eitaa logo
سرداران شهید باکری
507 دنبال‌کننده
5هزار عکس
595 ویدیو
13 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
سرداران شهید باکری
#سلام_فرمانده😊 #شهید_سردار_دلها_آقا_مهدی_باکری #خاطرات #قسمت_سوم_و_چهارم 💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
. ساعت گذشت احساس‌ کردم از بالا سر و صدایی نمی آید🤔 کشیدم،فقط یک جفت دم در بود ، فهمیدم مهدی مانده و هیچ کس به من خبری نداده؛ انصاف ها! سفیدم را دورم گرفتم و رفتم پیشش تا من را دید،بلند شد کرد و دو زانو روبه رویم نشست. 🌺باز هم سرش پایین بود.حال و احوال کرد و ساکت شد🙂 را کرد توی جیب شلوارش و یک جعبه ی کوچک درآورد و گذاشت جلویم روی زمین، حلقه بود💍 را دستم کردم که در زدند. بودند دنبال مهدی گفت:"باید برم"میخواستند نیرو بفرستند گفتم:"پس شب بیایید شام پیش ما باشید" شانس ما شب برق رفت،توی اتاق یک سفره انداختیم و چراغ گرد سوز را روشن کردیم و گذاشتیم وسط سفره 🌺بعد از شام زیاد نماند.با فانوس تا دم در بدرقه اش کردیم و رفت تا دو ماه و نیم بعد ... .🌿🇮🇷🌿🇮🇷🌿 . مهدی را از قبل نمی شناختم حمید آقا و خواهر بزرگشان را چرا اقا،مربی آموزش اسلحه مان بود،بعد از ،کاخ جوانان ارومیه تبدیل شده بود به جوانان آموزشی داشتند،تیراندازی،امدادی،تفسیر،احکام آموزش اسلحه میرفتم، 🌺طریقه ی باز و بسته کردن اسلحه یادمان میدادند و برای تمرین تیراندازی،میبردنمان کوه های اطراف ارومیه... ی این علاقه ها از سال۵۶با کلاسهای بهائیت آقای نعمتی شروع شد اسم کلاس بهانه بود که حساسیت ایجاد نکند یک جزوه ی بهائیت داشتیم که اگر ماموری میآمد بازرسی،میگذاشتیم جلوی دستمان کسی را به کلاس راه نمیدادیم نفر بودیم که همدیگر را میشناختیم.در این کلاس ها بنا بود مدرس تربیت کنند؛کسی که بتواند سخنران هم باشد میخواندیم و تحلیل میکردیم کتابهای خوب را معرفی میکردیم،میخواندیم و بحث میکردیم قرآن داشتیم پدرم با اینکه در رفت و آمد ما سخت گیر بود،اما مانع رفتن به اینجور کلاسها نمیشد😊 🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃 💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
خاطرات شهیدمهدی باکری به #روایت‌همسر #قسمت_سوم #نیم ساعت گذشت احساس‌ کردم از بالا سر و صدایی نمی آید #سرک کشیدم،فقط یک جفت #پوتین دم در بود ، فهمیدم #مهدی تنها مانده و هیچ کس به من خبری نداده؛ #بی انصاف ها! #چادر سفیدم را دورم گرفتم و رفتم پیشش تا من را دید،بلند شد #سلام کرد و دو زانو روبه رویم نشست. باز هم سرش پایین بود.حال و احوال کرد و ساکت شد #دستش را کرد توی جیب شلوارش و یک جعبه‌ی کوچک درآورد و گذاشت جلویم روی زمین، #توش حلقه بود.. #حلقه را دستم کردم که در زدند؛ آمده بودند دنبال #مهدی گفت:"باید برم"میخواستند نیرو بفرستند#جبهه گفتم:"پس شب بیایید شام پیش ما باشید" #از شانس ما شب برق رفت،توی اتاق یک سفره انداختیم و چراغ گرد سوز را روشن کردیم و گذاشتیم وسط سفره بعد از شام زیاد نماند.با فانوس تا دم در بدرقه اش کردیم و رفت #رفت تا دو ماه و نیم بعد ... #شهیدمهدی‌باکری #ساده‌وبی‌آلایش #آقامهدی‌چنین‌بود.... . #شادی‌روح‌شهدا صلوات @bakeri_channel
سرداران شهید باکری
» به نقل از . . 🌹_____ ____🌹 . . با این مقدمه می خواهم «مهدی» را و برخی از فرماندهان شهید را از حیث برجسته ترین خصوصیت و ویژگی‌هایشان، از نگاه خودم معرفی و بیان کنم. ممکن است دیگر برادران و فرماندهانی که در قید حیات هستند، «مهدی» را با کلمات و ویژگی‌های دیگری بیان کنند، ولی من او را آن‌طور که فهمیده‌ام و درک کرده‌ام، بیان می کنم - «مهدی باکری» یعنی سکوت و عمل بدون هیاهو، - «مهدی باکری» یعنی تفکر و اندیشه - «مهدی باکری» یعنی اخلاص و تجسم صادقانه و خالصانه عمل، - «مهدی باکری» یعنی در برابر دشمن و در مقاله ایستادگی و مقاومت کردن تا شهادت، - «مهدی باکری» یعنی اهل اعتراض و شکایت نبودن و از کمبودها و مشکلات گلایه نکردن، - «مهدی باکری» یعنی نقطه ثبات دل، - «مهدی باکری» یعنی عارف مجاهد و مجاهد عارف، - «حسین خرازی» یعنی زیرکی و سرسختی - «حسین خرازی» یعنی خدای تاکتیک و نقطه اثبات یا رد طرح ها از زاویه مسایل تاکتیکی، - «حسین خرازی» یعنی اطمینان و طمأنینه و اعتماد به نفس داشتن در برابر دشمن و امید و اعتماد دادن به همه رزمندگان و فرماندهان تحت امر خود، - «همت» یعنی اعتراض و راضی نبودن به وضع موجود، - «همت» یعنی جنب و جوش و عمل و فریاد علیه دشمن و نقد دوستان، - «همت» یعنی تلاش و اندیشه فراتر از لشکر و طرح نو درانداختن، - «مهدی زین الدین» یعنی شناسایی دقیق دشمن و سرعت عمل در اقدام علیه او، - «مهدی زین الدین» یعنی تلاش برای فهم عمیق و همه جانبه از موضوعات، - «احمد کاظمی» یعنی ابتکار و خلاقیت و برجستگی در تاکتیک و استراتژی - «احمد کاظمی» یعنی خیز برداشتن برای اقدامات بزرگ و زیبا و منزه - «احمد کاظمی» یعنی ذخیرہ تجارب همه فرماندهان شهید .🌷 .🌷 ........... .🌷 .🌷 @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31