eitaa logo
بنات الزینب
388 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
21 فایل
﷽ زندگی آموختنی‌ست🪴 اینجا، محفل دختران جوانی‌ست که دغدغه‌‌های تربیتی و فرهنگی دارند🤝🏻 راه ارتباطی شما با ما📩: @babaei_z 📍کرج، ۴۵متری گلشهر زیر مجموعه "مجتمع فرهنگی زینبیه گلشهر کرج" https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ الحمدالله الذی خلق الحسین ع 💫 ✨خدایا شکرت که محب ولایتیم. 💫 به دنیا آمدم که حسین ع روزیم شود ♥ ╔"═••⊰❤️⊱••═''╗ @banatozeynab ╚-═••⊰❤️⊱••═-╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 : 🔰 : صحنه هایی از چند عملیات مثل فتح المبین و رو نمایش دادن تا شروع و شکل گیری داعش و ... نقطه عطف ماجرا، و شهادت شهید بود که این بزرگمرد و شقاوت و منفور بودن ِاون و شهدای به نمایش گذاشته شد. و در نهایت، شیرینی تماشای کنار ، که بنای اون در بالاترین نقطه محوطه ساخته شده بود، تلخی و غم مناظر قبل رو از بین برد😊 با چیدن این سناریو حتما می خواستن بهمون بگن که همه این رنج ها و بی قراری ها به یه اطمینان بزرگ میرسه می رسه خلق و رحمت واسعه خدا، که مرهم بذاره رو زخم دل مادران شهدا و بی تابی یک عمر رو به چشم بر هم زدنی، به آرام ترین قرار بدل کنه «به کعبه تکیه بزن در هوای خوش عهدی بگو به گوش مردم دنیا انا المهدی»😭 و با شنیدن صدای نماهنگ که تازه منتشر شده و توسط گروه سرود اجرا شد با احساس خوبی به محل اقامت مون برگشتیم. قبل از خواب، تو بالکن چای و آجیل خوردیم، با حسرت فلافلی که قسمتمون نشد.😁 قرار گذاشته بودیم بعدِ رزمایش به داخل شهر بریم و فلافل های معروف اهواز رو از وجود پربرکت مون بهره مند کنیم😂 ولی دیر وقت شده بود و باید سر و وضع خاکی مون رو سر و سامونی می دادیم گرچه اون خاک خودش سر و سامونه😊 دوست داشتم تو سکوت شب، بِرم بالاترین جای ممکن بنشینم و احوالاتی که از گذشته تا حالا بر این اردوگاه گذشته رو تماشا کنم ازون دیدن های برنامه « »‌. با همه ابعاد و جوانب🙃 کاش می شد .... اون شب، مغزِ نازپرورده م با جای جدید کمی انس گرفته بود و کار به دعوت نامه نکشید.☺️ 💠 یک شنبه ۷فروردین صبح روز بعد، در حالی که طنین صدای گوش هامون رو نوازش می کرد ،از میان نیزار به رسیدیم شدت نور خورشید از یک طرف و گرد و غبار معلق ِ توی هوا از طرف دیگه مانع می شدن که اطرافمون رو خوب ببینیم و به صحبت های راوی درباره شهدای گوش بسپاریم. به هر حال، پس از بازدید از یادمان عملیات ۸ ، سوار کشتی شدیم و تا نزدیکی ساحل شهر ِ عراق که فاصله زیادی از یادمان نداشت، رفتیم. توی کشتی، در میان ازدحام جمعیت و زیر آفتاب سوزان جنوب ،گاهی صدای راوی رو می شنیدم که از بنی صدر، کمک کشورها به رژیم بعث عراق و دست خالی بودن رزمندگان می گفت. تو اون لحظات به این فکر می کردم که من و خیلی از جوان های ایران که زمان جنگ رو درک نکردیم چقدر نمی دونیم ! چقدر ایران و رو بلد نیستیم!😔 بلد نیستیم که با کوچیک ترین مشکل تو زندگی کم میاریم و جا می زنیم😞 ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
مطلع مهر.pdf%d9%85%d8%b7%d9%84%d8%b9+%d9%85%d9%87%d8%b1 (1).pdf
5.6M
کتاب ❤مطلع مهر❤ نوشته‌ی امیرحسین بانکی پور فرد، مراحل پیش از ازدواج را توضیح می‌دهد و در گفتارهایی هشت‌گانه، از؛ ✅ فوریت ازدواج ✅ شرایط اولیهٔ ازدواج ✅ معیارهای انتخاب همسر ✅ آداب خواستگاری ✅ ضرورت تحقیق ✅ نحوهٔ تصمیم‌گیری ✅نقش مهریه و بهترین انتخاب‌ها صحبت می‌کند. ╔"═••⊰📚⊱••═''╗   @banatozeynab ╚-═••⊰📚⊱••═-╝
✨خدایا به خاطر فرصت‌های جدیدی که به ما دادی تا مهربونتر زندگی کنیم ازت ممنونیم😃🥰 ╔"═••⊰❤️⊱••═''╗ @banatozeynab ╚-═••⊰❤️⊱••═-╝
🔖 : 🔰 : دلاوران اسلام در این عملیات که یکی از و عملیات های دفاع مقدسه، غیر ممکن رو ممکن کردن و اروند خروشان رو به تسخیر خودشون درآوردن. 💢 بعد از نهار، از بین بساط دست فروشان بازار به اتوبوس ها رسیدیم و به نهر رفتیم در فضای کنار نهر به علت کم بودن جا، کنار هم به شکل نشسته نماز خوندیم. سریع بلندمون کردن تا به غروب برسیم... از اتوبوس پیاده شدیم و دسته دسته از زمین هایی که روزی پر از آب و بوده اند و حالا از خشکی ترک خوردن عبور کرده و روی خاک شلمچه نشستیم بعضی ها تنها و دور از جمع خلوت کرده بودن، دیدن حالشون مثل تماشای غروب لذت بخش بود ، عده ای هم بین جمعیت ،به صحبت های راوی گوش می کردن: «اینجا تمام ایمان و تمام کفر است ، تقابل عشق و نفرت ،عزت و ذلت ، ۱/۴ همه شهدای جنگ از اینجا پر کشیدن ....» از شلمچه تا کربلا حداکثر ۸ ساعت فاصله هست و شهدا در حسرت زیارت رفتن😔 راه رو برای ما باز کردن و رفتن البته که حالا در آغوش علیه السلام تمام دلتنگی شون رو نشوندن. بعد از اذان، اکثر مردم برای اقامه نماز به داخل یادمان رفتن ولی من و زهرا و فاطمه و چند نفر دیگه همونجا پشت سر دو مسئول کاروان نماز و زیارت عاشورا خوندیم😍 نماز جماعت روی خاک شلمچه و نزدیک کربلا ، زیر آسمان ، در تاریکی مطلق و دلچسب فوق العاده بود، دلم نمی خواست برگردم ،اما وقت تمام شده بود.😢 به زیارت مزار شهدای داخل یادمان رفتیم و از مسیر مزین به عکس و سخنان شهدا و فانوس هایی با نور قرمز عبور و درباره زندگی شهدا صحبت کردیم تا به محل پارک اتوبوس ها رسیدیم. اون شب رو در زائرسرای شهید مهمان بودیم. مهمان سفره هایی به وسعت ایران و نماز جماعت هایی به سادگی خوابگاه دانشجویی 💢دوشنبه ۸فروردین روز بعد به بازدید از رفتیم به قول راوی، این روزهای گرم در اینجا جز ٔ، خنک ترین روزهای ساله! بعد از شنیدن روایت مختصر ِ عملیات و به داخل یادمان رفتیم و زیارت کردیم در آخر هم بستنی نذری خوردیم و هایی که آماده کرده بودیم روی کاغذ نوشتیم و به مسئول اتوبوس دادیم. و به سمت راه افتادیم. ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
خدایا شکرت بابت اینکه حواست همه جوره به هممون هست 🥰 ╔"═••⊰❤️⊱••═''╗ @banatozeynab ╚-═••⊰❤️⊱••═-╝
🔖 : 🔰 : در هویزه بین تابلوهایی از شهدا نماز ظهر و عصر رو خوندیم و زیارت کردیم و برای خوردن غذا به داخل محل اسکان رفتیم، خیلی شلوغ و پرسرو صدا بود. به دوستان پیشنهاد کردم که غذامون رو برداریم و به فضای سبزی که نزدیک یادمان بود بریم، گفتن: کدوم فضای سبز ؟! خواب دیدی؟ من: خودم دیدم اونجا فضای سبز داشت😢 قبول نکردن😏 احساس کردم دارم به شهادت نزدیک میشم چون چیزهایی می دیدم که بقیه نمی دیدن😂 خلاصه با اصرار اینجانب، راه افتادیم به سمت مورد نظر و الحمدلله وجود اون فضای سبز ثابت شد و شربت شهادت از دستم افتاد😉 بعد از کلی عکس انداختن در همون یک حالت نشسته ی خسته، سری هم به بازار زدیم. 💢 آخرین یادمان، شهدا بود ورودی معراج بولدوزری (البته اسم دقیق اون ماشین ها رو نمیدونم) رو دیدیم که روش نوشته شده بود: گلی گم کرده ام می جویم او را 😭 و خدا می دونه چندهزار تا از گل هامون زیر خاک دفن شدن و بعضی هاشون هنوز هم پیدا نشدن😔 وارد شدم، دست هام رو که به شبکه ها رسوندم، چشم هام تا داخل ضریح دویدن تعدادی کفن کوچک دیدم که حاوی که چه عرض کنم، چند تیکه استخوان شهدای گمنامی بودن که فقط چند روز از یافتن شون می گذشت ،😔 تاریخ و محل تفحص و نام یکی از روی هر کدام نوشته شده بود، حالتی بین بهت و ناباوری داشتم فکر کردم وقتی می خوان این کیسه ها رو تحویل خانواده شهید بِدن چی میگن؟ با چه زبانی صحبت میکنن؟ چطور این همه عظمت تو یه تیکه پارچه جای گرفته؟ پاره تن کدام پدر و مادر انقدر نشون دست از دنیا کشیده؟😭 چقدر معصومانه بی ادعایید، 😔 این شما آتش میزنه به جان ِ خروار خروار ادعای ایمان ما. کمی دورتر ،تابوت هایی در آغوش میهن، روی هم چیده شده بودن و زائران با اشک در چشم و آه در سینه روی اون ها حاجت ها یا درد دل هاشون رو می نوشتن. من هم خودکارم رو متبرک و چند کلمه به انبوه واژگان اضافه کردم، باشد که این کلمات از وسعت حیات شهدا، جان بگیرن و جان تازه ام ببخشند.🤲 ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
سلام امام‌زمان •اے‌حجت‌غریب‌امامِ‌زمان‌من. 「‌‌‌‌بیمارشده‌دنیا وغصه‌هایش‌بسیار😔 توپنـــاه‌مابه‌تنگ‌آمــده‌هایے آقا ╔"═••⊰❤️⊱••═''╗ @banatozeynab ╚-═••⊰❤️⊱••═-╝
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ✍ در یک خانه، همه باهم یکی نیستند! بعضی‌ها اهل‌ترند برای آن خانه، و بعضی‌ها بودنشان هم شبیه نبودنشان است! و بعضی‌ها هم رفتنی‌اند... ※ اهل یک خانه حتماً اَلَک می‌شوند! بعضی وفادارند به خانه، بعضی وفادارند به خود ....
※ اهل یک خانه، در میان فتنه‌ها محک می‌خورند؛ وفادارها معلوم می‌شوند، آنان که با نداری و دارایی می‌سازند، و ثابت می‌کنند که؛ "دوستت‌دارم" هایشان، "میخواهمت" هایشان، "به پایت می‌ایستم" هایشان دروغ نبود... ※ ثابت می‌کنند اگر سنگ هم از آسمان ببارد؛ پای کسی که بزرگ خانه است، صبر میکنند! حرمتش نگه می‌دارند و کم و کاستش را ندید می‌گیرند.
※ خانه، ماکت کوچکی است از یک ملّت ! و ملّت ماکت کوچکی از جهان ... و اهالی یک سرزمین، حتماً الک می‌شوند! آنان که چشم‌انداز بلند خویش را باور دارند، محال است با تنگناهایی که دشمن از بیرون و منافق از درون می‌سازد، و روزبروز تنگ‌تر می‌کند، مسیر کج کنند و به سمت چشم‌انداز و تحقق آن، به پیش نروند. ※ اصلاً وفاداران، در تنگناهاست که استقامتشان سنجیده می‌شوند و دانه درشت‌ها گیر می‌کنند و رد نمی‌شوند.