بسم الله
🔵رحمت دوبعدی پیامبر در نهج البلاغة
🔸طبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْم #خطبه_108 نهج البلاغة
🔹طبیبی که به دنبال بیمارانش میگشت در حالیکه مرهمهایش را اثربخش کرده بود و ابزار جراحیاش را گداخته [و آماده] نموده بود اما آن ابزار داغ را [فقط] بر بدن بیمارانی مینهاد که به خاطر قلبی کور، گوشی کَر و زبانی لال نیاز به جراحی پیدا کرده بودند.
🔻در منطق نهج البلاغة مخاطبان پیامبر به دو گروه تقسیم شدهاند: نخست آنان که به بیماری جهل مبتلا بودند و با یک درمان سرپایی مداوا میشدند دوم آنانکه به بیماری عمیقتری مانند لجاج مبتلا شده بودند و جز با داغنهادن مداوا نمیشدند. کارویژهی پیامبر برای گروه نخست، همان ابلاغ پیام الاهی و برای گروه دوم همان جهاد و دفاع بود.
لطف بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام این است که با #تشبیه پیامبر به «طبیب»، هر دو کنش پیامبر (ابلاغ و جهاد) را تحت عنوان مداوا که سرشار از اشفاق و مهربانی است، درج کردهاند. این نگاه با خشونتزدایی از جنگها و مجازاتهای پیامبر موجب میشود حتی جنگهای پیامبر نیز به مثابهی جلوهای از رحمت و اشفاق ایشان درک شود. #قدرت_انگاره
↩️چنین درکی از جنگها و مجازاتهای پیامبر میتواند معنای #جهاد ومجازات را تا حدودی تغییر دهد. با این تغییر معنایی، شاید احکامی که در ادله نقلی بر موضوع جهاد یا #مجازات حمل شده نیز از باب تناسب حکم با موضوع، تا حدودی تغییر یابد.
#با_معارف_نهج،شماره 149
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵#آشنایی_با_خطبه چهاردهم
1️⃣فضای صدور خطبه
این خطبه همانند خطبه سیزدهم پس از جنگ جمل و در مذمت بصریان صادر شده است. محتمل است که خطبه سیزدهم و چهاردهم در واقع بخشهایی از یک خطبه بوده ولی سید رضی آنها را از یکدیگر جدا کرده است.
2️⃣اهمیت خطبه
أ. بیان اوصاف اهل جمل
ب. جمله «أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاء» با اینکه در اثنای یک خطبه و به صورت ارتجالی بیان شده سرشار از محسنات لفظی و معنوی #علم_بدیع است. آرایه #ابداع
3️⃣مضامین خطبه
حضرت امیر علیه السلام خطاب به اهل بصره، این صفات را برای آنان برمی شمارند:
1. سرزمینتان به آب نزدیک و از آسمان به دور است.
2. عقل هایتان سبک است. (خَفّت عقولُکم)
3. افکارتان سفیهانه است. (و سَفِهت حُلومُکم)
3. هدفی برای هر تیرانداز، طعامی برای هر خورنده و شکاری برای هر صیاد هستید.
4️⃣لطایف خطبه
1. تفاوت میان عقل و حلم آن است که حلم، از نتایج عقل است؛ «عقل» همان نيروى ادراك انسان مىباشد و فكر و خويشتندارى و انديشه در انجام كارها از نتايج آن محسوب مىشود (پیام امام، ج1، ص522).
2. در اینکه عبارت «أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاء» ناظر به جنبه مادی است یا معنوی، در میان شارحان اختلاف است. اگر آن را ناظر به جنبه معنوی بدانیم، می توان این عبارت را اینگونه معنا کرد که سرزمين دلهاى شما با اين كه به آب حيات وجود امام نزديك است، از آسمان رحمت الهى به دور است (پیام امام، ج1، ص520)، با توجه به اینکه امام علیه السلام در مقام مذمت اهل بصره است، همین معنا مناسبت تر از تفسیر آن به امور مادی به نظر می رسد. ابنابیالحدید آن را یکی از پیشگوییهای امیرالمؤمنین علیهالسلام دانسته است. (#علم_غیب)
5️⃣مصادر خطبه
الجَمَل شیخ مفید، ص217/ الجَمَل واقدی/ اخبار الطوال دینوری، ص151 و ...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️استاد علی رحیمی ؛ حوزه علمیه شیراز
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵پیامدهای افزایش مالیات در وضعیت بد اقتصادی
وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلًا #نامه_53 نهج البلاغه
بیش از آنکه در اندیشه اخذ مالیات باشی باید در اندیشه آباد کردن سرزمینها باشی چرا که مالیات به دست نمیآید مگر در برابر آباد کردن سرزمینها. و حاکمی که بدون آباد کردن سرزمینها از مردم مالیات بستاند هم شهرها را ویران میکند و هم بندگان خدا را نابود میکند و هم حاکمیتش دوامی نخواهد آورد.
✍️حاکمیتی که بین «خدماترسانی به مردم» و «#مالیات گرفتن از آنان» تناسب برقرار نکند، به سه مشکل مبتلا خواهد شد:
1. ویرانی سرزمینها
2. نابودی مردم
3. کاهش عمر #حکومت
#با_معارف_نهج،شماره 150
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵#شجاعت_امام_سجاد علیه السلام
ابن مرجانه وقتی دید اسم امام سجاد نیز علی است از ایشان پرسید: «مگر علی آن برادرت نبود که خدا او را در کربلا کشت؟!» امام سجاد علیه السلام ابتدا به او فرمودند که برادرشان را خدا نکشته بلکه ستمپیشگان کشتهاند اما وقتی ابن مرجانه بر سخن خود اصرار ورزید امام (ع) در پاسخ به وی این جملهی قرآن را تلاوت کردند که: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها» (الزمر : 42). ابن مرجانه با شنیدن این جمله چنان از کوره در رفت که بیدرنگ فرمان قتل امام سجاد (ع) را صادر کرد و اگر ارادهی الاهی شجاعت بیبدیل حضرت زینب (س) را بهنگام به هنگامه نمیکشاند امام سجاد (ع) نیز به شهادت میرسیدند(تاريخ الطبري، ج5، ص:458)!
✅اینک جای این پرسش است که ابن مرجانه از چه چیزی عصبانی شده است؟!
برای فهم این نکته باید به دو چیز توجه کرد: یکی زمینه صدور این سخن امام سجاد علیه السلام و دیگری معنای دقیق آیه قرائت شده.
🔸توجه به زمینهي صدور سخن امام نشان میدهد که سخن امام (ع) در شرایطی صادر شده که دشمن، شهیدان کربلا و بازماندگان آنان را افرادی خارج از دین و بیمبالات به آیین اسلام و در مقابل، خود را مجاهدی دیندار معرفی کرده است. علاوه بر این برای این که تأثیرگذاری سخن امام را در کوفه به صفر برساند علی (ع) و خاندان او را از پیش در بین مردم کوفه کذّاب معرفی کرده است.
در چنین فضایی اولا باید امام سجاد (ع) اعتماد مردم را به صداقت خود جلب میکردند تا تهمت کاذب بودن را نقش بر آب کرده باشند، ثانیا باید نشان میدادند که از دین خارج نشده اند و ثالثاً باید برای مردم کوفه ثابت میکردند که این مدعیانِ دیانت چون از اصل دینداری که کتاب خدا است بیخبرند (و بر خلاف آن سخن میگویند) مسلماننمایان کاذبی بیش نیستند.
🔸از نظر معنای آیه نیز باید توجه کرد که در این آیه (الله یتوفی الانفس حین موتها) اولا مُردن به خود انسان اسناد داده شده بود (موتها)، ثانیا کشتن انسان به خداوند اسناد داده نشده بلکه فقط گرفتن جان میتی که [به سبب هر عامل دیگری] در زمان موت خویش به سر میبَرَد به خدا نسبت داده شده است.
👈بنابراین امام (ع) با تلاوت این آیه به این معانی اشاره کرده بودند:
1️⃣به ابن مرجانه فهماندند که خدا انسانها را نمیکشد بلکه فقط روحشان را [که به سبب هر عامل کشندهای در حال مفارقت از کالبدشان است] برمیگیرد! در نتیجه این سخن او که قتل انسانها را به خدا نسبت میدهد اشتباه است.
2️⃣به دیگر شنوندگان فهماندند که ابن مرجانه نه تنها دربارهی مرگ و زندگیِ انسانها سخن نادرستی زده بلکه این کسی که مدعی مسلمانی است در بنیادیترین مسائل (مرگ و زندگی) به وضوح اعتقادات ضدقرآنی دارد.
3️⃣امام ع کاری کردند که همه بدانند دیدگاه امام سجاد نه تنها درست است بلکه مبتنی بر آیات قرآن نیز هست.
4️⃣به شنوندگان فهماندند که مسلمان واقعی امام است که معارفش را از قرآن کریم اخذ میکند نه مدعیانی که از معارف قرآنی بیخبرند.
5️⃣با تمسک اعتماد برانگیز به کتاب الاهی، قداست مقام ایشان چنان آشکار شد که دیگر وصلهی کاذب بودن به آن مقام قدسی نمیچسبید.
این شجاعت بینظیر بود که در آن #جنگ_سرد توانست #ابن_مرجانه را این چنین مستأصل بکند.
#مناسبتی شماره 29
#امام_سجاد ع
https://telegram.me/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
با زیبایی های نهج
◀️خفتگانِ بیدار...❗️
#خطبه_۱۰۸ :
مَا لِي أَرَاكُمْ ... أَيْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُيَّباً وَ نَاظِرَةً عَمْيَاءَ وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَةً بَكْمَاءَ...
[ ای مردم کوفه ] مرا چه شده که شما را بیدارانی خفته، حاضرانی غایب، بینندگانی نابینا، شنوندگانی کَر می بینم!
🌹عناصر زیبایی شناختی :
1️⃣ پارادوکس:
در اینجا حضرت، مخاطبان خودشان را در عین بیداری خفته خواندهاند. انتساب خفتگی «نوّم» به شخصی که او را بیدار «ایقاظ» میدانیم، باعث میشود کلمه «ایقاظ» خودش با خودش تضاد پیدا کند (خودنقضگری= پارادوکس). این آرایه که به این شکل در علم #بدیع مطرح نشده یکی از جنبههای زیبایی شناختی است که در نقد ادبی از آن سخن به میان میآید. #پارادوکس، افزون بر زیبایی، موجب میشود مخاطب به فکر فرو رود. همین اتفاق در تعبیر «شُهُوداً غُيَّباً» و تعبیر «نَاظِرَةً عَمْيَاء» و تعبیر «سَامِعَةً صَمَّاء» و «نَاطِقَةً بَكْمَاء» نیز رخ داده است.
2️⃣ #مجاز(#استعاره)
کسی که ابزاری در اختیار دارد اما از آن استفاده نمی کند یا درست استفاده نمی کند مثل کسی است که اصلا چنین ابزاری ندارد. لذا نسبت دادن خفته و غایب و نابینا و کور به این افراد مجاز ( استعاره) است چون اینها به درستی و در مسیر حق از بیداری و حضور و چشم و زبانشان استفاده نمی کردند.
3️⃣ #التفات:
حضرت بجای اینکه بفرمایند که ما لکم أراکم... ( چه شده است شما را که این گونه می بینم)، می فرمایند ما لی أراکم... ( مرا چه شده که شما را اینگونه می بینم). وجود این تغییرسیاق# یا التفات# (طبق برخی مبانی) غرضی در پی دارد. چه بسا حضرت می خواهندآنقدر این پدیده را عجیب و غیرواقعی جلوه دهند که می فرمایند من را چی شده که آنهارا اینگونه می بینم! و الا امکان ندارد آنها اینگونه بشوند.
✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم
#بازیباییهای_نهج، شماره ۵۲
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵خطای مترجمان و شارحان در فهم یک کلمه از #نامه_53
... لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ ... تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُم.
در جلب خوشبینی حاکم به مردم هیچ چیزی موثرتر از آن نیست که ... حاکم "مجبور کردن مردم به آنچه که حق والی نمیدانند" را ترک کند.
🔻جمله «ما لیس له» یعنی آنچه که حاکم در آن حقی ندارد ولی عبارت «مَا لَيْسَ لَهُ قبلهم» با قید «قِبَلَهم» یعنی آنچه که از دیدگاه مردم حاکم در آن حقی ندارد.
بنابراین حضرت ظاهرا میخواهند بیان کنند #حکومت هرچه را که حق خود میداند نباید بر مردم تحمیل کند بلکه صرفا اموری را میتواند بر مردم تحمیل کند که مردم نیز تحمیل آن امور را حق حکومت بدانند. به عبارت دیگر مردم آنچه را که حق حاکمیت ندانند زیر بارش نیز نخواهند رفت پس حاکم نیز نباید مردم را به آن امور وادار کند.
↩️نتیجه آنکه #اقناع بر #اجبار تقدم رتبی (نه زمانی) دارد. (#رضایت_مردم)
◀️کلمه «قِبَل» به چه معنا است؟ خلیل دو معنا برای قبل بیان کرده: «طاقة» و «لدن». آنچه دراین جمله قصد شده معنای دوم است.
🔺اغلب مترجمان و شارحان نتوانستهاند معنای این جمله را به دست بیاورند. مثلا مرحوم شوشتری در بهج الصباغة در صحت متن نسخه تشکیک کرده و خود با افزودن کلمهای دیگر معنا را تغییر داده است! در شرح منهاج البراعة کلمه «قِبَلَهم» اصلا ترجمه نشده است!
☑️تنها در ترجمه نهج البلاغه قرن 5 و6 تعبیری آمده که به معنای مورد نظر نزدیک است:
و بگذاشتن كراهت داشتن [او] ايشان را بر آنچه [كه] نباشد مر والى را [سزاوار] نزديك ايشان.
#اختلاف_نسخ
#با_مترجمان_نهج، شماره 58
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵معرفی حضرت #علی_اکبر به عنوان بهترین گزینه برای خلافت توسط #معاویه !!🤔😳
قَالَ مُعَاوِيَةُ بْن أبي سُفْيَان:
من أولى الناس بهذا الأمر؟ قالوا: أنت، قَالَ: لا ولكن علي بْن الحسين، أمه ابنة أبي مرة بْن عروة بْن مسعود ، وأمها بنت أبي سُفْيَان، فيه شجاعة بني هاشم، وحلم بني أُمَيَّة، ودهاء ثقيف. [انساب الاشراف للبلاذري ج 5 ؛ ص : 136]📚
🔹برخی معتقدند معرفی حضرت #علی_اکبر علیه السلام به عنوان بهترین گزینه برای خلافت توسط #معاویه با ذکر خصائص مذکور ، به خاطر سه عامل زیر بود :
1- معاویه نیاز داشت تا زمینه را برای جانشینی پسرش یزید که جوان بود آماده کند فلذا می خواست با معرفی حضرت علی اکبر به عنوان گزینه مناسب برای خلافت ، زمینه را برای مطرح شدن افراد جوان جهت کسب کرسی خلافت مهیا کند. و الا معاویه در مقابل امام علی و امام حسن علیهما السلام سالها برای حفظ قدرتش جنگیده بود و معنا نداشت اسمی از اهل بیت ببرد. بدیهی است در جامعه ای که هنوز صحابی شاخص و آقا زاده های خلفاء سابق ، گزینه های اصلی برای فتح کرسی خلافت بودند ، توجه به گزینه های جوانتر دور از ذهن عامه مردم بود.
2- معاویه قصد داشت از طرفی امتیازات قبیله ای و از طرفی دیگر امتیازات حاشیه ای همچون شجاعت و سخاوت و زیرکی را به عنوان معیار انتخاب خلیفه در جامعه رواج دهد. در همین راستا قصد داشت به فضایلی همچون شجاعت و سخاوت و زیرکی ، رنگ و بوی قبیله ای بدهد.
3- معاویه قصد داشت امتیاز بنی هاشم را به یک فضیلت (شجاعت) محدود کند و انتساب ایشان به پیامبر "ص" را نیز کم رنگ جلوه دهد.
✍️محمدعلی ملِک؛ حوزه علمیه اصفهان.
#مناسبتی، شماره 53
https://telegram.me/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵 از علوم ادبی تا اجتهاد و تفسیر
شیخ حسین حلی ره یکی از بزرگترین شاگردان محقق نائینی و صاحب یکی از مهمترین کرسیهای درس خارج در نجف بود. یکی از شاگردانش نقل کرده است که وی آشنایی با علوم ادبی را برای اجتهاد کافی نمیدانست و معتقد بود باید در ادبیات به اجتهاد رسید. این محقق بزرگوار جدا کردن دانش تفسیر از علوم ادبی را نیز درست نمیدانست.
قيل إنّ الاجتهاد يتوقّف علي عدّة علوم: علم اللغة و الصرف و النحو و العلوم الثلاثة (المعاني، و البيان، و البديع) و ذلك لأنّه توجد في هذه العلوم نكات تقوّي المجتهد و تعينه علي استنباط الأحكام. ثمّ يقول:وَ اعْلَمْ: أنَّ هَذِهِ الامُورَ مِمَّا لا بُدَّ مِنْهَا، وَ لا بُدَّ لِلْمُتَعَلِّم الْمُرِيدِ لِلِاجْتِهَادِ أنْ يَتَعَلَّمَهَا حَقَّ التَّعَلُّم بِحَيْثُ يَصِيرُ مُجْتَهِداً فِي هَذِهِ الْعُلُومِ؛ وَ لَا يَكْتَفِي بِقرَاءَةِ كِتَابِ صَرْفٍ وَ نَحْوٍ. هَذَا مُضَافاً إلى مَدْخَلِيَّةِ هذِهِ الْعُلُومِ لِعِلْمِ الاصُولِ أيْضاً؛ لِمَا فِيهِ مِنْ رِوَايَاتٍ لَا يَتَّضِحُ الْمُرَادُ مِنْهَا إلَّا بِالتَّعَلُّمِ فِي هَذِهِ الْعُلُومِ.
و كذلك فإنّ المجتهد يحتاج إلي علم التفسير و الإحاطة بمعاني كتاب الله إذ إنّ اجتهاده متوقّف عليه. و أمّا فصل علم التفسير عن الصرف و النحو و اللغة، فغير صحيح، و إنّما التفسير عبارة عن مجموعة من العلوم المدوّنة و المنظّمة في كتاب واحد، فيصحّ أن يسمّي بدائرة المعارف. نعم لا بدّ أن يرجع المجتهد إلي الروايات الواردة في معاني الآيات للخروج عن التفسير بالرأي؛ لكنَّ هذا إنّما رجوع بالروايات، لا بكتاب الله.
📚سید محمدحسین حسینی تهرانی؛ ولاية الفقيه في حكومة الإسلام، ج1، ص: 234