eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 با آنکه من و او زیاد در طول مسیر حرف نزدیم اما نگاه های زیبایی بینمان رد و بدل می شد که برای گذر زمان، کافی بود. به منزل جناب عدالت که رسیدیم، رابرت هم از ماشین پیاده شد. _تو هم می خوای بیای؟ ابرویی بالا انداخت. _البته.... سکوت کردم و همراه هم وارد خانه ی جناب عدالت شدیم. از همان لحظه ی بدو ورود با دیدن رابرت طوری تعجب کرد که انگار توقع آمدن او را نداشت. وارد همان سالنی شدیم که دفعه ی قبل مهمانی گرفته بود. ما را دعوت به نشستن کرد و خودش روی مبل بزرگ و تک نفره ی کنار شومینه، نشست. نگاهش به من بود که به فارسی گفت : _دکتر تابنده بهم گفت که نامزد کردی.... _بله.... _فکر نمی کنی زود تصميم گرفتی؟! _نه.... _آخه دکتر تابنده اومده بود ازت درخواست ازدواج کنه.... اون خیلی پزشک خوبیه، ایرانی هم هست.... فکر کنم از این دکتر انگلیسی خیلی بهتره.... البته شما هنوز نامزد هستید و خدا رو شکر می تونی نامزدی ات رو بهم بزنی. _جناب عدالت.... من با تحقیق چند ماهه، رابرت رو انتخاب کردم... اما دکتر تابنده رو فقط یه بار همین جا دیدم که باید به عرضتون برسونم که همون یکبار هم اصلا از ایشون خوشم نیامد. _چرا؟!... دکتر با اون با اخلاقی.... _با اخلاق از نظر شما البته.... ثانیا اعتقادات ایشون با من خیلی فرق داره.... خندید. _شما اصلا حرفی از اعتقادات تون نزدید! _بله نزدیم اما من متوجه اعتقادات ایشون شدم.... با اینکه من محجبه بودم اما ایشون خواستن با بنده دست بدن.... و این یعنی برای ایشون این مسایل مهم نیست. باز خندید و این بار به کنایه، با گوشه ی چشم رابرت را نشانم داد. _الان ایشون با عقاید شما یکیه؟! _بله... ایشون مسلمان شدن و خیلی بهتر از دکتر تابنده هم به وظایف دینی یک مسلمان پایبند هستند.... اصلا این چه بحثی است که ما داریم؟!.... من این همه راه نیومدم که شما به من بگید چکار کنم... شما پیغام دادید که کارم دارید، منم امروز به دیدنتون اومدم. نگاهش را از من گرفت و پایین انداخت. _بله.... خواستم ببینمت که بگم من می خوام یه ماهی برم ایران.... خواستم بگم می تونم کاری کنم که دانشگاه و بیمارستان بهت اجازه بدن تو هم همراهم بیای.... اگه می خوای بیای فقط کافیه بهم بگی. مصمم نگاهش کردم. _نه ممنون.... من ترجیح می دم اگه قرار باشه روزی به ایران برم، با نامزدم برم... این طوری راحت تر هم هستم. 🥀 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🥀@be_sharteasheghi🥀 〰〰〰〰〰〰〰〰 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀