🔸 چگونه از غیبتی که کردیم توبه کنیم؟
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـ🌸ـــلام
صبح زیباتون بخیر
روزتون ختم به زیباترین خیرها
امیدوارم🌸
امروز حاجت دل پاک و مهربانتون🌸
با زیباترین حکمتهای خدا یکی گردد
الهی به امید خودت🌸
#خواهرم
تو دنیای مجازی هیچ پسری برای ازدواج یا عشق، با دختر آشنا نمیشه
شاید بتونه علاقه مند بشه
اما عاشق نمیتونه بشه
و بلکه فقط یک حس زودگذره
پس مراقب باش
ارزش نداره حیا و نجابتت رو ببری زیر سوال
یادت باشه
طرز حرف زدنت
نوع استیکردادنت
نوع مطلب فرستادنت
دل هیچ پسری رو نلرزونه
#برادرم
حواست باشه
اون عکسهایی که با مدل ها و ژست های مختلف میذاری رو پروفایلت دل هیچ دخترخانومی رو #نلرزونه
بعضی دخترها #زودباورن
ممکنه همان دوستت دارمه، اولت را باور کنن و دل بدهند. . .
یادت باشد
که شکسته شدن #قلب را خدا میشنود
قلب دختر مثل #چسبه ،نمیچسبه بچسبه کنده نمیشه کنده هم بشه دیگه نمیچسبه
#خواهرم
حواست باشد چه عکسی برای پروفایلت انتخاب میکنی
از اون دخترا هایی باش که میگن
قلبــم مثل قبرم جای یه نفره
نه از اون دخترایی که میگن #گور بابای بعضی ها پیش بسوی بعدی ها
اصلا میدونی که دختر باید اولین مرد زندگیش #باباش باشه . .
آخریشم #همسرش
#برادرم
آن دختری که تو فضای مجازی دل میده اگه یه عکس پروفایل بهتر از تو ببینه میره سمتش
پس مراقب باش.
خواهرم غرور مردی رو نشکن
زینب وار زندگی کن☺️
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آسودھ خاطر باش
کہ خدا هیچ غمۍ را
در دل تو نگہ نخواهد داشت^^💙!
#آیھگرافے🔖
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_287
هر طوری می خواستم که فکر های خوب را به ذهنم راه بدهم، راهی نداشت!
همه منتظر بودند .... قطعا هم رزم های یونس خبری از او داشتند که می خواستند به ما برسانند.
و چقدر همان یک ساعت انتظار تا آمدن هم رزم های یونس سخت بود و سخت گذشت.
انگار روز قیامت بود که ساعت و روز طولانی شده بود و نمی گذشت!
ولی بالاخره رسید همان خبری که منتظرش بودیم.
دو هم رزم یونس آمدند. خاله اقدس چای آورد و همه در اتاق مقابلشان نشستیم.
به جای من، خاله اقدس بی تاب و بی قرار پرسید:
_پسرم من دیگه طاقت ندارم.... تو رو خدا بگو چی شده؟
هر دو سر به زیر انداختند و سکوت کردند و من این بار زدم زیر گریه.
قطعا آن خبری که از یونس رسیده بود، خبر خوشی نبود که آن دو هم رزم یونس را آن طور سر افکنده کرده بود.
_آقا خواهش می کنم بگید چی شده؟
من گفتم و یکی از آن دو، دست در جیب پیراهنش کرد و پلاکی بیرون کشید.
پلاک را روی فرش، روی زمين گذاشت.
_یونس مجروح شد.... ما مجبور به عقب نشینی بودیم اما یونس با ما نیومد.... پلاک توی گردنش رو به من داد..... خونریزیش زیاد بود.... نمی شد تکونش بدیم.... حالش خوب نبود.... از طرفی هم دشمن جلوی رومون بود و همین طور جلو می اومد.
نفسم حبس شد.... با آنکه حرفهایشان واضح بود اما باز هم منتظر شنیدن ادامه ی آن شدم.... باز هم امید داشتم که بگوید یونس زنده است یا اسیر شده اما او گفت :
_مجبور شدیم به عقب برگردیم و یونس.....
یوسف با صدایی بلند این بار پرسید :
_یونس چی؟
_شنیدیم که عراقی ها تمام مجروحان جنگی رو با تیر خلاص.... کشتند.
گوشم تا همان کلمه ی آخر شنید!
« کشتند »!!!
حس کردم قلبم نزد. نفسم جایی بین دنده هایم گیر کرد.
و دنیا برایم رنگ تاریکی شب شد.
از هوش رفتم و تمام شد.
قصه ی عاشقانه ی من و یونس، همان روز و همان جا تمام شد!
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
42.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداکند از
قافله عشق
جا نمانیم
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ
فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ
وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عج)❤️
#ارسالیاعضا🌱
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
شهید دستغیب (ره) :
میخواهی بدانی آمرزیده شده ای یا نه ، ببین حال تـوبـه داری یا نه؟
هرکس دید دلشکسته شده بفهمد که میخواهند او را مورد رحمت قرار دهند.
#روحششاد🌱
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#پندانه✨
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﺻﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﺭِ ﺻﻮﺗﯽ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﮑﻨﺪ
ﻋﯿﺐِ ﺁﺩمها ﺭا ﺩﺍﺩ ﻧﺰﻥ
ﺍﻭﻝ ﺷﺨﺼﯿﺖِ ﺧﻮﺩﺕ ﺭا ﺗِﺮﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﯽ
ﺑﻌﺪ ﺁﺑﺮﻭﯼِ آنها را
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺻﺪﺍﯼِ ﺗَﺮَﮎِ دلها را
ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩِ ﺯﺑﺎنها ﻣﯽﺷﻨﻮﺩ ...
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#حسیـنمن¹²⁸
دَرگوشہاےنِشَستہاَموگِریہمےڪُنَم
جآنآبیاسَرےبہدِلِمُضطَرَمبِزَن ..
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک عمل برای خیر دنیا و آخرت
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـ🌸ـــلام
صبح زیباتون بخیر
روزتون ختم به زیباترین خیرها
امیدوارم🌸
امروز حاجت دل پاک و مهربانتون🌸
با زیباترین حکمتهای خدا یکی گردد
الهی به امید خودت🌸
✍آیت الله بهـــجت(ره) :
با اینکه می دانیم امام زمان عــج
واســـــطهی بین ما و خــداست
مـــــع ذلڪ به فـــــکر او نیستیم.
ای کاش می دانستیم که احــتیاج
او به ما و دعـــــای ما بـــرای او
به نفـع خود ماست وگرنه قرب و
منزلت او در نزد خدا معلوم است.
📚در محضــر بهــجت ج۲ ص۲۷۷
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
🌼چرا خدا از ما امتحان میگیرد؟
✍️ خدا از ما امتحان نمیگیرد که معلوم شود ما قبول میشویم یا رد. خدا در تمام امتحانات بنا دارد خوبیهای ما را رو کند و زیباییهای روح ما را متجلّی نماید. هر بار که ما در یک امتحان شکست میخوریم خدای مهربان از راه دیگری وارد میشود تا بلکه ما بتوانیم روسفید شویم و مولای خود را سربلند سازیم.
👤حجت الاسلام پناهیان
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهخاطر هک وایفای همسایه بازخواست شدم📲⚖
روایتی از یک تجربه نزدیک به مرگ در برنامه زندگی پس از زندگی
#حقالناس🔍
#پیشنهاددانلود🎬
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
↳🕌📿
رویاۍشـ🌙ـب دلتنگیهام کربلا
هیچ جا نمیشھ آقا برام کربـ♥ـلا
「#اربابم🥀」
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
📛 حرص
✍ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آن كه حرص نزند روزى خود را از دست نمیدهد و آن كه حرص زند، به آنچه روزيش نيست نمیرسد.
📚میزان الحکمه جلد ۳ صفحه ۲۵
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_288
به هوش که آمدم، زمین و زمان را فراموش کردم. فقط خاطرات بود که جلوی چشمانم رژه می رفت.
اولین خاطره ی جلوی چشمانم همان زیارت قم بود..... همانی که یونس خودش را به معلولیت جسمی و ذهنی زد تا ما را شبانه به حرم ببرد.
حرفهایش، نگاهش، نامه هایش، اصلا تُن صدایش.... وقتی در اتاق شکنجه ی ساواک، روبه رویم، دست و پا بسته فریاد می کشید : یا زهرا....
یا همین دفعه ی آخری که در درمونگاه، خودم به او سِرُم زدم.
همه مثل یک فیلم جلوی چشمم ظاهر شد اما بالاخره با چشمانی که از اشک می بارید بی وقفه، با سیلی های خاله طیبه، نگاهم سمت خاله طیبه رفت.
_فرشته.... عزیزم این آب قند رو بخور.
نگاهم سمت لیوان آب قند رفت.
انگشتر نامزدی مان را خاله در لیوان انداخته بود!
آن آب قند داروی دردم بود یا زهری برای از پا در آوردنم.
بی اختیار باز گریستم و نامش را صدا زدم.
_یونس!..... یونس.... اینقدر گفتی نمی شه که نشد.... اینقدر گفتی حلالم کن که رفتی!
و ناگهان پنجه هایم مشت شد و صدایم با تمام وجود بلند :
_یونسسسسس!
انگار هر قدر صدایش می زدم بیشتر صدایش و نگاهش و خاطراتش جلوی چشمم ظاهر می شد.
خاله طیبه نتوانست آرامم کند. خاله اقدس جلو آمد و با همان پلاکی که به دست داشت مرا در آغوش کشید.
هر دو با هم گریستیم اما خاله اقدس خیلی صبورتر از من بود.
نمی شد.... توان صبر دیگر نداشتم. بعد از داغ پدر و مادر و جدایی فرهاد از ما، دیگر توان داغ یونس را نداشتم.
آنقدر جیغ زدم که صدایم گرفت و تارهای صوتی ام چنان دچار التهاب شد که انگار حنجره ام سوخت و زخمی شد.
چشمانم از شدت گریه پف کرد و صدایم گرفت و پارچه ی سیاهی سر در خانه ی خاله اقدس زده شد.
حجله ای با اعلامیه ی شهادت یونس سر کوچه را مزین کرد و داغ دل ما را تازه.
با آن همه شاهدی که می گفت یونس دیگر زنده نیست اما هنوز باورش برایم سخت بود.
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید شهدا چه دعایی در حق شما میکنند🥲
#شهدارایادکنیمباذکریکصلوات❤️✨
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـ🌸ـــلام
ظهر زیباتون بخیر
روزتون ختم به زیباترین خیرها
امیدوارم🌸
امروز حاجت دل پاک و مهربانتون🌸
با زیباترین حکمتهای خدا یکی گردد
الهی به امید خودت🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی است
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر 🤲
اللهم عجل لولیک الفرج
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عده ای از زائران بیت الله الحرام خدمت امام صادق(ع) رسیدند و گفتند:
🔹در کاروان ما برخی معتقد بودند در زمان #ظهور، آخرین امام در حالی می آید که حتی یک قطره خون از دماغ کسی ریخته نمیشود!!
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
« 🌸🕊»
دائما طاهر باش
و به حلال خویش ناظر باش
و عیوب دیگران را ساتر باش
با همه مهربان باش
و از همه گریزان باش،
یعنی با همه باش و بی همه باش...🍃
🕊¦⇠#شهیدانہ
🌸¦⇠#شهیدمحمدبلباسی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_289
سخت بود اما صبور شدیم.
داغ بزرگی بود اما اشک هایمان کم شد!
نه قبری بود و نه جنازه ای!
تنها یک هفته به مناسبت سوم و هفتم، منزل خاله اقدس مراسم برگذار شد.
دیگ های غذایی که قرار بود، دیگ شام عروسی ما شود، دیگ شام عزای یونس شد!
به جای نقل و نبات، بوی حلوا در خانه ی خاله اقدس پیچید و خرما پخش شد!
و هنوز من حالم شبیه کسی بود که همه چیز را در خواب می بیند!
می بیند و باور نمی کند.... می بیند و فکر می کند از این رویای تلخ... از این کابوس سخت، بیدار خواهد شد.
ولی نشد.... خبری از بیداری نبود.... یک هفته نوای قرآن پخش شد... صدای دعای کمیل شب های جمعه و زیارت عاشورا.... یک هفته اعلامیه ی شهادت یونس جلوی چشمم بود و بچه های مسجد محله... همان هایی که هم رزم یونس در زمان انقلاب بودند، عکسش را نقاشی کردند و روی بوم بزرگی زدند و هدیه کردند به خاله اقدس و باز باورم نشد.
یک هفته حجله ی یونس را سر کوچه دیدم و باز باور نکردم.
اصلا لباس مشکی تنم را.... دیدم و پوشیدم اما باز باور نکردم!
خاطراتش نمی گذاشت باور کنم که یونس برای همیشه از زندگی ام رفته است.
آنقدر خاطراتش زنده بود و نامه هایش هنوز بوی عطر خودش را می داد که باورش سخت بود.
دیگر اشکی نداشتم... نه اشکی نه جیغی و فریادی.... اما باور هم نداشتم که یونس نیست.
من هنوز احساسش می کردم.... انگار جایی روی زمین خدا نفس می کشید اما جلوی چشمان من نبود فقط.
اما روزگار باورم را هم تغییر داد!
تا چهلم یونس، آنقدر همه، خاله طیبه و فهیمه و حتی خاله اقدس... یا حتی همکارانم در بیمارستان به من تسلیت گفتند که حتی باورم هم تغییر کرد.
یونس غریبانه رفت... غریبانه شهید شد و غریب تر از آن نه مزاری داشت و نه تشيع جنازه ای!
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را
از بلاها، سختیها،
مصیبتها و گرفتاریها
خدایا خودت پناه و
تسڪینِ دردهایشان باش
خدایا دلشوره و دلواپسے را
از ڪشور ما دور ڪن
آمیـــن
🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙