eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 و روز آزمون و مصاحبه ام فرا رسید. صبح همان روز از شدت نگرانی خوابم نمی برد. برای نماز صبح که بیدار شدم، نخوابیدم و دو رکعت نماز هدیه به امام زمان عجل الله خواندم، قرآن خواندم و بعد از نماز صبح پدر، چیزی به عنوان صبحانه خوردم و همراه پدر به محل آزمون رفتیم. با دیدن جمعیتی که در محل آزمون جمع شده بودند، روحیه ام را باختم. داشت گریه ام می گرفت که پدر پیشانی ام را بوسید و گفت : _نتیجه ی آزمون هر چی بشه تو دختر فرمانده ای.... لبخندی از تعبیر قشنگش زدم و کمی بعد وارد محل آزمون شدم. آزمون تخصصی پزشکی، با داوطلبین زیادی برگذار شد. با آنکه خیلی برای این آزمون تلاش کرده بودم اما حتی نمی توانستم حدس بزنم که پاسخ هایم صحیح است یا نه. خوبی این آزمون این بود که پس از انجام آن، دیگر ترس و واهمه ام ریخت و چون احساس می کردم همه ی سوالات را اشتباه جواب داده ام، و نهایتا بورسیه ام را از دست می دهم، دیگر اضطراب و نگرانی نداشتم. بعد از آزمون یک ساعتی، زمان استراحت داشتیم تا زمان مصاحبه ی حضوری. به حیاط بزرگ کالج رفتم و همان جایی که با پدر قرار گذاشته بودم. با دیدنم لبخند زد و به استقبالم آمد. _دختر فرمانده چطوره؟ _خوبم.... ولی نمی دونم قبول می شم یا نه. _نتیجه مهم نیست.... مهم اینه تلاشت رو بکنی، توکلت رو داشته باشی و نتیجه رو از خدا بخوای.... دیگه هر چی بشه خواست خودش بوده..... حالا شما را دعوت می کنم به غذای عالی امروز.... چیپس و ماست! خنده ام گرفت. بخاطر آنکه وقت نبود تا از محله ی مسلمان نشین انگلیس برای هتل خرید کنیم، چند روزی بود که همه ی غذاهایمان شده بود چیپس و ماست! من که راضی بودم اما پدر مدام به شوخی می گفت وقتی به ایران برگردیم مادرت هم ما رو شبیه چیپس می بینه. نشستم کنار پدر و یک چیپس و ماست به عنوان ناهار خوردم و کمی با هم صحبت کردیم و آماده ی مصاحبه ی حضوری شدم. مصاحبه ای که حتی از خود آزمون هم سخت تر بود. سوالات سخت و علمی نبود اما نگاه خاص اساتید بر روی روسری و حجاب من، نگاه جالبی نبود. با این حال به دستور پدر هر وقت از نگاه اساتید ترسیدم، زیر لب ذکر : یا قاهر العدو یا والی الولی یا مظهر العجایب یا مرتضی علی خیلی کارساز بود! مادر می گفت این ذکر توسل به حضرت علی، برای در امان ماندن از هر ترسی خیلی کارساز است و من به تجربه این ذکر را امتحان کرده بودم. 🥀 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🥀@be_sharteasheghi🥀 〰〰〰〰〰〰〰〰 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀