eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
7.8هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه برنده‌ی عشق از #میم‌دال 🌱 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 ♻ آیدی جهت رزرو تبلیغ👇🏼: @Mariijey🫧☁
مشاهده در ایتا
دانلود
مقصدم عشــــق استـــ تو را می جویمــ... اَللَّهُمَّ عَجـــِّل لِقائِنَا بِحُجَّتِڪ...♥️ 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
۱۹ آذر ۱۳۹۹
•° ✨ برخے کہ خیلے گناھ دارند مےگویند: یعنے خدا من را مےبخشد؟! آنہا نمےدانند وقتے بہ این حآل میرسند یعنے اینکہ بخشیده مےشوند.| :) | . . 🗣 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
۱۹ آذر ۱۳۹۹
حاج حسین یکتا: بچه‌ها! شهدا خوب تمرین کردند ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در رکاب آسید روح‌الله خمینی. ما هم باید تمرین کنیم ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در رکاب حضرت آقا. 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
۱۹ آذر ۱۳۹۹
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻این سوءتفاهم‌ها را بر طرف کنید! 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
۱۹ آذر ۱۳۹۹
چقدر نبودنت حال جهان را پریشان کرده است تعجیل در ظهور صلوات ♡ ♡ 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
۱۹ آذر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا شده به این نتیجه برسی که حضرت مهدی عجل الله به شما نگاه کنه و لذت ببره یا نه ؟ توی این زمینه کاری کردی ؟ 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
۱۹ آذر ۱۳۹۹
رمان انلاین 📿 عجب جنجالی شد. خبر خودکشی الهه در روز پاتختی اش توی کل فامیل پیچید و همه ی برادران آقا حمید را توی همان حیاط بیمارستان جمع کرد. حرص میخوردم. از حرف ها و قضاوت ها از حتی کنایه هایی که میشنیدم‌. _آخه واسه چی الهه خودکشی کرده؟ _ نکنه یه بی آبرویی کرده که الان گندش بالا اومده؟ _اصلا چرا خبری از آرش نیست؟ _همینه دیگه ، آرش فهمیده که الهه چه گندی زده ، ولش کرده؟ دلم میخواست فریادی بزنم: _بابا شما که از چیزی خبر ندارید چرا پشت سر دختر مردم ، حرف میزنید. خدا رو شکر که الهه نبود تا بشود. گرچه دیگه نمی تونستم واقعا بگم خدارو شکر یا نه. شکر که الهه زنده بود و در بخش آی سی یو بستری؟ شکر که آرش رفته بود و معلوم نبود چرا و به چه دلیل؟ شکر که خوشبختی الهه اینطوری نابود شد؟! دورِ هزارمین بار بود که تسبیح شاه مقصودم رو صلوات فرستاده بودم و برای سلامتی الهه دعا کرده بودم. اما بی قراری های عمه تمامی نداشت. هنوز داشت شیون میکرد. که با سر رسیدن آقا مجید و خانومش، مادر و پدر آرش، سر و صدا ها بیشتر شد. _الهی بمیرم منیژه جون به خدا اگه میدونستم ... به قرآن قسم که نمیدونستم این خیر ندیده میخواد همچین کاری کنه. آقا مجید هم شرمنده گوشه ای ایستاد و فقط آه کشید. اما حتی از نگاه آقا حمید هم میشد فهمید که چقدر ناراحت و عصبانی است و با این حرف ها آروم نمی شود. هیچ کس باورش نمیشد! روز پاتختی، روز جشن و شادی بود و تبدیل شده بود به دور از جون ، مصیبت و عذا. آخرش با دلی پر از غم و گوشی که از ناله های عمه پر شده بود و چشمی که غم نگاه آقا حمید توش موج میزد، به خونه برگشتیم. مادر بلند و ناراحت گفت: _به خدا تا حالا در طول عمرم همچین چیزی ندیدم! روز پاتختی... دو تا جوون از هم جدا بشند!! هستی آه کشید: _بمیرم واسه الهه! خیلی واسش نگرانم ... ببین چی کشیده که قصد کرده خودشو بکشه! پدر صداشو بلند کرد: _من از همون اولشم از این آرش خوشم نمیومد ... حس خوبی به این پسر نداشتم ...اِاِاِ ... پسره ی عوضی ... ببین چه آبروریزی کرد !! عصبی گفتم: _بسه تو رو قرآن ... به جای این حرفا که دردی رو دوا نمیکنه ، فقط برای آرامش الهه و عمه دعا کنید. هستی سری تکون داد و گفت: _آره ... حسام راست میگه ... الان چکار میشه کرد ! اون که رفته و الهه ی بیچاره هم که با یه شناسنامه ی مهر خورده افتاده روی تخت بیمارستان ... الهی بمیرم برات الهه ... چه ذوقی داشت طفلکی! آخ آخ آخ ... دیشب چه خوشحال بود! وای خدا از آرش نگذره... چطور تونست همچین کاری کنه آخه؟ کلافه از این بحث بیخودی که انگار تمومی نداشت از جا برخاستم و گفتم: _من رفتم بخوابم ... سرم درد میکنه... شام نمی خوام بیدارم نکنید. اما خواب کجا بود. تا چشمام رو میبستم نقش صورت الهه ظاهر میشد. دلم خیلی براش گرفته بود. یه جوری حال خراب شب قبل من ، حالا به الهه سرایت کرده بود. 📝 به قلم نویسنده محبوب 🌸🌼🌸🌼🌸 است نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏 🌸🌼🌸🌼🌸
۱۹ آذر ۱۳۹۹
چیزی نیست دلش برای تنگ شده 😔 مدافع حرم دل‌تنگ پدر است‌. فرزند این شهید با بغل کردن و بوسه زدن سنگ مزار پدر دنبال نزدیک شدن به بابا و در آغوش گرفتن اوست. 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
۱۹ آذر ۱۳۹۹
بارالها... مرهمم باش يارم باش عاشقم باش كه كسى جز تو دلسوزم نيست شبتون آروم .:::|
۱۹ آذر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ آذر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺الهی خونه دلتون گرم 🌼فنجون عشقتون پر مهر 🌺نان سفره تون پر برکت 🌼دستـانـتـان پـر روزی 🌺و صبح قشنگتون بخیر 🌼روزی زیبا،و اوقاتی شاد 🌺داشته باشید😊☕️ 🌹بفرمایید صبحانه‌ی خوشمزه🌹
۲۰ آذر ۱۳۹۹
‍ ‍ 🔸در محضــــر شهیـــــد 👌نگاهـت...نفـس زدنـت...ڪه علی وار باشد رفتنـت هم خواهد شد... ✍آخر میوه فروشی هاے بازار یه نحیف میـوه مے فروخت. از بساط ڪوچڪ و میوه هاے لڪ دارش معلوم بود ڪه خریدارے نداره 🍁اما پیرمرد یه ثـابـت داشت بنام شهیــد رجــایــے... آقاے رجایی مے گفت :میوه هایش برڪت خدا هستن .خوردنش لطفی داره ڪه نگـو و نپـرس. 🍁به دوستانش هم مے گفت : این پیرمرد چند سـر عـائلـه داره. از او خـریـد ڪنین.... 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
۲۰ آذر ۱۳۹۹