصلًا به خدا توجه ندارد، قلبش آنجا نیست، قلبش جای دیگر است؛ شاید فکر این باشد که مساله علمی را حل کند. این علمی که مقدمه برای رسیدن به مقصود است، انسان را از مقصود بازدارد. علم شرعی است، علم تفسیر است، علم توحید است، لکن در قلب غیر مهیا، غیر مهذب، علم توحید هم یک غل و بندی است که نمی گذارد، مانع می شود، علوم شرعی هم همین طورند، این ها همه وسیله اند. 🔰علوم شرعی، مسائل شرعیه یک وسایلی هستند، آنها وسایل عمل هستند، عمل هم وسیله است. همه برای یک مقصدند، همه برای اینند که بیدار بشود این نفس، از این حجابهایی که همه برای ما ظلمانی است، از این ظلمتها بیرون برود، بعد برسد به *حجابهای نورانی* . مثل اینکه چنین تعبیری هست که:‏‏ ‏‏((انَّ لله سَبعینَ الفَ حِجابٍ مِن نُورٍ))، یعنی همانا برای خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است؛ همین طور نه فقط «مِن ظُلُماتٍ»، بلکه آنها هم که نور هستند، باز حجاب هستند. ما هنوز از حجابهای ظلمانی بیرون نرفته ایم، ما توی حجابها می لولیم و تا آخر هم معلوم نیست چه خواهد شد؟! 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨اگر سرّ لیلة القدر و سرّ نزول ملائکه در شب های قدر را بدانیم، همه مشکلات ما آسان می شود . ماه مبارک رمضان که ماه، مبارک است / برای این است که / ممکن است برای این باشد که ماهی است که ، یعنی رسول خدا واصل شده و بعد از وصول، ملایکه را و را نازل کرده است. به قدرت او ملایکه نازل می شوند، به قدرت است که قرآن نازل می شود و ملایک نازل می شوند. ، به حقیقت می رسد در ماه مبارک و و پس از رسیدن، متنزل می کند به وسیله ملایکه - که همه تابع او هستند - قرآن شریف را، تا به حدی که برای مردم بگوید. 🌀قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست. قرآن سرّی است بین و که رسول خداست، به تبع او نازل می شود تا می رسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب در می آید که ما هم از آن استفاده ناقص می کنیم. و اگر سرّ (لیلة القدر) و سرّ (نزول ملایکه) در شب های قدر - که الان هم برای سلام الله علیه این معنا امتداد دارد - سرّ اینها را ما بدانیم، همه ء مشکلات ما آسان می شود. 🌀تمام مشکلاتی که ما داریم برای این است که ما محجوبیم از این که واقعیت را آن طور که هست و نظام هستی را به آن طوری که تنظیم شده است، مشاهده کنیم. ما گمان می کنیم که حیات در این جا چیزی است و نبودن در این جا نقصی است. در صورتی که حیات در این جا نازله آن حقیقتی است که از عالم غیب آمده است و موت - اگر چنانچه موت انسانی باشد - رجوع به همان مرتبه ای است که در اول بوده است، و البته مراتب مختلف و شؤون مختلف است. و ما امیدواریم که از فیض ماه مبارک و فیض عید ماه مبارک - که است - ما هم حظی ببریم که بتوانیم در این مشکلاتی که بر ما وارد می شود، سرفراز بیرون بیاییم، تمام چیزهایی که انبیا آوردند، /اینها/ مقصود آنها به ذات نبوده است، مقصود آنها به ذات نبوده است، تشکیل حکومت مقصود به ذات نیست برای انبیا. دعوت ها هرچه می شود مقدمه است برای این که انسان را بیدار کنند، انسان را بفهمانند به (او) ، ارائه بدهند به (او) که چه بوده است و چه هست و چه خواهد بود و عالم چه جور است وضعش با ذات مقدس حق تعالی. و ما دستمان از این مسائل کوتاه است و امیدواریم که به برکت اولیا خدا، ما هم یک آشنایی ضعیفی پیدا بکنیم و بعض از حجب، از پیش چشم ما برداشته بشود. 🔹صحیفه نور_جلد نوزدهم ص ۱۷۲ ۶۴/۰۳/۳۰📆 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰هر علمی که انسان را بازدارد از مقصد، از آنچه که برای آن انبیا آمدند، حجاب است. انبیا آمدند مردم را از این دنیا، از این ظلمتها بیرون بکشند؛ و به مبدا نور برسانند، مبدا نور، انوار نه، ‌مطلق؛ می خواهند انسان را فانی کنند در نور مطلق، این قطره را در آن دریا فانی کنند- البته مثال منطبق نیست- تمام انبیا برای همین آمده اند و تمام علوم وسیله است و عینیت مال آن است، «ما عدمهاییم»،‏‎ اصلمان از آنجاست، عینیت مال آنجاست. همه انبیا هم آمده اند که ما را از این ظلمتها بیرون بکشند و به نور برسانند، نه به انوار، از حجابهای ظلمانی، و از حجابهای نورانی بیرون بکشند و به نور مطلق متصل کنند.‏ 🔰گاهی علم توحید هم حجاب است . علم توحید است، برهان اقامه می کند بر وجود حق تعالی؛ لکن محجوب است از او. همین برهان دورش می کند، از آنچه که باید باشد دورش می کند. انبیا قدمشان این طور نبوده؛ اولیا و انبیا قدمشان، قدم برهانی نبوده؛ آنها برهان می دانستند؛ اما قضیه، قضیه اثبات واجب به برهان نبوده. مَتی غِبتَ: کی غایب بودی. حضرت سیدالشهدا می فرمایند:‏‏ ‏‏عَمِیَت عَینٌ لا تَراکَ عَلَیها رَقیباً‏‎؛ آن چشمی که نمی بیند تو حاضری و مراقبی، کور باشد، و کور هم هست.‏ 🔰اول مرتبه قیام است :‏‏ قُل انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ ان تَقُومُوا لله. اصحاب سیر هم این را منزل اول دانسته اند؛ شاید هم مقدمه باشد و منزل نباشد.‏ ‏‏در منازل السائرین این را منزل اول دانسته؛ لکن ممکن است که این اصلًا مقدمه باشد، منزل بعد باشد. اول این است که یک وصیت، یک موعظه به وسیله یک موجودی که خودش یافته است صادر می شود و می فرماید به آنها بگو که:‏‏ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ‏‏؛ فقط یک موعظه، فقط اینکه قیام کنید برای خدا. همه چیز از اینجا شروع می شود، همه مسائل از اینجا شروع می شود که باشد، انسان نهضت کند برای خدا، بایستد برای خدا، از این خواب بیدار بشود. کانّه امر می کند به این خوابها، به اینهایی که افتاده اند آنجا و خوابند و بی هوش، بگو که من به شماها یک موعظه دارم و آن این است که بلند شوید از جا برای خدا، قیام کنید برای خدا، راه بیفتید ؛ و ما همین یک موعظه را هم تا حالا گوش نکرده ایم، برای او راه نیفتاده ایم. راه افتادنمان برای خودمان است ؛ آنها هم که خیلی خوب هستند باز برای خودشان. بله اولیایی هستند که یک جور دیگرند؛ آن موعظه برای ما خوابهاست، آنها رسیده اند، بالا هستند. ما را خواهند برد، این معنا را هیچ کس نمی تواند انکار کند، ما الآن اینجا هستیم و موکّلهایی که بر همه قوای ما تسلط دارند، دارند ما را می برند. آن قوا دارند ما را به آن طرف می کشند؛ از اول که در طبیعت هستیم دارند می کشند ما را به طرف جای دیگر، ما خواهیم رفت، لکن خواهیم رفت با ظلمتها، با حجابها.‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
✨✨✨✨✨ ✨ ✨ ⃣1⃣ 🔰حب دنیا، مبدا همه چیز است :((حُبُّ الدُّنیا رَاسُ کُلِّ خَطیئَةٍ)).‏‎ مبدا‏ همه خطایا همین است. حب دنیا، گاهی وقتها انسان را به آنجا می رساند که اگر موحد هم هست، لکن اگر اعتقادش باشد که خدا از او دنیا را گرفته، در قلبش کدورتی حاصل می شود، یک بغضی حاصل می شود.‏ ‏‏گفته شده است آن آخری که انسان می خواهد ارتحال کند از این عالم، می آیند شیاطینی که می خواهند نگذارند این آدم، موحد از این عالم بیرون برود، می آورند جلوی رویش چیزهایی را که دوست دارد. طلبه مثلًا کتاب دوست دارد، کتابش را می آورند می گویند که ما آتش می زنیم، برگرد از این عقیده ای که داری و الّا این ها را آتش می زنیم. آنکه علاقه به فرزند دارد، آنکه علاقه به چیز دیگر دارد همین طور است.‏ ‏‏خیال نکنید که اهل دنیا عبارت از آنهایند که مثلًا کاخ ‏‎دارند؛ ممکن است یک نفر خیلی هم کاخ داشته باشد، اهل دنیا نباشد، یک طلبه ای یک کتاب داشته باشد، اهل دنیا باشد، علاقه داشته باشد. میزان است؛ میزان دنیا، آن علایقی است که انسان به این اشیاء دارد؛ و این علایق ممکن است آن دم آخر که انسان ببیند دارد از علایقش جدا می شود، دشمنی بیاورد با خدا؛ دشمن خدا بشود و از این عالم برود.‏ 🔰علایق را باید کم بکنیم؛ علاقه ها باید کم بشود ، طبیعتاً ما از اینجا می رویم؛ و علی ایّ حال چه علاقه قلبی به چیزی داشته باشیم یا نداشته باشیم، فرقی به حال ما نمی کند. شما فرض کنید که علاقه داشته باشید به این کتابتان یا نداشته باشید، کتاب مال شماست؛ از آن هم استفاده می کنید. علاقه ‏داشته باشید به این خانه یا نداشته باشید، این خانه مال شماست، استفاده هم می کنید. علاقه را کم کنید، علاقه را تا می توانید از بین ببرید. آنکه انسان را گرفتار می کند، این علاقه ای است که انسان دارد، آن هم از است، مبدا همان حبّ نفس است. ، ، ، یک دردی است که انسان را به هلاکت می رساند.‏ ‏‏حبّ مسند، حبّ مسجد، همه این ها دنیاست، علایق دنیاست؛ حجابهایی است که «بَعضُها فَوقَ بَعضٍ». دائم ننشینیم و بگوییم آنهایی که دارای کذا و کذا هستند چنین و چنانند. ببینید خودتان در آن حدی که هستید چطورید؛ علاقه شما به آن چیزی که دارید چقدر قوّت دارد، و روی این علاقه هست شما به او ایراد می گیرید.‏ 🔰اگر این حبّ نفس و خودخواهی نباشد، انسان از دیگران عیب نمی گیرد . این عیب گیریهایی که بعضی از ما نسبت به دیگران می کنیم، همه اش برای این است که ما خودمان را- برای آن حبّ نفسی که داریم- خیلی مهذب و صحیح و آدم کامل می دانیم و دیگران را معیوب می دانیم و به عیبشان ایراد می گیریم. ما که داریم در جامعه نمایش می دهیم که ما برای خدا درس می خوانیم، درس شریعت می خوانیم، چون درس شریعت می خوانیم، پس از جند الله هستیم و اسم خودمان را جند الله گذاشته ایم، *ما آن طوری که ظواهرمان هست، هستیم؟* همین مقدارِ خیلی نازل، که این ظواهر با باطن همگام باشند، نه منافی باشند، ظاهر یک جور و باطن یک جور. مگر نفاق غیر از این است؟‏ 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini
🔸احیاء شبِ قدر به چه معناست؟ 🆔@b_elmedini
🌀 ، زنده نگه داشتن خود ماست نه زنده نگه داشتن قطعه ای از زمان 🔰شهید آیت الله مطهری 🔅احياء يعني زنده کردن، نقطه مقابل «اماته» که به معني ميراندن است. اين کلمه چنين مي‌‌‌‌‌رساند که شب- که قسمتي از وقت انسان است- دو حالت دارد: ممکن است شبِ کسي زنده باشد و ممکن است شبِ او مرده باشد. شبِ زنده آن شبي است که انسان تمام يا لااقل پاسي از آن شب را با ياد خدا و با مناجات و راز و نياز با ذات پروردگار به سر ببرد، و شب مُرده آن شبي است که انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشي ذات مقدس پروردگار بسر ببرد. 🔅ممکن است کسي خيال کند که اين تعبير يک تعبير مجازي است، يک نوع تعارف است: شب که زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقداري از زمان که اين نيمکره زمين که ما در روي آن زندگي مي‌‌‌‌‌کنيم مواجه با خورشيد نيست و نور خورشيد نمي‌‌‌‌‌تابد، به آن مي‌‌‌‌‌گويند «شب». شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگي دارد و نه مردگي. 🔅اين سخن راست است ولي آن کسي که مي‌‌‌‌‌گويد احياء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش اين نيست که اين قطعه زمان را شما زنده نگه داريد؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در اين قطعه از زمان. 🔅به عبارت دقيق‌‌‌‌‌تر، برخلاف آنچه که ابتدائاً تصور مي‌‌‌‌‌شود، ما خيال مي‌‌‌‌‌کنيم زمان يک چيز است که همه ما در داخل آن قرار گرفته‌‌‌‌‌ايم؛ درصورتي که اين‌‌‌‌‌جور نيست. آن زماني که فکر مي‌‌‌‌‌کنيم همه در داخل آن قرار گرفته‌‌‌‌‌ايم آن زمانِ ما نيست. 🔅زماني که ما روي آن حساب مي‌‌‌‌‌کنيم، ساعات و دقايق و هفته‌‌‌‌‌ها و ماهها و سالها را حساب مي‌‌‌‌‌کنيم، آن، زمان ما نيست، زمان اين زمين است. زمان ما يک حقيقتي است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفک و جدا نيست؛ چيزي که هست ما اين زمان را که مقدار و اندازه دارد با زمان زمين حساب مي‌‌‌‌‌کنيم، با آن تطبيق مي‌‌‌‌‌کنيم، بعد خيال مي‌‌‌‌‌کنيم زمان يک چيز است و همه ما در آن قرار گرفته‌‌‌‌‌ايم. نه، زمان من يک چيز است، زمان شما يک چيز ديگر است يعني مخصوص خودتان است؛ همين‌‌‌‌‌طور که قد شما که مثلًا صد و شصت سانتيمتر است، اين کمّيت و مقدار مال شماست و قد من که صد و هشتاد سانتيمتر است، کمّيت و مقداري است مخصوصِ من. شما يک قد و يک اندازه داريد، من هم يک قد و يک اندازه مخصوص به خود. (حالا اينها برابر با يکديگر باشند یا نباشند مطلب جداگانه‌‌‌‌‌اي است.) 🔅شما چون وجودتان يک وجود متحرک و سيال و متغير است، يک زمان در درون خودتان داريد، من هم يک زمان در درون خودم دارم، آن گل هم يک زمان در درون خودش دارد، آن درخت هم يک زمان در درون خودش دارد، اين سنگ هم يک زمان در درون خودش دارد؛ و زماني که در درون هر چيزي هست عين وجود آن چيز است. 🔅حال که اين مطلب را دانستيم معني احياء شب قدر را مي‌‌‌‌‌دانيم. زمان را زنده نگه داريم يعني زمان خودمان را زنده نگه داريم، هر کداممان آن زماني را که در درون ماست زنده نگه داريم. آن زماني که در درون ماست چيست؟ آن همان خود ما هستيم، از حقيقتِ ما جدا نيست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داريم يعني خودمان يک شب واقعاً زنده باشيم، واقعاً زنده زندگي کنيم نه اينکه مرده زندگي کنيم. 🔅در اخبار و احاديث وارد شده است که در روز قيامت، گذشته انسان و زمان گذشته انسان را به انسان ارائه مي‌‌‌‌‌دهند و انسانها مختلف مي‌‌‌‌‌بينند؛ وقتي نگاه مي‌‌‌‌‌کنند يک موجودي را مي‌‌‌‌‌بينند که قطعاتي از آن سياه و تيره است و قطعاتي از آن سفيد و درخشان، به اختلاف. يک نفر مي‌‌‌‌‌بيند بيشترِ اين قطعات تيره است، ديگري مي‌‌‌‌‌بيند بيشتر اين قطعات سفيد و برّاق است. يکي ممکن است در تمام اينها چند نقطه سياه ببيند، همه را سفيد ببيند، و ديگري برعکس چند نقطه سفيد ببيند و همه را سياه ببيند. تعجب مي‌‌‌‌‌کند: اين چيست که به او ارائه داده‌‌‌‌‌اند؟! مي‌‌‌‌‌گويند اين زمانِ توست، اين عمر توست. آن ساعاتي که اين زمان را، اين عمر را روشن و نوراني نگه داشته‌‌‌‌‌اي، آن ساعاتي که پروازي داشته‌‌‌‌‌اي، شوري داشته‌‌‌‌‌اي، عشقي داشته‌‌‌‌‌اي، دلت به ياد خدايت زنده بوده است، آن ساعات همان ساعات درخشان نوراني است. آن ساعاتي که در آن ساعات خدمتي کرده‌‌‌‌‌اي، کار مفيدي انجام داده‌‌‌‌‌اي، ساعات نوراني توست. و اما آن ساعاتي که در آن ساعات غافل بوده‌‌‌‌‌اي، غرق در شهوات بوده‌‌‌‌‌اي، برخلاف رضاي خدا قدم برداشته‌‌‌‌‌اي، آنها دوران تيرگي و تاريکي عمر توست. اين زمانِ توست، اين عمر توست. 📚آزادی معنوی 🔻ما را در رسانه ها دنبال کنید: ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام | آپارات 🆔@b_elmedini