eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
49 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
33087.mp3
2.04M
واحدسنگین امام رضا
🏴سبک نوحه زمینه ۲۸ صفر شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و روضه کربلا 🏴بند اول دارد مدینه قبر تو را در بر ای زائرت مادر غریبی چون حیدر امام حسن ای سید و ای سرور سردار بی لشکر غریبی چون حیدر آنقَدر تو غریبی که برایت حرم نیست جز تو هیچ پادشاهی اینقَدر با کرم نیست شیعیانت همه از غربت تو هلاکن در کناره مزارت عرشیان سینه چاکن من غریبم غریبم 🏴بند دوم از زهر کینه جان میدهم دیگر راحت شوم آخر از غمت ای مادر شد قاتل من در خانه ام همسر گذشته آب از سر غریبم و مضطر زهر کینه به جانم زد شرر پُر اثر شد حاصلم لخته خون و پاره های جگر شد میرسد جان من از این جفا بر روی لب روبرویم نشسته میزند ضجه زینب من غریبم غریبم 🏴بند سوم دهد عذابم گریه ی تو من را خود را نگهدار تا آن روز عاشورا ندارد امروز ماتمه آن روز را که میشود تنها برادرم آن جا ناله هایت نگهدار میروی تو به گودال میشوی زائر آن جسم از کینه پامال ناله هایت نگهدار خواهر ای نور دیده روی نیزه ببینی راس از کین بریده آه و واویلتا وای ۱۴۰۰/۰۷/۰۹ 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
ای مرثیه ها اشک بریزید برایش خون گریه کنید دیده ها بهر عزایش بر مرد غریبی که به خود یارندیده ای حنجره ها روضه بخوانید برایش حتما شده او محترمِ دیدهٔ زهرا هر کس که حسن گشت به لب شورونوایش مظلوم ترین زاده زهرا شده مسموم زهری که بلا گشته ولی گشته دوایش کشتند ولی دست ز کینه نکشیدند تیر است که آید عوض دستِ عطایش در لحظهٔ آخر به برادر نگهش بود چون نیست عزایی به بزرگیِ عزایش شاعر:
  مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت چه غریبانه ، غریبانه ، غریبانه گذشت چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم ای دل از غربتِ این لحظه ی تشییع بگو از غریبانه ترین لحظه ی تشییع بگو او غریبانه ترین لحظه ی رفتن دارد روضه ی رفتن او گفتن و گفتن دارد اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد شهر در مکر و سکوت است علی تنها شد یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد در عزای پدرش بود که سیلی را خورد سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند تا  کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در درد پهلو که خَم اش کرد سرش خورد به در شاعر:
حسنم😭 حسنم نور دیده ام برخیز ازچه گریه به نیمہ شب داری؟ مرد گریه نمےکند پسرم بازهم ڪه دوباره تب داری 😭 دست وپایت چقدر می لرزد ازچه چیزےدوباره ترسیدی؟ ڪمی آرامتر، بگو نڪند بازهم خواب ڪوچه را دیدی؟ 😭 به فدایِ دلِ پر از دردت بینِ ڪوچه مگر چه رخ داده چادرِ مادرت که پاره شده نکند روی ِخاڪ افتاده رنگ خنده نیامده به لبت بعدِ آن غُصه های آن کوچه جان بابا بگو تو قدری از مادر وماجرای آن کوچه حسنم😭 حسنم نورِ دیده ام از چه روی زهرایِ من شده نیلی من بمیرم برای تو نڪند پیش چشمِ تو خورده است سیلی جان بابا مگر چه کابوسی است شب و روز تو رو را بهم زده است راز بنهفته را هویدا کن از گلویی که بغض غم زده است لعنت حق بر آن شغالی که بین کوچه شکسته حرمت تو با جسارت به روی زهرایم پا نهاده به روی غیرت تو دست گیرِتمام عالمیان بوده‌ دستِ شفای زهرایم جان بابا شود فدایت که گشته دستت عصای زهرایم
امشب از محبوب میخوانند اهل آسمان تا سحر مجذوب میمانند اهل آسمان یک خبر از غیب میدانند اهل آسمان روی لب این ذکر میرانند اهل آسمان این خبر از لطف داور بر پیمبر آمده سبط احمد، شبل حیدر، نسل کوثر آمده بال و پر گم کرده جبرائیل هوهو میکشد خویش را خوشحال میکائیل هر سو میکشد تا دمد در صور اسرافیل ابرو میکشد بر در فردوس عزرائیل هی بو میکشد دل ربوده از ملائک این کمان ابروی سبز خوی سبز و بوی سبز و خال مشکی روی سبز مژده ای عشاق آقای کریمان آمده معدن جود و سخا دریای احسان آمده در جهان آفرینش پای سلطان آمده پادشاه پادشاه پادشاهان آمده هم سلامش هم کلامش از خداوند جلیست سکّه و دربار و مُهر و تخت و تاجش از علیست نیست این کاشانه را خاموش، مشعل هیچگاه کس در این خانه نمیگردد معطل هیچگاه کار مضطر را نمیسازد محول هیچگاه پاسخ سائل نمیگوید به مُجمَل هیچگاه بر در این خانه صد حاتم گدایی میکند نوکر کوی حسن آری خدایی میکند دور افتاده، مقرب میشود پیش حسن لاابالی هم مهذب میشود پیش حسن بی ادب اینجا مؤدب میشود پیش حسن مثل من، نوکر ملقب میشود پیش حسن در جواب مرد اعرابی سلامش میدهد پیش چشم دوستان، شأن و مقامش میدهد در صف پیکار، او مانند حیدر میشود خود به تنهایی چنان هفتاد لشگر میشود چون بسر سربند میبندد، پیمبر میشود در صف صفین، خود الله اکبر میشود سر نمی ماند رها از تیغ رستاخیزی اش یل یلان، یکدم دو نیمه میشوند از تیزی اش کیست آقایم حسن، وجه خدای عالمین کیست آقایم حسن، بهر نبی نور دو عین کیست آقایم حسن، والا شفیع نشأتین کیست آقایم حسن، او هست آقای حسین هر که میگردد حسینی از حسن دارد نشان داده این قلب حسینی را حسن آتشفشان رازدار کوچه هست و رازدار گوشوار شاهدِ آن روی سیلی خوردۀ ٱم الوقار محرمِ اسرار مادر در هجومِ نابکار صاحبِ سِرّ علی و هم غلاف و ذوالفقار او نه تنها شد عصای مادرش با چشم تر پهلوی بشکسته راهم جمع کرده پشت در غصه های مادرش زهرای اطهر خورده است غصۀ تنهاییِ یک عمر حیدر خورده است در میان لشگر خود زخم خنجر خورده است تیر بر تابوت و نعش او مکرر خورده است با وجودی که غمی از عمر او مخفی نبود عاقبت «لایوم» در وصف حسین خود سرود محمود_ژولیده
مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای! آقا چرا عبا به سرِ خود کشیده ای !؟ با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟ مانند فاطمه چقدر راه می روی! خونِ جگر به سینه، به اجبار می دهی راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند خواهر نداشتی که برایت به سر زند اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟ در کوچه های طوس،زمین می خوری چرا ؟ با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده خاک لباس های خودت را تکان بده مقداری از عبای شما پاره شد، ولی... نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت چشمی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت شاعر:
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به مهربانی و دست کریم شهرت داشت برای مردم بی رحم نیز رحمت داشت سه سال هسته خرما مکید و راضی بود بزرگ بود ولی اینچنین ریاضت داشت ز دشمنان خودش بارها عیادت کرد شبیه دوست به بیگانه ها عطوفت داشت کمک به پیر زمینگیر و کودکان میداد اکرچه کون و مکان را همه به خدمت داشت چقدر سنگ زدند و چقدر زخمی شد صبور بود دراین راه و استقامت داشت به ذولفقار علی تکیه داشت وقت خطر نبوتش همه جا تکیه بر ولایت داشت هرآنچه درشب معراج دید فاطمه بود زمان بوسه به دستش هوای جنت داشت حسین را بروی شانه های خود میبرد برای بردن او نیت عبادت داشت همیشه خواند ز کوچه ز عصر عاشورا میان خانه خود روضه داشت هیئت داشت
بسم الله الرحمن الرحيم اگرچه روز و شب هستیم دائم برسر خوانت ببخش آقا که کم بودیم عمری مرثیه خوانت پراز دردم ولی درد من اصلا جسم خاکی نیست بیا روح مرا درمان بکن قربان درمانت فقط یا رحمة للعالمین یک گوشه چشمی کن کویرم خاک بی خیرم منو امید بارانت مرا همسفره ی یک وعده نان خشک خود گردان که طعنه میزند برهر ضیافت تکه ی نانت برای تا خدا رفتن بدستان تو محتاجم بکش دستی سرم شاید شدم یکروز سلمانت گدایی را ندیدم از درت نومید برگردد به هرکس میرسد بی شک و شبهه لطف و احسانت من اعجاز تو را دیدم میان لحظه هایی که.. عیادت رفتی و درجا یهودی شد مسلمانت چه اُنسی با حسن داری که باهم سفره وا کردید میان عرش غوغا کرده آوای حسن جانت...
بسم الله الرحمن الرحيم هرکجا حرف شما آمد سعادت دیده ایم ما چه رحمت هایی از آقای رحمت دیده ایم بیشتر نام تو روی بچه های ماست چون بیشتر از هرکسی از تو محبت دیده ایم چشم تو اسلام شد ما نیز تسلیمش شدیم در نگاه تو کرامت بی نهایت دیده ایم از یهودی ها عیادت کردی ازماهم بکن با چه شوقی شب به شب خواب عیادت دیده ایم تو امینی پس دل ماهم امانت پیش تو سربه راهش کن که از غفلت خسارت دیده ایم سیرمان کن باهمان یک تکه نان سفره ات از همان رزق کمت هم خیر و برکت دیده ایم سیزده خورشید دیگر جلوه خورشید توست مصطفی را ماهمه در چند نوبت دیده ایم اسم زیبای تورا گفتیم و گفتی یاعلی از شما جز گفتن از حیدر به ندرت دیده ایم دختر مظلومه ات امشب سه جا دارد عزا او مصیبت دیده پس ماهم مصیبت دیده ایم
کم گریه کن که گریه امانت بریده است گویا که وقت رفتن بابا رسیده است حق داری از غمش به سر و سینه می زنی چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است در روز آخرش چه شده این چنین نبی جز اهل بیت تو ز همه دل بریده است بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند اشکش برای هر دو ز غم ها چکیده است برگو که مرتضی چه شنیده کنار او رنگش چنین ز طرح مسائل پریده است این جا همه برای شما گریه می کنند چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است این روزها به پشت در خانه ات مرو گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است جان حسین و جان حسن جان مرتضی کم گریه کن که گریه امانت بریده است
دخترم گریه ی تو پشت مرا می شکند بیش از این گریه مکن قلب خدا می شکند چه کنی بر دل خود آب شدی از گریه بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند تا که نشکسته ای از غصه کمی راه برو که قد و قامت تو زیر بلا می شکند باز بوسیدم از این دست که زد شانه مرا حیف یک روز کسی دست تو را می شکند تو سیه پوش من و شهر به همدردی تو حرمت شیر خدا را همه جا می شکند کودکانت همه در پشت سرت می لرزند که درِ خانه به یک ضربه ی پا می شکند می دوی پشت علی تا که رهایش نکنی ضربه ای می رسد و آینه را می شکند بس که دنبال علی روی زمین می افتی دل جدا، سینه جدا، دست جدا می شکند
شیرینه چون عسل اسمت یا مجتبی مرحمت میکنی بی منت بر گدا خوان کرمت پاینده نور ره تو تابنده دستای کریمت بوده بر ما ضعفا بخشنده بگم‌ از مردی تو که غذاتو  با جزامیه تو کوچه میخوردی  دو سه مرتبه اموالتو آقا به فقیر در خونه سپردی بند دوم: صلح تو برتر از جلوه ی صد قیام داره با صلح تو دین ما هم دوام خُلق تو شده زهرایی مانند علی آقایی روی لبمه اسمت چون  شیرینیه این دنیایی خدا ما رو گدای اهل بیت و  تو رو واسه ی بخشش آفریده همیشه توی خصلت کریمه  این که حاجتا رو نگفته میده بند سوم: قبرت خاکی ولی صحنت تو قلب ماست هر کی اسمت رو برد فورا حاجت رواست روزی میرسه که زائر تو صحن تو میشه حاضر با مهدی برات میسازیم یک گنبد سبز فاخر یه جایی شبیه پنجره فولاد پاتوق همه ی زائرا میشه  واسه هر کی گرفتاره ضریحت یه جایی مثل کرب و بلا میشه شعروسبک: علی علی بیگی
زمین گدای عطای علی الدوام حسن زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن بهشت مست کرامات ناتمام حسن به نام باب نجات بشر به نام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به نام او که به ما اعتبار بخشیده به پای هر یک ما صدهزار بخشیده تمام هستی خود را سه بار بخشیده فدای جود و جوانمردی و مرام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن بهار لطف و عنایاتش از ازل جاریست شکوه و هیبت او از رخ جمل جاریست ببین ز مکتبش اهلا من العسل جاری است به غیر مهر و وفا نیست در کلام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به لطف هرم نفسهای او زمین زنده است به لطف عزت او نام مومنین زنده است به لطف صلح حسن راه و رسم دین زنده است معامله نبود با عدوپیام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن حسن کریم حسن مهربان حسن دلخواه حسن معز الائمه حسن عزیز الله حسین شمس دل فاطمه حسن هم ماه پیمبران همه در حسرت مقام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن حسن حکیم حسن دلربا حسن والا حسن حلیم حسن دل نشین حسن اعلا به غیر او که نشسته ست با جذامی ها؟ فدای عاطفه و منطق و مرام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن فدای او که فراوان غم و بلا دیده از آشنا و غریبه فقط جفا دیده شنیده های مرا بین کوچه ها دیده نگه نداشت کسی شان و احترام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن فدای او که ندارد رواق و صحن و سرا ضریح و گنبد و گلدسته ای به رنگ طلا نه خادمی نه غلامی نه زائری حتی خدا کند که بگیریم انتقام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به وقتش ای گل زهرا به ظلم می تازیم بقیع، صحن و سرا و ضریح میسازیم فقط به آل علی صبح و شام مینازیم تمام هستی ما نذر یک سلام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن شاعر:
وای اگر سوخته ای ناله ی شبگیر کند کودکی را شرر حادثه ای پیر کند من چهل سال گرفتار غروبی سردم بین آن کوچه ی بد فاطمه را گم کردم بغض ها راه گلو را همه شب سد کردند همه حتی درِ خانه به حسن بد کردند آن کسانیکه سر سفره من می‌ماندند.. نانشان دادم و هرروز مُذلم خواندند کینه‌ی مخفی شان‌ را علنی میکردند دوستان نیز به من بدهنی میکردند نگو از پاره جگرها بگو از روی کبود نگو از جعده بگو قاتل من قنفذ بود شرر این قوم به من بیشتراز زهر زدند صد نفر مادر ما را وسط شهر زدند آی مردم جگری سوخت تماشا نکنید بعد ما هیچ دری را به لگد وا نکنید شاخه‌ی یاس علی داغ زدن داشت مگر یک زن حامله شلاق زدن داشت مگر  همه ی عمر شکایت به خدا می‌بردم عوض فاطمه من کاش کتک می‌خوردم شاعر:
ز درد اندکِ خود، یاد غمهای تو می افتم ز شرمِ کوهِ غمهای تو بر پای تو می افتم غمِ ما و پریشانیِ تو! عیب از قیاسِ ماست چنین کاهی ز غم، گاهی به دریای تو می افتم نه آن مورم که از مُلکِ سلیمانی گریزانم من آن گَردم که بر گِردِ قدمهای تو می افتم ز هر کس خواستم امداد، خود نالان تر از من بود چه بهتر اینکه در دامانِ ماوای تو می افتم تو گفتی یادِ من باشید قدرِ جرعه ی آبی چقدر ای باوفا کم در تمنای تو می افتم تو را رنجانده ام از خویش، با انبوهِ عصیانم به هر غفلت، ز چشمانِ تماشای تو می افتم توقع کردی و من، بی توجه کارِ خود کردم اگر این است رفتارم، ز سودای تو می افتم بتو هر روز و شب، لبیک هایم را بدهکارم زبانم لال، اینسان از تولای تو می افتم ترا با اینهمه غم، باز تنها می گذارم من رَوَم گه، سوی خویش و از تسلای تو می افتم مرا تنهای بخود مگذار در تاریکیِ ایام ‌که من از طاعتِ امروز و فردای تو می افتم کنون ماهِ صفر را می گذارم پشتِ سر، اما چه دانم من، که دارم از قضایای تو می افتم □ □ □ میان کوچه های دردسر سازِ پریشانی بیاد کوچه ی پر دردِ غمهای تو می افتم صدای مادرت از کوچه می آید چرا، آقا در این ایام، یادِ لعنِ اعدای تو می افتم غمِ تو هیچ پایانی ندارد، هیچ شادی نیست مگر صبح فرج، روزی که در پای تو می افتم مرا هم با شهادت آشتی ده، یوسف زهرا خوش آنروزیکه، بی سر بر قدمهای تو می افتم شاعر:
نوحه وزمزمه شهادت امام مجتبی(ع) جگرم پاره شده، زهر جفا کرده اثر تو بیا زینب من، آمده عمر من بسر منم گل زهرا می روم از دنیا واویلا واویلا، واویلا واویلا2 _____________ خورده ام زخم زبانها ز خودی ها وعدو خون دل خورده ام وآمده اینک زگلو سردار بی یارم خورده گره کارم واویلا.... ___________ ای حسینم تو بیا این دم آخر به برم می سپارم به تو ای جان حسن.،دوپسرم ای زاده زهرا جان تو وآنها واویلا... ___________ دیدن واقعه ی کوچه شده قاتل من شده از بعد پدر رنج ومحن حاصل من تنهای دورانم برلب شده جانم واویلا... شعر:اسماعیل تقوایی
نوحه شهادت امام رضا(ع) زهر کین زد شرر، بر دل وجان او2 جگرش خون شده،جان به قربان او2 یا رضا یا رضا یا رضا یا رضا 2 _____________________ گوشه ی حجره اش،می زند دست وپا2 ناله از دل زند،ای جوادم بیا2 یا رضا... _____________________ مرد بی یاور و،مرد شهر غریب2 بر لبش آمده،ذکر امن یجیب2 یا رضا... ______________________ جان او سوزد و،می خورد پیچ وتاب2 کام او خشک ودر،حسرت جرعه آب 2 یا رضا... ______________________ آمده نزد او،نورچشمش جواد2 شده آرام ودردش،برفته ز یاد2 یا رضا... ______________________ صفر وآخرش، شیعه گریان او2 سوگواری کند،در خراسان او2 یا رضا... شعر:اسماعیل تقوایی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبک 18 سبک:(صبح روز سه شنبه...) آقا با اشک چشمت باز خاک قبر حسن شد خیس من بمیرم به غیر از تو هیچکی پیش مزارش نیس انگار نه انگار روز عزای حسن ماه زهراست انگار نه انگار بین بقیع ،بابای شیعه تنهاست انگار نه انگار خیلی شکسته دل از جور اعداست شاه ِ....مظلوم گردید مسموم تنها.....مرهم کی میایی یااباصالح... بحقّ الحسن العجل مهدی..... 🌸🌸🌸🌸🌸 تنها توی بقیع با درد میخونی روضه آقاجون گویی مثل حسین هستی در کنار ِ یه طشت ِ خون داری می بینی جسم حسن بین بارون تیره داری می بینی دورش پر از دشمنای غدیره داری می بینی جدّت حسین دیگه از غصّه پیره بین ِ......قبرش رفته....صبرش تنها........مرهم کی میایی یااباصالح..... بحقّ الحسن العجل مهدی..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
تقدیم به مرحوم حسن جمالی (این سبک رو هم برای محرم خواسته بود😭) سبک 17 خیمه به خیمه روضه به روضه دنبال تو می گردم ای منجی عالم صاحب عزایی امّا‌ کجایی بیا بخون روضه برا کریم خاتم لَیْتَ شِعْری أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى' هستی کجای ذی طُوی' به مجلس ما نوکرا بیا امامم لَیْتَ شِعْری أیْنَ مُعِزُّالاولیا امید قلب مجتبی' منتقم آل عبا بیا امامم مهدی، أبانا العجل(3)..... یا یابن الحسن آقا بیا(3).... 🌸🌸🌸🌸🌸 داری کنار ِ یه قبر خاکی خون گریه می کنی برا غریب زهرا چرا مزارش حرم نداره نداره زائری چرا غریب زهرا شد تداعی تشتی پر از خون حسن خونی شده لب و دهن جونی نمونده تو بدن کنار قبرش شد تداعی تیربارون تن حسن کشیدن تیر از بدن ای وای شده گلگون کفن کنار قبرش مهدی، أبانا العجل(3)..... یا یابن الحسن آقا بیا(3).... 🌸🌸🌸🌸🌸 داری می بینی در وقت تدفین خمیده قامت حسین از شدّت غم میگه حسن جان ببین برادر تیر از تن تو می کشم با اشک ماتم رفتی داداش راحت شدی از غصه ها دیدی چهل تا بی حیا زدن به مادر بی هوا براش بمیرم رفتی داداش دیدی تو گوش پارَشو شکستن ِ گوشوارَشو اشک غم هموارَشو براش بمیرم مهدی، أبانا العجل(3)..... یا یابن الحسن آقا بیا(3).... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام (کریم آل طاها حسن راحت جان زهرا حسن) اسم تو شیرین تر از عسل هوامو داری تو از ازل تا میگم الهی بالحسن خدا میگیره منو بغل کریم آل... تو غریبی من فدای تو کاری نکردم برای تو سر به زیرم با این نوکری من کسی نیستم منهای تو اجازه می خوام بگم آقام از تو اذن نوکری می خوام من کی ام بگم حسنی ام من خاک پای حسنی یام ای غریب خسته در وطن غریب زهرا امام حسن کی گفته نوکر نداری تو همه ی ایران نوکرتن کلید درهای بسته ای مرهم قلب شکسته ای تا همیشه مهربانی و امید جان های خسته ای غم می باره از نگاه تو می کشه زهرا رو آه تو توی سپاه بی شمارتون یه دل نبوده همراه تو قاتلت بوده هم صحبتت نشنیده هیچ کس شکایتت زره زیر پیراهنت سند گویای غربتت آتیش افتاد به عمر شما جوونیت سوخته تو کوچه ها داری بالا میاری تو طشت زهر لبخند مغیره را کوچه و آتیش شعله ور مادری افتاده در خطر فضه خذینی مادر و خونِ چکیده از میخِ در حسن کردی
135.3K
کریم آل طه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا