🌱امام صادق(ع)
دوست داشتنیترین برادر من کسی است که عیبهای مرا به من هدیه دهد.💖🎁
بحار74:282
#حدیث_روز
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دولت جوان حزب اللهی🌱👌🏻
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺امام زمان را با این نام صدا بزن🥺
#پیشنهاددانلود👌🏻
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
-چه خوش گفت شاعر شیرین سخن:)
+چی گفت؟!
-دلمان یک بغل سیر #حرم میخواهد..!
#نیازمندیها..
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے
برای ما بهشت دیدهها ؛
جهنم آنجاست که تو نباشی 💫....
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#بیـــــــᏪــــو ❄️☃️
حـآل ِشیریـن ِزیارتنامـهخواندندرحـرم
میکشاندسوےمشهـدعاقبـتفرهـآدرا...
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت143
مادربا اخمی الکی گفت :
_خوبه حالا ... تا دیروز دشمن خونیش بودی حالا شدی طرفدارش ؟
مادر قرآن رو بالا گرفت و گفت :
_برید به سلامت .
از زیر قرآن رد شدم که مادر باز با همان دلشوره ی بی دلیل مادرانه و پرسید:
-داروهاتو برداشتی ؟
-چیزی جا نذاری .
-نه .
صورتش رو بوسیدم و گفتم :
_برم ؟ یا بازم میخوای بپرسی ؟
لبخندی زد و گفت :
_مراقب خودت باش .
-هستم ... خداحافظ.
از پله ها پایین رفتم و پایین پله ها که رسیدم برای مادر دستی تکون دادم . همون موقع داشت زیر لب وردی میخوند که از همان کنار در به سمتم فوت کرد . خنده ام گرفت .حسام ماشین علیرضا رو قرض گرفته بود.چمدون مرا هم صندوق عقب گذاشته بود و منتظر من بود . نشستم روی صندلی شاگرد که گفت :
_کمربندت خانمی .
-آخه میخوره به بخیه های روی معده ام ، درد می گیره .
چرخید به سمت صندلی عقب و بالشت کوچکی رو برداشت :
بگیر اینو بذار روی بخیه هات ، کمربندت رو ببند.
خنده ام گرفت :
_این دیگه چیه ؟
-واسه تو آوردم ،گفتم یه وقت اگه خواستی تو ماشین بخوابی یه چیزی زیر گردنت بذاری که گردنت درد نگیره .
از اینهمه توجه اش ، لحظه ای قلبم ضرب تندی گرفت. اما حتی تشکر هم نکردم. بالشت کوچک و نرمی که برایم آورده بود رو روی شکمم گذاشتم و کمربندم رو بستم . آینه ی وسط رو تنظیم کرد و درحالیکه بلند بلند آیه الکرسی میخوند .نگاهش کردم ، ماشین رو روشن کرد و همون اول یه اسکناس ده تومانی رو داشبورد گذاشت . صدقه بود حتما . راه افتادیم به سوی زیارت امام رضا .
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#بیـــــــᏪــــو
#یاامامحسنعسکری
آماده شده کاسـہ ے خالےِ گدایـے؛
همنام حســـ♡ــن بی برو برگرد کریم است😍
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
خــــدایا🙏
❣عزیزانم رو
در سخت ترین لحظه ها
یاری کن تا همیشه
بتونن همچون نورى✨
در تاریک ترین و سختترین
لحظهها بدرخشن ✨🙏
✨آمیـــن یا رَبَّ 🙏
✨ همه ی دلواپسی هایمان را
✨ به خــدا بسپاریم
✨ و ایمان داشته باشیم
✨ در پنــاهِ او که باشیم
✨ "آرامـش"
✨ سـهمِ قلبهای ماست
✨هیچوقت ناامید نشو
✨خدا اینجاست😇
شبتـون آرومـ ✨🌟
┏━━✨✨✨━━┓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یــاد خــــ💖ـدا
آرام بـخـش دلـهـاسـت..
در هـر ثـانـیـه صـدایـش کن
روزت را مـتـبـرک کـن بـا نـام و یـادش💖
خـــدا صـدای بـنـده هـایـش رو دوسـت داره💖
روزتون متبرک به نگاه خدا🌸🍃
کام ما هر روز
شیرین گردد ،
از دیدارتان ...
🌷شهید حاج حسین خرازی🌷
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#حےعݪےاݪصݪاة
#استاد_پناهیان
🖇خیال نکنیم اگر راضی نباشیم، بهتر میتوانیم دعا کنیم و اگر شاکی باشیم، خدا بهتر مشکلات ما را میبیند😒
لبخند زدن در اوج مشکلات و راضی بودن در هنگام دعا، رمز گشایش است📿
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت144
-می خوای صندلیتو بخوابونم که بخوابی؟
-نه الان که وقت خواب نیست .
لبخندش چرا اونروز زیبا به نظرم میرسید ، نمی دونم .کمی که در سکوت گذشت گفتم :
_دو جلسه از کلاس های خانم ربیعی رو از دست دادم .
لبخندش زیباتر از قبل شد .موبایلش رو از توی داشبورد درآورد و گرفت سمتم :
_فایل صوتیش رو برات گرفتم .
-از کجا ؟
-از خودش .
-از خودش ؟!
لحظه ای نگاهم کرد .نگاهش شوقی داشت که محوم می کردم :
_رفتم گفتم بهش که تو دو جلسه نمیآی ، فایل صوتی هر جلسه رو برام ریخت توی گوشیم .
هندزفری هایم رو از کیفم رو درآوردم و زدم به گوشی حسام . دنبال فایل گشتم . فرصت خوبی بود که توی جاده و راهی طولانی که در پیش بود، گوش کنم .
" ما توی جلسه ی قبل از اصل اول زندگی یعنی خدا و نماز گفتیم .گفتیم نماز درمانه ، اما این جلسه می خوام یه نکته ی دیگه هم در مورد نماز بهتون بگم .نماز ایمنی شماست .این عالم سراسر بلا و درد و رنج و مصیبیته . دردسره . نماز ایمنی بخشه . نماز درمان این بلاها م هست .اینکه توی این دنیا حس کنی یه قدرت مافوق طبیعی هست که اگه به او متصل بشی ، نجات پیدا میکنی ،خیلی بهت آرامش و انرژی میده .ما به خدا نیاز داریم .
دنیای آدم هایی که خدایی ندارند خیلی تاریک و ترسناکه ... توی اين دنیا اگه خدایی نباشه هر اتفاقی ممکنه بیفته .حتی ممکنه یه پشه باعث مرگ آدمی بشه . همون طور که نَمرود با اون همه تاج و تخت و جبروت و مقام ، با یه پشه ی ناچیز و کوچک مُرد.اما وقتی خدا رو داری همون خدا درد میده ، دوا میده ، شفا میده ،عمر میده ، رزق میده ، سلامتی میده اما تا وقتش . و به قدر و اندازه ی شما.
وقت هم خیلی مهمه . مانمی دونیم خدا تاکی به ما وقت داده .
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ماهخراسانےمݩ 💚
آنجا که تو "رخساره" نمایی
همه چشم اݩد 👁🌾✨
#رهبرانه💚
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
- و یٰا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّداٰئِد.. -
ای خدایے کہ تیزےِ مصیبتها
و سختے ها بہ دستِ تو
شکـستہ مےشود..🍃❣
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
‹•*🦋*•›
عاقبتـبـٰالطفِحقدورانِمهدۍمیرسد
بلبلِخوشنغمهـازبُستـٰانِمهدۍمیرسد
مۍدهدایندلگواھـےپیرِمـٰاسیدعلـے؛
پرچمازدستـِتوبردستـٰانِمهدۍمیرسد(:
.
رَهبرٰانھ😌♥️
•.↠🌱『 』჻
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#بیوگرافے
بغض من گریـه شـد و رآهـ تمآشـآ را بست
از تـو جز منظـرهاے تـآر نـدآرم در یـآد....💔
#حسیــݩجاݩ
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هر نفس درد بیاید برود
حرفی نیست ..
قاب عکست بشود ،
داروندارم
سخـت است...
آقامحمدجواد ،نازدانه
شهید محمدعلی خادمی🌷
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت145
واسه یکی قد حضرت نوحه واسه یکی قد شش ماهه ی حسینه .
پیمانه ی هر کسی قدری داره . اندازه ای داره ... تا فرصت داری فقط استفاده کن . اگه همین حالا به شما بگن پولاتو آماده کن چمدونت رو ببند بری آلمان زندگی کنی ، انگلیس زندگی کنی ، اصلا بری کانادا ، آمریکا ، چکارمی کنی ؟ اولین کاری که میکنی میری پول اون کشور رو تهیه میکنی که اونجا بدردت بخوره .
خانم ها پول سفر آخرتتون نمازه ، حجابه ، رضایت همسرتونه .... اینا رو میذاری توی کفه ی ترازوی الهی.
بهت خونه میدن . بهت ملک میدن ... پولتو چِنج کن تا وقت داری چمدونت رو ببنید ، یه وقت نرسه ، چشمامون رو باز کنيم ، ببینیم ملک الموت بالای سرمون اومده ، میگه وقت رفتنه ... دیگه اون زمان به من اجازه نمیدن که بارم رو ببندم ... هر چی تا حالا بستی همونه . الان که وقتشو داری ، چمدون آخرتت رو خودت ببند ، وسایل آخرتت رو آماده کن ، این سفر برگشتی نداره که بعدا بیای و برداری. "
یه وقتایی میشه که خدا در گوشت حرف میزنه .
اما نه با زبون خودش ، از زبون بنده هاش . اشک توی چشمام حلقه زد.سرم رو تکیه دادم به لبه ی صندلیم و چشمامو بستم . چرا ؟ چرا الان با این مریضی ، با این دردی که هنوز معلوم نبود که آخر و عاقبتش چیه ، باید از فایل صوتی حرف های خانم ربیعی ، در مورد مرگ و آخرت می شنیدم ؟! نکنه رفتنی بودم ؟ نکنه سرطان داشتم ؟
قطره اشکی از زیر پلکم روان شد روی صورتم که سر انگشتی گرم به گونه ام خورد. چشم باز کردم .حسام بود . لبخندی زد که دلم طاقت دیدنش رو نداشت . قلبم به تب وتاب افتاد که گفت :
_نبینم اشکاتو الهه ی من .
سرم رو از او برگرداندم سمت پنجره . سیم هندزفری رو از روی شالم کشیدم که افتاد روی پاهام و زیرلب گفتم :
_من میمیرم ... میدونم .
عصبی گفت :
_اِ اِ اِ ...نشنوم دیگه ها.
سکوت کردم .افتاده بودیم توی جاده ، پاکدشت رو هم رد کرده بودیم و اول جاده ی مشهد رضا بودیم که حسام باز گفت :
_الهه ... جان حسام ، مرگ حسام ... دیگه از این حرفا نزن .
جوابش رو ندادم که آهی کشید و ادامه داد:
_جوابمو نمیدی ؟ کاش برم زیر یه کامیون ، سر و صورتم ...
عصبی جیغ کشیدم :
_اِ ...
خندید :
_چرخ کامیون رو عوض کنم خب ، سرو صورتم سیاه میشه دیگه.
از شوخی بی مزه اش ، مشتی حواله ی بازویش کردم .
-آی چه دستت ضرب داره .
-تا تو باشی از این شوخی ها نکنی.
-توهم قول بده دیگه از اون حرفا نزنی ...آخ آخ آخ ....دیدی چی شد؟!
فوری چرخیدم سمتش :
_چی شد ؟!
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از 🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استـورے
سلام پناه خستگیم ....😭
#دلتنگم
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
❣ #سلام_امام_زمانم❣
ای تجلی آبی ترین آسمان امید
دلــــها به یاد تو می تپد
و روشــــنی نگاه #منتظران
بہ افق #خورشید ظهـور توست
بیا و گــَرد #گامہـایت را
توتیاے چشــمانمان قرار ده.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰اقدام شهید صیاد شیرازی ،
در قبال دریافت زمین در شمال تهران
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت146
سری تکون داد و لبشو گزید :
_یادم رفت ، دیدی ؟
-چی ؟
یه لحظه نگاه شیطنت آمیزش رو به من دوخت و گفت :
_من یه بوسه طلب دارم ازت .
-مسخره ... فکر کردم چیزی یادت رفته .
-چی از این بهتر ... یادته شب قبل از عمل ، قرار شد یه بوسه ای که بهم طلب داشتی رو بدی .
-خب حالا وقت زیاده .
-نه اصلا این حرفو نزن ، آدم بایدطلب ها شو صاف کنه ، عمره دیگه ، بهتره بدهکار نباشی .
-خیلی خب الان بدهی ام رو صاف میکنم .
خواستم سرسری یه بوسه به صورتش بزنم که فوری راهنما زد و کشید سمت خاکی جاده
زد روی ترمز و سرشو جلوی صورتم گرفت :
_نه نه ، بوسه ات روحیف نکن .
باخنده گفتم :
_خیلی فرصت طلبی ها!
با انگشت اشاره اش به لب هایش که غنچه شده بودند ، اشاره کرد.
سرم رو جلو بردم و بوسه ای که بیشتر شبیه نوک زدن کلاغ بود به زمین ، روی لبهایش زدم که گفت :
من که چیزی نفهمیدم .
-خب قرار نیست تو بفهمی ...طلبت صاف شد .
اخمی کرد و گفت :
_الهه! من راضی نیستم ... بدهی ات رو صاف کن .
-باج گیر مزدور.
سرم جلو بردم که اینبار با دستانش محبوس آغوشش شدم .
-حالا عزیزم یه بوسه ی حسابی تقدیمم کن .
-خیلی پررویی !
ابرویی بالا انداخت و به حالت تهدید نگاهم کرد:
_برم زیر کامیون ؟ ولی اینبار لِه ...
-خیلی خب ... کشتار راه ننداز .
لبانم رو با احتیاط نزدیک صورتش کردم که یکدفعه چنان مرا با بوسه ی ممتدش غافلگیر کرد که اصلا یادم رفت من قرار بود او را ببوسم نه او مرا .
من مست جام لبانش شدم!
سرش رو بعد از مکثی از چشیدن طعم لبانم ، عقب کشید . شاید درست قبل از آنی که بخواهم اعتراض کنم .
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا ابن الحسن
شیعه ندارد جز تو کَس ...
#استورے
#امامزمان
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
برخیز
و بخند
و صبـــح را زیبا کن ...
🌷شهید محسن حججی🌷
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
حاج حسین یکتا: خودمونُ وقف انقلاب کنیم، وقف آقا کنیم، وقف این مردم کنیم، وقف این نظام کنیم که ایشالا صدای «أنا بقیةالله» بلند شد، بگیر بگیرِ امام زمان شروع شد، آقا تو رو هم بخره، آقا تو رو هم به جیش و لشکر و خیمهی خودش ببره...
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝