هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#فصل_دوم
#مرضیه_یگانه
#پارت_746
#مهتاب
احساس می کردم هیچ رمقی دیگر در وجودم نمانده تا بتوانم ادامه بدهم، افتادم روی صندلی کنار میزش.
این همه پافشاری رابرت نه تنها مرا خسته کرده بود بلکه برای وا دادن خودم، گریه ام گرفت.
دیگر تا کجا می توانستم مقابلش وانمود کنم هیچ علاقه ای بینمان نیست.
_مهتاب!.... داری گریه می کنی؟!..... وای خدای من!..... بخاطر یه حلقه؟!.... باشه.... باشه..... اصلا نمی خواد نگهش داری.... ببخشید.... اشتباه کردم.... آروم باش ..... خواهش می کنم گریه نکن.
کف دو دستم را از روی صورتم برداشتم و گفتم :
_تو مگه نمی گی مسلمان شدی؟.... پس چرا به رسم مسلمانان خواستگاری نمی کنی؟! .... چرا به روش انگلیسی ها؟!
شانه هایش را بالا داد و گفت :
_باور کن به اون خدایی که می پرستی.... من هنوز خیلی چیزا نمی دونم.... من فقط برای آرامش دل خودم اینکار رو کردم..... از بس تو فکر تو بودم.... نشد... نشد صبر کنم....
تنها چند ثانیه نگاهش کردم و اشکان روی صورتم را با دستم پس زدم و گفتم :
_این جوری نمی شه..... منم نمی خوام بهت فکر کنم... یعنی چون هیچی معلوم نيست نمی خوام فکر کنم...
فقط نگاهم کرد. ناامیدی چشمانش چقدر عذابم داد. اما حرفی نزدم و تنها برخاستم و جعبه هنوز روی میز بود که گفتم :
_هنوز معلوم نيست..... تو تازه مسلمونی هستی که حتی ممکنه وسط راه برگردی و بگی اشتباه کردم مسلمون شدم.
او هم برخاست و برای اولین بار در مدت آشنایی مان، آنقدر مصمم و عصبی گفت که :
_هیچ وقت پشیمون نمی شم.... حتی اگه تو منو رد کنی و برگردی ایران.... روزی که رفتم به مرکز اسلامی شیعیان لندن، به آقای روحانی اونجا گفتم، من توی زندگیم خدا رو قبول نداشتم.... هر اشتباهی هم که شما فکرش رو کنید از من سر زده..... اشتباهاتی که حتی پدر روحانی توی کلیسا نتونست طاقت بیاره و بشنوه و فریاد زد من شیطان هستم و از کلیسا منو بیرون کرد..... پرسیدم آیا توی دین شما جایی برای من هست ؟!
آیا خدای شما منو می پذیره؟!....
بغض کرد و ادامه داد :
_هر جوابی انتظارش رو داشتم جز اینکه بگه؛ خدای ما، برای افراد توبه کننده از گناه، مهربان تر از مادر است.
چند قطره اشک از چشمش افتاد. نگاهم نکرد شاید بخاطر خجالت یا شرم و ادامه داد :
_من دینم رو... و خدام رو برای این کنار گذاشتم چون توی مسیحیت در خیلی از موارد، گناهکاران هیچ وقت بخشیده نمی شوند..... من با خودم گفتم اگه قراره بخشیده نشم، شیطان باشم و منکر خدا بهتره..... اما همین سوال رو از اون مرد روحانی پرسیدم و اون مرد جواب جالبی داد.... گفت ما توی دینمون یه گناه بزرگ هست که هیچ وقت بخشیده نمی شه.... و اون ناامید شدن از مهربانی خداست.
و یکدفعه صدای شکستن بغضش تمام اتاق را فرا گرفت. شانه هایش لرزید و من با عجیب ترین صحنه ای که پیش رویم اتفاق افتاده بود، مواجه شدم.
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀