eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
بااشک... روضه بخون ای صاحب عزای این شبای کربلا برای زینب آخه جون عمه ی تو از شهادت دو تا‌ گلش رسیده بر لب با این که میون ناله و اشک چشاش کشته شدند دو نور عینش اما شده شاد که کلّ هستشو فدا کرده توی راه حسینش العجل الامان به حقّ لاله های پرپر عمّه بیا العجل الامان بیا ببین که عمّه مضطره تو خیمه ها العجل ،بحقّ زینب العجل... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال حضرت زینب با امام حسین علیهماالسلام آماده شدن کبوترام پر بکشند به راه تو قبول کن ارباب میخوان که بشن فدای تو با گوشه ی نگاه تو قبول کن ارباب از وقتی که بر روی عبا دیدند علیّ ِ اکبرت رو پاره پاره هر کی یه گوشه نشسته و برای جون دادن تو راهت بی قراره یا اخا کن قبول بزار اینجا بشم‌مقابل تو روسفید یا اخا کن قبول نصیب من بشه مقام‌مادر شهید العجل ،بحقّ زینب العجل... 🌸🌸🌸🌸🌸 رفتم توی خیمه تا عزیزامو میون خاک و خون نبینم اینجا رفتم‌که خجالت نکشی وقتی میشن‌ کشته با کینه های اعدا راضی شدم از اونا زمونی که شدن شهید ِ راه تو برادر رفتند با تنی زخمی و پاره پاره با تأسّی بر علی ِ اکبر رفتنو شکر حق نمی بینند که من همسفرم با دشمنا رفتنو شکرحق نمی بینند منو تو مجلس شام بلا العجل ،بحقّ زینب العجل... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک... بازم دل تو رفته تو گودال و می بینی زخمای کاری ارباب می بینی که لاله ی حسن رفته به قتلگاه برا یاری ارباب وقتی که عمو در وسط لشکر دشمنا میشه بی کس و تنها میشه سپر عموجونش تو قتلگاه مقابل کینه ی اعداء العجل الامان به حقّ غربت یاس شکسته ی حسن العجل الامان بیا که زیر دست و پا شده صدپاره تن العجل بحقّ اولاد حسن.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال حضرت عبدالله بن حسن با حضرت زینب علیهماالسلام: دستم رو رها کن عمّه جان ببین عمومه بی پناه بین یه لشکر هر کی داره اونو میزنه یکی با نیزه اومده یکی با خنجر من چطور بایستمو ببینم‌که عمومو می کشند یه عدّه نامرد میرم که به راش فدا بشم ،دنیا بدونش به خدا سراسره درد آخرین یارشم نمیزارم عموم تو قتلگاه بی چاره شه با دَم یا حسن میرم که مثل قاسم پیکرم صدپاره شه العجل بحقّ اولاد حسن.... 🌸🌸🌸🌸🌸 من اومدم ای عمو ببین یاس حسن برای جون دادن مهیّاس دستم شده از تنم جدا تو راه تو شکر خدا شبیه عبّاس چند لحظه ی دیگه پیکرم میره کنار تو به زیر نعل مرکب میره سر من هم مث تو به روی نیزه روبه روی عمّه زینب شد فدات، جون من سینه ی من تو آغوشت شکسته شد با تیر شکر حق میرمو نمی بینم که خواهرام‌میشن اینجا اسیر العجل بحقّ اولاد حسن.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک... آقای غریب ما کجا گرفتی مجلس عزا برای قاسم با یاد جراحت تنش به زیر دست و پا شده اشک‌ تو دائم داری می بینی حسین‌ کنار لاله ی برادرش یاد مدینه ست اون تیرا که از تن حسن بیرون کشید یه عمریه داغ تو سینه ست العجل الامان به سینه ای که زیر پای مرکبا شکست العجل الامان به اعضایی که زیر دست و پا از هم‌گسست العجل به حقّ قاسم العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال امام حسین با حضرت قاسم علیهماالسلام ای نور دل برادرم چرا مقابل چشام شدی تو خاموش قاسم‌عزیزم ببین‌که با چه دردی می برم‌ تو رو میون آغوش پاهات به رکاب اسب نمی رسید حالا کشیدی قد میون میدون پای تو روی زمین‌کشیده میشه روبه روی من، دلم شده خون لاله ی پرپرم چقد به روی پیکر تو مونده ردّ پا می برم با چه حال تن صدپاره ی تو رو به سمت خیمه ها العجل به حقّ قاسم العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 اینجا تو رو بین بارون سنگ دیدمو و باباتو در بارونی از تیر دیدم کفنش خونی شده، وقتی گذاشتمش رو خاک ِ قبر شدم‌ پیر حالا تن صدپاره ی تو رو میزارم تو خیمه گاه کنار اکبر از داغ ِشما دوتا داره دق می کنه جلوی من بیچاره خواهر آه از اون موقع که می بینه پیکرت رو پاره پاره مادرت آه از اون موقع که می بینه بر روی سرنیزه ها میره سرت العجل به حقّ قاسم العجل.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک... شد وقت مرور روضه ی آب و ترکهای لب علی ِ اصغر آقا شدی از صدای العطش تو خیمه ی رباب ،دو‌باره مضطر داری می بینی حسین به میدون اومده با کودک ِنخورده آبش خونه دلت از خواهشی که تیر سه شعبه ی عدو شده جوابش العجل الامان به خونی که حسین پاشیده سمت آسمون العجل الامان به کام خشک کودکی که تر شده با خون العجل به حقّ اصغر العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال امام حسین با حضرت علی اصغر علیهماالسلام: لبخند می زنی میون دست و پا زدن ای تشنه لب کنار دریا خوشحالی که دادی جون علی مثل برادرت تو هم تو راه بابا ای حرمله، پاسخ تَلظّی ِعزیز قلب من چرا شده تیر شش ماه ی بی گناهمو مقابلم گرفتی با سه شعبه از شیر رفتی ای اصغرم قسمت نشد که بشنوم من از لبت بابا شد حروم اصغرم آبی که مِهر ِمادر منه به تو چرا العجل به حقّ اصغر العجل..... 🌸🌸🌸🌸🌸 زینب بیا باهم بکشیم سه شعبه رو از میون حنجر اصغر می ترسم همین که از گلوی نازکش دربیارم ،جدا بشه سر باید چی بدم جواب مادرش رو که‌تو خیمه گاه چشم انتظاره حالا چه جوری میخواد سر علی رو روی نیزه ها کنه نظاره وای ِمن، می بینه سرش رو در میون سلسله،تو راه شام پاسخ ِگریه هاش میشه لبخند تلخ حرمله، تو راه شام العجل به حقّ اصغر العجل..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک... میدونم آقا با اشک و آه کنار شیش گوشه ی شاه کربلایی در پایین ِ پا ،روضه گرفتیو به یاد پیکر ِ روی عبایی شد وقت مرور روضه ی جوونی که تو کربلا شد ارباً اربا با دیدن زخمای تنش، شده سپیدموی باباش میون اعداء العجل الامان بیا به پیکر صد پاره ی روی عبا العجل الامان به سر زخمی ِمؤذّن کربوبلا العجل به حقّ اکبر العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 با کُنده ی زانو اومدم کنار تو نفس بکش عزیز لیلا پاشو پسرم ببین داره کنار جسم بی جونت ،جون میده بابا صورت میزارم به صورتت تا که کمی آروم بشم، دلم شکسته اما چطوری آروم بشم‌وقتی می بینم که تنت از هم‌گسسته من شدم نیمه جون با دیدن شکاف ِرو سرت ای اکبرم آه ببین پیش تو میون این همه دشمن رسیده خواهرم العجل به حقّ اکبر العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 دارم می چینم روی عبا یکی یکی پاره های جسمتو با درد پرپر شدی ای لاله ی من جلو چشام با کینه ی دشمن نامرد هر گوشه ی کربلا نشونه‌مونده از تنت چرا ،علی ِاکبر بدجوری تو رو شکسته اند نشد بشی عصا برا پیری مادر پیر شدم از غمت به روی این عبا چقد تو پاره پاره ای آه از این سرنوشت ماه ِلیلا چرا ستاره در ستاره ای العجل به حقّ اکبر العجل.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک... آقا دوباره با پای دل رفتی کنار علقمه با درد بسیار جاری میشه مثل مشک ِ پاره اشک تو با دیدن دست علمدار ارباب اومده پیش تن برادرش با ناله و قد ِخمیده در بین صدای هلهله بوسه زده با گریه بر دست بریده العجل الامان به سری که شکسته با عمود آهنین العجل الامان به قمری که خورد با صورتش روی زمین العجل به حقّ عباس العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال حضرت عباس علیه السلام شرمنده اخا نشد برای اصغرت آبی به خیمه ها بیارم دستم به فدای اصغرت از غم خشکی لبش در احتضارم شرمنده نمونده دستی که به احترامت بزارم به روی سینه من رو نبری به خیمه گاه تا که نبینه زخمای من رو سکینه آه ببخش ،یا اخا اولین روزه که میفته از دستم علم میدونم بعد من تو می میمونی وبی پناهی اهل حرم العجل به حقّ عباس العجل... 🌸🌸🌸🌸🌸 وقتی که با صورتم زمین خوردمو موی سر من با خون حنا شد اومد مادر تو فاطمه پیش تن بی دست من صاحب عزا شد حالا تو شبیه مادرت کنار پیکرم یه دست به پهلو داری عبّاس بمیره ولی نبینه که شدی بی یاور و اشک تو جاری تیر از این چشم بکش بزار یه بار دیگه ببینمت برادرم الوداع نورعین سلام ِآخرم رو برسون به خواهرم العجل به حقّ عباس العجل... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک... بازم شب عاشورا رسیدو چشم تو دریاییه غریب زهرا آقا میدونم دلشوره داری مث عمه زینبت برای فردا امشب شب آخریه که حسین برای خواهرش زینب پناهه فردا زیر سنگ و نیزه ها زخمی‌و بی غسل وکفن تو قتلگاهه العجل الامان به شاه تشنه ای که شد سر از تنش جدا العجل الامان به حنجر بریده ی امام کربلا العجل بحق زینب العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 خواهر شب آخریه که کنار من میون درد، آروم‌میگیری دارم می بینم که عصر فردا میون یه مشته بی حیا اسیری می بینی تن صدپارمو به زیر نعل تازه ی مرکب دشمن وای ِمن از اون لحظه که می زنی تو بوسه بر رگ بریده ی من خواهرم می بینی بر سر غارت پیراهنم دعوا میشه آه تن زخمی ام سه روز وشب رها رو خاک این صحرا میشه العجل بحق زینب العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 امشب میره با دیدن گلهای حرم تو خیمه ها غم از دل تو فردا سر هر کدومشون میره به روی نیزه ها مقابل تو امشب زیر سایه ی اباالفضلی و فردا شب اسیر حرمله ها یه خیمه ی نیم‌سوخته میشه مأمن تو و بچه ها میون صحرا خواهر مضطرم وقت جدایی من و تو دیگه سررسید می بینم روی تل تمومی موهای تو میشه فردا سفید العجل بحق زینب العجل.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گیر اُفتادم میدَرد داغِ تو هر لحظه گریبانِ مرا کاش خاموش کُنی سینه‌ی سوزانِ مرا خنده کردند در این شهر همین که گفتم: برسانید به او حالِ پریشانِ مرا آتش از بام سرم ریخت که گیر اُفتادم شعله سوزاند میانِ همه مژگانِ مرا زجر اینجا به لبم زد که نگویم برگرد ریخت در کاسه‌ی آبی دو سه دندانِ مرا مثل زینب دو پسر داشتم و حالا نَه حیف نشنید کسی هِق هِقِ طفلانِ مرا آه بر حنجرشان بوسه زدم وقتِ وداع گریه کردیم ببین خیسیِ دامانِ مرا تازه فهمیده‌ام آقا که جگر یعنی چه من ندیدم تو بگو داغِ پسر یعنی چه در هوایت دلِ نامه‌بَرِ من می‌چرخد باز دنبالِ تو چشم ترِ من می‌چرخد میرسی بر سرِ یک نیزه و می‌بینی که می‌شود دست به دست و سرِ من می‌چرخد یک نفر بُرده زره پیرهنم هست بگو چقدر حرمله دور و برِ من می‌چرخد داد انگشترم و در عوض‌اش تیر خرید حال دستِ همه انگشترِ من می‌چرخد می‌زنند بر دو سه تا میخ گره مویم را رویِ قناره زِ بس حنجر من می‌چرخد بند بر پا زده از پا بدنم می‌گردد می‌خورَد هِی به زمین پیکرِ من می‌چرخد وای با خواهرِ تو دخترِ تو همسرِ تو بین بازارچه‌ها دخترِ من می‌چرخد داد از عاقبتِ پیرهنت در گودال کاش می‌شد که نچرخد بدنت در گودال حسن لطفی
کوفه میا در کوچه بی کس و ، تنها روانه ام در اوج غربت است ، سیر شبانه ام در کوفه یاد تو ، ماه یگانه ام این شهر بی حیا ، شد آشیانه ام هر دم کنم ندا ، کوفه میا میا درهای خانه را ، بر من ببسته اند از آل مصطفی، حرمت شکسته اند از بهر قتل من ، هر سو نشسته اند سر رشته ولا ، از خود گسسته اند ای پور مرتضی ، کوفه میا میا من وارث علی ، در کوفه ی غمم بی یاور و غریب ، در شهر ماتمم معنای بی کسی ، در اهل عالمم گردیده یا حسین ، ذکر دمادمم ای عشق اولیا ، کوفه میا میا مردی نبود و من ، مهمان یک زنم شب طی شد و رسید ، پایان ماندنم دیدم پس از نماز ، در بین دشمنم تیر و سنان بُوَد ، گل های گلشنم با تو کنم نوا ، کوفه میا میا من یک تنه به یک ، لشکر برابرم شهری ز دشمنان ، شوریده بر سرم هرگز نشد حریف ، آن خصم کافرم دشمن به مکر خود ، بگرفته پیکرم ای مظهر خدا ، کوفه میا میا اکنون به روی بام ، بنما نظاره ام سوسوی یاد تو ، باشد ستاره ام من کشته ی تو بر ، دارالاماره ام بشنو به ناله این ، ذکر دوباره ام بنگر سر مرا ، کوفه میا میا محمد مبشری
میا کوفه حسین از سـرِ دار به دلــدار نگـاهی دارد آه این مرد چه چشمان پر آهی دارد زیر لب زمزمه دارد که گرفتار شدم به ره مکـه هر از گاه نگـاهی دارد مثل حیدر دلش از کوفه به درد آمده است روی بام است ولی میل به چاهی دارد با لب پر ترکش غرق تمنا می گفت : سخن آخر من ، سوی تو راهی دارد؟ همه حرف من این است میا کوفه حسین کوفـه بهر تو خیــالات تبــاهی دارد همه بهر علی اصغر پی تیر سه پرند یک نفر نیست بگوید چه گناهی دارد؟ تو به همراه خودت اهل و عیالی داری کوفه امـا سر راه تو سپــاهی دارد قصد دارند عزیـزان تو را خـوار کنند پس نیا ، که حرمت عزت و جاهی دارد بیشتر از همه دلواپس زینب هستم بیـن این قـوم مپنـدار پنــاهی دارد الغرض اینکه بساط همه جور است نیا سهمت از بیعتشان کنج تنور است نیا  مصطفی هاشمی نسب
کنج روضه از من نخواه با تو نباشم دقیقه ای دق می کنم بدون محرّم دقیقه ای بگذار کنج روضه کنارت نفس زنم شادی همیشه هست ولی غم دقیقه ای من حاضرم که هستی خود را عوض کنم با سایه سار بیرق و پرچم دقیقه ای واللهِ یا حسین ، برابر نمی شود شش گوشه ی تو با همه عالم دقیقه ای اصلا چه می شود که بخوانی کنار خود مثل زهیرِ خسته، مراهم دقیقه ای (جانانی و اشاره ی جانانم آرزوست) ما را کنید مُحرم و مَحرم دقیقه ای بر باد رفت زحمت بازوی فاطمه کنج تنور گیسوی درهم ... دقیقه ای وحید محمدی
روضه تو در شهر کسی نیست عزادار نباشد محرم نشود چشم اگر تار نباشد بی نام تو هرگز گرهی واشدنی نیست باروضه تو معجزه دشوار نباشد در حلقه زنجیر تو نوکر شدنی نیست هر کس که در این ماه گرفتار نباشد قدر دو کلاف اشک نوشتم که بگویم ارباب بعید ست خریدار نباشد هر جای جهان سفره ای افتاد ندیدم دست پسر فاطمه در کار نباشد گاهی ته یک چاه خودش اول راه ست یوسف نشود تا سر بازار نباشد گفتم سر بازار دلم رفت به کوفه مسلم به چه امید سر دار نباشد با اینهمه آهنگر مشغول سه شعبه مسلم چه کند فکر علمدار نباشد جایی که همه در پی خلخال یتیم اند جای نوه ی حیدر کرار نباشد امکان لگد برتن و پهلو کمر هست حتی اگر اینجا در و دیوار نباشد شیطان سر انگشت سنان معجزه دارد مردی که سه شعبه بزند جایزه دارد امیر حسین آکار
هجر تو این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام آرزو داشتم امسال بیایم عرفات گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد چند وقتی است به دنبال به هم ریخته ام به گمانم که قرار است نبینم رویت با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام درد، بالاتر از این نیست برایم انگار دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام همه دلشوره ی من ماه محرم باشد مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام به تو و گریه هنگام غروبت سوگند فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است وقت آوارگی قافله ی ارباب است  قاسم نعمتی
‍ ‍ . علیه‌السلام دلنگرونم و پریشون مسلمته غریب و گریون صدامو بشنو ای آقا جون برگرد، اگه دوس داری علیِ اصغرو، برگرد می‌گیرن ازت علیِ اکبرو، برگرد، ای وای برگرد، خواهرت‌نبینه خون‌وخنجرو، برگرد نبینه نیزه‌هایِ رو پیکرو، برگرد ای وای حال و هوای اينجا سرده دلم پر از غصه و درده كوفه حسين پر از نامرده آقا / نگرون دخترای حرمم / آقا نگرون تير و مشک و علمم / آقا / ای وای آقا / نگرونم برای قحطی آب / آقا نگرونم برا شيرخوار رباب / آقا / ای وای راهت و کج کن به مدینه دارن ازت حسابی کینه نذار که مادرت ببینه رو خاک، تنت‌افتاده‌باشه غرقِ بخون، رو خاک با لب‌تشنه‌وحالِ‌پریشون، رو خاک، ای وای رو خاک، بره از هرنفست تاب‌وتَوون، رو خاک به‌زیرِنیزه به‌سختی بدی‌جون رو خاک، ای وای دلم بالا دارالاماره برا رقیه بیقراره سه ساله که زدن نداره حیفه، بدنش که تازیونه میخوره، هر شب سیلی‌های بی‌بهونه میخوره، هرشب ای وای حیفه،غصه‌های بچّه‌گونه‌میخوره، هر شب حسرتِ گیسو و شونه میخوره هرشب، ای وای ................................. سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ خیمه ها شعله ور، تو گریون گریه میکردی چه هراسون میدویدی خیلی پریشون پاهات / آبله زده چه جور کرده ورم / پاهات باز میشن آبله هات تو هر قدم / پاهات / ای وای پاهات / بد لگد خورده و راه میاد به زور / پاهات تازیانه خورده از زجر شرور / پاهات / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ داشتی واسه بابا بهونه زجر اومده با تازیونه میگیره بازوت و نشونه عمه / بغلت میگیره و داره گله / عمه نا نداری! زدنت مقابله / عمه / ای وای عمه / دلش آتیشه برا زخم پاهات / عمه روزی صد مرتبه میمیره برات / عمه / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چه سنگایی به کمرت خورد به هلهله چشم ترت خورد عصا چه محکم توو سرت خورد دیدی / این طرف سری به روی نیزه ها / دیدی اون طرف رقص یه عده بی حیا / دیدی / ای وای دیدی / می نشست دختر شامی با ادا / دیدی جلوی خرابه با ظرف غذا / دیدی / ای وای .......................... علیهم السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از غمِ تو سنگینه سینه غربتتو چشام نبینه بضاعت منم همینه داداش / کرده نذر غمِ تو ام بنین / سقّا داده واسه تو علی اکبرِشو / لیلا / ای وای داداش / تنهاییت دل منو بدجوری آ/زرده زینبت قربونیاشو واست آ/ورده / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ حسین من! آرومِ جونم نذار که شرمنده بمونم فدات بشن دو تا جَوونم اينا / فداييایِ علی اصغرتن / اينا سربازای حرم خواهرتن / اينا / ای وای اينا / دوس دارن مدافع حرم بشن / اينا دوس دارن داداش براتو جون بدن / اينا / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ شکرخدا دادن واست جون وگرنه می شدم پریشون نمیام از توو خیمه بیرون هیچوقت / نباشم شرم چشاتو ببینم / هیچوقت بمیرم بیکسی هاتو نبینم / هیچوقت / ای وای هیچوقت / غیرممکنه ازت رو بگیرم / هیچوقت پیشِ من بغض نکنی که میمیرم / هیچوقت / ای وای . •┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
‍ ‍ .👆 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ سه ساله٬ دردونه رقیه بی تو نمی تونه رقیه خیمه نزن جونِ رقیه آقا / رسیدی به کربلا دلت چه آ/شوبه اگه برگردی برا مخدّرات / خوبه / ای وای آقا / به علیِ اکبرت قسم نمون / اینجا دل نداری ببینی جون بده رو / خاکا / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نشستی تا دمِ سحرگاه شبونه زیر سایهٔ ماه ذکر لبت أعوذ بالله داری / علی اصغرو می بینی توی گهواره غصه داری برا ماجرای گوش/واره / ای وای داری / می بینی مشک و علَم رویِ دوش / سقا غصه داره بی علمدار شدنی / آقا / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نگاهی کن دور و برت رو حالِ رباب٬ همسرت رو بغض گلوی خواهرت رو زینب / داره با چه حالی حنجرت رو می/بینه چه کُنه با کندیِ خنجر پُر کینه / ای وای زینب / سرت و می بینه روی تل میره / از حال می بینه بی کفن افتادی ته / گودال / ای وای .................... . علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ خونِ حسن تویِ رگاته مهربونی توی نگاته هرجامیری عمه باهاته خواستی / جون بدی مثلِ علی برا عمو / خواستی جون بدی تا نَبینه بلا عمو / خواستی / ای وای خواستی / دشمنا رو همه ناامید کنی / خواستی اینجوری بابا رو، روسفید کنی / خواستی / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دویدی فوری سمت میدون رفتی و عمه شد پریشون دلِ عمو حسین شده خون میدید / رو تنت نیزه رو بی حد میزنن / میدید کینه دارن از حسن، بد میزنن / میدید / ای وای میدید / میکشی پا رو زمین، میکشی آه / میدید غرق خون تو رو میونِ قتلگاه / میدید / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ هستی توو آغوشِ عمو جون میبوسَدت داری میدی جون از جایِ شمشیر میچکه خون مونده / جای نیزه روی هر جایِ تنت / مونده جایِ خاک و خون به دورِ دهنت / مونده / ای وای مونده / نفسای آخرینت میونِ / سینه جایِ دستایِ عمو رویِ خونِ / سینه / ای وای ........................ . علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دارم عمو دلشوره دائم نگی منو نداری لازم وقتشه دیگه بره قاسم دیدی / إرباً إربا شدن، «أحلیٰ عسله» / دیدی که دارم برا شهادت عجله / دیدی / ای وای دیدی / بازوبند و عمو! تکلیف منو / دیدی غم و دلشورهٔ بابام حسنو / دیدی / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ثانیه های آخرینه شکسته استخونِ سینه عمو دلت رفته مدینه ؟! قلبت / از فشارِ محکمِ «در» میسوزه / قلبت واسهٔ پهلوی مادر میسوزه / قلبت / ای وای قلبت / من زمین خوردم و داره میگیره / قلبت بمیرم به غم و غصه م اسیره/ قلبت / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بالاسرم اومدی حالا عمو حسینم! جایِ بابا جون ندارم بلندشم از جا دارم / دست و پا میزنم و دلت برام / خونه زیر نیزه ها تنم سالم نمی / مونه/ ای وای دارم / جون میدم غرقِ به خون سرم رو زا/نوهات میکشم پنجه رو خاک عمو جلو /چشمات/ ای وای . •┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
‍ ‍ 👆 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ رفتی علی جون پُر دردم دلم برات تنگ‌ میشه هر دم برا تو‌ مادری نکردم دیدم / خشکی زبونتو توو گریه ها / دیدم تشنه بودی خودمو عمری نبخشیدم / ای وای دادن / شنیدم تیر سه شعبه جای آب / دادن شنیدم بابا رو با خنده جواب / دادن / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بابا تو رو ازم گرفت بُرد رو دست او تنت تکون خورد اومد ولی تو رو ‌نیاورد ای کاش / یه دفعه می بوسیدم حنجرتو / ای کاش نمی دیدم رویِ نیزه سرت و / ای کاش / ای وای ای کاش / لالایی هات بره از خاطرِ من / ایکاش میاوردم لااقل برات کفن / ای کاش / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ حرمله کرده ناامیدم چقد ازش طعنه شنیدم گل پسرم چه ها که دیدم رفتی / بعد تو با غم و غصه عجينم / رفتی خصوصا شیرخواره هر جا می بينم / رفتی / ای وای رفتی / جای تو خالیه توی آغوشم / رفتی صدای گریه هاته توی گوشم / رفتی / ای وای ................ . علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اشهدم و صد دفه خوندم تا خودم‌ و به تو رسوندم رو خاکا زانومو کشوندم کاشکی / راه بری علی یه بار دیگه برام / کاشکی نکشی پا رو ‌زمین جلو چشام / کاشکی / ای وای کاشکی / چشماتو وا کنی و ببینمت / ای کاش وقت دست و‌ پا زدن نبینمت / کاشکی / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نگام کن و برس به دادم نفس بکش تا جون ندادم خاطره هات اومده یادم پاشو / دوباره برا بابا بگو اذون / پاشو دور لبهاتو گرفته لخته خون / پاشو / ای وای پاشو / علی اکبرم! امیدِ خیمه ها! / پاشو عمه زینب اومده تو رو خدا / پاشو / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ گل پسرِ تازه جَوونم هر کاری کردم نمی تونم تو رو به خیمه برسونم آخه / چجوری تو رو به آغوش بگیرم / آخه إرباً إربا شدی و من میمیرم آخه / ای وای آخه / سخته اما توو عبا می پیچمت / آخه وقت رفتن شده و می بوسمت / آخه / ای وای .................... . علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بلند شو مهربون! نگام کن نفس بکش بازم صدام کن فکری به حال گریه هام کن پاشو / علَم و بردار و مشکتو بگیر / پاشو حرف بزن باهام دوباره سر به زیر / پاشو / ای وای پاشو / دستمو بگیر شکسته کمرم / پاشو حرمله می خنده به چشم ترم / پاشو / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ رقیه دیگه آب نمیخواد مشک و زدن! نداره ایراد فدا سرت که علَم افتاد بی تو / برا فردایِ حرم پریشونم / بی تو از خدا میخوام که خیلی نَمونم / بی تو / ای وای بی تو / بسپارم به دست کی زینبمو / بی تو چه کنم؟! غربت روز و شبمو / بی تو / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ خودم رو به سختی رسوندم بالا سرت مرثیه خوندم غصه نخور که تشنه موندم سخته / ببینم نیستی و بی برادرم / سخته ریخته باشه بدنت دور و برم / سخته / ای وای سخته / دمِ آخری صدام کنی «أخا» / سخته داداشم پاشو! بسوزه خیمه ها / سخته / ای وای ......................... . علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ حالِ دلم هی میشه بدتر خوردی زمین! بمیره مادر دور و بر تو شده محشر بسّه / نیزه خورده همه جایِ بدنت! / بسه بمیرم شکسته هر جای تنت! / بسه / ای وای بسه / پا نکش روی زمین حسین من / بسه اشک مادر و ببین حسین من / بسه / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دور و بر تو شده جنجال نفس نداری شدی بی حال انداختنت گوشهٔ گودال مادر / می بینم شمر و نشسته رو سینه ت / مادر می میرم نفس نداری توو سینه ت / مادر/ ای وای مادر! / نگا کن منم نشستم روبروت / مادر خنجرش کُنده و خشکیده گلوت / مادر / ای وای 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ توو قتلگاه تنم چه لرزید چقد تنت رو خاکا غلتید رو چادرم خونِ تو پاشید بردن / زیر سمِ مرکبا پیکرت و / بردن کَندن انگشتت و انگشترت و / بردن / ای وای بردن / پیرْهنِ یادگار مادرت و / بردن بریدن با لب تشنه سرت و / بردن / ای وای •┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈
4_5965172810606183666.mp3
875.8K
هرده شب به این سبک اجرا میشود👆
. با معرفی «فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم» به دوستان و دغدغه مندان فرهنگی در ترویج غدیر و معارف اهل بیت (ع) کمک حال باشید. ♥️ @babolharam_shop
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو تو را خواندند بی‌همتا و رقصیدند در آتش علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این‌چنینی تو زبان شاعرانت می‌شوم، می‌پرسم از خالق: چگونه آفریدت؟ کاین‌چنین شورآفرینی تو گواهی می‌دهد خاتم، که خاتم‌بخشِ عشّاقی الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگینی تو من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم:  علیِ آسمان‌‌ها اوست، اعلای زمینی تو تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟امینی تو؟ من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو فقط بر «لافتی الا علی» باید پناه آورد چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد اگر استاد پیکار یل ام‌البنینی تو امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو تو را با دست‌های بسته می‌بردند و می‌پرسم: دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟ فراری‌های خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو چه حکمت‌هاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل! که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو «یمین» را می‌شمارم، تا صد و ده می‌رسم، یعنی: که معنای یمین، مولای اصحاب‌الیمینی تو تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی  صراط‌المستقیمی تو، امام‌‌المتّقینی تو قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو تو شیر حق، تو کراری، ولی‌‌الله و قهاری درِ علم نبی و نفس ختم‌المرسلینی تو یداللهی و سیف‌الله، روح‌الله و سرّالله امین‌اللهی و یعسوبی و حبل‌المتینی تو مع‌الحقی و وجه‌الله، نورالله و عین‌الله چه می‌ماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو همه یک سو، تویی ساقی، تو در عین‌البقا، باقی علی! عین‌الحیاتی تو، علی! عین‌الیقینی تو خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟ چرا اینگونه شاها! با گدایان می‌نشینی تو؟ 🔸شاعر:
خاک بودیم و یاعلی گفتیم جان گرفتیم تا علی گفتیم ما به ربی که روحمان بخشید همگی یکصدا علی گفتیم در قنوت نماز روز ازل ربنا آتنا علی گفتیم "یا علی" ذکر اعظم حق را مصطفا گفت، ما علی گفتیم روز خندق همین که جبراییل نعره زد "لا فتی" علی گفتیم این "علی" من "علی" ولی خداست ذکر سبحان ربی الاعلی است شیر پروردگار شد حیدر شاه دلدل سوار شد حیدر قدرت الله عرصه های نبرد صاحب ذوالفقار شد حیدر آن که "فی الفتنه" هست "عین الله" چشم شیطان درآر شد حیدر در شب توطئه علیه رسول یاور جان نثار شد حیدر مهر و قهر خداست این مولا قاسم نور و نار شد حیدر حک کن ای عرش، روی لوح بصر ها علی بشر، فکیف بشر روز محشر نوشته بر میزان بغض او کفر، حب او ایمان می درخشد چو ماه در محشر مومن مرتضی علی عنوان مژده دادند می رود به بهشت شیعه ی او علی علی گویان نغمه ی درب جنت است "علی" لب حورا به اوست دُر افشان در مقام مدیحه خوانی او جبرییل است مرغ خوش الحان حق خدا، حق علی و حق یاهو وحده لا علی الا هو می نویسم قیامت است غدیر محک نار و جنت است غدیر کافران را شقاوت است و هلاک مومنان را سعادت است غدیر همچو قرآن به ظالمین ضرر و شیعه را خیر و برکت است غدیر شیعه یعنی علی ولی خداست امتداد رسالت است غدیر برکه ای در دل کویر که نیست چشمه سار ولایت است غدیر دین بدون علی کمیت نداشت وای اگر شیعه اهل بیت نداشت شیعه باید علی نگر باشد حیدری وار در خطر باشد شیعه باید چو مالک و بوذر دشمن هر چه فتنه گر باشد شیعه باید سقیفه بازان را مانع راه و دردسر باشد شیعه باید شبیه فاطمه بر رهبر خوشتن سپر باشد شیعه باید که در دفاع ولی خود حریف چهل نفر باشد شیعه با رهبرش "وفا" دارد ذکر "نفسی لک الفدا" دارد نوکر مرتضی شدن خوب است در وجودش فنا شدن خوب است قنبرش بودن آرزوی همه است فضه ی این سرا شدن خوب است پشت درب غریبی حیدر یار خیرالنسا شدن خوب است ای گنه کار شرمسار اینجا حر کرببلا شدن خوب است پیکری داد زد ته گودال پای دین سر جدا شدن خوب است پیکری داد زد که... آه... نیا! برو زینب ... به قتلگاه نیا! 🔸شاعر:
‍ ‍ امشب از عرشِ خدا آمد ندای اَلرَّحیل بر زمین آیند حوران پا به پای جبرئیل دسته دسته آمده حورانِ جنّاتُ النَّعیم تهنیت گویند بر احمد رسولِ ذوالکریم امشب از عرشِ خدا آمد نزولِ هل اتی یا محمّد(ص) شد وصیِ تو علیِ مرتضی شکرِ این نعمت خدا را حمد و تسبیح می کنند گو ولایت را در این آیینه تشریح می کنند هم زمین هم آسمان یکباره در مدح و ثنا در مقامِ شامخِ آن ماجدِ خیرُالوَری نیّرِ اعظم تجلّی می کند در کوهِ طور در دلِ کعبه درخشد ماهِ مِرآت الظّهور فوج فوج یکسر ملائک مکه تا سعی و صفا نور باران می شود هم مشعر و کوهِ منا حِشمت و جاه و جلالِ آن امیرِ ذالمِنن ازجلال و جلوه اش روح الاَمین آمد سخن مرتضی نور ولایش بر همه دلها نشست این همایون است و بختِ حضرتِ زهرا نشست در مقامِ انتصابِ پرده دارِ آن حرم سر فرود آرد لوح و عرش و کرسیّ و قلم می رسد بانگ ملائک یکسر از عرشِ برین تهنیت گویند بر مولا امیرالمومنین سرزمینِ مکه یکسر می شود فرشِ چمن عنبری شد سینه ها از بویِ یاس و یاسمن 🔸شاعر: