eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
سزای دلخوشی ام را به یک نگاه بده فقط جواب سلامی تو گاه گاه بده همیشه نیست حواسم به تو بسی خجلم برای لحظه ی غفلت مرا پناه بده اگر که توبه شکستم مرا مکن تنبیه دوباره فرصت جبران اشتباه بده به استغاثه صدایت کنم مرا دریاب جواب ناله ی افتاده ای به چاه بده مرا ببخش، اگر چه دل تو آزردم تو از کرم، مدد عبد روسیاه بده مرا به زمره ی سابقون نگاه کنند بیا و خودت قلم عفو بر گناه بده من از شلمچه و مجنون و فکه گم گشتم نشانه ای تو بر این یار نیمه راه بده شنیده ام سفر زینبیه دست شماست قسم به زینب کبری مرا تو راه بده مدافعان حرم را به کربلا برسان مرا به همرهشان اذن قتلگاه بده بیا که مکه و مدینه، نجف تو را خواهند جواب مادر خود را به سوز و آه بده بگو انا ابن حسین الشهید انا المهدی به کعبه تکیه بزن اذن بر سپاه بده هنوز منتظر صبح یا لثاراتیم به شام تیره درآ، طرح صبحگاه بده به تخت و تاج ولایت بیا و جلوه نما نشان به یوسف کنعان ز روی ماه بده شنیده ام ز حرم قصد قدس هم داری بیا و نعره ی حیّ علی الصلاة بده @babollharam
دَمِ اذان پدرم نانِ تازه ای آورد که بویِ تازگی اش بر مشام می آمد به یادِ روضه یِ طفلی سه ساله اُفتادم زِ خانه ها همه بویِ طعام می آمد برای عمه که بَد شُد گرسنه خوابیدم اگر چه با شِکمِ سیر می زدند مرا به جان تو اثرِ تازیانه یادم رفت چقدر با سرِ زنجیر می زدند مرا عجیب شهرِ شلوغیست هر طرف بِرَوَم برایِ دخترت از سنگ مَرحَمَت دارند کمی مواظبِ من باش از سرِ نیزه همیشه چشم چرانها مزاحمت دارند کسی نگفت ندارم پدر امان بدهید و فرصتی نه به من که ، به خیزران بدهید کسی نگفت که نانِ شما نمی خواهد پدر نخواست سرش را به او نشان بدهید طنابِ گردنِ من بسته بود به دستِ رُباب میان راه زمین می خوریم و می خندند یهودی است و مسلمان کنارِ هم اینجا کُتَک از آن و از این می خوریم و می خندند (حسن لطفی @babollharam @babolharam_net
بسم‌ الله الرحمن الرحیم حجت‌الاسلام زیباترین بهانه ی دلها رقیه است آب فرات زندگی ما رقیه است اینجا کلیم و حضرت عیسی یکی شده موسی رقیه است و مسیحا رقیه است حس می کنم به هر چه که خواهم رسیده ام آری بهشت کوچک دنیا رقیه است بیهوده دل به درهم دنیا نمی دهم بی شک برات کرب و بلا با رقیه است از بس شبیه فاطمه بودی به شهر شام تاریخ مانده نام تو آیا رقیه است ؟! استاد درس گریه بر ارباب بی کفن اول شهید روضه ی بابا رقیه است بگذار روضه بسته بماند کنار سر یاس کبود حضرت زهرا رقیه است @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شمیم عفو خدا بر مشام می آید برای زخم گناه التیام می آید اگر چه بندگی ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق فیض عام می آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش طنین سلام می آید اگرچه طعمه شیطان برای مومن هست اگرچه نفس به همراه دام می آید... بناست پاک شود نامه ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه ها همه بوی طعام می آید... @babollharam
❣﷽❣ 🎆 🎆 س 🎆 س میشمارم همه طفلان حرم را دائم وای که دخترکت باز کجا افتاده؟ زجر رفته ست سراغش که بیارد او را آمد اما به رویش پنجه به جا افتاده هِق هِقَش پاسخ من شد که از او پرسیدم دو سه دندانِ تو ای عمه چرا افتاده؟
چهارمین روزِ عطا، ورد لبم "یا زینب" منصبم نوکری و تاب و تبم "یا زینب" چه شود قسمت من، اذن شهادت باشد...! همه ی دلخوشیِ، روز و شبم "یا زینب" @babollharam
مولا ! سلام ، جز غم دوری ملال نیست دارم هزار سینه سخن ... کو ؟ مجال نیست آلوده است آب و هوای جهان عزیز ! آبی درون چشمه ی دنیا زلال نیست مولا ! دروغ نه ، به خدا یک حقیقت است « انسان » در این زمانه به جز یک محال نیست دنیا شده ست انجمن ُگنده لات ها جایی در این میانه برای « کمال » نیست طاعون ظلم ، روح زمین را جویده است در چشم این زمانه « عدالت » سوال نیست « دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و من ... *» ، بی خیال نیست ! سیرم از این جهان دغل ، سیرِ سیرِ سیر اما برای شِکوه دگر ، حس و حال نیست در سر هوای وصل تو دارم ، همین و بس چون شیعه ی نگاه تو هستم ، محال نیست روحم قیام کرده به شوق ظهور تو ای نازنین ! زمان ظهور و وصال نیست ؟! رضا اسماعیلی @babollharam
اگر تو لطف کنی فتح باب خواهد شد سروده های دلم صد کتاب خواهد شد اگر تو خنده کنی گل دهد طبیعت خاک فضای کل جهان پر گلاب خواهد شد به هر کجا تو نباشی چو شام تاریک است تو هر کجا که روی آفتاب خواهد شد اگر ز پرده در آید امام عالمیان وقوع حتمی یک انقلاب خواهد شد هزار مرتبه گفتیم و باز می گوییم دعا به ذکر علی مستجاب خواهد شد اگر علیه علی مسجدی بنا گردد به دست مهدی زهرا خراب خواهد شد اگر که با نمکان امتحان حُسن دهند فقط امام زمان انتخاب خواهد شد اگر چه خدمت ذره است بی مقدار به پیش فاطمه اما حساب خواهد شد @babollharam
  چرا به خیمۀ سبزت مرا نمی خوانی  برای دیدن خود لایقم نمی دانی  تمام آرزویم بوده با تو باشم من  چرا درون دلم تا ابد نمی مانی  برای درک حضورت بگو چکار کنم  چگونه پیش تو آیم شبی به مهمانی  مرا گناه و معاصی ز چشم تو انداخت  بیا بیا که به این دردها تو درمانی  تمام عمرِ من اندر فراق یار گذشت  خدا کند که دهی بر دلم تو سامانی  جهان بدون حضورت چقدر پژمرده است  به قلب عالم امکان تو جان جانانی  تو را به جان همه عاشقان مجنونت  رها نما تو مرا از غم و پریشانی @babollharam
این چارمین شب است که محتاجِ رحمتم امشب برای توبه به دنبال فرصتم شبها گذشت و رویِ سیاهم نشد سفید تا کِی بناست تیره شود بختِ صورتم نَفسَم مرا زمین زد و بالم کبود شد افتادنم به خاک شد ای وای قسمتم روزیِ هر شبِ سحرم نیست جز ضرر این ورشکستگی نشد هربار عبرتم ظلمت تمامِ زندگیَم را گرفته است آه ای خدا فراری از این شهرِ ظلمتم پیشانی ام شکسته ز بس خورده ام به سنگ این سر شکستگی نشد آخر سعادتم راهی نشان بده که پناهم همان شود بی تکیه گاه هستم و در فکرِ عزتم آیا دوباره می شود آسوده، خاطرم؟ آیا دوباره می دهی از لطف مهلتم؟ چندی است با نماز و دعا قهر کرده ام بسکه به فکرِ جلوه نمایی و شهرتم کاری برای روزِ قیامت نکرده ام از بسکه بی تفاوت و بی درد و غیرتم کم کم برای رفتنم آماده می شوم پر می زنم فقط به هوای شهادتم @babollharam
  ۱ ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است تا سحر  پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است نعره زد : ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا سایه ی روی سر مادر به هر جا قاسم است با اشاره هر کجا میگفت : یا زینب ببین آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید گفت با گریه حسین ، این تن خدایا قاسم است نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است شاعر : قاسم نعمتی
4_5767364368052257560.m4a
1.2M
🍃🌹تقدیم به حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام بند اول🌷 نوه ی حیدر، نوه ی کوثر، اومد به دنیا از مقدم او، شد نجمه مادر، مجتبی بابا از جانب حق، دلبر رسیده، شاه کرم را یک یاس دیگر، روئیده امشب، به باغ زهرا جانم یا قاسم... بند دوم🌷 پیچیده تویِ، خونه ز جنَّت، عطر و شمیمی رسیده از راه، بر آل طاها، ابن الکریمی باشد سعادت، در ماه رحمت، ولادت او گشته زبان زد، تمام جود و، کرامت او جانم یا قاسم... بند سوم🌷 نور دو عینی، اما حسن را، گل بهاری ارث تو شد از، بابا غریبی، حرم نداری ای گل نجمه، چه دلبری و، چه دلربایی حضرت قاسم، تو یار شاهِ، کرب و بلائی جانم یا قاسم...
باز آمده دوباره، یک بنده ی گنهکار باز آمده فقیرت، با حال و روز بیمار با پای خود رسیده، بر دادگاه عدلت کمتر شود عذابش، مجرم کند چو اقرار من لا به لای خوبان، خود را رساندم اینجا تا رنگ و بو بگیرم، از آبروی ابرار دل بر گناه بستم، ظرف نمک شکستم مولا ببخش من را، من مذنبم تو "غفار" با خلف وعده هایم، با اینهمه خطایم هر بار عفو کردی، تکرار پشت تکرار یا "سامع الشکایا"! خسته شدم خدایا! که صاحب الزمان را، هر لحظه دادم آزار دیدم از او عنایت، دیدم از او کرامت دیده است مهدی امّا، از من جفای بسیار گر چه فقیر و پستم، امّا پُر است دستم من مرتضائیَستم، بهتر از این چه ابزار؟! مارا بهشت دادی، جنت نخواهد این دل تا لحظه ای که دارد، مثل حسین، دلدار اشک عزای او را، کردی عطا به عشّاق آن کیمیا که با آن ،خاموش می شود نار بی مزّه است روزه، بی اشک شور روضه بی کربلا حرام است، خرمای وقت افطار سیراب بود دنیا، امّا حسین زهرا لب تشنه کربلا را، می دید تیره و تار افسوس خورد دریا، در پیش روی سقّا زیرا نشد بیارد، یک جرعه آب علمدار شد پاره قلب زینب، تا که شنید قرآن از آن سر بریده، از آن لب ترکدار @babollharam
توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم من به ستاری تو سخت جسارت کردم هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم به همین تشنگی ساده قناعت کردم روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم هر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم روزه ام را فقط افطار به تربت کردم خواستم از عطش روزه بگویم اما از لب تشنه اش احساس خجالت کردم روزه ام روضه شد و روضه مرا میکشدم یاد ان تشنه لب کرببلا میکشدم @babollharam
الهی گواهی که شرمنده ام به پیش تو یا رب سرافکنده ام ولی هر چه هستم تو را بنده ام گدایم گدای تو، بخشنده ام برون آید از سینه ام ای خدا گدایم الهی گدایم گدا به حق حبیبت که باشد رسول به جان عزیزش که باشد بتول الهی دعای مرا کن قبول که درمانده هستم من دل ملول الهی الهی الهی اله تو هستی به حال دل من گواه به فرق علی آن شه لافتی به سوز دل حضرت مجتبی به رخسار نیلی خیر النسا ببخشا خطایم ز راه عطا به سوی تو دارم دو دست نیاز تو دستم بگیر امشب ای بی نیاز به آن آیت حق از این زین نگون به کشتی بشکسته در اوج خون که زخم تن او شد از حد فزون سرشک غم از دیده آید برون به یاد قیامت ز ترس عذاب به چشمم حرام است مِن بعد خواب به حق شهیدان پناهم بده به جان عزیزان تو راهم بده امانی به قلب سیاهم بده به آه اسیران تو آهم بده الهی که هستی نگهدار من گواهی الهی به اسرار من من از سوز دل ناله ها می کنم چو مرغ سحرگه نوا می کنم تو را در دل شب صدا می کنم تو خواهی اگر، جان فدا می کنم ز سوز دل این حلقه بر در زنم چو پروانه گرد رخت پر زنم الهی و یا ربی یا سیدی ندیدی از این بنده ات جز بدی خدایا به سوی تو دارم یدی مکن نا امیدم تو که سرمدی ببخشا گناهم ز بخشندگی که شرمنده باشم از این بندگی هر آن کس که خواهد به آواز دل چو آرام دل نیمه شب راز دل بسوزد بگوید به دم ساز دل که دم ساز دل می کشد ناز دل خوش آن کس که معبودش اندر دل است به هر جا رود زینت محفل است @babollharam
ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر از من تمام عمر گنه دیدی و گنه شرمنده ام از همین تکرار یا مجیر از بس که تو ندیده گرفتی گناه من بر معصیت نموده ام اصرار یا مجیر دیگر بیا مرا ز حریمت جدا مکن ای بهترین پناه منِ زار یا مجیر بالاترین عذاب برایم جدایی است کی می رسد زمانۀ دیدار یا مجیر قربان دست های تو یا ایها الطبیب دستی بکش بر این دل بیمار یا مجیر گر دیر حاجتم بدهی قهر می کنم ناز مرا کشیده ای هر بار یا مجیر می ترسم از قیامت و از دوری حسین برگ امان به من بده از نار یا مجیر دستِ خودم که نیست، لبم تشنه می شود هستم به یاد تشنگی یار یا مجیر تا کربلای حضرت ارباب پر کشم با یک سلام لحظۀ افطار یا مجیر خواهم که بی حجاب تماشا کنم تو را در تحت قبۀ حرم یار یا مجیر آیا شود فدای علی اکبرم کنی پایین پای حضرت دلدار یا مجیر امشب جواب سوز و نوای مرا بده دیگر برات کرب و بلای مرا بده @babollharam
بنده چون شد وارد وادی ایمان بهتر است نقش بندد چونکه ایمان بر دل و جان بهتر است بنده باید انس گیرد با مناجات سحر نیمه شب اشک و نماز و ذکر و قرآن بهتر است نور راه ماست نور جلوه صاحب زمان در شب تاریک نور ماه تابان بهتر است «در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است» توبه کردن خوب، اما از جوانان بهتر است اولین منزل برای توبه حزن قلبی است بنده باشد از گناه خود پشیمان بهتر است هیئتی بودن فقط با گریه بر ارباب نیست سینه زن وقتی که باشد اهل عرفان بهتر است سینه زن را آخرش ارباب آدم می کند اشک روضه رحمتش از آب باران بهتر است جرعه ای آب فرات از ما عمویی را گرفت تشنگی از بی عمو بودن به قرآن بهتر است @babollharam
غزلی به بهانه میلاد زیبای آل هاشم مولانا حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام عزیز کرده‌ی شاهنشه مدینه سلام بزرگ زاده ای و من غلام ابن غلام میان سلسله اولاد حضرت زهرا تویی که قاسمی و با ابالحسن همنام مورخان ننوشتند روز میلادت شب ششم به تو منصوب گشته در ایام کسی که از تو طلب کرده رزق کرببلا قسم به حضرت نجمه نمیشود ناکام شفا گرفت به نام تو دردهای دلم شدی همیشه برایم "مسکن الآلام" تو نان سفره‌ی دو سفره دار را خوردی شبیه بارش باران عنایت تو مدام تو که مفسر اَهلیٰ مِنَ العسل هستی کمی به ما بچشان یاکریم ازاین جام بدون شک به تو آن لحظه وحی نازل شد ز جبرئیل مقرب گرفته ای الهام حسین تا بغلت کرد گفت آه حسن ز سینه‌ی تو کند بوی دلبر استشمام تمام اهل حرم در پی تو گریانند چه محشری تو به پا کرده ای میان خیام به وقت رفتن اگر قامت تو کوته بود به روی خاک شدی قد کشیده مثل امام همه به حال پریشان نجمه خندیدند نگاه او به سرت بود کربلا تا شام @babollharam
یا قاسم بن الحسن علیه السلام دست بر سینه  همه مهمان قاسم می شویم دیده گریان، سائلِ احسان قاسم می شویم   سفره دارِ امشبِ ما شد کریم ابن کریم ریزه خوارِ لطفِ بی پایانِ قاسم می شویم   هر زمانی که دلِ ما می شود تنگِ حسن بانگاهی زائرِ چشمان قاسم می شویم   سینه چاکانِ حسن خرجِ علیِ اکبرند پس حسینی ها همه قربانِ قاسم می شویم   روزِ فتحِ مکه با سربندِ سبزِ یاحسن ما همه رزمندة گردانِ قاسم می شویم   چند تا ایوان طلا سازیم در صحنِ بقیع ماگدایِ گوشة ایوانِ قاسم می شویم   سِرِّ بابُ القاسم کرببلا دانید چیست؟ روز محشر دست بر دامانِ قاسم می شویم   جملة «الموت اهلی من عسل»توحید ِ ماست واله ودلدادة ایمانِ قاسم می شویم   ماهِ خیمه بود، اما چهره اش تغییر کرد مثلِ نجمه بی سروسامانِ قاسم میشویم تاکه حرفِ دست وپاگم کرده  آیددرمیان یادِ ارباب وتنِ بی جانِ قاسم می شویم   چاره سازِ عالمی بیچاره شد بالا سرش همچونان فضه که آمد در کنارِ مادرش   دست وپا میزد ولی جان بینِ سینه مانده بود عالمی را ریخت بر هم ناله هایِ آخرش   زیرِ سُمِ اسبها با هر نفس قد میکشید باز می شد ذره ذره استخوانِ پیکرش   نعل هایِ کهنه کم کم پیکرش را نرم کرد پخش می شد هرنفس با هرتکان خاکسترش   مثلِ مویش دنده هایش هم گره خورده بهم هیچ کاری بر نمی آمد زدست یاورش @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم از زبان حضرت رباب(س) شاعر: طاقت ندارم، هجرِ آن روی نکو را آرامِ جانم، غنچه‌ی خوش رنگ و بو را پَر زد گلم، تا خمّ می، باشد سلامت بگذار دشمن، بشکند اصلاً، سبو را یا رب! چنان کن، عازم میدان اگر شد، چشمی نبیند، آن سپیدیِ گلو را آن گریه‌ها، در پاسخِ "هل من معین" بود تیرِ سه‌شعبه، داد پایان، گفت و گو را مُردن، از این بهتر، که از مابینِ خیمه باید ببینم، آن سرِ بندِ به مو را گفتم: بِبَر، سیراب کن، شش ماهه ام را بردی، ولی غرقِ به خون، آوردی او را @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تا اینکه آمد از فراز عرش بویت من آمدم با کوه عصیانم بسویت دستم گرفتی تا نشینم روبرویت تا آنکه دلگرمم کنی با گفتگویت با دعوت تو آمدم مهمانی تو مهمان شدم بر سفره ی ربّانی تو من آمدم بر درگه تو با گناهم مثل همیشه از کرم دادی پناهم خود خوب می دانم که پست و روسیاهم پاکم کن از جرم و خطا و اشتباهم خسته شدم از زندگی پُرتباهی اِغفِر ذنوبی یا الهی یا الهی... دیدم که می بخشی مرا، عصیان نمودم سیلاب گشتم از گنه، طغیان نمودم من خویش را محروم از غفران نمودم؛ از بس که خود را دور از باران نمودم ای آنکه خود گفتی "رحیمی" و "عطوفی" حتماً تو می بخشی مرا، از بس "رئوفی" من مستحق نارم و اقرار دارم اما خدایی هم چو تو "غفّار" دارم هم چون حسین فاطمه دلدار دارم با روضه ی کرب و بلا افطار دارم با روزه می افتم به یاد آل زهرا یادم میفتد روضه ی خشکی لبها آه از دمی که یاس با نیلوفری سوخت وَ از سوز بی آبی، علی اصغری سوخت عالم ز داد بی صدای حنجری سوخت از حال رفت و مادر غم پروری سوخت بر روی دامن جای طفلش بود خالی خوش بود مادر با همان طفل خیالی @babollharam
🔘🔘🔘🔘 ✅بنداول زبانحال نوکر سلام مادر سلام والا مقام بانو عوض می شه با تو حال و هوام بانو سلام بانو سلام ای مادر زهرا ازداغ تو پراز غصه شده دلها ام الزهرا. سلام انبیا بر تو ام الزهرا سلام اولیا برتو سلام مادر سلام مادر سلام مادر 🔘➿➿➿➿➿🔘 ✅بنددوم زبانحال فاطمه (س) نرو مادرنرو ای هستیه زهرا نرو مادر که بی تومن میشم تنها با چشم خون با قلبی پر شرر می ری معلومه که بدونه ما سفر می ری برای من نگاهت تنها تسکینه نزار داغت بمونه روی این سینه نبود رسمش رفیق نیمه راه باشی قرار بودکه برا من تکیه گاه باشی مرو مادر مرو مادر مرو مادر 🔘➿➿➿➿➿➿🔘 ✅بندسوم زبانحال پیغمر(ص) خدیجه جان چقد به زحمت افتادی برای من تموم هستی تو دادی خدیجه جان چقدسختی کشیدی تو برای دین مصیبت هایی دیدی تو خداحافظ الا ای همسرخوبم خدا حافظ الا ای یار محبوبم خداحافظ خداحافظ 🔘➿➿➿➿➿🔘 ✅بندچهارم زبانحال حضرت خدیجه (س) بشین مادر کنارم دختر زیبام بگم باتو از غمها و وصیت هام. بمیرم که میری بین در و دیوار می بینی تو پس از من خون رو مسمار می بینی تو. هجوم قوم نمرود و می بینی تو اتیش و هیزم و دود و بمیرم من میشه گونه ی تو نیلی می افتی رو زمین با ضربه ی سیلی بمیرم من پهلوتو میشکنن مادر بمیرم که بازوتو میشکنن. مادر بمیرم من دو روزه پیر میشی زهرا(س) توی خونه تو زمین گیرمیشی زهرا(س) مرو مادر مرو مادر 💠💠💠3⃣9⃣1⃣💠💠💠 🔘➿➿➿➿➿🔘 نفس کربلایی حسین عینی فرد
‍ هدیه به حضرت خدیجه صلوات شور یا زمینه روضه ای شعرو سبک رضا نصابی به نفس کربلایی احسان صفری وای چقدر شدی نحیف و لاغر میبینمت با حال مضطر افتادی بی رمق تو بستر مادر مادر وای کنار تو ببین نشستم بزار تو دستا ت و تو دستم ببین که از غمت شکستم مادر مادر قربونه نگاه زیبا تو قربونه غم تو چشماتو بکش رو سرم باز دستاتو مادر مادر مادر همه کس و کارمی مادر تو باغ و بهارمی مادر تو دارو ندارمی مادر مادر مادر مادر ای مهربونم دردت به جونم ببین چه گریونم چشما تو واکن من و نگا کن بی تو نمیتونم وای بعد تو حال من خرابه زندگی بعد تو عذابه دختر تو خیلی بی تابه مادر مادر وای معلومه از حال تو میری معلومه از زندگی سیری تو این یکی دوروز میمیری مادر مادر میبوسم من دست و پای تو میبوسم مادر چشمای تو اللهی بمیرم جای تو مادر مادر مادر بی تو میمونم با درد و غم بی تو میمونم من با ماتم سایتو نکن از سرم کم مادر مادر مادر لحظه ی آخر باحال مضطر با دیده های تر میگی از آتیش، میگی از هیزم میگی زمیخ در رضا نصابی به نفس کربلایی احسان صفری