دࢪآرزوے شــهـــادت³¹³ - @SHOHADASHARMANDEH313.mp3
4.14M
«🖤🎙»
ضربانحرم...
🎙¦↫#سیدرضانریمانی
🖤¦↫#حاجقاسم
🕊¦↫#سومینسالگردشهادتحاجی
‹›🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
«♥️🖐🏻 »
♡أَلسَّلامُعَلَیکَیاعَلۍاِبنِموسَۍأَلࢪّضآ♡
♥️¦↫#وعدھعاشقۍ²⁰
🖐🏻¦↫#بھوقتمشھدشآھسلامــعلیڪ
‹›🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به حاج قاسم گفتن:
شما یه چیزی به حاج محمود کریمی بگید که
به کمحجابها تذکر بده
حاج قاسم گفت...؟
#جانفدا
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_424
در شیشه ای ورودی که بسته شد، باز زیر چشمی یوسف را نگاه کردم. سفره ی صبحانه را پهن کرد و سینی که خاله طیبه فرستاده بود را روی سفره گذاشت.
بعد آرام برخاست و سمت من آمد که باز خودم را به خواب زدم.
دلم خواست فکر کند هنوز خوابم تا ببینم اولین صبح زندگیمان، چگونه مرا بیدار می کند؟!
نشست بالای سرم. لحاف ضخیم و بزرگ رویم را کمی کنار زد و دستی به صورتم کشید.
_فرشته خانم.... خانم جان.... عروس خانم....
موهایم را آرام از زیر روسری که بسته بودم چنان با آرامش نوازش می کرد که داشت باز خوابم می گرفت.
_بیدار نمی شی؟!
همانطور چشم بسته گفتم:
_بله....
_جان بله.... صبح بخیر... سر ظهره.
چشم باز کردم و نگاهش. لبخندی به لب آورد و چشمان سیاهش را به من دوخت.
_صبحتون بخیر فرشته خانم.
_صبح شما هم بخیر....
_خاله طیبه شرمنده کردند ما رو... یه طبق صبحانه فرستادن... نمی خوای بلند شی یه نگاهی به این طبق بندازی؟
نیم خیز شدم و نگاهی به سفره ای که پهن کرده بود انداختم.
_خوابم میاد....
_شما که تو پایگاه سحر خیز بودی!
نشستم روی تشک نرم و لحاف را پس زدم.
_بله... اونجا فرمانده تو سنگر خودشون بودن اما دیشب فرمانده بالای سر بنده بودن و کلی حرف داشتن برای گفتن....
خندید.
_بله فرمانده بالاخره توانستند بعد از کلی حرف ، با یک حرکت فوق سری، دل یک فرشته خانمی را بدست بیاورند و....
سرم را پایین گرفتم و خط خنده ام را با خجالتی بی دلیل، روی لبم کور کردم.
برخاستم ناچار.... پاگرد بین پله ها تنها یک توالت داشتیم که تشت و لگن حمام را هم خاله طیبه آنجا گذاشته بود.... خاله طیبه که می گفت، گاهی همین جا هم می شود یه لیفی زد.
آن زمان همه ی خانه ها حمام نداشتند و همه به حمام بیرون می رفتند.
خاله راست می گفت، تازه بعد از ازدواج بود که فهمیدم می شود با یک کتری آب جوش در همان دستشویی پاگرد، روی چهارپایه نشسته و لااقل آبی به بدن زد. درست مثل همان روز برای نماز صبح!
همانجا روی روشویی اش، آبی به صورتم زدم و برگشتم.
یوسف دو لیوان چای ریخت و بعد گفت :
_کاچی سفارشی برای شما....
باز سر به زیر، نگاهم را به کاچی دوختم و سکوت کردم.
_ناهار مهمان مادر جان... شب هم مهمان خاله خانم.
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
•••
دوستـٰانوَبرادرانعزیزوصیتمیڪنم
ڪـٰارۍنکنیدڪِھصداۍِغربتِفرزند فاطمِھمقاممعظمرهبرۍ(حفظہالله)
ڪہهمـٰاننالهٔغریبانہۍِفـٰاطمه(س)است بہگوشبرسد . . !
🍂- شهید سید مجتبے علمدار -
✨#لبیکیاخامنهای
╔═════
ღೋ ═════╗ پروفـــــ...مذهبی...ـــــایل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را
از بلاها، سختیها،
مصیبتها و گرفتاریها
خدایا خودت پناه و
تسڪینِ دردهایشان باش
خدایا دلشوره و دلواپسے را
از ڪشور ما دور ڪن
آمیـــن
🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐سلام و درود بر تو ، صبحت دل انگیز
🌼درود من به صبح
🌺به این طلوع قشنگ ، به آفتاب و نسیم
🌼به این شروع قشنگ ، به زیبایی این فصل
🌺درود من به هوا ، به باغ و دشت و دمن
🌼به شاخه های درختان سر سبز
🌺صبح زیباتون پر امید و پر نشاط
#تلنگر⚡️
استاد پناهیان :
ابلیس وقتی نتواند بہ کسی بگوید
بیاخرابشو
مدام مۍگوید:
توالانخوبهستۍ
او را در همین حد متوقف میکند!
در حالۍ کہ این
مرگ ایمان و هلاکتِ انسان است💔
╔═════ ೋღ
ღೋ ═════╗ پروفـــــ...مذهبی...ـــــایل
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_425
_خوبه....
_بازی نکن با کاچی... یک دفعه سر بکش.
_شما هیچی نگو... خودم بلدم کاچی بخورم.... بذار اول چایی مو بخورم بعد.
آهسته زیر لب زمزمه کرد :
_وای وای.... وسط بهشت با فرشته خانم هم باشی، ولی حق نداری حرف اضافه بزنی که خانم ناراحت بشوند!
_یوسف!
از کنایه ی ریزی که زمزمه کرد، دلخور بلند صدایش زدم که سر بلند کرد و چنان با لحن مهربان و نرمی گفت :
_جانم....
که اصلا رام شدم. دیگر حتی نگفتم که دلخورم!.... کوتاه آمدم و تنها گفتم :
_میشه صبحانتون رو میل بفرمایید فرمانده؟
لبخند کجی زد.
_چشم خانم پرستار.... می ترسم رو حرف شما حرف بزنم... اون وقته که یه آمپول تقویتی بهم میزنی... نه؟
_میترسی از آمپول؟
صاف زل زد به چشمانم و خنده اش گرفت.
_حقیقتش رو بگم؟
از خنده اش من هم خندیدم.
_بگو....
_خیلی...
_راست میگی واقعا؟!... از بمب و موشک و خمپاره نمیترسی بعد از آمپول میترسی؟!
خندید.
_از سوزن آمپول می ترسم خب....
صدای خنده ام بلند شد.
_پس خیلی مراقب خودت باش... يعنی خیلی خیلی مراقب خودت باش.... امکان داره یه بار توی خواب هم که شده یکی بهت بزنم.
و بعد با ذوق پنجه های دو دستم را در هم گره کردم و مقابل صورتم گرفتم.
_وای چه کیفی میده!
متعجب نگاهم کرد.
_میخوای زجرم بدی؟!.... اینقدر دلت می خواد اذیتم کنی؟!.... عجب بی انصافی هستی واقعا!
با ذوق خندیدم که اخمی کرد از همان دسته اخم های جدی که اوایلی که به خانه ی خاله طیبه آمده بودم، همیشه روی صورتش می دیدم.
_بی انصاف!
بی توجه به حرفش اولین قاشق کاچی را به دهان گذاشتم که از مزه ی تند برخی گیاهان دارویی اش، پلک هایم را روی هم فشردم و گفتم :
_وای.... این دیگه چیه!
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
بدون درک تو همه چیز دلگیر است
حتی برف ، با تمام عاشقانه هایش...
#السݪامعلیڪیاصاحبالزمان 💚
╔═════ ೋღ
@profile_mazhabii
ღೋ ═════╗ پروفـــــ...مذهبی...ـــــایل
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬#ویدیواخلاقی
📌گاهی یک گناه مسیر زندگی انسان رو تغییر میده!
🎤سید صادق رمضانیان
╔═════ ೋღ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱چه کنیم به نامحرم نگاه نکنیم⁉️
راهکار زیبای #استادحسینمومنی👌
╔═════ ೋღ
ღೋ ═════╗