eitaa logo
بنات الزینب
394 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
21 فایل
﷽ زندگی آموختنی‌ست🪴 اینجا، محفل دختران جوانی‌ست که دغدغه‌‌های تربیتی و فرهنگی دارند🤝🏻 راه ارتباطی شما با ما📩: @babaei_z 📍کرج، ۴۵متری گلشهر زیر مجموعه "مجتمع فرهنگی زینبیه گلشهر کرج" https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 : 🔰 : پیاده شدیم، همونجا بیرون اردوگاه برای زائران اسفند دود کردن و خوشامد گفتن، اون جمله که برام مسجل بود، رمزآلود بودن و تاریکی شب، بوی خوش اسفند ، شور و شوق زائران و استقبال گرم خادمان شهدا ، خوبی برای دلم داشت .😊 کوله هامون رو تحویل گرفتیم و از سردر عبور کردیم و از یک مسیر باریک به سمت پشت ساختمان اردوگاه رفتیم تا وضو بگیریم، زودتر از بقیه از وضو خانه خارج و توی حیاط منتظرشون شدم، با کنجکاوی به محوطه اردوگاه که اطرافش خالی از ساختمان و شهر بود نگاه کردم و با خودم گفتم یعنی تو روزهای آینده چی در انتظارمونه ؟ آیا احوالم موقع برگشت با حالا فرق می کنه؟ دوست داشتم فرق کنه، این رو، برده بودم اونجا که تغییر کنه... یادمه چند سال پیش که می خواستم از طرف به اردوی برم و پدر و مادرم اجازه ندادن، یکی از همکلاسی هام به نام فرزانه که خیلی هم مذهبی نبود به هوای سفر و با دوستانش راهی شد ،البته هدف من هم غیر از این نبود☺️ بعد از سفر، وقتی به خوابگاه رسیدن، به اتاقش رفتم ولی انقدر شده بود که نتونست چیز زیادی از خاطراتش تعریف کنه ، زمانی که اسم رو می آورد به معنای واقعی به پهنای صورت اشک می ریخت و من از احساسی که و عمیق بودنش رو با تمام وجودم درک می کردم،😢 از همون سال ها اون توی ذهنم مونده بود و می خواستم بدونم چی به فرزانه گذشته که با زبان، قادر به بیان کردن نبود. از جایی که ایستاده بودم یک فضای مربع شکل که چند متری ازش فاصله داشتم و نمی دونستم دقیقا کدام قسمت محوطه قرار گرفته توجهم رو جلب کرد، ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🔰 : نمی خواستم چیزی از نظرم بمونه و سعی می کردم هر آنچه که باید رو کنم. دوستانم اومدن و همگی به اردوگاه رفتیم و نماز مغرب و عشا رو به جا آوردیم ، بعد از نماز، زهرا که پیش کسوت جمع محسوب می شد😄 (بقیه سفر اولی بودیم ) و طی دو سال از این سفر ِ محروم شده بود مثل بچه ای که بعد از مدت ها به آغوش برگشته، های های گریه می کرد ،حالشو دوست داشتم. من هم سر به گذاشتم و خدا رو بابت این رزق ابتدای سال کردم.😍 اولین دیدارمون با از همون اِلمانی که از دور معطوفم شده بود آغاز شد، وسط اون فضای مربع شکل که از دو طرف، سه چهار تا پله می خورد و با لوازم و قاب عکس شهدا تزیین شده بود یک شهید قرار داشت که خانم ها دورش نشسته بودن و می خوندن. همون جا خانم نوری و خانم بابایی(از دوستان هستن) رو دیدیم که می کردن ، چند روز زودتر از ما رفته بودن و به وقت ، دلتنگ بودن و التماس دعا داشتن😭 راستشو بخواید به نظرم اومد که دارن میکنن و انقدر هم نداره😒 وقتی کردم که برای بار آخر از اردوگاه بیرون می رفتم و اطراف رو خوب نگاه می کردم که اون حال و هوا رو، در ذهن و دلم کنم . در کل ِمحوطه صدای مداحی پیچیده بود و با چای و دمنوش از مهمانان پذیرایی می کردن بعد از صرف غذا به داخل اردوگاه رفتیم و مستقر شدیم. ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🔰 : داخل اردوگاه بعد از مشخص شدن اتاق و هم اتاقی هامون، با وجود تعداد زیادی تخت با کمبود مواجه شدیم و بعضی ها که سابقه اردوی داشتن، روی زمین و بعضی ها مثل من رو تخت خوابیدن. از اون شب ها بود که با وجود خستگی، خواب قصدِ سر زدن به چشم هاتو نداره☺️ و باید دعوت نامه براش بفرستی😅 و اتفاقات و احساسات قشنگی رو برام تدارک دیده بود، که پذیراش بودم😊 اما به هر طریق، خوابی نه چندان عمیق رو آغاز کردم که بتونم صبح زود بیدار بشم. 💠 شنبه ۶فروردین نماز صبح و دعای رو تنها، کنار مزار همون شهید ۱۹ساله خوندم.😍 بعد از صرف صبحانه، سوار اتوبوس شدیم و بازدید از ها رو شروع کردیم. برای دیدن اولین یادمان، پیاده شدیم و همراه جمعیت، از مسیر باریک و با پستی بلندی زیاد، گذر کردیم. به یادمان شهدای که رسیدیم یکی از رزمندگانی که در اون حضور داشته برای جمعیتی که گروه گروه توی اون محیط نشسته بودن و با اشتیاق گوش می دادن، روایتگری کرد و جریان و نامگذاری عملیات فتح المبین رو شرح داد. نماز ظهر رو تو مسجد یادمان فکه اقامه کرده و توی سوله تازه احداث شده زیر چادر قرمه سبزی خوردیم 😋 بعد از ناهار هم از نزدیک سوله، آب هویج گرفتیم و مثل ندید پدیدها هی عکس انداختیم.😄 یادمان بعدی کانال بود، آقای خدابنده(مسئول کاروان) تو اتوبوس از همه مون خواست به احترام این شهدا، بدون کفش به زیارتشون بریم، کفش ها رو تو دست گرفتیم و وارد کانال شدیم. شاید شبیه لحظه ای که موسی علیه السلام تجربه کرده بود... شبیه ندای کفش هایت را بیرون بیاور! به وادی مقدسی وارد شده ای... راه رفتن تو خاک آسون نبود با هر قدم توی خاک فرو می رفتیم، گروه قبلی از کانال خارج شدن و جاشون رو به ما دادن . بعد از شنیدن و روایتِ ، کمی از خاکی که به راحتی توی دست نمی موند رو داخل مشما ریختم برای سوغات،😊 دونستن اینکه اون عزیزان خدا توی این اقلیمِ ، با و ، چند روز رو تحمل کردن و آخر هم ، جان به جانان سپردن، دل سنگ رو هم می سوزونه. و اینکه اون نفرات آخر چه ساعات و دقایقی رو صبوری کردن و چی به سرشون اومده، کسی نمیدونه😢 چقدر شبیه بود.... 😭 ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🔰 : همونجا روی خاک و زیر تابش آفتاب، برای شهدای کانال نماز خوندیم، دلم میخواست نمازم با از جنس خودشون باشه تا زمانی که تو صحرای ، سرگردان و حیران، پی می دوم، این خاک به اون دو رکعت بده و این شهیدان مظلوم بشن. شنیدن این آدم هایی که بی هیچ توقعی از همه دار و ندارشون گذشتن و دیدن ِخیلی از آدم های این دوره و البته خودم که همیشه از زمین و زمان داریم، بزرگ در وجودم ایجاد می کرد. در واقع، وقوعِ که بودم از کانال کمیل شروع شد ...😭 همون فکه ای که فرزانه رو بی قرار کرده بود و دلیل اصلی اون بی قراری، ، شهید بود 😭 اینو زمانی فهمیدم که از سفر برگشتم و با فرزانه تماس گرفتم. و گفتم که منم فکه رو و .... نزدیک اذان مغرب به زائرسرای شهید در اهواز رسیدیم، قرار بود اون شب در محوطه اردوگاه برگزار بشه. بعد از نماز و صرف شام، پیاده به همراه دوستان، مسیری پرشیب رو طی کردیم تا به محل برگزاری رزمایش رسیدیم، توی مسیر که به سمت بالا می رفتیم به قسمتی از شهر بودیم، میشد چراغ ها و نورهایی که تو سطح شهر پخش شده بودن رو با چشم دنبال کرد، نمی دونم تو بحبوحه شلوغی های شهر، کسی به این فکر می کنه که برای روشن بودن هر کدام از این خونه ها چند تا جوان از خونه و زندگی شون گذشتن؟😔 کسی سراغی از ستاره هایی که از زمین بریدن و به آسمان رسیدن می گیره؟ کمی دیر رسیدیم، در جایگاه تماشاگران، همه ردیف ها پر شده بود رو آخرین سکو جایی پیدا کردیم و نشستیم. تمام اون محوطه شده بود اما نور در جایی متمرکز می شد که اون لحظه نمایش اونجا اجرا می شد. ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🔰 : صحنه هایی از چند عملیات مثل فتح المبین و رو نمایش دادن تا شروع و شکل گیری داعش و ... نقطه عطف ماجرا، و شهادت شهید بود که این بزرگمرد و شقاوت و منفور بودن ِاون و شهدای به نمایش گذاشته شد. و در نهایت، شیرینی تماشای کنار ، که بنای اون در بالاترین نقطه محوطه ساخته شده بود، تلخی و غم مناظر قبل رو از بین برد😊 با چیدن این سناریو حتما می خواستن بهمون بگن که همه این رنج ها و بی قراری ها به یه اطمینان بزرگ میرسه می رسه خلق و رحمت واسعه خدا، که مرهم بذاره رو زخم دل مادران شهدا و بی تابی یک عمر رو به چشم بر هم زدنی، به آرام ترین قرار بدل کنه «به کعبه تکیه بزن در هوای خوش عهدی بگو به گوش مردم دنیا انا المهدی»😭 و با شنیدن صدای نماهنگ که تازه منتشر شده و توسط گروه سرود اجرا شد با احساس خوبی به محل اقامت مون برگشتیم. قبل از خواب، تو بالکن چای و آجیل خوردیم، با حسرت فلافلی که قسمتمون نشد.😁 قرار گذاشته بودیم بعدِ رزمایش به داخل شهر بریم و فلافل های معروف اهواز رو از وجود پربرکت مون بهره مند کنیم😂 ولی دیر وقت شده بود و باید سر و وضع خاکی مون رو سر و سامونی می دادیم گرچه اون خاک خودش سر و سامونه😊 دوست داشتم تو سکوت شب، بِرم بالاترین جای ممکن بنشینم و احوالاتی که از گذشته تا حالا بر این اردوگاه گذشته رو تماشا کنم ازون دیدن های برنامه « »‌. با همه ابعاد و جوانب🙃 کاش می شد .... اون شب، مغزِ نازپرورده م با جای جدید کمی انس گرفته بود و کار به دعوت نامه نکشید.☺️ 💠 یک شنبه ۷فروردین صبح روز بعد، در حالی که طنین صدای گوش هامون رو نوازش می کرد ،از میان نیزار به رسیدیم شدت نور خورشید از یک طرف و گرد و غبار معلق ِ توی هوا از طرف دیگه مانع می شدن که اطرافمون رو خوب ببینیم و به صحبت های راوی درباره شهدای گوش بسپاریم. به هر حال، پس از بازدید از یادمان عملیات ۸ ، سوار کشتی شدیم و تا نزدیکی ساحل شهر ِ عراق که فاصله زیادی از یادمان نداشت، رفتیم. توی کشتی، در میان ازدحام جمعیت و زیر آفتاب سوزان جنوب ،گاهی صدای راوی رو می شنیدم که از بنی صدر، کمک کشورها به رژیم بعث عراق و دست خالی بودن رزمندگان می گفت. تو اون لحظات به این فکر می کردم که من و خیلی از جوان های ایران که زمان جنگ رو درک نکردیم چقدر نمی دونیم ! چقدر ایران و رو بلد نیستیم!😔 بلد نیستیم که با کوچیک ترین مشکل تو زندگی کم میاریم و جا می زنیم😞 ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🔰 : دلاوران اسلام در این عملیات که یکی از و عملیات های دفاع مقدسه، غیر ممکن رو ممکن کردن و اروند خروشان رو به تسخیر خودشون درآوردن. 💢 بعد از نهار، از بین بساط دست فروشان بازار به اتوبوس ها رسیدیم و به نهر رفتیم در فضای کنار نهر به علت کم بودن جا، کنار هم به شکل نشسته نماز خوندیم. سریع بلندمون کردن تا به غروب برسیم... از اتوبوس پیاده شدیم و دسته دسته از زمین هایی که روزی پر از آب و بوده اند و حالا از خشکی ترک خوردن عبور کرده و روی خاک شلمچه نشستیم بعضی ها تنها و دور از جمع خلوت کرده بودن، دیدن حالشون مثل تماشای غروب لذت بخش بود ، عده ای هم بین جمعیت ،به صحبت های راوی گوش می کردن: «اینجا تمام ایمان و تمام کفر است ، تقابل عشق و نفرت ،عزت و ذلت ، ۱/۴ همه شهدای جنگ از اینجا پر کشیدن ....» از شلمچه تا کربلا حداکثر ۸ ساعت فاصله هست و شهدا در حسرت زیارت رفتن😔 راه رو برای ما باز کردن و رفتن البته که حالا در آغوش علیه السلام تمام دلتنگی شون رو نشوندن. بعد از اذان، اکثر مردم برای اقامه نماز به داخل یادمان رفتن ولی من و زهرا و فاطمه و چند نفر دیگه همونجا پشت سر دو مسئول کاروان نماز و زیارت عاشورا خوندیم😍 نماز جماعت روی خاک شلمچه و نزدیک کربلا ، زیر آسمان ، در تاریکی مطلق و دلچسب فوق العاده بود، دلم نمی خواست برگردم ،اما وقت تمام شده بود.😢 به زیارت مزار شهدای داخل یادمان رفتیم و از مسیر مزین به عکس و سخنان شهدا و فانوس هایی با نور قرمز عبور و درباره زندگی شهدا صحبت کردیم تا به محل پارک اتوبوس ها رسیدیم. اون شب رو در زائرسرای شهید مهمان بودیم. مهمان سفره هایی به وسعت ایران و نماز جماعت هایی به سادگی خوابگاه دانشجویی 💢دوشنبه ۸فروردین روز بعد به بازدید از رفتیم به قول راوی، این روزهای گرم در اینجا جز ٔ، خنک ترین روزهای ساله! بعد از شنیدن روایت مختصر ِ عملیات و به داخل یادمان رفتیم و زیارت کردیم در آخر هم بستنی نذری خوردیم و هایی که آماده کرده بودیم روی کاغذ نوشتیم و به مسئول اتوبوس دادیم. و به سمت راه افتادیم. ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🔰 : در هویزه بین تابلوهایی از شهدا نماز ظهر و عصر رو خوندیم و زیارت کردیم و برای خوردن غذا به داخل محل اسکان رفتیم، خیلی شلوغ و پرسرو صدا بود. به دوستان پیشنهاد کردم که غذامون رو برداریم و به فضای سبزی که نزدیک یادمان بود بریم، گفتن: کدوم فضای سبز ؟! خواب دیدی؟ من: خودم دیدم اونجا فضای سبز داشت😢 قبول نکردن😏 احساس کردم دارم به شهادت نزدیک میشم چون چیزهایی می دیدم که بقیه نمی دیدن😂 خلاصه با اصرار اینجانب، راه افتادیم به سمت مورد نظر و الحمدلله وجود اون فضای سبز ثابت شد و شربت شهادت از دستم افتاد😉 بعد از کلی عکس انداختن در همون یک حالت نشسته ی خسته، سری هم به بازار زدیم. 💢 آخرین یادمان، شهدا بود ورودی معراج بولدوزری (البته اسم دقیق اون ماشین ها رو نمیدونم) رو دیدیم که روش نوشته شده بود: گلی گم کرده ام می جویم او را 😭 و خدا می دونه چندهزار تا از گل هامون زیر خاک دفن شدن و بعضی هاشون هنوز هم پیدا نشدن😔 وارد شدم، دست هام رو که به شبکه ها رسوندم، چشم هام تا داخل ضریح دویدن تعدادی کفن کوچک دیدم که حاوی که چه عرض کنم، چند تیکه استخوان شهدای گمنامی بودن که فقط چند روز از یافتن شون می گذشت ،😔 تاریخ و محل تفحص و نام یکی از روی هر کدام نوشته شده بود، حالتی بین بهت و ناباوری داشتم فکر کردم وقتی می خوان این کیسه ها رو تحویل خانواده شهید بِدن چی میگن؟ با چه زبانی صحبت میکنن؟ چطور این همه عظمت تو یه تیکه پارچه جای گرفته؟ پاره تن کدام پدر و مادر انقدر نشون دست از دنیا کشیده؟😭 چقدر معصومانه بی ادعایید، 😔 این شما آتش میزنه به جان ِ خروار خروار ادعای ایمان ما. کمی دورتر ،تابوت هایی در آغوش میهن، روی هم چیده شده بودن و زائران با اشک در چشم و آه در سینه روی اون ها حاجت ها یا درد دل هاشون رو می نوشتن. من هم خودکارم رو متبرک و چند کلمه به انبوه واژگان اضافه کردم، باشد که این کلمات از وسعت حیات شهدا، جان بگیرن و جان تازه ام ببخشند.🤲 ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🔰 : در راه برگشت به اردوگاه شهید کلهر با کارت هایی که به شهدا نامگذاری شده بودند بازی کردیم، مسئول اتوبوس نام شهید منتخب ما رو حدس میزد. من حاج قاسم رو انتخاب کرده بودم و با حدس صحیح او به ده هزار ذکر هدیه به سردار متعهد شدم. بعد از پایان بازی، شیوه درست حدس زدن رو بهمون یاد داد. سوالاتی هم در قالب مسابقه درباره شهدا پرسیده و به کسانی که پاسخ درست دادن، هدیه شد. بماند که سیستم صوت اتوبوس چقدر در حال خوبمون نقش داشت: (ای خدای شهادت تو، ذکر شب شهادت جان، پر شده دل از شهادت....) بعد هم دو خادم شهدا که از کاروان خودشون جا مونده و به ما ملحق شده بودن، از شهدای تازه تفحص شده یک سیب به مسئول اتوبوس دادن و بینمون تقسیم شد. ما هم نیت کردیم که در صورت روا شدن حاجتمون تا سال آینده، سیب نذری پخش کنیم.😊 برای بار دوم به اردوگاه شهید کلهر رسیدیم بعد از نماز مغرب و عشا، مراسم برگزار شد. برای دل گرفته مون، روضه خوندن... و به کسانی که قرعه به نام اونها افتاد بابت دلنوشته، قاب عکس هدیه دادن، وسایلمون رو جمع کردیم و ورودی اردوگاه دسته جمعی عکس گرفتیم.😎 قبل از سوار شدن به اطراف نگاه کردم و تو دلم گفتم کاش من هم زائر محسوب بشم و این سفر مقبول باشه. از پله های اتوبوس بالا رفتم همین که خواستم بنشینم تصویر سردار رو روی صندلیم دیدم، خوشحال شدم، خیلی خوشحال😁 انگار برام نشونه بود، دوست داشتم نگهش دارم، ولی حتما صاحب داشت، پیگیر شدم و به دخترک تحویلش دادم. از خودش آموختم چیزی که مال من نیست، نباید داشته باشمش، حتی اگر دو تا توت خشک باشه! یاد داستان حضرت موسی افتادم، زمانی که فرعون برای اثبات خدایی خودش، به ساحِران دربارش گفت: اگر با موسی همراه بشید دست ها و پاهاتون رو چپ و راست قطع میکنم و ... و ساحران که حالا حق رو دیده و طعم محبت بی منت خدارو چشیده بودن، گفتن شاید بتونی جسم مارو بگیری ولی خدای موسی رو نه، ما راهمون رو انتخاب کردیم و کاری از تو برنمیاد. دشمنان ما هم به خیال خودشون و دیگر عزیزان مون رو گرفتن، ولی یادشون رو نمیتونن از دلمون بگیرن. و ما که به شون ایمان داریم، برای شدن با اونها به اسباب جهان نیازی نداریم.😌 تنها دلی که اهل باشن مرا بس.😍 اتوبوس حرکت کرد و مسیر برگشت شروع شد. دلم رو بین رمل های کانال کمیل ، لابلای موج های متلاطم اروند ، در افق غروب شلمچه و در تک تک ذرات غبارآلود این هوا جا میذارم و میرم😔 دل من باشه و نگاه معصوم شما.❤️ ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : خواهي که ببيني رخ پيغمبر را بنگر رخ زيباي اکبر را در منطق و خلق و خوي او مي بيني با ديده ي جان ديگر را 💐🎉ولادت سراسر نور حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان مبارک🎉💐 ⛔️ از پذیرش پسران بالای سه سال معذوریم. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖| اطلاعیه| تا حالا شده برای ادامه زندگیت ندونی باید چه راهی رو انتخاب کنی ؟ 🤔 . ندونی تو این دنیا هدفت چیه؟ 😕 . تو ارتباطت با آدما مشکل داری ؟!😞 . حس می‌کنی تو جامعه موثر نیستی؟!😟 . نمیدونی چطوری باید خشم خودت رو کنترل کنی؟ 😤 . نمیدونی آدم مناسب برای ادامه راهت تو زندگی رو چه جوری انتخاب کنی؟🤷‍♀️💍 و ... جوون های عزیزی که تو سن ١٨ سال به بالا هستید و کلی سوال تو ذهنتونه 🤨 با ما همراه باشید😌 زندگی آموختنی است! و ما برای این آموزش کنارتان هستیم 😊 پس همراه ما باش و نمونه شو😍 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
۱۱.mp3
3.76M
🔖: 🔶 معنای زندگی خیلی مهمه... ◀️ اگه الان براش جواب درست پیدا نکنید بعد ها دچار می‌شوید و این خیلی خطرناکه...‼️ 🎙برگزیده کلاس نمونه‌شو 📚سرکار خانم نظری 🆔️https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖| اطلاعیه| تا حالا شده برای ادامه زندگیت ندونی باید چه راهی رو انتخاب کنی ؟ 🤔 . ندونی تو این دنیا هدفت چیه؟ 😕 . تو ارتباطت با آدما مشکل داری ؟!😞 . حس می‌کنی تو جامعه موثر نیستی؟!😟 . نمیدونی چطوری باید خشم خودت رو کنترل کنی؟ 😤 . نمیدونی آدم مناسب برای ادامه راهت تو زندگی رو چه جوری انتخاب کنی؟🤷‍♀️💍 و ... جوون های عزیزی که تو سن ١٨ سال به بالا هستید و کلی سوال تو ذهنتونه 🤨 با ما همراه باشید😌 زندگی آموختنی است! و ما برای این آموزش کنارتان هستیم 😊 پس همراه ما باش و نمونه شو😍 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖| اطلاعیه| تا حالا شده برای ادامه زندگیت ندونی باید چه راهی رو انتخاب کنی ؟ 🤔 . ندونی تو این دنیا هدفت چیه؟ 😕 . تو ارتباطت با آدما مشکل داری ؟!😞 . حس می‌کنی تو جامعه موثر نیستی؟!😟 . نمیدونی چطوری باید خشم خودت رو کنترل کنی؟ 😤 . نمیدونی آدم مناسب برای ادامه راهت تو زندگی رو چه جوری انتخاب کنی؟🤷‍♀️💍 و ... جوون های عزیزی که تو سن ١٨ سال به بالا هستید و کلی سوال تو ذهنتونه 🤨 با ما همراه باشید😌 زندگی آموختنی است! و ما برای این آموزش کنارتان هستیم 😊 پس همراه ما باش و نمونه شو😍 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‍ 🔖|اکران مردمی| اکران رایگان فیلم سینمایی اخت الرضا در زینبیه: 📽 فیلم سینمایی «اخت الرضا»، روایتگر سفر حضرت معصومه(س) از مدینه به قم است و فیلم‌نامه آن، زیرنظر محققان برجسته تاریخ اسلام به نگارش درآمده است.💫 🎬 اخت الرضا، به کارگردانی سیدمجتبی طباطبایی است و این فیلم اولین محصول فرهنگی مشترک شبکه کربلا، وابسته به عتبه امام حسین(ع) و آستان مقدس حضرت معصومه(س) است که توسط سازمان سینمایی سوره تولید شده است. ▶️ زمان اکران: دوشنبه ۲۹ آبان ماه، ساعت ۱۴ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‍ 🔖|اکران مردمی| اکران رایگان فیلم سینمایی اخت الرضا در زینبیه: 📽 فیلم سینمایی «اخت الرضا»، روایتگر سفر حضرت معصومه(س) از مدینه به قم است و فیلم‌نامه آن، زیرنظر محققان برجسته تاریخ اسلام به نگارش درآمده است.💫 🎬 اخت الرضا، به کارگردانی سیدمجتبی طباطبایی است و این فیلم اولین محصول فرهنگی مشترک شبکه کربلا، وابسته به عتبه امام حسین(ع) و آستان مقدس حضرت معصومه(س) است که توسط سازمان سینمایی سوره تولید شده است. ▶️ زمان اکران: دوشنبه ۲۹ آبان ماه، ساعت ۱۴ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🔖|تسلیت| مادرم... بانوی نور✨ با هر نوحه قلبم به تنگ می آید🖤 و از دردِ پهلویت، دلم تیر می‌کشد❤️‍🩹 جانم فدای پهلوی شکسته تان ای مهربانترین مادر 😭 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ 🔖|انگیزشی|✨ تاریخ تولدت مهم نیست؛ تاریخ تحولت مهمه!🙃☘ اهل کجا بودنت مهم نیست؛ اهل و بجا بودنت مهمه... منطقه زندگیت مهم نیست؛ منطق زندگیت مهمه... درود بر کسانی که دعا دارند و ادعا ندارند... نیایش دارند و نمایش ندارند... حیا دارند و ریا ندارند... رسم دارند و اسم ندارند!😇🥰 🌻https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ 🔖|اطلاعیه| 🌸میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا (س) هفته بزرگداشت مقام زن و روز مادر را به همه مادران تبریک و تهنیت می گوئیم. میزبان قدمهای شما در مراسم ویژه ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها هستیم... 🔸زمان ۱۳ دی 🔹 ساعت ۱۴:۳۰ 🚫 از پذیرش پسران بالای سه سال معذوریم 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖|رحلت امام خمینی ره| ✨در وداع مردی که با آمدنش شب های تاریک و بی ترانه ما را به صبح دل انگیز و سپید رهایی مبدّل ساخت. آری او، مرد تنهای صحنه های آتش و خون، پاکمردی از بیشه عدالت و ایمان، و آزاد مردی بی مانند در جهان معاصر بود که آزاد مردان عالم از شمیم نفس های گرمش، به زندگی سلام گفتند. زنده‌تر از تو کسی نیست چرا گریه کنیم؟ 🖤🍂 سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه تسلیت باد 🍂🖤 🆔https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
‌ 🔖|سایه های کمتر| 🔺تمدید خودکار قرارداد بازیکنان زن آث میلان در صورت بارداری❗️ باشگاه آث میلان ایتالیا اعلام کرد در صورتی که بازیکنان تیم فوتبال زنان این باشگاه در آخرین سال از قرارداد خود باردار شوند، قرارداد آنها در صورت رضایت بازیکن، به طور خودکار به‌مدت یک فصل دیگر تمدید می‌شود تا بازیکنان این تیم دغدغه‌ای برای فرزندآوری نداشته باشند. ♨️ این موضوع تنها اقدام باشگاه میلان در جهت کمک به بازیکنان تیم زنان نیست و بر اساس دستورالعملی که باشگاه تعیین کرده، بازیکنانی که مادر شده باشند، می‌توانند از مزایایی، چون پرستار همراه در تمرینات و مسابقات و همچنین بلیت‌های پرواز، اقامت هتل و سایر خدمات برای فرزند و یک همراه بهره‌مند شوند. جورجیو فورلانی مدیرعامل آث میلان، دراین‌باره گفت: ما مفتخریم که چنین پروژه مهمی را ارائه می‌کنیم که بار دیگر توجه آث میلان به امور مربوط به خانواده را برای تمام اعضای روسونری نشان می‌دهد. 💢 او ادامه داد: ما می‌خواهیم این گام جدید انگیزه‌ای بیشتر باشد برای رشد و توسعه برای کل باشگاه و همچنین تبدیل شدن به یک الگوی قابل پیروی در سطح ملی و بین‌المللی. 🆔https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
🔖 |زنان امنیت پرور🇮🇷| باید مادری چون ام البنین داشت تا بشوی دیوارِ امنیتِ خیمه گاهِ قبیله ات... و چه بسیارند ام البنین ها در کشورم که عزیزانشان، با لباسِ سبزِ امنیت، خون دادند تا خون از دماغ ما نریزد... دامنتان سبز شد و لباسِ پسرانتان سبزتر... ✍️م. خواجه حسینی میزبان قدم های شما در مراسم رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها و تکریم از مادران و همسران شهدای نیروی انتظامی هستیم... ▫️زمان یکشنبه ۲۵ آذر ◾️ ساعت ۱۴ 🔰 مراسم به صورت زنده از کانال زینبیه گلشهر پخش خواهد شد. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 |زنان امنیت پرور🇮🇷| باید مادری چون ام البنین داشت تا بشوی دیوارِ امنیتِ خیمه گاهِ قبیله ات... و چه بسیارند ام البنین ها در کشورم که عزیزانشان، با لباسِ سبزِ امنیت، خون دادند تا خون از دماغ ما نریزد... دامنتان سبز شد و لباسِ پسرانتان سبزتر... ✍️م. خواجه حسینی میزبان قدم های شما در مراسم رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها و تکریم از مادران و همسران شهدای نیروی انتظامی هستیم... ▫️زمان یکشنبه ۲۵ آذر ◾️ ساعت ۱۴ 🔰 مراسم به صورت زنده از کانال زینبیه گلشهر پخش خواهد شد. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f