فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحتون عالی💗
💫امیـدوارم
امروزتون 💫
🌸❣با بهترین لحظه ها
🌸❣و موفقیتها گره بخوره
🌸❣و سرشاراز خیر و برکت
🌸❣و لبریزاز آرامش باشه
حال دلتون خوب خوب باشه💗
روزتـون زیبـا و در پنـاه خدا 💗
#بدونتعارف🖐🏼!'
+میگفت:
اللھماجعلنیمِنانصارالمھدی!
ولی...
مامانشبھشمیگفتفلانکارُانـجامبده،
صدتاخونہاونورتر
صدایِغُرغُرکردنهاشمیرفت
#فقطادعانباشہلطفا😄💔
#اولازخودمونشروعکنیم!
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝۰
ھمـیـشہ چقـدر ـدیـر مـیفہمم کہ طُ چـقـدر همہ ـچـیو درسـت چـیـدے خُدآ シ
#الله🕋➻
#بیو☘➻
▔▔▔▔▔▔
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°• 🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝۰
«🕊♥»
بیویڪۍنوشتہبود....!
قبلاًدعامیڪردمشھیدشم❥
الاندعامیڪنمآدمشـَم...((꧇
چهخوبگفتہبود(꧇
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت367
رفت .اشکام صورتم رو پوشوند .
کی اینو انداخت دنبال من نمیدونم . از ترس تهدیدش ، چادر سر کردم و به صورتم یه آب زدم . کلید رو برداشتم و درخونه رو بستم و رفتم .توی کوچه ، جلوی در خونه ی حمیده خانم ، منتظرم بود. پشت فرمون ماشینش بود که در سمت شاگرد و باز کردم و عصبی سرش توپیدم :
-کی بهت گفت دنبالم بیای ؟ کم دیشب حرصم دادی ؟ باز اومدی رو اعصابم که چی بشه ؟!
راه افتاد . بی هیچ حرف و پاسخی .اما من با سکوتش ، سکوت نکردم .
-با توام آقای کر و لال!
خندید .خنده اش بیشتر عصبی ام کرد که فریاد زدم :
_اصلا مگه تو مراسم عقد نداری !؟
چرا دنبال کارات نیستی ؟! یه بار خواستم از دست تو و همه ی مزاحم های زندگیم فرار کنم ... باز اومدی اینجا و...
با آرامش خاصی گفت :
_تموم شب رانندگی نکردم که حالا با غر زدن های تو برگردم برم ...در ضمن ، هنوزم دنبال کارای عقدمم ... همین جا ... می خوام تو رو هم ببرم که ببینی .
شوکه شدم . چقدر می خواست اذیتم کنه !
صدام باز کل ماشین رو به هوا برد :
_دروغ میگی ... تو فاطمه رو نمیآری اینجا جلوی چشم من عقدش کنی .
باز خندید . عصبانیتم به نهایت رسید که با کیفم محکم زدم به بازویش و گفتم :
_دروغگو ... چرا حرصم میدی ؟
-دروغ نگفتم ... الان عقد می کنیم ولی لفظی ، تو حرم ، سه هفته بعد شاید یه ماه بعد ، عقد رسمی.
-خیلی بی شعوری حسام ... نگه دار میخوام پیاده شم .
فوری قفل درو از روی دزدگیر سوئیچ ماشین زد تا نتونم درو باز کنم .
یه دستم به دستگیره بود که فریاد زنان با کیفم تا تونستم به سر و صورتش زدم :
-نگه دار بیشعور ... خیلی عوضی هستی ... بهت میگم نگه دار ... به قرآن فاطمه رو ببینم یه چیزی بهش میگم ... حالا ببین ... آبرو تو میبرم .
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
🌻🐝
#شهیدانه
میگفتقبݪازشوخے
نیتتقـرّبڪنوتودݪتبگوــ
"دݪِیہمؤمنُشادمیڪنم،قربہاِلےاللّٰه"
- اینشوخیاتممیشہعبادت ... (:"
#شهیدمعزغلامی
√°•🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
بہش گفتم:
چند ۅقتیھ بھ خآطر اعتقآداتم مسخڔم میڪنن....😔
بھمگفـٺ:
براۍ اونایـیڪھ اعتقاداتتون رو مسخـره
میڪنن،
دعآڪنینخدآبھ عشق❤️ 'حـسیـن' دچاࢪشونڪنھ
#شهیداحمدمشلب
√°•
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت368
فقط می خندید . انگار نه انگار داشت کتک می خورد . خسته و کلافه از شنیدن خنده هاش و ماشینی که توقفی نداشت و وارد پارکینگ حرم شده بود ، نشستم سر جام و باز اشکام روی صورتم دوید :
-نمی بخشمت حسام ... به خدا نمی بخشمت .
با لبخند گفت:
_قسم نخور ... شاید مجبور شدی ببخشی.
حرصی فریاد زدم :
_نه پشیمون نمیشم .
وارد پارکینگ شدیم که گفت :
_شوخی بسه ، از امام رضا حیا کن دختر ... آروم بگیر.
اسم امام رضا که اومد تمام شکایت هایم به یادم افتاد.
تو دلم داشتم دونه دونه شکایت هایم رو ردیف می کردم برای گفتن ، که حسام ماشینو پارک کرد و گفت :
_پیاده شو .
پیاده شدم . جلوتر از من راه افتاد . قفل ماشین رو زد و من از رویارویی با فاطمه دلشوره ای گرفتم عجیب . از ایست بازرسی که رد شدیم و از پله های برقی بالا رفتیم ، یکراست وارد صحن جامع رضوی شدیم . پرسیدم :
_فاطمه کجاست ؟
جوابی نداد . قدم هاش تندتر از من بود و عجله اش برای عقد ، داشت دیوانه ام می کرد . دنبالش دویدم و گفتم :
_با توام ...کدوم صحن ؟ کجا میری ؟
-صحن ایوون طلا .
-من جلو نمیآم ها ... اصلا ، به من چه ، تو میخوای عقد کنی ...چرا اومدی دنبالم ؟ آی ... با توام .
باز خندید :
_کاش لااقل اندازه ی ده دقیقه صبر میکردی .
-که چی بشه آخه ؟!
-که عقد منو ببینی دیگه .
با عصبانیت باز گفتم :
-خیلی بیشعوری به خدا .
لبشو گزید و رو به گنبد آقا گفت :
_ببخشید آقا جان .... ایشون بی ادب تشریف دارند.
ایستادم . پاهام قفل کرد .
اصلا من احمق ، چرا داشتم دنبالش می دویدم ؟ که عقدش رو با فاطمه ببینم ؟! ایستاد . برگشت و پرسید :
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حرفحساب | #مقاممعظمدلبری
درشبکههایاجتماعی ؛
فقط به فکر خوش گذرانی نباشید!
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما نسل ظهور هستیم اگر برخیزیم✌️
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از 💚 تبلیغات فاطمی 💚
🔴 #اتفاق_دلهره_آور_همسرانه!
⛔️ +18 {ورود زیر ۱۸ سال #ممنوع}
🔺 با همسرم خلوت کرده بودم،ناگهان کودکمـــان بطـــور کامــــلاً غافلگیرانه وارد اتاق شد.😱به شدت هـول شدیم ونمیدونستیم چه کــار کنیم ولی فوراً #راهــکار_طــــلایی رو کـه برای چنین موقعیتی یاد گرفته بودیم انجام دادیم
و [همــه چیـــــز به خیـــر گذشـت]😰
✍واقعاً واجبه زوجها این راهکارو بدونن..
💯اون راهکــار طلایی رو اینـجا بخونید
هدایت شده از 💚 تبلیغات فاطمی 💚
یک کانال #مفید و بدرد بخور😍...
#پینشهادعضویت برای شماهمراهان عزیزکانال❤️
✅از دست ندین اینجارو😱👆😜
لبخند بزن به روزگاری که
از نو شروع شده😉
صبح یادآور زیباییهاست🌸
یادآور زندگی نو،
شروعی نو، نگاهی نو و امیدی نو😇
ردپای خدا در زندگیست💕
#روزتون_بخیر
کسےراانٺخآبــ📌کنٻد ڪهْ🔎ْ
↲ڪشۆر را بہ دشمڹ ڹفروشد↱
#سعیدمحمد🇮🇷✌️🏻
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مردتحریمشکنسعیدمحمد👌🏻
نشر دهید📱
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم شده هوایی....
#چهارشنبههایامامرضایی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت369
_چرا نمیآی ؟
-نمیآم ... برمی گردم خونه ی حمیده خانم .
راه برگشت رو پیش گرفتم که چادرم رو کشید :
_الهه ... الهه.
سرم رو با دلخوری ازش برگردونده بودم که گفت :
_لا اله الاالله ... فقط ده دقیقه دیگه تحمل کن ... رسیدیم صحن ایوون طلا، ... یه سلام بده برو ...خوبه؟
-که فاطمه رو ببینم و دلم خون شه ؟
که باز مثل دیشب دیوونه ام کنی !؟
سرش رو کمی جلو کشید و کنار گوشم گفت :
_عجول ...که عقد کنیم .
فعل جمع را برای کی به کار برد ؟!
فاطمه و خودش ؟! هنوز درگیر آن خنده های مشکوک و آن فعل جمع بودم که چادرم رو کشید و باز منو سمت حرم برد . یه شوقی ، یه حسی ، یه حالی داشت ، ذره ذره تو وجودم ، جونه میزد و بیشتر و بیشتر منو یا عقل ناقصم رو کامل می کرد . اونقدر که به این نتیجه برسم که حسام دیوونه نیست که فاطمه رو بیاره ، اینجا عقد کنه !
رسیده بودیم به جلوی ایوون طلا . نگاهم به اُبهت حرم و ایوان زیبایش بود که گفت :
_اونجا میشه نشست .
سرم چرخید . یه گوشه ی صحن فرش پهن بود و خانوادگی نشسته بودند . همراهش رفتم . هنوز چشمام داشت دور و برم را می پایید.
فاطمه ای در کار نبود قطعا و من هنوز گیج علت آمدن حسام و حرف هایش بودم . کفش هایم را که از پایم در آوردم خم شد و آنرا درون یه نایکلس انداخت و من متعجب از این کارش ، دنبالش رفتم . وسط یکی از فرش های پهن شده توی صحن نشست . رو به گنبد آقا و درحالیکه نگاهش رو به ایوان آقا ، میدوخت اشاره کرد کنارش بنشینم . نشستم که بی مقدمه گفت :
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رفیقشهیدم
شفاعتمان کن🙏🌹
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
∴∴🍁🍂∴∴
¦⇢ #شـﻫـیـداڼـﻫـ🌼
طرفـــــ داشتـــــ #غیبتـــــ مےڪرد،
بهش گفتـــــ : شونههاتو دیدے..
گفتـــــ : مگه چیشده؟
گفتـــــ : یه ڪوله بارے از گناهانِ
اون بنده خدا رو شونههاے توعه..!
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا آخر ایستاده ایم🇮🇷✌️
#سعیدمحمد
#دولتجوانانقلابی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
دراینجنگـِنرم،ڪافیستهوادارانِجبھهـۍحقبیدار باشندوبیڪارننشینند !
چراکھزبانِحقهمیشهـمؤثرتراززبانِباطلاستـ :)✌️🏿!
.
#مقامِمعظمرهبرۍ🌿(:
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
انتخابات در کلامِ شهدا :)🕊♥️
شهید اسدالله حبیبی :
هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده ،
بگویید من به عنوان یک شیعه امام زمان
چه کاری برای انقلاب و امام زمان (عج)
کردهام؟!🙂🌱
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
√°•
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت370
_دعوای دیشب ما یه حکمتی داشت ...حکمتش این بود که وقتی آروم شدم و برگشتم دنبالت و تو نبودی ... برگشتم خونه و یه غوغایی به پا شد ... عمه گریه کرد و سر آقا حمید غر زد که باعث رفتن تو از خونه شده ....هستی پیامت رو برای همه خوند و پدر پیشنهاد داد من بیام دنبالت ... از پدرت اجازه گرفتم و اونم راضی شد ... و نمی دونم چطور شد که بقیه پیشنهاد دادن ، یه عقد موقت ، تو حرم بخونیم و برگردیم عقد کنیم .
حس کردم یکدفعه تابستان شد و تن سرد من زیر گرمای خورشید در حال سوختن است . انگار یه جان جدید در روح مرده ام دمیده شد .
لبام لرزید و در حالیکه خوشحالی ام به یه لبخند می خواست نمایان شود ، اشکم توی چشمام جمع شد :
_تو که .... دیشب یه کارت عقد ....
فوری جواب داد:
_اشتباه کردم ..... کارت مغازه ی دوستم بود ... یه شیطنت خاص کردم و خواستم یه کمی اذیتت کنم تا بفهمم دلت واقعا پیش منه یا محمد .
مثل یه مجسمه ای از حالت تعجب ، خشک شدم و تو صورتش خیره . سرش رو پایین انداخت و پرسید :
_واسه دیشب ... معذرت میخوام.
با یه معذرت چیزی درست نمی شه . البته حال خودم درست نمی شد وگرنه با کار حسام و دعوایی که براه افتاد ، همه چیز درست شده بود . با کیفم محکم زدم به بازویش و گفتم :
_فقط منتظرم بهت محرم بشم تا بتونم حسابی کتکت بزنم ... نمی دونی تو دیشب چه بلایی سر قلب من آوردی .
سرخ شد از خنده و گفت :
-پس باشه بعد از خوندن صیغه ی عقد .
-خب حالا ... کی می خواد صیغه ی عقدمون رو بخونه ؟
-فکر نکنم کسی واسه دو تا جوون که بدون خانواده اومدن توی صحن و میخوان عقد کنن ، صیغه ی عقد بخونه ، واسه همين ، دیشب زنگ زدم به دوستم که روحانیه ... قرار شد ، امروز تلفنی برامون بخونه .
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#بهوقتشعر
شک ندارم که پس ازمرگ ملائک گویند 😇
ازدل قبر خودت خیز که مهمان داری 🌺
ما سراسیمه بپرسیم که آن مهمان کیست⁉️
وبگویند که مهمان ز خراسان داریم💓
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از آشپزخونه بهشتی(آشپزی اسلامـی)
نگرانی همسرت بهت #خیانت کنه ؟😔
مدام سرش توی گوشی و ....
پس 👈باید تلاش کنی توی چشم شوهرت همیشه #ملکه باشی👸
زندگی فقط بشور و بساب نیست عزیزدلم
حواست به خودت باشه، نزار چشم شوهرت دنبال بقیه باشه 😱
نشه یه وقت ببینی یکی دیگه اومده و دل شوهرتو برده 😱
تو هیچی کم نداری😊❤️ فقط👇
👈باید به خودت اهمیت بدی ،هم #پوستت_عالی بشه هم #هیکلت
شوهرتو دیووووونه کن😍😍
با کمترین هزینه👇
https://eitaa.com/joinchat/4055498791Cfa75a8271b
#پوست_مو/#تغدیه_سالم
هدایت شده از آشپزخونه بهشتی(آشپزی اسلامـی)
👈پر کردن دندان با طب سنتی بدون مراجعه به پزشک و تکنولوژی😌
درمان سریع #اضافه_وزن😳
#تعیین_جنسیت/#دخترزایی،#پسرزایی
#فراموشی ،#سنگ و #کیست_کلیه 😌
درمان قطعی دیابت 👌
درمان انواع لکه های پوستی/واریکوسل😳
فقط کافیه بیای اینجا👇
https://eitaa.com/joinchat/4055498791Cfa75a8271b
❇️ بعد از اومدن کرونا، طب سنتی ثابت کرد که از خیلی لحاظ به طب شیمیایی برتری داره 👌
👈درمان انواع سرطان
انواع بواسیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗حـال دلتـون قـشنگ
🌸آخرین روزای
💗ماه مبارک رمضان
🌸گـرم مـحبت
💗زنـدگیتون
🌸پـر از عطر و مهربانی