eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش هزار سال دگر هم نمی رود طربش طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش ز فیض ریخته دستش چو عمر،کوتاه است کسی که نیست بلند آه آه نیمه شبش من انتقام دلم را ز هجر میگیرم شبی که لب بگذارم برآستان لبش اگر نسوخت دلم پا به پای او هر شب خودم به دست خودم صبح میکنم ادبش برای من سحر وصل عید قربان است شب وصال نمردم اگر یکی طلبش به خیل گوشه نشینان فراق را دادند همیشه خیر ببیند مسببش ، سببش به وقت بردن نامش به سجده می افتم نگار ما به خداوند میرسد نسبش دلش به ما عجمی زادگان بود مایل اگرچه دلبر ما را نوشته اند عربش خدا کند که تقرب از آنطرف باشد به جای صد قدمم راضی ام به یک وجبش " ز بخت خفته ملولم ، بود که بیداری ... " دعا کند همه را باز در نماز شبش
غم میخورم با کفترانی که نداری در حسرت آن آستانی که نداری این شعر جای روضه هایی که نخواندیم دفتر به جــای سایبانی که نداری در خواب دیدم گریه میکردند با هم رو به ضریحت خادمانی که نداری رؤیای من , روضه میان "مرقدت" بود دیگر چه رؤیایی زمانی که نداری مشهد که رفتم در خیابان هاش حتی پُر بود از "زائر" , همانی که نداری میترسم آخر بگذری از قاتلانت در سینه ات جز مهربانی که نداری ...
امام #‌🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 یا علی امشب چه خوش با ما مدارا می کنی شد شب قدر و تو خود دردم مداوا می کنی درکنار ذکر حقّ و جوشن و احیای شب با نمازآخرت دل را مصفا می کنی عدل و احسان شما حتی ز قاتل کم نگشت کاسه شیری هم برای قاتلت مولامهیامی کنی امشـب آقا با همین فرق شکسته، روی زرد یاد آن میخ در و پهلوی زهرا(س) می کنی از شمار فضل تو حدر قلم ها عاجز است در رکوع خود زکات عشق اهدا می کنی مـردم نا اهل کوفه با تو بد کردند علی(ع) ازخدای خود تو استغفارآنها را تمنا می کنی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💠 دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد وقتی تو را بابای من دنیا ندارد رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد رفتی برای زینب تو خستگی ماند دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد خونت نوشته گوشه محراب مسجد این کوه طور عاشقی موسی ندارد دنیا پدر جان تا خود روز قیامت مانند تو گریه کن زهرا ندارد رفتی و از این شهر بردی مهربانی کوفه برای ماندن ما جا ندارد رفتی خیال دشمن تو گشت راحت در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد فکری به حال روزگار دخترت کند در روزهایی که حرم سقا ندارد
💠 بابا اتاق پر شده از بوی مادرم وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم دیگر خجل نباش تو از روی مادرم فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم از پشت در دوباره تو را می زند صدا تا که به دست تو بدهد محسن تو را سی سال در نبودن مادر شکسته ای پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای در کوفه های درد مکرر شکسته ای از مردم و نبودن باور شکسته ای گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر یادت که هست مادر ما قد خمیده بود یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود یادت که هست محسن خود را ندیده بود یادت که هست غنچه خود را نچیده بود آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد موی منم شبیه تو بابا سپیده شد مادر رسیده عطرپیمبر بیاورد تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد مرهم برای این دل پرپر بیاورد تا خار را ز دیده ی تو در بیاورد حرفی بزن که مونس تو مادر آمده حالا که استخوان زگلویت در آمده بابا بگو به مادرم از غصه های من از کوفه های بعد تو و ماجرای من از بی حسین گشتن من از عزای من از کوفه گردی من و از کربلای من بابا بگو که زینب خود را دعا کند بعد از حسین زود مرا هم صدا کند مادر رسید و زخم سرت را نگاه کرد گریه برای گودی یک قتلگاه کرد پس رو به روسیاهی خیل سپاه کرد نفرین به رقص خنجر مردی سیاه کرد وشمر جالسٌ ... نفس مادرم گرفت سر که به نیزه رفت دل معجرم گرفت
💠 شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود دانی چرا جبین علی را شکافتند؟ زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود خونش نصیب دامن محراب کوفه شد آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید اشک شبش به غربت روزش گواه بود دستش برای مردم دنیا نمک نداشت عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود وقتی که از محاسن او می‌چکید خون عباس را به صورت بابا نگاه بود «میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون رویی که بهر گمشدگان شمع راه بود
امام ‌🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 یا علی امشب چه خوش با ما مدارا می کنی شد شب قدر و تو خود دردم مداوا می کنی درکنار ذکر حقّ و جوشن و احیای شب با نمازآخرت دل را مصفا می کنی عدل و احسان شما حتی ز قاتل کم نگشت کاسه شیری هم برای قاتلت مولامهیامی کنی امشـب آقا با همین فرق شکسته، روی زرد یاد آن میخ در و پهلوی زهرا(س) می کنی از شمار فضل تو حدر قلم ها عاجز است در رکوع خود زکات عشق اهدا می کنی مـردم نا اهل کوفه با تو بد کردند علی(ع) ازخدای خود تو استغفارآنها را تمنامیکنی
دردمندیم و به امید دوا آمده ایم مستمندیم و طلبکار شفا آمده ایم از در لطف تو نومید نگردیم که ما بینوایان به تمنای نوا آمده ایم ما گدائیم و تو سلطان جهان کرمی نظری کن که به امید شما آمده ایم دل فداکرده وجان داده وسربر کف دست تا نگوئی که به تزویر و ریا آمده ایم این چنین عاشق وسرمست که بینی ما را نیست حاجت که بگوئی ز کجا آمده ایم ما اگر زاهد سجاده نشینیم نه رند بر سر کوی خرابات چرا آمده ایم سید بزم خرابات جهان جانیم بندگانیم به درگاه خدا آمده ایم
دچار نفسم و دیری‌ست که درگیر تغییرم چه می شدباخداادغام می شد کلّ تقدیرم تمام عمر در ذهنم تب ابلیس میجوشد خدایا تا به کی در فتنه ها درگیر زنجیرم؟ به لب قرآن و امادرعمل هرطور میخواهم چه کردم باخودم ای دل؟کجا رفته‌ست تأثیرم؟ تمام حُسن خلقم را سپردم به فراموشی پر اززخم زبانم!خسته ازاین کهنه شمشیرم تمام عمر دستم را گرفتی ای خدا اما چرا گرمای دستان تو را نادیده میگیرم بلندم کردی ازجا،هرکجایی که زمین خوردم پر پرواز دادی و چه بد شد که زمینگیرم شدم شرمندهٔ آقای غایب از نظر! دارم- خجالت میکشم از او! چرا گردن نمیگیرم- که برچشمان محزونش هوای گریه رادادم پشیمانم پشیمانم؛ چه بیتابم چه دلگیرم!
بسم‌الله الرحمن الرحیم می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت، علی! ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟ با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود بین فرزندانی اما این حسینت را غریب می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ وا نشد جبریل اگر سمت نجف بال و پرش بهتر آنکه بر زمین جاری شود خاکسترش خوش به حال آن کبوتر بچه ای که تا سحر میپرد از صحن ایوانش به صحن دیگرش داستان سنگ و زر يعنى که ما و فضه اش قصه شاه و گدا يعنى که ما و قنبرش در مقام آخريت بود ، ديدند اولش در مقام اوليت بود ، ديدند آخرش خاک را گل ميکند گل را خلائق ميکند نيست هرکه خلق مولا خاک عالم برسرش اينهم از ظرفيت دنياى بى ظرفيت است هرکه او را ميپرستد مينويسد کافرش با على يکتاپرستم, ورنه ميخواهم چکار آن خدايى را که اين آقا نباشد مظهرش آرزوى مرگ کردن چاره ى کارش بود سائلی که دست خالى ميرود از محضرش چهارده قرن است دارد رزق ما را ميدهد با همان يک مرتبه بخشيدن انگشترش آه...ظلمت آه...ظلمت آه..ظلمت ميشود واى اگر خورشيد را روزى براند از درش مرتضى يعنى قسيم النار والجنة ، ولى هست معيارش در اين تقسيم حب همسرش تازه کعبه آبرویی یافت و قیمت گرفت همچنانی که صدف قیمت گرفت از گوهرش از در کعبه نرفت و بر در کعبه نرفت چونکه باید بعد ازین کعبه بیاید بر درش خاک یا خاکسترش کن مصحفی را که در آن آیه ی"الیوم اکملت"نباشد محورش *مبعث ختم رسل ترویج حب حیدر است تا دهد نشر ولایت حق کند پیغمبرش* به خودش كه جای خود ، حتي به خاك پاش هم هر کسی شک میکند شک میکنم به مادرش کور دلها احمقند ، احمق چه میفهمد علی جان احمد بود که خوابید بین بسترش ** جز علی و فاطمه دیگر ندیده روزگار اینقدر شرمنده باشد همسری از همسرش
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) با گریه ایستاد، دوباره نگاش کرد تسبیح را بدست گرفت و دعاش کرد معلوم می شود که نمک گیر زینب است وقتى بجاى شیر نمک را غذاش کرد افتاد یاد کوچه و پاى برهنه اش وقتى مقابلش پدرش گیوه پاش کرد از بس به وصل فاطمه اش اشتیاق داشت در خواب بود قاتلش اما صداش کرد بین دو سجده بود که فرق سر على مانند ذوالفقار دودم شد...دوتاش کرد شمشیر تا میان دو ابروى صورتش طورى نشسته بود نمی شد جداش کرد می خواست دست و پا زدنش بیشتر شود شمشیر را میان سرش جابجاش کرد اى روزگار! آخر على را زمین زدند باید ازین به بعد جگر را فداش کرد وقت وصال بود، دوباره خضاب کرد وقت خضاب خون سرش را حناش کرد بین حصیر پاره پدر را حسین برد تا اینکه از قضا پسرش بوریاش کرد 🔸شاعر: ____________________________
☑️ شب 19 رمضان ضربت خوردن مولا «درد دل با حضرت زهرا (س)» سفره دار قديمي ام امشب شده ام ميهمان دخترمان شده سي سال كار من يادِ سفره ي روزهاي آخرمان سفره دار قديمي ام سي سال تكه نان و نمك مرا بس بود جاي نان جاي آب هر افطار غصه هاي فد مرا بس بود يادِ آن روزها كه تا دم صبح چادرت عطر و نور مي آورد گرچه دستت شكسته بود اما نان گرم از تنور مي آورد گندمي آرد ميشد و بعدش دسته ي آسياب خوني بود تا كه آبي به درد ميخوردي لبه ي ظرفِ آب خوني بود سفره اي پهن ميشد و طفلان غيره نانِ تو را نمي خوردند بعد روزي كه پشت در ماندي كودكانم غذا نميخوردند بعد روزي كه پشت در ماندي ميشنيدم صداي شيشه ي خُرد ميشد از لكه هاي پيرُهنت زخمهاي تو را نديده شمرد شعله روزي كه پشت در ماندي حلقه زد معجر تو را سوزاند زينبم خواست تا كه فضه شود آتشي دختر تو را سوزاند وقتِ افطار ِ من شده اما باز هم روضه خوان تو شده ام بعد سي سال نانِ تازه بپز سحري ميهمان تو شده ام 🔸شاعر: ؟؟؟ ___________________________
☑️ شب 19 رمضان ضربت خوردن مولا «درد دل با حضرت زهرا (س)» سفره دار قديمي ام امشب شده ام ميهمان دخترمان شده سي سال كار من يادِ سفره ي روزهاي آخرمان سفره دار قديمي ام سي سال تكه نان و نمك مرا بس بود جاي نان جاي آب هر افطار غصه هاي فد مرا بس بود يادِ آن روزها كه تا دم صبح چادرت عطر و نور مي آورد گرچه دستت شكسته بود اما نان گرم از تنور مي آورد گندمي آرد ميشد و بعدش دسته ي آسياب خوني بود تا كه آبي به درد ميخوردي لبه ي ظرفِ آب خوني بود سفره اي پهن ميشد و طفلان غيره نانِ تو را نمي خوردند بعد روزي كه پشت در ماندي كودكانم غذا نميخوردند بعد روزي كه پشت در ماندي ميشنيدم صداي شيشه ي خُرد ميشد از لكه هاي پيرُهنت زخمهاي تو را نديده شمرد شعله روزي كه پشت در ماندي حلقه زد معجر تو را سوزاند زينبم خواست تا كه فضه شود آتشي دختر تو را سوزاند وقتِ افطار ِ من شده اما باز هم روضه خوان تو شده ام بعد سي سال نانِ تازه بپز سحري ميهمان تو شده ام 🔸شاعر: ؟؟؟ ___________________________
بند اول: راه رفتنش چه آرومه چقد غریب و مظلومه روزس٬برای افطاری خونه ی ام کلثومه میندازه سفره واسه بابا/سفره ای ساده و بی ریا/نون و نمک ُ و یکم شیر دونوع طعام نخورده پدر/نمک نه٫ بابا شیر ُ ببر/ تا که ازت نشم دلگیر اگرچه شاهه و امیره به فکر مردم فقیره خدا تو رو ازم نگیره علی علی بابای خوبم ➖➖➖➖➖➖➖ بند دوم: غم تو چشاشه دلگیره یه ذکری میگه راه میره بابا چقد پریشونی شدی به آسمون خیره نگاش به سمت آسمونو/منتظره بگن اذونو/مسجد باید برم بابا انداخته روی دوش عباشو/یه دنیا حرفه تو چشاشو/میره به سمت در تنها در مانع تو میشه بابا امشب نری نمیشه بابا؟! توی دلم آتیشه بابا نرو نرو بابای خوبم ➖➖➖➖➖➖➖ بند سوم: بارونی توی چشماشه میره شاید دلش واشه باهر قدم توی کوچه فکر غمای زهراشه یه محشری به پا میشه و ُ / فرق علی دوتا میشه و ُ/ شق القمر توی محراب با ضربه ی یه پست ِ لعین/ شبیه زهرا خوردی زمین/ حسین برات شده بی تاب تو علقمه شبیه اینجا عمود آهنین و سقا به سر زنان دوباره زهرا علی علی... علی ِ مظلوم ✍ ۱۳۱۱۰ ----------------------------------- 🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇 ═══✼🍃🌹🍃✼═══
بند اول: نگاهه پر شرارش ٬ خیره به آسمونه خسته شده دلش از٬ نامردیه زمونه اروم اروم رولبهاش٬ یه اسمی و میخونه فاطمه تنگه دلم برای تو علی بشه فدای تو تو گوشمه صدای تو یازهرا سی سال گذشته_ رفتی عزیزم از غم دوریت _ بهم میریزم مظلوم ِ عالم / علی علی جان... ➖➖➖➖➖➖➖ بند دوم: میره به سمت مسجد٬وقت سحر رسیده تو کوچه یاد زهرا٬ میباره اشک دیده یه پیر مرد خستهش چه غصه ها کشیده دخترش می گفت بیا پدر نرو تو رو جون مادر نرو ببین که میگه در نرو یازهرا با زهرا امشب من وعده دارم ببخش عزیزم دل تنگه یارم مظلوم عالم... علی علی جان ➖➖➖➖➖➖➖ بندسوم: مسجدرسیده مولا ٬ میره به سوی محراب امشب شمیم زهرا ٬ گرفته بوی محراب خون سره تو مولا ٬ میریزه توی محراب بی حیا تیغشو میبره بالا چشماشو میبنده زهرا واشده فرق مرتضی یا مولا فزت و رب _ الکعبه میخونه راحت شدم از _ دسته زمونه ✍ س_مهدی_۱۳۱۱۰
🏴نوحه سنتی شب نوزدهم ضربت خوردن امیرالمومنین علی علیه السلام شد غرق خون روی علی،وای از این مصیبت بشکسته ابروی علی،وای از این مصیبت افتاده در محراب مسجد،شیر خدا،ساقی کوثر شد کشته مولای دو عالم،با ضربته،شقی کافر ای وای،شد دوتا فرق،حضرت حیدر،آه و واویلا ای وای،زینب از این غم،میزند بر سر،آه و واویلا (ای وای،آه و واویلا آه و واویلا،آه و واویلا) 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 گوید منادی در جنان،وای از این مصیبت بشکسته فرق آسمان،وای از این مصیبت فزت و رب الکعبه خوانَد،میگرید عالم از برایش مظلوم عالم شد فدایی،شد مستجاب آخر دعایش ای وای،شد عزادارش،عالم بالا،آه و واویلا ای وای،دیده گریانش،حضرت زهرا،آه و واویلا (ای وای،آه و واویلا آه و واویلا،آه و واویلا) 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 آمد ندا از ماسوا،وای از این مصیبت بشکسته ارکان الهدا،وای از این مصیبت یارب نبیند زینب امشب،آن روی گلگون پدر را یارب چه سازد بعد از این با،زردیه رنگ روی بابا ای وای،از غم مادر،چشم تر دارد،آه و واویلا ای وای،کربلا را او،پشت سر دارد،آه و واویلا (ای وای،آه و واویلا آه و واویلا،آه و واویلا) 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ۱۳۹۶/۳/۱۹ رمضان المبارک ۱۴۳۸ ═══✼🍃🌹🍃✼═══
دم به دم دم از ولای مرتضی باید زدن دست دل در دامن آل عبا باید زدن نقش حُب خاندان بر لوح جان باید نگاشت مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن دم مزن با هر که او بیگانه باشد از علی گر نفس خواهی زدن با آشنا باید زدن روبروی دوستان مرتضی باید نهاد مدعی را تیغ غیرت بر قفا باید زدن لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار این نفس را از سر صدق و صفا باید زدن در دو عالم چارده معصوم را باید گزید پنج نوبت بر در دولت سرا باید زدن پیشوائی بایدت جستن ز اولاد رسول پس قدم مردانه در راه خدا باید زدن گر بلائی آید از عشق شهید کربلا عاشقانه آن بلا را مرحبا باید زدن هر درختی کو ندارد میوهٔ حب علی اصل و فرعش چون قلم سر تا به پا باید زدن دوستان خاندان را دوست باید داشت دوست بعد از آن دم از وفای مصطفی باید زدن سرخی روی موالی سکه نام علی است بر رخ دنیا و دین چون پادشا باید زدن بی ولای آن ولی لاف از ولایت می زنی لاف را باید که دانی از کجا باید زدن ما لوائی از ولای آن ولی افراشتیم طبل در زیر گلیم آخر چرا باید زدن بر در شهر ولایت خانه ای باید گزید خیمه در دارالسلام اولیا باید زدن 🔸شاعر: _____________________
ذکر اهل سما . یا علی یا علی نغمه ی اولیا . یا علی یا علی در عزای علی همه نالان زینب و مجتبی حسین گریان یا علی . یا علی . یا مظلوم فاطمه در جنان . میزبانش شده شاهد غربت . بی امانش شده این بپرسد ز فرق بشکسته آن ز پهلوی از جفا خسته شاید از این خجل شده حیدر شد مدینه دو دست او بسته یا علی . یا علی . یا مظلوم کنج خانه شده . دل غمین زینبش مجتبی از فراق . جان شده بر لبش قبر مخفی مرتضی گویا گشته همچون مزار تو زهرا قتل زهرا شهادت مولا اجر و مزد رسالت طاها یا علی . یا علی . یا مظلوم ═══✼🍃🌹🍃✼═══
🌷🌷140🌷🌷 بند اول✍ یه پهلوون تو غربت و غم بار سفر رو بسته میخاد بره پیش حبیبش شد از زمونه خسته 🌹 زیر لبش اینو میخونه زهرا ببین علی چگونه غصه قلبشو می سوزونه 🌹 با درد و غم همدمه روگونه هاش شبنمه لحظه به لحظه شده ذکر لبش فاطمه غریب عالم منم _____________________ بند دوم✍ ✔️زبانحال مولا باضربه ای که زد به سرم فرق سرم دوتا شد دارم میشم مهمون تو حاجت من روا شد 🌹 زهرا دنیا با ما چه کرده زهرا دل پر آه و درده زهرا این اشکای یه مرده 🌹 داغ تو شد قاتلم ای همه ی حاصلم یاد تو و گریه هات آخ میسوزنه دلم غریب عالم منم _____________________ بند سوم✍ تو لحظه های آخر من دلم چه بی قراره برا حسینه بی کفنم ابر چشام می باره 🌹 زینب نکن تو گریه زاری بابا باید دوام بیاری گودال لحظه ی سختی داری 🌹 تو و یه دشت بلا حسین و تیغ جفا می رسه اونروزی که میبینی راس جدا غریب عالم منم 💠💠💠
دختر کنار بستر بابا دلش گرفت افتاد یاد حضرت زهرا، دلش گرفت خون دید و زخم و بستر و یادمدینه کرد اندازه ی تمامیِ دنیا دلش گرفت بابای پهلوان تب و لرزش گرفته بود دختر برای حالت مولا دلش گرفت روزی تمام خیبر و خندق اسیربود ، در دستهای او ولی حالا... ، دلش گرفت! بغضی غریب بین گلویش نشست و او ناچار خنده زد به لب اما، دلش گرفت بابا سپرد گریه نکن دخترم و بعد تا روضه خواند از سر و سقا،دلش گرفت حالا دل دوتایی آنها گرفته بود همپای آن دو،تشنه لب آقا،دلش گرفت وقتش رسیده بود خداحافظی کند وقتش رسیده بود خدایا دلش گرفت بغضش شکست و حضرت مهتاب گریه کرد طوفان غم به پا شد و دریا دلش گرفت بابا پرید و دختر او ماند و اشکهاش بابا پرید و شهر سراپا دلش گرفت 🔸شاعر: _____________________
بساط عشق مهیاست لیلة القدر است نوای ادعیه بر پاست لیلة القدر است مفسران چه نکو گفته اند ، آن شب که وجود حضرت زهراست لیلة القدر است سلام بر تو ألا تشنه ی شهید ، حسین شب زیارت آقاست لیلة القدر است پی بهانه بود حق که خود جواب دهد به استجابت درخواست ، لیلة القدر است شبی که از برکات و فضائل و قدرش بدون گونه و همتاست لیلة القدر است بیا و بر در معبود مسئلت بنما شب گدائی ماهاست لیلة القدر است خدا به عشق علی بندگان خود بخشد شب شهادت مولاست لیلة القدر است امیر عالم امکان به بستر افتاده به کوفه ماتم عظماست لیلة القدراست کننده ی در خیبر دگر فتاده ز پا قد حسن ز غمش تاست لیلة القدر است حسین غرق عزا و مصیبت مولاست ولی نگاه علی گریه دار کرببلاست 🔸شاعر: ___________________________
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) با کوله‌بار نان ، شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقابلشان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس ، که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافلۀ شب بلند شد سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد با این سلام روضۀ آخر شروع شد با خاکهای چادر زهرا تمام کرد غمگین ترین امیر ۀ الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد جای صلات ماذنه باصوت مرتضی حی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم... با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند در عرش و فرش گریۀ خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد آن دختری که سایۀ او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی حیا که دید کنیزی نمی‌برد از آل مرتضی طلب یک غلام کرد 🔸شاعر: __________________________