📅ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
#زمینه
#حاج_محمدرضا_بذری
#هیئت_یافاطمه_الزهرا_س_بابل
#بین_کوچه_های_مدینه
—--------------------------
—------------------------------
بینِ کوچه هایِ مدینه،تنها و غریب افتادی
خاکی شد محاسِنَت آقاا،چون شَیبُ الخضیب افتادی
پیرمرده با عذاب ، نکِشیدِش
پشتِ مرکب با طناب ، نکِشیدِش
جون نداره با شتاب ، نکشیدِش
دیده هاش شد پُرِ آب ، نکِشیدِش
ذکرِ لبش لحظۀ آخر(حسین ای غریبِ مادر) 3
یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..
—------------------------------
—------------------------------
تو خونه پُر از آتیشِ،قلبِش اما جایِ دیگه ست
جایی که دِلش رو سوزوند،کربلا میونِ خیمه ست
با شتابِ تمام ، نبَریدِش
بینِ آتیشِ خیام ، نبَریدِش
تو کوچه هایِ شام ، نبَریدِش
یا تو مجلِسِ حرام ، نبَریدِش ....
گرچه زِغم بالُ پرش سوخت
به یادِ زینب جِگرش سوخت ...
یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..
—------------------------------
بینِ هجره بویِ دودِ ، باحالِ بدم افتادم
تا دیوار و در رو دیدم ، یادِ مادرم افتادم
از تو کوچه میگذری ، وای مادر ...
غُصه داره حیدری، وای مادر ....
بینِ دیوارُ و دری ، وای مادر ...
داغِ تو بی پِسری ....وای مادر ...
دیگه شبِ آخرم اومد
بالا سرم مادر اومد ...
یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..
هدایت شده از منبع سبک
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مرثیه
#مثلت_ترکیب
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
حتم دارم با غلاف و تازیانه ریختند
یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست
*
نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند
ریسمانها میکشند و فکر بالش نیستند
بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند
او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم
پیش طفلانش مَکِش نامرد میریزد بِهَم
*
باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد
این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد
سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد
باز هم صد شُکر در ، آئینهاش را خط نزد
در میانِ شعله میخی سینهاش را خط نزد
*
در میانِ کوچهها با زور او را میکِشند
بر زمین میاُفتد و بدجور او را میکِشند
روی مرکب میروند از دور او را میکِشند
پیرمرد شهر با هر زحمتی پا میشود
آه میگوید فقط " یا عَمَّتی" پا میشود
*
دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده
من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده
جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده
حرمله وقتی که میآید پریشان میشوم
پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان میشوم
*
کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند
شامیان نان خشکها را پیش مهمان ریختند
دختران تَه ماندهها را پای طفلان ریختند
عمه جان حس میکنم مژگانِ بابا کم شده
خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده
#حسن_لطفی
هدایت شده از منبع سبک
#امام_صادق_علیه_السلام
#سید_محمد_رستگار
عزای صادق آل پیمبر است امشب
که شیعه دیدهاش ازخون دل،تراست امشب
بگو به دیده که غسل زیارتی بکند
که دل، روانهی شهر پیمبر است امشب
به سیلِ خونِ دل و اشکِ دیده محمل بند
سفر به سوی مدینه میسّر است امشب
مدینه، غرق چراغ و بقیع تاریک است
که بی چراغ چوشبهای دیگراست امشب
امام عصر به هر جا که هست گریان است
ز اشک، دامن آن مه پُر اختر است امشب
دلا بیا که دلی نذر سوختن بکنیم
چراکه فاطمه را دل به مجمر است امشب
رئیس مذهب شیعه فتاده است از پا
که شیعه را زغمش دست برسراست امشب
ز بس که جان جهان رنج دید از منصور
درون خاک هم آزرده پیکر است امشب
اگر چه با تن مسموم خفته در دل خاک
ولی رها ز جفای ستمگر است امشب
دگر شبانه به کاشانهاش نمیریزند
براهل بیت خودآسوده خاطر است امشب
چگونه هالهی رخسار زهره را بیند؟
مه مدینه که مهمان مادر است امشب
#روضه_امام_حسین
کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش
مرده است احترام ... بماند بقیه اش
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام ... بماند بقیه اش
شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش
گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیه اش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام....بماند بقیه اش
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدوام ... بماند بقیه اش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام ... بماند بقیه اش
بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام ...بماند بقیه اش
دلواپسم برای سرت روی نیزه ها
از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام ...بماند بقیه اش
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش
تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام ... بماند بقیه اش
قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
هدایت شده از منبع سبک
#علما
#حدیث #رباعی
💠 #امام_صادق_علیه_السلام
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ
هنگامی که روز قیامت فرا رسد، خدای عَزَّ وَ جَلَّ مردمان را در صحرایی وسیع و هموار جمع میکند و مقدمات سنجش اعمال فراهم میشود. پس خون شهیدان با قلم عالمان سنجیده میشود و قلم عالمان بر خون شهیدان برتری مییابد.
📗 من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۳۹۹
🔹فضیلت علم🔹
از علم شود مرد خدا حقبینتر
عطر نفسش ز باغِ گل رنگینتر
سنجند اگر مداد دانشمندان
از خون شهید میشود سنگینتر
#محمد_جواد_غفورزاده
▪️توطئه قتل امام صادق(ع) توسط منصور دوانقی
سید بن طاووس از محمد بن عبدالله اسکندری در مورد طریقه شهادت امام صادق (ع) و نقشههایی که خلیفه عباسی برای شهادت ایشان میکشید روایت کرده است که:
من از جمله ندیمان ابوجعفر دوانیقی و محرم اسرار او بودم روزی به نزد او رفتم او را بسیار غمگین دیدم که آه میکشید و اندوهناک بود.
گفتم ای امیر! چرا در تفکر و اندوه به سر میبری؟
گفت: صد نفر از فرزندان فاطمه را هلاک کردم ولی سید و بزرگ ایشان باقی مانده است که درباره او چارهای نمیتوانم بکنم.
گفتم: کیست؟
گفت: جعفر بن محمد صادق علیه السلام.
گفتم: ای امیر! او مردی است که عبادت بسیار او را ضعیف کرده و نزدیکی و محبت به خدا او را مشغول گردانیده و او را از فکر تصاحب حکومت و خلافت هم بازداشته.
گفت: میدانم که تو به امامت او اعتقاد داری و او را به بزرگی می شناسی ولی حکومت و قدرت عقیم است و من سوگند یاد کردهام که پیش از آن که امروز شب شود خود را از اندوهی که به خاطر وجود او بر من ایجاد شده است رها کنم.
راوی گفت: چون این سخن را از او شنیدم زمین بر من تنگ شد و بسیار غمگین شدم.
پس جلادی را طلبید و گفت: چون من ابوعبدالله صادق علیه السلام را خواستم و با او مشغول سخن گفتن شدم و کلاه خود را از سر برداشتم و بر زمین گذاردم گردن او را بزن. این نشانه و علامتی میان من و تو باشد.
و در همان ساعت کسی را فرستاد و حضرت را طلبید.
چون حضرت داخل قصر شد دیدم که قصر به حرکت درآمد مانند کشتی که در میان دریای موّاج مضطرب باشد و دیدم که منصور از جا برجست و با سر و پای برهنه به استقبال آن حضرت دوید و در حالی که بند بند بدنش میلرزید و دندانهایش برهم میخورد و رنگ رویش سرخ و زرد میشد آن حضرت را با عزّت و احترام بسیار آورد و بر روی تخت خود نشاند و دو زانو در خدمت او نشست مانند بندهای که در خدمت آقای خود بنشیند و گفت: یابن رسول الله صلی الله علیه و آله برای چه در این وقت تشریف آوردی؟
حضرت فرمود: که برای اطاعت خدا و رسول و فرمانبرداری تو آمدم.
گفت: من شما را نطلبیدم فرستاده من اشتباه کرده است و اکنون که تشریف آوردهای هر حاجت که داری بطلب. حضرت فرمود: حاجت من آنست که مرا بی ضرورتی طلب ننمائی.
گفت چنین خواهم کرد.
حضرت برخاست و بیرون آمد و من خدا را بسیار ستایش کردم که آسیبی از منصور به آن حضرت نرسید.
بعد از آن که آن حضرت بیرون رفت منصور لحاف طلبید و خوابید و تا نصف شد بیدار نشد. چون بیدار شد دید من بر بالین او نشسته ام. گفت بیرون مرو تا من نمازهای خود را قضا کنم و قصهای برای تو نقل نمایم.
چون نمازش تمام شد گفت: چون جعفر بن محمد علیه السلام را به قصد کشتن احضار نمودم و او داخل قصر من شد، دیدم که اژدهای عظیمی پیدا شد و دهان خود را گشود و فک بالای خود را بر بالای قصر من گذاشت و فک پایین خود را در زیر قصر گذاشت و دُم خود را بر روی قصر و خانه من قرار داد و به زبان عربی فصیح به من گفت: اگر قصد و اراده بدی نسبت به او داشته باشی تو را و خانه و قصرت را فرو میبرم و به این سبب عقل من پریشان شد و بدن من به لرزه آمد به حدی که دندانهای من بر هم میخورد.
راوی میگوید من گفتم: اینها از او عجیب نیست زیرا که نزد او اسمها و دعاهایی است که اگر بر شب بخواند آن را روز و اگر بر روز بخواند آن را شب و اگر بر موج دریاها بخواند آنها را ساکن میگرداند.
📚منبع:
منتهی الآمال. شیخ عباس قمی. ص ۷۴۷
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
▪️وصیت امام صادق علیه السلام
لحظه های آخر حیات امام صادق علیه السلام
شيخ طوسي از سالمه، کنيز حضرت صادق عليه السلام روايت کرده که گفت: من در وقت احتضار نزد حضرت صادق عليه السلام بودم که بی هوش شد و چون به هوش آمد فرمود: به حسن بن علي بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب عليه السلام معروف به افطس، هفتاد سکه طلا بدهيد به فلان و فلان، فلان مقدار بدهید.
من گفتم: به مردي که بر تو با کارد حمله کرد و مي خواست تو را بکشد، عطا مي کني و می بخشی؟
فرمود: مي خواهي من از آن کسانی که خدا ايشان را به صله رحم کردن ستایش نموده نباشم که در وصف ايشان فرموده: «وَ الَّذِین َ يَصِلُونَ ما اَمَرَاللهُ بِهِ اَن يُوصَلَ وَ يَخشَونَ رَبَهُّم وَ يَخافُونَ سُوءَ الحِسَابِ؛ و آنان که پیوندهایی را که خداوند به آن امر کرده برقرار می نمایند (صله رحم می کنند) و از خدایشان می ترسند و از محاسبه بدفرجام بیمناکند».
پس فرمود: اي سالمه به درستي که حق تعالي بهشت را خلق کرد و آن را خوشبو گردانيد و بوي مطبوع آن از فاصله ای به مسافت دو هزار سال به مشام مي رسد و بوي آن را کسی که عاق والدين شده و کسی که ارتباط خود را با خویشاوندان و رحم خود قطع نموده نمی شنود و در نمی یابد.
📚منبع:
سیدجعفر شهیدی؛ سیره معصومان؛ ص ۱۱۰
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
▪️سوزاندن خانه امام صادق علیه السلام
مفضل بن عمر مي گويد: منصور دوانيقي براي فرماندار مکه و مدينه حسن بن زيد پيام داد: خانه ي جعفر بن محمد (امام صادق عليه السلام) را بسوزان. او اين دستور را اجرا کرد و خانه ي امام صادق (ع) را سوزانيد که آتش آن تا به راهرو خانه سرايت کرد. امام صادق (ع) بيرون آمد و ميان آتش گام برمي داشت و مي فرمود:
انا بن اعراق الثري، انا بن ابراهيم خليل الله.
منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ و ريشه در اطراف زمين پراکنده اند. منم فرزند ابراهيم خليل خدا (که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد)
📚منبع:
اصول کافی؛ جلد ۱؛ ص ۴۷۳
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
▪️دستور به قتل امام صادق(ع)
منصور دستور داد نیمه ی شب به خانه ی امام صادق ریختند. امام صادق(ع) را با سر برهنه و بدون روپوش به حضور امام آوردند. منصور با کمال جسارت و خشونت به آن حضرت گفت: ای جعفر! با این سن و سال آیا شرم نمی کنی که خواهان ریاست هستی و می خواهی بین مسلمانان فتنه و آشوب به پا کنی؟!
شمشیرش را از غلاف بیرون کشید تا گردن امام را بزند.
ناگاه رسول خدا را در برابر خود دید، شمشیر را در غلاف گذاشت. برای بار دوم همین کار را کرد و باز رسول خدا(ص) را در برابر خود دید. برای بار سوم نیز تکرار شد، باز رسول خدا(ص) را در برابر خود دید. سر انجام از قتل امام منصرف گردید.
📚منبع:
منتهی الآمال؛ ص ۸۵۵
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
▪️آخرین وصیت امام صادق(ع)
ابوبصیر، یکی از شاگردان برجسته امام صادق(ع) می گوید: «در هنگام شهادت حضرت صادق(ع) در مدینه منوره نبودم. پس از مراجعت از سفر، به عنوان تعزیت و تسلیت به محضر ام حمیده، همسر بزرگوار آن حضرت رفتم. ام حمیده وقتی یار با وفای همسرش ابوبصیر را دید، به شدت گریست و فرمود: ای ابا محمد (ابابصیر) ای کاش حاضر بودی در هنگام رحلت آن جناب که آن حضرت یکی از دو چشمان مبارکش را بست. سپس فرمود: خویشان و اقاربم را و هر کس که به من لطف و محبتی دارد خبر کنید تا بیایند. وقتی همه در حضور جناب اجتماع نمودند و دور بسترش گرد آمدند فرمود: هرگز شفاعت ما نمی رسد به کسی که نمازش را خفیف بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد»
📚منبع:
بحارالانوار، ج ۸۲، ص
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
#زمینه #شهادت
#امام_صادق علیه السلام
#محمد_رضا_محمدی
〰〰〰〰〰〰
توو روضه میاد، هرکس عاشقه
نوای عاشقا، دم یا صادقه
از آسمون چشما بارون داره - میباره
برا امامی که حرم نداره
کنار قبر خاکی و غریبش
حتی یک سینه زنم نداره
آی سینه زن/ توو هوای بقیع پر بزن
در خونه ی یار، در بزن ۲
آی گریه کن/ برا داغ غمش گریه کن
دلتو به آقات هدیه کن
شیعه تا روز قیامت * بی قرار غمته
یا جعفر ابن محمد * دل ما حرمته
〰〰〰〰〰〰
از راه میرسن، مردم بی ادب
نور خدا رو، میبرن نیمه شب
غریب و بی ردا و بی عمامه - آقامه
که توی کوچه ها با دست بسته
با جسم ناتوون و زار و خسته
اسیر قوم بی حیا و پسته
واویلتا/ میره صادق آل عبا
پا برهنه توی، کوچه ها ۲
واغربتا/ که با دستای بسته آقا
زیر لب میگه یا مرتضی
یاد غریبی حیدر * یاد روضه ی دری
یا جعفر ابن محمد * روضه خون مادری
〰〰〰〰〰〰
آتیش در و، کوچه و ازدحام
یک روضه ی داغ، توو نگاه امام
به یاد خیمه ها دلش میگیره - میمیره
با یاد شعله ها و قتل و غارت
با یاد آل عصمت و جسارت
با یاد عمه زینب و اسارت
غوغا شد و/ باب سیلی زدن وا شد و
سر گوشواره، دعوا شد و ۲
بد میزدن/ هرکی گریه میکرد میزدن
بچه رو مث مرد، میزدن ۲
داغ عزای حسینه * توو دل پیر و جوون
یا جعفر ابن محمد * تو بیا روضه بخون
.
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
هدایت شده از منبع سبک
#شهید_گمنام
#غزل
به سیل اشک باید شست راه کاروان ها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمان ها مینوازد قد کمانها را
نه پیراهن به تن مانده نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که میبرّد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشانها را
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند
همانانی که با خود میبرند این استخوانها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را ؟
خبر دادند یوسفها به کنعان باز میگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
به روی شانه لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکانها را
#میلاد_عرفان_پور
#صلوات
هدایت شده از منبع سبک
#شهید_گمنام
#ترکیب_بند
در گوشه اي از خاك كم كم جات پيدا شد
كم كم سرت، دستت، پلاكت ، پات پيدا شد
برداشتم از خاك آرام استخوانت را
كم كم زواياي رشادت هات پيدا شد
پيچيد عطر ياس از دور و برت وقتي
يك تكه از سربند يا زهرات پيدا شد
گودال، تركش، تير، جسم بي كفن، غربت
مصداق هاي ظهر عاشورات پيدا شد
چشم انتظاران مسافرهاي بي برگشت!
در لابه لاي خاكها سوغات پيدا شد
...
عطر عجيبي در مشام كوچه ها پيچيد
در شهر دود آلود بوي كربلا پيچيد
...
تو آمدي حال و هوامان كربلايي شد
بوي خدا پيچيد، دل هامان خدايي شد
غيرت به جوش آمد تمام شهر شد جبهه
الحق و والانصاف چه حال و هوايي شد!؟
آري هواي جبهه را سوغات آوردي
آري عجب شوري، چه شوقي، ماجرايي شد!؟
خاك شلمچه بر سر اين شهر سيماني
دردت به آن جاني كه دردش بيحيايي شد
تو آمدي جريان شعر از دست من در رفت
تو آمدي اوضاع شاعر ماورايي شد
...
آنسوي قصه مادري فرتوت پيش آمد
با گام لرزان تا دم تابوت پيش آمد
...
تابوت را يك آن، به گهواره بدل كرد و
مثل همان ايام، كودك را بغل كرد و
بند كفن را مثل قنداقه به هم پيچيد
يك لحظه طعم خاطراتش را عسل كرد و
تا در كوير چشم هايش اشك جاري شد
بغض معما گونه اش را گريه حل كرد و
قنداقه را محكم به روي سينه اش چسباند
هي خواند و گوشش را پر از خيرالعمل كرد و
مادر همه ناگفته ها را گفت با فرزند
مادر تمام گفته هايش را غزل كرد و
...
برگشت به تاريخ اعزام پسر مادر
يك هفته قبل از كربلاي چار، پشت در...
...
بار سفر را بستي آخر دست حق يارت
پرواز كن مثل كبوتر دست حق يارت
اسفند، قرآن، آش نذري، آبِ پشت پات
چشم حسودت كور مادر دست حق يارت
قربان قدت، مرد جنگم، در شب حمله
مثل علي(ع) در بدر و خيبر دست حق يارت
مادر فضاي جبهه وقتي مثل عاشوراست
با پا نه! بايد رفت با سر دست حق يارت
بخشيده در راه خدا را پس نميگيرند
شيرم حلالت باد مادر دست حق يارت
...
مادر مگر دل كند از تابوت فرزندش
پيوست در پايان قصه، دل به دلبندش...
#علی_احدی
#صلوات
#در_محضر_بزرگان
استاد فاطمي نيا:
نقل است كه پدرآيت الله العظمي مرعشي كه از علماي بزرگ بوده است چهل روز در مسجد سهله وكوفه متوسل به حضرت امام زمان ميشود؛ بالاخره به مقصودش ميرسد و در عالم مكاشفه يا بيداري به خدمت حضرت مشرّف ميشود و مطالبي از حضرت ميپرسد.
از جمله سوالاتش اين بود كه قبرحضرت فاطمه زهراء عليهاالسلام كجاست؟
حضرت پاسخ ميدهند: كشف اين سرّ در زمان غيبت ما نميشود ؛ اما اگر خواستيد مادر ما را زيارت كنيد، برويد قم و قبر #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها را زيارت كنيد!
#دورهء_محرم
#عون_محمد_فرزندان_عبدالله_جعفر
#غلامرضا_سازگار
دوخورشیدجهانآرا دوقرص ماه،دو اختر
دو آزاده،دو دلداده،دو رزمنده،دوهمسنگر
دوشایسته،دووارسته،دو دردانه،دو ریحانه
دونوردیده در دیده،دو روح روح درپیکر
دویاس ارغوانی نه،بگو دوآیهءقرآن
دویوسف نه،دو اسماعیل ازیک قهرمان هاجر
کشیده شانه برمو،شسته صورت ازگلاب اشک
گرفته چون دوقرآن دخت زهرا هردو رادربر
به سرشورو،به رخ اشک و،به کف تیغ و،به دل آتش
به سیرت،سیرتِ قاسم،به صورت،صورتِ اکبر
منای کربلاگردیده محو این دوقربانی
نوای نینواازنایشان برگنبد اخضر
گرفته دستشان رابرده باخودزینب کبری
که قربانی کنددرمقدم ثارالَّه اکبر
بگفت ای جان جان،جان دوفرزندم به قربانت
تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور
دو اسماعیل نه،دوذبح کوچک،نه دوقربانی
قبول درگهت کن منتی بگذار برخواهر
اگر اذنم دهی اینک به دست خودبگردانم
دوفرزندعزیزخویش را دورعلی اصغر
امیدزینب ست ای آفتاب دامن زهرا
که افتد این دوقرص ماه رابرخاک راهت سر
سفارش کرده عبدالله جعفربرمن ای مولا
که این دوشاخهءگل راکنم درمقدمت پرپر
به اذن یوسف زهرا دوماه زینب کبری
درخشیدنددرمیدان چوخورشیدفلک گستر
فلک درآتش غیرت،ملک در وادی حیرت
که روآورده درمیدان دوحیدریادوپیغمبر
یکی میگفت دوخورشید ازگردون شده نازل
یکی گفتادومه تابیده یا دوآسمان اختر
ندا دادند ما دوشیرزاده ایم زینب را
که باشدجدهءمافاطمه صدیقهء اطهر
پیمبرجدوزهراجده ومادربوَدزینب
حسین بن علی خال وپدرعبدالَّه جعفر
خروشیدندهمچون شیرباشمشیر،یک لحظه
دوحیدرحمله ورگشتندبردریایی ازلشکر
توگفتی در احدتابیده دوبدرجهان آرا
ویا دوحیدرکرار روآورده درخیبر
زآب تیغ هریک آتشی میریخت درمیدان
که گفتی شعلهءخشم خداپیچیده درمحشر
چوآتش برفلک فریادمیرفت ازدل دشمن
چوباران برزمین میریخت دست وپاوچشم وسر
زهم پاشیده چون پیراهن ازهم هردو اعضاشان
زبس برجسمشان بنشست زخم نیزه وخنجر
به خاک افتادجسم پاکشان چون آیهءقرآن
دریغاماند زیردست وپا دوسورهءکوثر
چوبشنید ازحرم فریادشان رایوسف زهرا
به سرعت آمدوبگرفت همچون جانشان دربر
دریغا دوهمای عشق درآغوش ثارالله
همای روحشان ازموج خون درآسمان زدپر
چودید ازقتلگه آرندآن دو سروخونین را
درون خیمه زینب گشت پنهان با دوچشم تر
نهان شددرحرم کاو رانبیندیوسف زهرا
مباداچشم حق گرددخجل زآن مهربان مادر
بیالیلاتماشاکن مقام وصبرزینب را
که دریک لحظه داده در ره دین دوعلی اکبر
به ثارالله وصبرزینب وخون دوفرزندش
سلام"میثم"وخلق خداوخالق داور
#دورهء_محرم
#حر_ریاحی
#غلامرضا_سازگار
حُر که حُریّت به خاکش سجده برد
جان به جسم چاک چاکش سجده برد
حُر که در احرار شور انداخته
حُر که هرحُری به او دل باخته
حُر که اول شد به نفس خود امیر
بعد از آن در دام عشق آمد اسیر
گرچه در لشکر سر و سردار بود
پای او در دام عشق یار بود
بود چون کوهی در آن فوج سپاه
لیک می لرزید اندامش چو کاه
داشت در آن حال اندوهی عظیم
گاه،جنّت میکشیدش گه،جحیم
کفر و ایمان از دو جانب تاختند
پنجه در اندیشه اش انداختند
او که از روز ازل آزاده بود
او که مادر نیز حُرّش زاده بود
پای جان از دام شیطان باز کرد
پَر گشود و تا خدا پرواز کرد
توسن آزادمردی راند پیش
رجعت از نو کرد سوی اصل خویش
اشک خجلت داشت جاری از دو عین
خویش را افکند بر پای حسین
گشت گِرد کعبۀ دل سر به کف
کای ز تو جود و کرامت را شرف
من همان حُرّ گنهکار توام
گر چه خود حُرمّ، گرفتار توام
جُرم من افزون ز جِرم عالم ست
لیک پیش کوه عفو تو کم ست
ای تمام عالم و آدم فدات
یاد دارم، مانده در گوشم صدات
راست گفتی راست بر عبد دَرَت
حُر! بگرید در عزایت مادرت
حال رو کردم به سوی این حرم
تا بگرید در عزایم مادرم
مهر هم چون خشم تو شیرین نبود
این دعا بود از لبت نفرین نبود
شیشه ام از لطف، دُرّم کن حسین
نام من حُرّست حُرّم کن حسین
تا که گردم نیستت هستم بگیر
جان زهرا مادرت دستم بگیر
بس که سوز از پردۀ دل ساز کرد
شه، در رحمت به رویش باز کرد
بااشارت گفت کای شوریده حال
دور کن ازخویشتن رنج و ملال
تو ز ما بودی ز ما بودی ز ما
گر چه در این ره جدا بودی ز ما
بوده ای چندی اسیر یار بد
یار بد بدتر بوَد از مار بد
تو از اول حُرّ ما بودی بیا
راه گم کردی کجا بودی بیا
ای شکسته بال و پر پرواز کن
بر فلک نه بر ملک هم ناز کن
قطره بودی وصل بر دریا شدی
از منیّت دور گشتی ما شدی
گام اول پیش تیر خشم من
دلربائی کرد از تو چشم من
کوثرت در کام بود از ساغرم
زآن ادب کردی به نام مادرم
این که گردیدی به عشق مااسیر
مادرم فرموددستش را بگیر
حُر ز صاحبخانه روی باز دید
خویش رایکباره در پرواز دید
گشت مشتاق سپر انداختن
سر به کف بگرفتن وجان باختن
گفت مولا اذن میدانم بده
جان بگیر و وصل جانانم بده
گشت جان و زندگی از سر گرفت
اذن ترک جان و ترک سر گرفت
چون شرار خشم حّی دادگر
بر سپاه کفر آمدحمله ور
همچو مالک در سپاه شیر حق
می زد و می کشت با شمشیر حق
گشت از تیغش چهل تن نقش خاک
خود تنش گردید چون گل چاک چاک
تا به خاک افتاد خونین پیکرش
دید مولا را به بالای سرش
گفت ای ریحانۀ پاک رسول
توبۀ حُرّ تو آیا شد قبول؟
گفت آری ای شرف پاینده ات
از ولادت نام حُر زیبنده ات
روح تو از روز اول بود حُر
همچنان که مادرت فرمود حُر
🔸️به بهانهی
🔸️میلاد کریمهی اهلبیت(س)
ای معتکف کوی تو مریم
شد نام تو بر لبش دمادم
ای زینب دوّم مدینه
نام تو زسینه میبرد غم
افلاک ز خاک تو شرف یافت
هم رکن و مقام و حجر و زمزم
موسی به کلیمی تو خرسند
درطور توچونغصهشود کم
ای محرم اسرار امامت
بر رضا تویی روح مجسم
سلطان سریر ارتضا را
هردم شدهای مونس و همدم
ایران ز رضا شرف گرفته
دارالشرف امام اعظم
قم از تو شرافت حرم یافت
ای دختر پیغمبر اکرم
زان رو به سوی تو رو نمودم
دلتنگ مدینه تا نگردم
مثل زینبی زینت بابا
بر نور ولایت شده محرم
ای فاطمهی امام هفتم
گفته پدرت فدات گردم
اشفعی لنا به روز محشر
یافاطمه بانوی مکرم
خورشید،رضاوتوچوماهی
بنما ز کرم به من نگاهی
#مرتضی_محمودپور
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#یوسف_رحیمی
ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه،روز اول ذی القعده کامل می شود
بارها سر در میارد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود
گوئیا شان نزولش می شود ایران ما
هرچه بر"موسی بن جعفر"سوره نازل میشود
پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم"
چشم ایران چون که مشهدگشت-قم؛دل میشود
خاک مشهدنسخهء ایرانی کرب وبلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود
هرچه قابلتر دراین مجموعه ناقابل ترست
هرچه ناقابل دراین مجموعه قابل میشود
هرکسی ازخویش داخل گشت خارج میشود
هرکسی ازخویش خارج گشت داخل میشود
هرکسی درشهرعاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل میشود
رتبه هابر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود
درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند
"شاطرعباس قمی"هم گاه"دعبل"می شود
اشک وقتی واقعی شددرحرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود
هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلدتوضیح المسائل می شود
گوشه ای ازلطف پنهان توکه معلوم نیست
گوشه ای ازلطف معلوم تو"فاضل"میشود
تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست
پس من ِهمسایه ات رانیز شامل می شود
مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود
#دورهء_محرم
#اصحاب
#شهدای_کربلا
#مهدی_جهاندار
مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان
هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی
وجبرئیل هم آن جامجال پر زدنش نیست
رسیده اند شهیدان کربلا به مقامی
یکی حسین امیرش شدو چه خوب امیری
یکی حسین امامش شدو چه خوب امامی
یکی بدون زِره مرگ را گرفت در آغوش
یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی
یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی
سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی
یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری
یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی
به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان
چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی
دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم
به سر’در حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی
#دورهء_محرم
#عون_محمد
#نوحه
#میثم_مومنی_نژاد
گیسوی ماتم گشته پریشان
مادر نشسته در خیمه گریان
شد چشم زینب آسمان پر ستاره
از قتلگاه آمد دو جسم پاره پاره
واویلا آه و واویلا
این غصه سخت ست آه ای خداوند
در طول یک روز داغ دو فرزند
وای از دل زینب که غم بر روی غم دید
دو لاله اش را پرپر از دست ستم دید
واویلا آه و واویلا
#دورهء_محرم
#حر_ریاحی
#نوحه
#میثم_مومنی_نژاد
آه ای خطا پوش آمد خطاکار
بی آبرویم ای آبرودار
من آبرو از مادرت زهرا گرفتم
راهم بده من گرچه راهت را گرفتم
سیدی مولا حسین جان
تو سر بلندی من سربه زیرم
من آمدم در راهت بمیرم
در خیمه دیدم کودکان از پا فتادند
از تشنگی بر خاک خیمه سر نهادند
سیدی مولا حسین جان
#ولادت_حضرت_معصومه
باز در شهر مدینه بویی از عنبر رسید
بر گلستان ولایت لولو و گوهر رسید
دختر دردانه ی باب الحوائج آمده
بر امام هشتمین یک مونس و یاور رسید
باز در عرش معلا شورو شوقی شد به پا
مژده ای اهل ولا محبوبه ی داور رسید
آمده پشت و پناه حضرت سلطان شود
باز از نسل علی یک زینب دیگر رسید
طاهره ، مرضیه و معصومه و هم فاطمه
جلوه ای از چهره ی زهرای پیغمبر رسید
ای ملائک کل عالم را گل افشانی کنید
در میان خلق عالم بهترین دختر رسید
#وحید_زحمت_کش_شهری
💠 زیارت #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
در کلام اهلبیت علیهم السلام
🔸 عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ، وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِينَةُ، وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ، وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ، وَ سَتُدْفَنُ فِيهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي تُسَمَّى فَاطِمَةَ، مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ. (بحار الأنوار، ج۱۰۲، ص۲۶۷)
حضرت صادق عليه السلام فرمود: برای خداوند، حرمی است و آن مکّه است. برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است. برای امیراالمؤمنین علیه السلام حرمی است و آن کوفه است. و براي ما حرمي است و آن، قم است. به زودي زني از فرزندان من در آن جا دفن ميشود که نامش فاطمه ميباشد. هر کس او را زيارت کند، بهشت براي او واجب می شود.
🔸عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ:إنَّ زِيَارَتَهَا تَعْدِلُ الْجَنَّة. (بحار الأنوار، ج۱۰۲، ص۲۶۷)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: (ثواب) زیارت فاطمه دخت موسی علیهماالسلام، برابر با بهشت است.
🔸عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ، أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْكُوفَةُ الصَّغِيرَةُ، أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ، تُقْبَضُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى، وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ. (بحار الأنوار، ج۶۰، ص۲۲۸)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: آگاه باشید که برای امیرالمؤمنین علیه السلام، حرمی است و آن حرم، کوفه است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک است. آگاه باشید که از هشت در بهشت، سه در آن به قم باز مى شود. زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود که اسمش فاطمه بنت موسى علیهماالسلام است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند.
🔸 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قالَ: إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ، وَ سَتُدْفَنُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ أَوْلَادِي تُسَمَّى فَاطِمَةَ، فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ. قَالَ الرَّاوِي: وَ كَانَ هَذَا الْكَلَامُ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ يُولَدَ الْكَاظِمُ عَلَيْهِ السَّلَامُ. (بحار الأنوار، ج۶۰ ص۲۱۶)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: برای ما حرمی است و آن حرم، شهر قم است. به زودی در آن شهر زنی از اولاد من دفن می شود که نامش فاطمه است. پس هرکس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. راوی گفت: کلام آن حضرت در زمانی بود که هنوز، حضرت کاظم علیه السلام به دنیا نیامده بود.
🔸عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ زِيَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى علیهاالسلام، قَالَ: مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ. (كامل الزيارات، ص۳۲۴)
از حضرت رضا علیه السلام از زیارت حضرت فاطمه معصومه علیه السلام سؤال شد. فرمود: هرکس او را زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود.
🔸 عَنْ سَعْدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام قَالَ: يَا سَعْدُ! عِنْدَكُمْ لَنَا قَبْرٌ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَبْرُ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى علیهماالسلام؟ قَالَ: نَعَمْ، مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ. (بحار الأنوار، ج۱۰۲، ص۲۶۶)
حضرت رضا علیه السلام به سعد فرمود: ما نزد شما قبری داریم. سعد گفت: فدایت شوم، قبر فاطمه دخت موسی علیهما السلام را می فرمایید؟ حضرت فرمود: بله، هرکس در حالی که به حقّ او عارف است، وی را زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود.
🔸حضرت رضا علیه السلام فرمود: هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در قم زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد. (زبدة التّصانیف، ج ۶، ص ۱۵۹)
🔸قال الرّضا علیه السلام: مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى. (ناسخ التواریخ-رحلی، ج ۳ ص ۶۸)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.
🔸عَنِ ابْنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِي بِقُمَّ، فَلَهُ الْجَنَّة. (كامل الزيارات، ص۳۲۴)
حضرت جواد علیه السلام فرمود: هرکس عمّه مرا در قم زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود.
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#یوسف_رحیمی
هم زمزمهء سبز بهاران با تو
هم روح بلند چشمه ساران با تو
از راه رسيدي و کويري تشنه
جنت شده اي حضرت باران با تو
تا خاک مرا سرشت، يا معصومه
روي دل من نوشت: يا معصومه
يک پنجره پرواز مرا خواهد برد
ازصحن تو تا بهشت، يا معصومه