eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
58 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم رویت هماره در نظر ماست یا علی زخمت جراحت جگر ماست یا علی خونی که ریخت بر روی سجّاده ات زخاک اشک همیشه در بصر ماست یا علی ما امّتیم و تو پدرِ کلّ امّتی داغ تو ماتم پدر ماست یا علی ما را زطینت تو خدا آفریده است زخم سر تو زخم سر ماست یا علی چون نخل قد خمیده کشیدیم سر به جیب خرما نه، خون دل، ثمر ماست یا علی این اشگها که در دل شب بر تو ریختیم تنها ستارۀ سحر ماست یا علی حتّی اگر به وادی جنّت سفر کنیم زخم دل تو همسفر ماست یا علی چاهی که ناله های تو را ضبط کرده است این سینه های پر شرر ماست یا علی تابوت تو است تا صف محشر به دوش ما دریای اشک، چشم ترِ ماست یا علی این افتخار بس که بگویند اهلبیت "میثم" مقیم خاک در ماست یا علی https://eitaa.com/babollharam
امشب این خانه باز پُر شده از گریه و سوز و آه دلشوره حال اُم‌البنین تماشایی است گاه اشک است و گاه دلشوره مادری بود سر به زیر و علی که تَرَک خورده بود احساسش همه بودند دور بسترش اما دَمِ در ایستاده عباسش تا بُریده نَفَس نَفَس میزد گریه در‌ بینِ خانه می‌اُفتاد مردِ خیبر مقابلِ زینب هِی سَرش رویِ شانه می‌اُفتاد گفت آقا شب وصال است و دلخوشم با صدایِ زهرایم همه از دورِ بسترم بروند همه جز بچه‌های زهرایم *** سر ‌به زیر رشید این خانه سمت در داشت جان به لب می‌رفت دست بر سینه داشت آهسته رو به بابا عقب عقب می‌رفت ناگهان گفت جانِ بابا باش پیشِ من پیشِ خواهرانِ حسین ای تمامِ وصیتم عباس جانِ تو جانِ دخترانِ حسین همه را تا سپرد بر عباس گفت راحت خیالت ای مادر در جوابش به گریه اُم‌ِبنین گفت شیرم حلالت ای مادر علقمه دید خم شده بر مَشک آنقدر تیر خورد تا اُفتاد همه در پشتِ نخلها بودند همه گفتند مرتضی اُفتاد https://eitaa.com/babollharam
⚜﷽⚜ ✔ذکـره دو دمــه *چــهـاردسـتـگـاه*✔ *✔یاسوج✔* 🌷 بعد از احمد مالک دنیا و عقبـــــــاحیدراست *فاتح خیبراست* هردم وهرلحظه ذکر خضروعیسی حیدراست *شافع محشراست* 🌹 بافرق خونین امشب مهمان زهرا می شود *ناله برپامی شود* هرکسی گویدعلی دردش مداوا می شود *ناله برپامی شود*
زمینه،شور یا واحد ساده امیر المؤمنین علیه السلام مناسب برای خواندن در مساجد سلامِ اهل دین،به شمسِ مَهجبین وَصیُ المصطفیٰ،امامُ المتّقین امیرالمؤمنین... کِشد عشقش مرا،به هر سویْ و طرف دل عالَم بُوَد،هواییِ نجف امیرالمؤمنین... خوشا آنکه رود،به راهِ مرتضی کند سِیرِ رَهِ،تقرّب بر خدا امیرالمؤمنین... تو و مظلومی و،من و اندوه و آه زِ جهل مردمان،نمودی سر به چاه امیرالمؤمنین... ز داغ غربتت،فلک محزون علی بخوانم مرثیه،به قلب خون علی امیرالمؤمنین... الا ای آنکه بود،به تو رویِ نیاز شکسته سر شدی،به محراب نماز امیرالمؤمنین... همای رحمتی،وَ خورشید عطا شده نام تو حک،به روح و جان ما امیرالمؤمنین... علی جان سائلت،به درگه آمده به حقّ زینبت،به ما روزی بده امیرالمؤمنین... به ذکر یا حسین،غریب نینوا دعا کن قسمتم،شود کرببلا حسین جانم حسین.... https://eitaa.com/babollharam
زمینه امام علی علیه السلام ذکرِ هَمِگان علی علی علی علی نور آسمان علی علی علی علی شور نوکران علی علی علی علی شکر خدا محبتت،سرشته با آب و گِلَم نام تو روز و شب کنم،زمزمه با جان و دلم علی علی علی علی... گوهر ولا علی علی علی علی حجّت خدا علی علی علی علی آبروی ما علی علی علی علی آقا دعا کن تا که با،دوری زِ غفلت و گناه برای نوکریِ تو،شَوَم غلامِ سر به راه علی علی علی علی... فخر عالمین علی علی علی علی عشق حَسَنین علی علی علی علی بابای حسین علی علی علی علی به شامهٔ دلم خورد،شمیم و بوی کربلا عنایتی که من شوم،زائر کوی کربلا غریب کربلا حسین... https://eitaa.com/babollharam
واحد امیر المؤمنین علیه السلام سلام خدا بر تو یا حیدر که آرامش قلب زهرایی به خلق دو عالَم به امرِ حق تو رهبر تو سَرور تو مولایی امام و نِعمَ الوَلی،ابالحسن یا علی فدای کرامات و لطف و عطایت ولایت جان و تنم،خدارا شاکر منم شدم از ازل سائل و بی نوایت ابالحسن یا سیّدی یا حیدر... کمک کن علی جان بر این رُسوا که در وقتِ باقیِ از دنیا کنم دوری از جادهٔ نفس و رَوَم در رَهِ پاکی و تقویٰ پِیِ رضای خدا،جدا از جرم و خطا شوم رَهروِ راهِ قرآن و عترت شبیهِ آن شهدا،به عشق کرببلا شوم لالهٔ سرخ باغ ولایت ابالحسن یا سیّدی یا حیدر... https://eitaa.com/babollharam
زمینه امیر المؤمنین علیه السلام ای فضائلت عظیم و بی حد و عدد یا علی مدد یا علی مدد مظهر و ولیّ و عبدِ خالق احد یا علی مدد یا علی مدد ای عیارِ خِیر و شَرّ و مَرزِ خوب و بد یا علی مدد یا علی مدد رامِ دست قدرت تو جمله دیو و دَد یا علی مدد یا علی مدد یا علی مدد نوای آسمان یا علی مدد سرود کهکشان یا علی مدد شکوه جاودان یا علی مدد شعار نوکران یا علی مدد علی علی علی... ای عنایتت زیاد و بی حد و حساب یا ابوتراب یا ابوتراب سائلم که آمدم بده مرا جواب یا ابوتراب یا ابوتراب از عدالتت شده رُخَت به خون خضاب یا ابوتراب یا ابوتراب کن دعا مرا به حقّ حضرت رباب یا ابوتراب یا ابوتراب یا ابوتراب منم فدای تو گوهر دلم بُوَد ولای تو نینوایی است دل از نوای تو در صف جزا کنم صدای تو یا علی مدد علی علی علی... راهِ تو رَهِ وِصال حَیّ ذوالمَنَن یا ابالحسن یا ابالحسن ای محبت تو همچون جان،به جان و تن یا ابالحسن یا ابالحسن آمده به درگهت گدای سینه زن یا ابالحسن یا ابالحسن کن مرا شهید عشق شاه بی کفن یا ابالحسن یا ابالحسن سینه میزنم به یاد کربلا یادِ آن سرِ زِ تن شده جدا آن سری که شد هلال نیزه ها تا که دین شود رها ز فتنه ها سیدی حسین غریب کربلا... https://eitaa.com/babollharam
بخوان امشب ای دل سمیع الدعا را صداکن خدای سریع الرضا را الهی به حق رسول امینت امانی بده بنده ی بینوا را الهی به حق علی شاه مردان مگیر از دل من صفای ولا را الهی به حق بتول شهیده بیا با من رو سیه کن مدارا الهی به حق الحسن از کرامت بگردان کریما قضا و بلا را الهی به حق الحسین از عنایت فزون کن به قلبم غم کربلا را الهی به زینب به حق رقیه مسوزان دل بندۀ مبتلا را الهی به حق اباالفضل العباس عطا کن به چشمان تارم حیا را الهی به سجاد و باقر به صادق به من هدیه کن سوز و آه و بکاءرا الهی به زندانی عشق کاظم مرانی ز کویت اسیر بلا را الهی به شمس الشموس ولایت رضاکن ز دستم نگاه رضا را الهی به حق جوادالائمه بده رزق پاک و فراوان گدارا الهی به هادی... علی چهارم هدایت بفرما به میخانه ما را الهی به حق الحسن باب مهدی بیا واکن از لطف باغ لقا را الهی بحجه الهی بحجه بده اذن دیدار آن دلربا را الهی به حق تمام قسمها ببخش این سیه چهره ی بی وفا را 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/babollharam
☑️ زبانحال امام علی(ع) به حضرت عباس(ع) سقا كنار حضرتِ سقا نشسته است دستِ علي به دستِ ابالفضل بسته است تنها براي كرب و بلا حرف ميزند از حرفهاي ديگر اين شهر خسته است وقتي حسين را به ابالفضل مي سپرد انگار ديد پشتِ حسينش شكسته است شكر خدا عليِ دگر جلوه ميكند با اينكه روي آينه از هم گسسته است اينجا سكوتِ زينب كبري شكسته شد بابا! مگر حسين من از پا نشسته است؟ فرمود نه عزيز دلم روز پُر بلا روزي رسد كه آب به هر خيمه بسته است آنجا فقط پناه همه خيمه ها عموست فرياد العطش روي لبها نشسته است سيلي و تازيانه كه آزاد ميشود چشمم به نيزه ي سر ِ عباس بسته است 🔸شاعر: ؟؟؟ _________________________ https://eitaa.com/babollharam
☑️ شهادت امیرالمومنین علی(ع) شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی کمی ز غربت خود را برای من گفتی چقدر طعنه شنیدی چقدر دم نزدی چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی چقدر حرف دلت را به چاه میبردی چقدر درد و دلت را به خویشتن گفتی دم غروب سلامی به همسرت دادی گمان کنم که به زهرا ز آمدن گفتی دلت گرفت پدر یاد مادر افتادی ز شعله های در و از لگد زدن گفتی یتیم ها که برای تو شیر آوردند ز بی وفایی این کوفیان به من گفتی تو از شلوغی و ترس از ربودن اطفال ز سنگ خوردن و سختی رد شدن گفتی برايم از غم بزم حراميان اي واي برايم از غم معجر نداشتن گفتی سحر به رسم سفارش کنار عباست فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی نوشت بر کفنت جوشنی حسین غریب تو از وصیت زهرا و پیرهن گفتی ز کشتن نوه هایت ز کشتن پسرت ز قتلگاه و بدن های بی کفن گفتی 🔸شاعر: ___________________________ https://eitaa.com/babollharam
شب جمعه دل ما گفت علی گفت حسین رو به درگاه خدا گفت علی گفت حسین از همه رانده شده چشم بر این در دارد بنده ای غرق خطا گفت علی گفت حسین این شب جمعه؛ شب قدر؛ شب توبه ی ماست دل ما بین دعا گفت علی گفت حسین پر زد از صحن نجف محضر شش گوشه ی شاه هر دل غمزده تا گفت علی گفت حسین روزه ام نذر پدر روضه ی من خرج پسر غم جدا غصه جدا گفت علی گفت حسین دل قرآن به سرم با دم سلطان نجف کنج ایوانِ طلا گفت علی گفت حسین اربعین پای برهنه زائر از خاک نجف تا خود کرببلا گفت علی گفت حسین مهدی فاطمه از توبه ی او راضی شد هر که در نزد رضا گفت علی گفت حسین من و سرمایه ی عمرم که دل دربه دری ست تو و لبخند رضایت "چه مبارک سحری ست" 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/babollharam
از تو سر و ز مادر من سینه ای شکست تا صبح حشر بر سر و بر سینه می زنم جدم که نیست در بر تو مادرم که نیست دارم به جای چند نفر سینه می زنم من در مدینه یاد گرفتم که هیچ وقت زخمی که شد عمیق مداوا نمی شود گر چند ضربه هم زده بودند باز هم پیشانی تو بیش از این وا نمی شود گفتند گفته ای که مرا کوچه می برند می خواهم از بیان خودت بشنوم بگو گفتند گفته ای که تماشام می کنند می خواهم از زبان خودت بشنوم بگو بابا خودت بگو سر بازار می روم بابا خودت بگو که گرفتار می شوم بابا خودت بگو به سرم سنگ می زنند بابا بگو بدون علمدار می شوم 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/babollharam
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند به آنچه در حق من می‌کند خوشم اما خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند کسی که جانب بیگانه را نگه دارد نمی‌شود که نگاهی به آشنا نکند به خانه زادی او کعبه می‌کند اقرار دل شکسته علی را چرا صدا نکند؟ کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد اگر اشاره به دست گره‌گشا نکند سزد به حضرت او منصب ید اللّهی که غیر او گره از کار خلق وا نکند مرا حواله به لعل لب مسیح مده که جز نگاه تو درد مرا دوا نکند خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْر مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند چه لذتی است ندانم به زخم شمشیرت که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند 🔸شاعر: __________________________ https://eitaa.com/babollharam
اگرچه زخم سرش را تمام مي ديدند ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند كسي نخواست بپرسد چرا سرش بشكافت اگرچه مردم بي درد كوفه مي ديدند شبي نخفت علي از غم جهالت خلق ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند بهار عمر علي شد خزان و گل نشدند دوباره در ره او خار فتنه پاشيدند نرفت رنگ سياهي بُرون از آن دل ها زداغ سُرخ علي گر سياه پوشيدند به غير اهل ولايت، هنوز هم آنان اسير وسوسه و اهل شك و تريدند عليست چون شب قدر خدا كه اين مردم ز قدر و منزلتش نكته اي نفهميدند علي حقيقت عدل است و تا ابد زنده است ولی تمامی آنان زجهل خوابیدند خداگواست كه در كربلا همين مردم گُلان باغ علي را به نيزه ها چيدند چه روزگار غريبي بُود كه بعد از او به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند دلم گرفته «وفایی» بیاکه گریه کنیم به احترام غمی که به شیعه بخشیدند 🔸شاعر: ___________________________ https://eitaa.com/babollharam
بابا بمان که هستی زینب فدای تو گویا نوشته اند شهادت برای تو مانند روز آخر زهرا شدی پدر قالب تهی مکن که نبینم عزای تو گویا جواب کرده طبیبت حسین را مخفی کند ولی ز همه مجتبای تو دارد عجیب این دل من شور می زند این کاسه های شیر نباشد دوای تو انگار اعتماد ندارم به کوفیان گرچه نشسته اند یتیمان به پای تو گه گاه می رسد خبری از نگاهشان عهد تو را وفا نکند بی وفای تو *** این شیر را بنوش ولی یا علی! بدان کوفه دهد جواب همه خوبیای تو شبها که آمدی به در خانه های ما آید تلافی اَش به سر بچه های تو بسپار خوب چهرۀ ما را بخاطرت با زینبت حساب شود ماجرای تو حالا قرار ما سرِ دروازه های شهر سنگ است و اهل بیت تو و ابتلای تو 🔸شاعر: _______________________ا___ https://eitaa.com/babollharam
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند دست های پینه دارش استراحت می کنند نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست درد را با گریه های بی صدا آزار داد با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد مهربانی نگاهش حیف مشگل ساز بود! روی مسکین ها درِ دارالخلافه باز بود ...دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او ...بندگان کیسه های سرخ دینارند و او ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد جرم سنگینی ست،تیغ ذوالفقاری داشتن زخم ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن جرم سنگینی ست،از غم کوله باری داشتن مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن جرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن جرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن جرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن سال ها در سینه داغ کهنه ای را داشتن هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد هرچه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/babollharam
پدر شبیه تو امشب کبوتری وارم کنار بستر تو بی شکیب و بیمارم ز هوش رفتن تو داده است آزارم ببین کنار تو بر فاطمه عزادارم شبیه مادرمان بین بستری امشب بگو کبوتر زینب، نمی پری امشب برای تو غم دنیا تمام شد بابا "دو دستِ بسته ی مولا" تمام شد بابا تحمل غم زهرا تمام شد بابا مغیره دیدنت آقا تمام شد، امّا پس از تو برمن دلخسته نوش ها نیش است هجوم درد و غم روزگار در پیش است پدر، بدون تو این روزگار قدّار است بروی شاخه ی هر نخل طرحی از دار است بدون بودنت این شهر زینب آزار است دگر به کشتن آل تو دشنه بسیار است خودم شنیده ام از تو حدیث طشت و جگر حسین و کرببلا و من و تنی بی سر به من بگو که چگونه اسیر خواهم شد توسط چه کسی دستگیر خواهم شد میان کوچه و بازار پیر خواهم شد زِ زنده بودن خود نیز سیر خواهم شد بگو به هلهله ی کوفه تاب خواهم داشت؟ به شهر شام که رفتم، حجاب خواهم داشت؟ 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/babollharam
الا ای تیرگی های شب ای خاموشی صحرا زمین ها آسمانها کهکشان ها گوش سر تا پا ببینید از دل بشکسته آوای که می آید که نزدیک است بنیاد فلک را بر کند از جا کدام افتاده از پائی به خاک تیره افتاد که گوئی خاک ، معشوق است و او چون عاشقی شیدا به پای نخل های کوفه اشک کیست میبارد ؟ که آب از چشمه چشمش بنوشد نخله خرما به گرد نخل ها در ظلمت شب گشتم و دیدم امیر المومنین را محوذات خالق یکتا نه خوش از حجیم و نی هوای جنتش بر سر نه در افسوس دیروز و نه در اندیشه فردا ز خشم افکنده بر اعضای دنیا لرزه و گوید که ای دنیا چه خواهی از علی عالی اعلا منه پوسیده دامت را به زیر پنجه شاهین میفشان دانه های پوچ خود را جانب عنقا تو و این خط و خال و عاشقان سینه چاک تو من و این اشک و آه و ناله و بیداری شب ها من از آغاز عمر خود طلاق دائمت گفتم ز چشم دورتر شو دور ، غری غیری ای دنیا نه سیراب از تو می گردند بلکه تشنه تر گردند اگر ریزی به کام تشنگان خود و صد دریا خدا داند ز کل گنج هایت دوست تر دارم که طفلی بی پدر لب وا کند گوید به من بابا بگرد ای آسمان دیگر نیابی رهبری چون من که با اشک فقیری شهریاری کند سودا به روز از تیغه شمشیر او خون عدو ریزد به شب از چشم گریانش ببارد اشک در صحرا ندارم بیم خیزد گر همه عالم به جنگ من ولی از گریه طفل یتیمی لرزدم اعضا اگر با حلقه های آهنینم سخت بر بسته کشانندم به اوج کوه ها بر سخره صما و گر از سیم و زر پر گردد این گردون و گویندم که از آن تو دنیا و تمام هست آن یکجا به مزد اینکه گیرم دانه ای را از دم موری به حق حق نیازارم ز خود مور ضعیفی را امیر مومنان و ظلم بر افتادگان هرگز علی مرتضی و رنج بر بیچارگان حاشا با مهر و وفا مردم زمن دیدند بی وقفه بی در پاسخم جور و جفا کردند بی پروا میان دوستان خود چنان تنهای تنهایم که شب با چاه ، دور از چشم یاران میکنم نجوا از آن کودک که دارد شوق بر پستان مام خود علی را مرگ خوشتر با چنین غم های جان فرسا چه شب هائی که نان دادم به سائل ها و بشنیدم که می گفتند یا رب از علی برگیر داد ما نه آن سائل مرا بشناخت در دامان تاریکی نه من در نزد او کردم برایش نام خود افشا تو هم دنیا چو آن سائل مرا نشناختی هرگز که خون کردی دل زار مرا پیوسته بی پروا تو ، بین دشمنان ، دست توانای مرا بستی تو حقم را گرفتی و نهادی در کف اعدا تو فرزند مرا در بین آن دیوار و در کشتی تو پیش چشم من سیلی زدی بر صورت زهرا تو دست ظلم بگشودی زدی برخانه ام آتش تو تنها حامیم را پشت در انداختی از پا ز من مخفی مکن ای چرخ دون پرور که می دانم همین شب ها به خون سر شود مظلومیم امضا همین شب ها به محراب دعا در مسجد کوفه به خاموشی گراید مشعل تابنده تقوی مکن مخفی زمن دنیا که خود آگاهم و دانم شود فرقم دو تا در راه ذات خالق یکتا همین شب ها چو شب های سیاه مسجد کوفه شود در ماتمم نیلی لباس زینب کبری علی از شدت عدل و مروت کشته شد (میثم) که جاوید است تا صبح قیامت عدل آن مولا
بسم الله الرحمن الرحيم موعد دیدار تو راحت نمی آید به دست طینت پاکیزه با غفلت نمی آید به دست شد شب قدر و همه درهای رحمت باز شد درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست چه کنم شب های احیا هم اگر غفلت کنم وای بر من دیگر این فرصت نمی آید به دست نوبتی باشد اگر هم نوبت زاری ماست رستگاری خارج از نوبت نمی آید به دست هرچه به من میدهند از باب خلوت میدهند چیز قابل داری از جلوت نمی آید به دست بی گمان نابرده رنج از گنج ها بی بهره ام روضه ی رضوان که بی زحمت نمی آید به دست هرکه باتقوا شَوَد نزدت گرامی میشود تا نباشم بنده ات نیت نمی آید به دست شکر نعمت نعمت ام افزون کند با این حساب تا نباشد سجده ای نعمت نمی آید به دست هرچه فرصت داشتم با دست خود سوزانده ام مهلتی دیگر از این بابت نمی آید به دست گریه غسل توبه ی هر دیده ی آلوده ای ست تر نشد چشمی اگر عفت نمی آید به دست شیعیان مرتضی مثل خودش با غیرت اند بی ولای مرتضی غیرت نمی آید به دست از ازل روزی رسانم حیدر است و رزق من بی نگاه ویژه ی حضرت نمی آید به دست حال خوش ، توفیق اشک بر شهید کربلا جز شب جمعه شب رحمت نمی آید به دست تشنه های سیم و زر آخر نفهمیدند که با جسارت کوهی از ثروت نمی آید به دست چه به روزت پنچه ی شمر لعین اورده است؟؟ یوسف خوش چهره گیسویت نمی آید به دست
رفتی وزینب ازغم توناله سر دهد یک گوشه ای به وقت سحرسینه می زنم مادر نبودتاکه تسلادهد مرا رفتی ومن برای پدرسینه می زنم رفتی ویاد داده ای بابا به دخترت این زخم پرعمیق و مداوا نمی شود شمشیرآمدوسره بابا دریده شد چشمان بسته ی تو دگروا نمی شود باباتو گفته ای که شود زینبم اسیر می خواهم از بیان خودت گوییم سخن بابا تو گفته ای که حسینم رود ز دست می خواهم از زبان خودت گوییم سخن رفتی وگفته ای سر بازار می روم باباتوگفته ای که گرفتار می شوم رفتی وگفته ای به سرم سنگ می زنند درکربلا بدون علمدار می شوم 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) _________________
☑️ مربع ترکیب بند (شب شهادت مولا) رفتی اتاق پر شده از بوی توپدر رفتی وپرکشیده دلم سوی توپدر رفتی زخانه، ای همه ی دلخوشی ما دارد دلم هوای مه روی توپدر یادش بخیر سایه ی سر بودیم پدر حالابدون تو بشود روزگار، سر سی سال در نبودن مادر ناله زدی پهلو به پهلویش پس آن در ناله زدی یادش بخیرسایه ی تو بود برسرم رفتی برای دوری دختر ناله زدی رفتی شکسته ای و دلت هم شکسته تر ای دل شکسته دخترخودرا بیا ببر دیدی چگونه مادر ما قد خمیده شد دیدی چگونه گیسوی مادر سپیده شد دیدی چگونه محسن خود را ندیدورفت درپشت درصدای نفسهاشنیده شد دیدم به کوچه قد تو بابا خمیده شد گیسوی من شبیه تو بابا سپیده شد بارفتن تو عطرپیمبر نمیرسد بارفتن تو جلوه ی کوثر نمیرسد مرهم برای این دل پرپر نمیرسد دیگر امیده دختر توسر نمیرسد بابابیا که مونس تو مادر آمده گویا که استخوان زگلویت در آمده بابابگوبه مادرم از غصه های ما از بی کسی به کوفه و این ماجرای ما ازسنگ دست شامی وبزم عزای ما بابابگو به مادرم ازاین بلای ما رفتی بگوکه زینب خود را دعا کند دلخسته ام بگو که مرا هم صدا کند این دیده زخم روی سرت را نگاه کرد یادحسین و گودی یک قتلگاه کرد شمروسنان مراچقدربی پناه کرد وحشت ز رقص خنجر مردی سیاه کرد تاشمرآمده... نفس مادرم گرفت غارتگری رسید وسره معجرم گرفت 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________ ✅کانال سبک وشعر
رفتی وخانه دگر باب پریشان شدن است دل به عشق توپی پاره گریبان شدن است چونکه کنعان دلم، بی توندارد شادی رفتی و دیده به سودای پریشان شدن است منتظر برتو وبرآمدنت بود دلم دل مقیم توبر آن کلبه ی احزان شدن است رفتی و ،اشگ فراقم چکد از دیده پدر کار زینب پی تواین همه گریان شدن است توسره موی سپید ،بخت سیاهم بنگر رفتی وکوفه پی، بی سر و سامان شدن است تا به کی ناله کنم ازغم دوری پدر درغمت دیده پی لذّت گریان شدن است شده ام خسته از این حالت حیرانی خود ازغم تو دل من درپی ویران شدن است بستر خانه هنوز جمع نگردیده پدر کوفیان بازهنوز درپی مهمان شدن است خون لخت سره تو گوشه ی در مانده هنوز کار من بازهنوز دست به دامان شدن است رفتی وبارفتنت عشق وصفارفت پدر بعده تو کوفه دگر خار گلستان شدن است رفتی وماندن مانیست دراین کوفه صلاح حال ما درپی این شهرگریزان شدن است مردم کوفه تلافی تورا دادبه ما کربلا خیمه ی ما درپی ویران شدن است سر بشکافه ات شیرخدابود گواه خیمه ها از آتشکین درپی سوزان شدن است 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای نخل‌های کوفه! امام شما چه شد؟ آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟ محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چیست؟ سجادۀ علی! علی مرتضی چه شد؟ هم صحبت غریب تو ای چاه کوفه کو؟ فریادهای آن دل درد آشنا چه شد؟ ای صحنه‌های بدر و احد کو امیرتان؟ ای ذوالفقار، بازوی شیرخدا چه شد؟ ای کوچه‌های شهر مدینه خبر دهید صاحب عزای حضرت خیرالنسا چه شد؟ ای کودک یتیم که خالی است سفره‌ات آورد آنکه بهر تو هر شب غذا چه شد؟ ای بام کوفه بانگ اذان علی کجاست؟ آن صوت دلنشین و صدای رسا چه شد؟ پیر مریض! یار غریبی که نیمه شب می‌ریخت در دهان تو هر شب دوا چه شد؟ ای کوفه آن امیر غریبی که سال‌ها دیده است از رعیتش آزارها چه شد؟ "میثم" بخوان ز سوز جگر روضۀ علی با ما بگو به آن شه ارض و سما چه شد؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ لاله‌گون گشت ز خون روی دل‌آرای علی می‌چکد اشک حسن بر رخ زیبای علی مـرغ آمیـن بـه دعـای سحـرش پاسخ داد از خداونـد همیـن بــود تمنـای علی که گمان داشت که چون فاطمه تنها و غریب در دل خـاک رود قـامت رعنای علی جای یک ضربـۀ شمشیر به پیشانی داشت جای صد زخم، عیان بود به اعضای علی آسمـان شست مـه روی علـی را از خـون عوض آن که نهد رو به کف پای علی هرچه آب است اگر اشک شود باز کم است در غم فاطمـه و ماتـم عظمای علی صـورت شیرخـدا سرخ شد از خـون جبین نیلگون گشت ز سیلی رخ زیبای علی از جنـان فاطمه آیـد بـه بیابـان نجف تا کند خون جبین پاک ز سیمای علی نـخل‌هـا منتظـر بانـگ الهــی العفـو چاه‌ها منتظر نالـۀ شب‌هـای علی "میثم" از سوز درون گرید و خواهد ز خدا ناله‌اش را برسانند به امضای علی
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای کوفه چه ساکت و خموشی خاموشی و سخت در خروشی ای مسجد کوفه کو امامت محراب علی سرت سلامت ای پیر مریض کو طبیبت ای منبر کوفه کو خطیبت سجادۀ لاله گون مولا انداخته گل زخون مولا امروز که آبرو گرفتی از خون علی وضو گرفتی ای زندگی ات تمام تاریخ مظلوم ترین امام تاریخ ای کل وجود تربت تو شهر تو دیار غربت تو هر ظلم که بود با دلت شد تا تیغ سقیفه قاتلت شد ای عقل نخست هر که هستی تو کشتۀ جهل مردمستی با آن همه حُسن نیت خویش دیدی ستم از رعیت خویش کو مالک اشترت علی جان سلمان و ابوذرت علی جان هر جا که نشانه از غم توست صد دجلۀ اشک هم کم توست با آنکه شکافت فرق پاکت خون ریخت به روی تابناکت زخمیت به زخمۀ جگر بود کز زخم سرت کشنده تر بود مشتاق رخ حبیب بودی بی فاطمه ات غریب بودی بشکافت چو فرق نازنینت شمشیر گریست بر جبینت خون تو روانه از جبین بود پاداش محبت تو این بود؟ ای زخم تو زخم آفرینش بگریسته بر تو چشم بینش ای خاک نشین آسمانی ای عرش مکان لا مکانی ای قلب نماز سینه چاکت ای سجده نهاده سر به خاکت ارکان دعا شکست بی تو تکبیر به خون نشست بی تو تو منتظر وصال یاری در بستر مرگ بی قراری اطفال یتیم داغدارند امشب همه چون تو بی قرارند خون گشته روانه در عزایت از چشم یتیم بی غذایت با قتل تو آه آه کوفه خیزد ز درون چاه کوفه زخم تو به فرق مرهمت بود پایانگر دورۀ غمت بود از "فزت برب" توست معلوم راحت شدی ای امام مظلوم آیینۀ دل ، شکستۀ توست محراب ، به خون نشستۀ توست تا هست به سینه ها غم تو تقدیم تو اشک "میثم" تو