eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
961 دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
11 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 { رفقای امام حسینی🌱 شب جمعه‌ست ... هرکس تونست دعای کمیل رو بخونه ...همدیگه رو هم دعا کنیم } ...
💔 رفیق جان :) 💕 حالم بد بهم ریخته... و تنها تو میتوانی دلم را شبیه پازل دل خودت منظم کنی؛) عمق چشمانت حرف قلبم❤️ را می‌خواند و می‌دانم که برایش ارامش تجویز می‌کند... آرامشی شبیه آرامش الان خودت آرامشی در همنشینیِ ارباب آرامشی ابدی :) 💖✨ الشهدا @mahmoodreza_beizayi
❗️ 🍃اگرمیخواهی صدقه بدی همینطور صدقه نده . صدقه را از طرف امام رضا(ع) برای سلامتی آقا امام زمان بده.برای دو معصوم که صدقه بدهی ممکن نیست خداوند این صدقه را رد کند. 🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸 🔶اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🔶 ┄┅═✧❁🌷❁✧❁🌷❁✧═┅┄ یا مهدی: الشهدا @mahmoodreza_beizayi
‌•┈•• ✵✾💠✾✵••┈• ۵ ‌ 🔴 گناه اصلی این است! ◀️اگر فرموده‌اند: « »، ظهور را بہ تأخیر می‌اندازد، منظور اصلی گناه‌هاے فردے نیست، منظور «ناتوانی شیعہ از زندگی » است! گناه اصلی این است! و الا ڪسی ڪہ اهل شراب و قمار و این مسائل است، اصلاً جزء مقدمه‌سازان نیست، زیاد هم نمی‌تواند باشد. الشهدا @mahmoodreza_beizayi
🌷برادر شهیدم🌷 وقتی  نگـاه تـو  به مـن دوختـه شده، نباید دست از پا خطا کنـم تـو هم شهیدی هم شـاهـدی و هم سنگ صبور بی قراری های من... الشهدا @mahmoodreza_beizayi
💠دعای هر روز ماه صفر 🔸اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند 🖤 الشهدا @mahmoodreza_beizayi
🌹نماز اول ماه صفر است. خواندن نماز اول ماه و صدقه دادن برای خود و اهل خانواده فراموش نشود طریقه نماز اول هر ماه قمری 👆👆👆👆👆👆 🖤 الشهدا @mahmoodreza_beizayi
همه ی ما روزی غروب خواهیم کرد کاش آن غروب را بنویسند: 👈شهادت❤️ و دیگر هیچ... @mahmoodreza_beizayi
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1 #قسمت بیست و هفتم ایام انقلاب🌺 👇👇👇 💢ابراهيم از دوران کودکی عشق و ارادت خ
بیست و هشتم ادامه ی ایام انقلاب🌺 👇👇👇 💢قبل از اينکه به تاکسی ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. 💢مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش.. 💢مأمورها دنبال ابراهيم دويدند. 💢ابراهيم رفت داخل کوچه، آنها هم به دنبالش بودند. 💢حواس مأمورها که حسابی پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم. 💢ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبری نداشتم. تا شب هم هيچ خبری از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبری نداشتند. خيلی نگران بودم. 💢ساعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. يکدفعه صدائی از توی کوچه شنيدم. دويدم دم در، با تعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و لبخند هميشگی پشت در ايستاده. من هم پريدم تو بغلش. 💢خيلی خوشحال بودم. نمی دانستم خوشحالی ام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوری؟ 💢نفس عميقی کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبينی که سالم و سر حال در خدمتيم. 💢گفتم: شام خوردي؟ 💢گفت: نه، مهم نيست. 💢سريع رفتم توی خانه، سفره نان و مقداری از غذای شام را برايش آوردم. 💢رفتيم داخل ميدان غياثی (شهيد سعيدی) بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوی همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. 💢آن شب خيلی صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و.. بعد هم قرار گذاشتيم شب ها با هم برويم مسجد لرزاده پای صحبت حاج آقا چاووشی. 💢شب بود که با ابراهيم و سه نفر از رفقا رفتيم مسجد لرزاده. ،فردا ساعت ۲۰ @mahmoodreza_beizayi الشهدا