💢در ماجرای بوسنی بسیاری از کشورهای مسلمان مانند امروز در ماجرای فلسطین ساکت بودند!
🔹امیر بیپروا: کشورهای مسلمان، رژیم اسرائیل را به رسمیت نشناختهاند و به این دلیل نمیتوانند دعوای حقوقی داشته باشند، نکته بعدی آن است که کشورهای اروپایی و آمریکایی نخواستند در این راه پیشقدم شوند. آفریقای جنوبی پس از مسئله آپارتاید یکی از پیشگامان بحث حقوقی در جهان است، آنها همچنین رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته بودند و برای همین توانستند اعلام دعوای حقوقی داشته باشند. تعریف نسلکشی توسط یک فرد لهستانی یهودی عنوان و در نهایت در سازمان ملل تصویب شد، پس از جنگ جهانی دوم یکی از اولین مصوبهها همین بود. طبق قانون، حتی قوانین داخلی کشورها و اینکه کشوری بگوید این قانون را قبول ندارد نمیتواند از زیر بار آن کنار برود. طبق تعریف نسلکشی یعنی از میان بردن تمام افراد با یک زبان، یک قوم و… که با قصد قبلی بوده باشد نسلکشی است. پس از واقعه طوفان الاقصی خیلیها تلاش کردند این مسئله را به عنوان درگیریهای بینالمللی عنوان کنند نه نسلکشی. ما در ۲۲ سال گذشته در دیوان بینالمللی لاهه پروندهای برای نسلکشی نداشتیم اما تلاش آفریقای جنوبی باعث شد که اقدامات رژیم صهیونیستی در رفح نسلکشی عنوان شود و محکومیت اولیه آن شکل بگیرد. روند پروندهها در دیوان بینالمللی لاهه زمانبر است اما دستور موقت اعلامی که شامل ایجاد راهی برای کمکهای بشردوستانه و حفاظت از غیرنظامیان بود به این پرونده سرعت داد اما دیوان هیچگاه دستور آتشبس فوری نداد. در مجموع رژیم صهیونیستی از زور استفاده میکند و به پشتوانه آمریکا و اروپا هرکاری که بخواهد انجام میدهد.
🔹مرتضی قاضی: پدیدهای مانند آنچه که برای مردم غزه و لبنان رخ داده، بیداری جهانی را در پی داشته و ما امروز به موضوعی جهانشمول یعنی نسلکشی میپردازیم.
🔹ابراهیم شمشیری: با شناختی که از دکتر مولانا، نویسنده مطالب این کتاب داشتم و اینکه دغدغه جهان اسلام بحث امت اسلامی است، مقدمه آن را نوشتم. مولانا اشراف خوبی روی وقایع مختلف دارد و گفت که به خاطر دارم چنین مسئله ای در ماجرای بوسنی هرزگووین هم دنبال شد. بزرگترین نسلکشیها در ۱۰۰ سال گذشته از مسلمانان بوده است که اتفاقی نبوده است. ما تاریخ را دقیق نمیبینیم که چه بلایی بر سر مسلمانان میآید. عکسهای داخل این کتاب مثل پل موستار را قبل از تخریب از نزدیک دیده بودم و زمانی که اتفاقاتی رخ میداد اشک من درآمد. دکتر مولانا میگوید که در اخبار آن زمان صربها را اهالی منطقه عنوان میکردند در حالی که برای مسلمانان چنین عنوانی ذکر نمیشد. تا پیش از مقاله آخر در این کتاب شاهد نوشتههای دکتر مولانا از زبان فردی در دل مسائل مختلف هستیم که به تحلیل آنها پرداخته است، اما اگر بخواهیم این سیر تاریخی را بررسی کنیم میبینیم که شرایط امروز هم در کار دیده شده است، به طور مثال در ماجرای طوفان الاقصی با یک کشور یا ارتش منظم روبهرو نیستید اما در طرف مقابل شاهدیم که تمام دنیا یک کشور جعلی را به رسمیت شناختهاند و تا دندان مجهزش کردند. دکتر مولانا در نوشتههایش اشاره داشته که بسیاری از کشورها بدون جمعیت یا سابقه تاریخی تنها برای اهدافی سیاسی به عنوان کشور شناخته میشوند اما مردمی تاریخی و قابل توجه به عنوان کشور نمیشناسند.
🔹مجید جاودان: موضوع نسلکشی در بحث بوسنی بسیار زیاد و پیچیده است. بسیاری از اتفاقات رخ داده در بوسنی خود نسلکشی است. واقعه سال ۱۳۷۴ که منجر به کشته شدن بیش از ۸ هزار مسلمان شد با عنوان نسلکشی شناخته میشود. در این رویداد با سکوت بینالمللی روبهرو بودیم. در ماجرای بوسنی نه تنها اروپا بلکه بسیاری از کشورهای مسلمان مانند امروز در ماجرای فلسطین ساکت بودند. در آن اتفاق مسلمانان با اعتماد به سازمان ملل سلاحهایشان را تحویل دادند اما سازمان ملل سربرنیتسا را به صربها تسلیم کرد که چنین اتفاقات خونباری رقم خورد. شناسایی اتفاقات بوسنی به عنوان جنایات جنگی برای مردم این کشور بسیار مهم بود. جدا از مباحث هویتی این مسئله برای بوسنیاییها یک خط قرمز بود. در کتاب فعلی بیشتر اشارات به منابع صربها اشاره شده است در حالی که کرواتها بسیار بدتر عمل کردند و بسیار خنجر زدند، این را هم بگویم که شهدای ایرانی در بوسنی توسط کرواتها به شهادت رسیدند. با این حال بسیاری معتقدند که کمک ایرانیها اگر صورت نمیگرفت، حالا دیگر کشوری به نام بوسنی وجود نداشت.
🟢پ.ن: متن بالا برشیست از گزارش مراسم رونمایی از کتاب «نسلکشی در قرن ۲۱؛ از بوسنی و هرزگوین تا غزه»
🔗لینک گزارش:
http://ibna.ir/x6s83
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#غزه
#نسل_کشی
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢واکنش «معین شریف» خواننده و هنرمند لبنانی به بمباران منزلش در محله شیاح در ضاحیه بیروت
🔹عادت کرده بودیم بگوییم فدای حضرت سید! حالا میگوییم فدای روح حضرت سید!
#بدون_مرز
#سید_حسن_نصرالله
#مقاومت
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢خوابت توی این قبر مبارک!
🔹کتاب «عایده» نوشته محبوبهسادات رضوینیا بهتازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب دربرگیرنده روایت زندگی یکی از مادران شهدای حزبالله لبنان است. کتاب «عایده» به زندگی عایده سرور مادر شهید علی اسماعیل از اعضای حزبالله لبنان میپردازد و زندگی او را از کودکی تا شهادت فرزند ۱۷ سالهاش برای مخاطب روایت میکند. او از اهالی لبنان است که از کودکی علاقه زیادی به حجاب و انجام فعالیتهای دینی داشته و با وجود مخالفتهای شدید مادرش چادر سر میکند و با داشتن زمینههای مذهبی به حزبالله میپیوندد.
🔹عایده با یکی از اعضای حزبالله ازدواج میکند و صاحب سه فرزند میشود که یکی از آنها در هفده سالگی به شهود و کراماتی عجیبی دست پیدا میکند و به شهادت میرسد. یکی از کرامات شهید علی اسماعیل که رضوینیا در مقدمه به آن اشاره کرده رایحه خوشی است که در محل شهادت او در قله شمالی پراکنده میشده است. نویسنده کتاب، سرکار خانم رضوینیا، برای مصاحبه با این مادر شهید به بیروت سفر میکند و مصاحبه را به زبان عربی انجام میدهد. پس از پیادهسازی و ترجمه مصاحبه در ایران، نویسنده تدوین ابتدایی کتاب را انجام میدهد و در طول ۳۴ روز از راوی کتاب، خانم عایده سرور، در منزل خود در مشهد مقدس پذیرایی میکند و بازخوانی و نگارش کتاب را با همراهی یکدیگر به انجام میرسانند.
🔹از آنجایی که روایت این کتاب مربوط به کشور لبنان است، نیاز به افزودن پاورقیهایی از اشخاص، شهدا، عملیاتها و مناطق مختلف به متن کتاب داشته است. به همین دلیل پاورقیهای کتاب پیشرو ممکن است کمی طولانی به نظر برسند اما اطلاعات جامعی برای مخاطب غیرلبنانی دارند و مخاطب را با تاریخ، جغرافیا، حوادث، شخصیتها و سیاست کشور لبنان آشنا میکنند. «عایده» در ۱۴ فصل توسط دفتر هنر و ادبیات بیداری حوزه هنری انقلاباسلامی با همکاری مؤسسه رسالات لبنان منتشر شده است. در پایان کتاب هم، وصیتنامه شهید و عکسهایی از او و خانوادهاش قرار گرفته است.
🔹برشی از کتاب عایده:
«زمین جایی که قرار بود آرامگاه علی باشد را طوری عمیق کنده بودند که برای قبری سه طبقه استفاده شود. هر طبقه مخصوص یک شهید. خودکار، دفتر کوچک و قرآنی که همیشه همراهم داشتم از توی کیفم درآوردم. وقتی پایم را روی لبهی قبر گذاشتم دیدم که چه قدر عمیق است اما کمی بعد آن پایین داخلش بودم. اصلاً نمیدانستم که چه طور وارد آنجا شدهام. اول یاسین خواندم. مادربزرگم رمزیه همیشه میگفت خواندن این سوره قبل از ورود متوفی به قبر باعث انس او به خانه آخرتش میشود و جلوی وحشت میت را میگیرد. بعد از آن خودکارم را برداشتم و همانطور که نشسته بودم روی تکههای کاغذ برای علی این طور آوردم: «مامان دوستت دارم»، «شب به خیر»، «شهادتت رو تبریک میگم»، «خوابت توی این قبر مبارک»، «انشاءالله مزارت از باغهای بهشت باشه»، و «مامان! علی! پیش حضرت زهرا یادم کن! فراموش نکنیها!». بعد از این یادداشتها با علی مشغول صحبت شدم. گفتم: «مامان دل من توی قبر پیش توئه. مطمئن باش بیای اینجا تنها نیستی. من جای خوابیدنت رو برات آماده کردم. به خاطرت توش سوره یاسین خوندم. از اون کاغذایی که همیشه وقتی دوره یا جبهه میرفتی توی جیبت میذاشتم هم نوشتم چون میدونم تو اونا رو میخونی.»
📚کتاب: عایده
✍نویسنده: محبوبهسادات رضوینیا
🔘ناشر: سوره مهر
🖇 کتاب «عایده» را میتوانید از سایت سوره مهر به آدرس https://sooremehr.ir/book/54451/عایده/ تهیه کنید🌱
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#حزب_الله
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢جنگ از زشتترین پدیدهها بود اما زیباترین اتحادها را میآفرید!
🔹حسن [طهرانیمقدم] مأموریتی تازه، بسیار خاص و دشوار برای خودش تعریف کرده بود. کسی برای او مأموریتی تعریف نکرده بود. اما او میدوید تا رزمندگانی را که با آنها محبت و مودتی خالصانه حس میکرد، وارد دنیای موشکها کند. حاج حسن مقدم، با همان روشی که موشکی در ایران تشکیل یافت، برای حزبالله برنامه چید. باید از توپخانه شروع میکردند. او چند نفر از بچههای مورداطمینانش را از روند توسعهٔ موشکی در ایران جدا کرد تا با حزبالله مرتبط شوند و برنامهٔ آموزش کادر موشکی لبنان را آغاز کنند. همانطور که مدیریت و فرمان موشکی در جمهوری اسلامی ایران بهدلیل استراتژیک بودنش، دست فرماندهی کل قوا بود، آنها هم با همین روش مدیریت کردند و موشکی در مشت نفر اول حزبالله قرار گرفت. فقط افراد انگشتشماری که از آغاز سال ۱۳۷۴ توسط سیدحسن نصرالله تأیید میشدند، هستهٔ اولیهٔ مجموعه را شکل دادند.
🔹در قدم اول، آموزش تجهیزاتی که میشد در منطقه به کار گرفت، آغاز شد. دورهٔ تئوری در لبنان برگزار شد، اما آموزشهای تکمیلی و عملی، خارج از لبنان.
«الان برای حزبالله، کاتیوشا خیلی سلاح خوبیه.»
این نظر مربیان ایرانی با تشخیص شرایط حزبالله بود.
«اما حزبالله حتی ظرفیت و توان استفاده از کاتیوشا را هم درست و حسابی نداره.»
«کاتیوشا سلاحیه که دیدبان میخواد. لانچر میخواد، باید به بحثهای روانهسازی و فنیش وارد بشن.»
جنگ در جغرافیای لبنان سختیهای خاصی داشت. اوج کار عملیاتی بچههای حزبالله این بود که دو پایهٔ قیچیمانند، یکی کوتاه و دیگری بلندتر، به فاصلهٔ ۱/۵متر، بهعنوان نقطهٔ اتکا روی زمین قرار داده و گلولهٔ سهمتری کاتیوشا را رویش میگذاشتند و پرتاب میکردند. این سلاح دوربرد مقاومت بود که اصلا معلوم نبود کجا میرود!
«مشکل مقاومت، فعلا در سکوی پرتاب و لانچره.»
بنابراین، بچههای حاج حسن قبل از هر چیز، برایشان لانچر ساختند. طرز استفادهاش را هم آموزش دادند. تجربههای قبلی حزبالله نشان میداد شدت اشراف اطلاعاتی اسرائیلیها بهقدری بوده که بهراحتی، محل لانچرهای قیچیمانند حزبالله برای پرتاب این کاتیوشا را خیلی سریع کشف کرده و زدهاند.
🔹بچههای حاج حسن هرگز از مشورت با فرماندهشان دست خالی نرفتند.
«ممد، بچههای مقاومت هم به نواخت تیر بالاتر نیاز دارن، هم سرعت جابهجایی بیشتر.»
در اولین قدم، سراغ لانچر و خودرو رفتند. بهجای یک لانچر، لانچر ششتایی بر اساس ظرفیتهای حزبالله تولید و پشت خودروهای شورلت نصب کردند.
«حالا که تجهیزات زمینی متناسب با مهمات ساخته شده، باید برن بهسمت خودکفایی در بهکارگیری.»
در جایجای لبنان کار بهشکل زیرزمینی شکل گرفت. در این مدت، مرتب، تیمهایی از سوی حاج حسن به لبنان رفته و آموزش میدادند. یک سال پس از آن، سازمان موشکی حزبالله شکل گرفت.
🔹گام بعدی پس از سازماندهی و بهینهسازی کاتیوشاها، کار روی راکت ۲۴٠ بود. حزبالله تعداد محدودی از این راکت داشت، ولی امکان بهکارگیریاش را نداشت.
«قدرت این راکت دو برابر موشک کاتیوشاست. ما هم زمان جنگ از کره خریدیم. آخرای جنگ، تو صنایع دفاعی خودمون تولیدش کردیم.»
جنگ از زشتترین پدیدهها بود، اما زیباترین اتحادها را میآفرید. وقتی توان استفاده از راکت ۲۴٠ نصیب حزبالله شد، آنها محکم روی اولین پلهٔ توان موشکی ایستادند. وقتش رسیده بود تا دبیرکل حزبالله، سید حسن نصرالله، برای اولین بار اسرائیل را تهدید کند: «در صورت بروز هر تحرکی، رژیم غاصب اسرائیل بداند که ما عکا را میزنیم.»
صهیونیستها که تا آن زمان مطمئن بودند آتش حزبالله تا نهر لیطانی، روستاها و تپههای شبعا در جنوب لبنان و شمال فلسطین اشغالی نمیرسد، سخن جدیدی از دبیرکل حزبالله میشنیدند و با بهت و ترس تحلیلش میکردند. عکا شهری صنعتی در سی چهل کیلومتری مرز لبنان بود و رهبر شیعه و دینی حزبالله ادعا میکرد قدرت زدن آن را دارند. رهبری که دروغ و غلو در مرامش نبود.
🔹مردان موشکی ایران در کنار ساخت سلاح، برای آموزش نیروهای حزبالله برنامه میریختند، درست مثل همان راهی که خودشان طی کرده بودند. توسعهٔ ساختار موشکی حزبالله را پلکانی کردند. افراد مجرب هر دوره، سلاح بعدی را تحویل میگرفتند. آرمان حاج حسن خودکفایی مقاومت بود و این راه را با همان زحمات شبانهروزی، دویدنها و ننشستنها هموار میکرد.
🟢متن بالا برشیست از جلد دوم کتاب «مرد ابدی»؛ روایتی مستند از زندگی سردار شهید طهرانیمقدم
📚کتاب: مرد ابدی
✍نویسنده: معصومه سپهری
🔘ناشر: شهید کاظمی، تسنیم
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#مرد_ابدی
#شهید_طهرانی_مقدم
#لبنان
#حزب_الله
#سید_حسن_نصرالله
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢چه کسی گفته مردم ما خسته شدهاند؟!
🔹ابراهیم، حسن و عدنان نشستهاند و نقشههایی از موشکهای با برد بیشتر جلویشان است. ابراهیم از عدنان میپرسد که آیا از نظر فنی میتواند این نقشهها را در کارگاهش پیاده کند. عدنان بعد از بررسی دقیق نقشهها، سرش را تکان میدهد و موافقت میکند. آنها سریع کار را شروع میکنند و وسایلی که آماده کردهاند را داخل ماشین میگذارند و به سمت شهر بیت حانون میروند. در آنجا موشکها را نصب میکنند و فتیله را روشن کرده و کمی دور میشوند و از خدا کمک میخواهند. بعد از چند ثانیه، موشک با صدای مهیب پرتاب میشود و از مرز عبور میکند. سه مجاهد یکدیگر را در آغوش میگیرند و با عجله برمیگردند تا موشکهای بیشتری بسازند و به دیگران در مناطق دیگر آموزش دهند.
🔹در پاسخ به هر جنایت، دهها موشک قسام و موشکهای دیگر شلیک میشوند. بعضیها از تهدیدهای اشغالگران میترسند. ابراهیم با لبخند میگوید: «آنها چه کار دیگری میتوانند بکنند؟ مگر اینکه بیشتر از این ما را بکشند و خانههایمان را خراب کنند. آنها باید دوباره بسازند تا دوباره خراب کنند.» عدنان میگوید: «فکر میکنی آنها حساب کردهاند که مردم خسته شدهاند و میخواهند استراحت کنند؟» ابراهیم با لبخند میگوید: «چه کسی خسته شده؟ تو یا من؟ یا مادران و زنهای ما که فرزندان و خانههایشان را از دست دادهاند؟ هیچکس نگفته که خسته شده است. مگر ندیدی هر مادری که فرزندش شهید میشود میگوید حاضر است همه فرزندانش را فدا کند تا قدس و مسجدالاقصی آزاد شود؟ کسانی که میگویند مردم ما خسته شدهاند، فقط عده کمی هستند که به دنبال منافع سیاسی یا اقتصادی خود هستند، اما مردم صبور ما آمادهاند که همه چیز خود را فدای عزت و شرف و مقدسات خود کنند.»
🟢پ.ن: متن بالا برشیست از رمان «خار و میخک» نوشته یحیی السنوار.
این رمان به زودی از سوی انتشارات کتابستان معرفت، با ترجمه سرکار خانم اسما خواجهزاده و همچنین انتشارات سوره مهر، با ترجمه سرکار خانم هانیه کمری، منتشر خواهد شد.
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#یحیی_السنوار
#مقاومت
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢خون و جان ما از خون کوچکترین شهیدی که جان خود را در راه وطن، دین و مقدسات فدا کرد، باارزشتر نیست.
#بدون_مرز
#یحیی_السنوار
#مقاومت
#غزه
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢از خداوند میخواهیم شما را سالم به خانههایتان برگرداند
🔹از رزمندگان حزبالله گرفته تا صاحب این خانه شریف؛ از خداوند متعال خواهانیم که شما را سالم و سلامت به خانههایتان بازگرداند و پیروزی باشکوهی به ما عنایت فرماید.
🔹اکنون با توجه به شرایط سختی که در آن قرار داشتیم، به دلیل کمبود برخی از لوازم ضروری برای ادامه انجام وظایف، مجبور به استفاده از برخی لوازم منزل از جمله (پیاز، لبنه، مکدوس (ترشی بادمجان)، نخود و...) شدیم، از شما طلب مغفرت و مغفرت میکنیم. انشاءالله ما حتما موارد استفاده شده را برگردانیم. درود و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.
🟢پ.ن: متن بالا نامهای از رزمندگان حزباللهست که پس از خروج از خانهای در جنوب لبنان به جا مانده است.
#بدون_مرز
#حزب_الله
#مقاومت
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وقتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بشارت پیروزی دادند
خاطره فرمانده شهید حزبالله حاج علی کرکی از خواب عجیبی که در جریان جنگ ۳۳ روزه لبنان دید.
#بدون_مرز
#شهید_علی_کرکی
#لبنان
#حزب_الله
#حضرت_زهرا
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
هدایت شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| روایت انفجار پیجرها در حوزههنری
🔹#شب_خاطره یکی از قدیمیترین برنامههای حوزه هنری است که به همت #دفتر_ادبیات_و_هنر_مقاومت حوزه هنری پایهگذاری شد و اولین پنجشنبه هرماه در حوزه هنری برپا میشود.
🗓️ سوم آبان
⏰ساعت ۱۶
🏢سالن سوره حوزه هنری
🆔 @hozehonari_ir
💢یک شهادت عاشقانه!
🔹حسین کرباسی (پدر شهیده معصومه کرباسی) : شهادت دخترم و همسرش، شنبه ده صبح اتفاق افتاد، اما من ساعت هشت و نیم شب متوجه شدم. قطعا همچون یک پدر، غمگین و بدحال شدم، اما به دعای دخترم فکر کردم که همیشه دوست داشت به شهادت برسد. معصومه متولد ۱۳۵۹ بود و پس از ازدواجش یعنی سال ۱۳۸۲ به لبنان رفت؛ چرا که همسرش رضا عواضه، اصالتا لبنانی بود. در همه این سالها در لبنان زندگی میکرد اما به ایران هم رفتوآمد داشت. طبعاً بهخاطر عواطف پدرانهام بارها از معصومه خواسته بودم به دلیل گسترده بودن حملات، به ایران برگردد اما او میگفت مگر خون من رنگینتر از بقیه مردم ضاحیه است؛ باید در کنار همسرم بمانم، حتی حاضر نشد که فرزندانشان را به ایران بفرستد، چون معتقد بودند که خانوادگی باید در کنار مردم لبنان بمانند. دخترم ابتدای ورودشان به لبنان، مشغول به فعالیت بود. اما بعد از مدتی که صاحب فرزند شد، در کنار آنها بود و کمتر کار میکرد. البته فعالیتهای فرهنگی داشت اما معتقد بود که تربیت فرزندانشان مهمتر است. پنج فرزند دارد، مهدی، مهتدی، زهرا، محمد و فاطمه که کوچکترین آنها دو ساله است. هم دخترم و هم همسر ایشان شهیدپرور بودند و در کلام و عمل دوست داشتند که شهید شوند و فرزندانی از این تبار پرورش بدهند. همیشه میگفتند فاصله اخلاقی و رفتاری ما با شهدا زیاد است. هنگامی که سیدحسن نصرالله شهید شدند، بسیار ناراحت بودند، اما محکم و شجاعانه با این موضوع برخورد میکردند. در کل سه ویژگی اخلاقی پررنگ داشت. بهشدت مردمدوست، اهل معاشرت و مراوده بود. نهتنها با خانواده بلکه با دوست، آشنا و مردم، عادی صحبت میکرد و تعامل داشت.
نکته دوم اینکه بسیار اهل مطالعه بود و درباره کتاب با من مشورت میکرد. بدون اغراق از ابتدای سال ۱۴٠۲ تا الان ۳٠ کتاب خواند که آخرین آن درباره شهید حسن طهرانیمقدم بود که نشد درباره آن صحبت کنیم و فکر کنم ناتمام ماند. تربیت فرزند هم برایش مهم بود و میخواست آنها با روحیه مقاومت، شجاعت و شهادت رشد پیدا کنند. و به همینخاطر هم فرزندانشان را به ایران برنگرداندند. اما شنیدن کی بود مانند دیدن. دختر من آنقدر بزرگ بود که رژیم منحوس صهیونیستی نتوانست او را تاب بیاورد و با حمله پهپادی او را به شهادت رساند؛ درحالیکه با همسرش دست در دست هم داشتند. او عاشقانه زندگی کرد و عاشقانه به شهادت رسید. من ۳ بار یتیم شدم، یکبار وقتی پدرم فوت کرد، یکبار دختر ارشدم وقتی برای زندگی به لبنان رفت و بار دیگر وقتی به شهادت رسید، اما خوشحالم در راهی که میخواست قدم گذاشت و به خواستهاش رسید.
🔹زهرا کرباسی (خواهر شهیده معصومه کرباسی) : خواهرم ذاتا شجاع بود، از همان بچگی. اصلا هر کار خطرناک یا خارج از قاعدهای که میخواستیم انجام دهیم او بود که به ما دل و جرأت میداد. این شجاعت با او رشد کرد و هر قدر سنش بالا رفت، با او بزرگ شد. در این سالها که در لبنان زندگی میکرد، بیشتر روی خودش کار کرده بود و فرزندانش را هم به سبک خودش تربیت کرده بود، آنقدر که این بچهها با پیکر مادرشان بدون واهمهای از فرودگاه بیروت در ضاحیه تا تهران آمدهاند و ذرهای بهانهگیری یا گریه نکردهاند. از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به غزه تا شهادت سیدحسن نصرالله، بارها از او خواستیم که به ایران بیاید، اما هر بار میگفت که نمیتواند همسرش، آقا رضا را رها کند و به ایران بیاید. میگفت من اصلا نگران خودم نیستم و بیشتر ناراحت شما هستم که نگران من هستید. روز شهادت سیدحسن نصرالله با او تماس داشتم. میگفت خوش به حالش، او الان بهترین حال را دارد و دعا کنید که اگر قرار است همسرم شهید شود، من هم با او شهید شوم. به او میگفتیم پس پنج فرزندت چی؟ میگفت من آنها را به امام زمان(عج) سپردهام و از آنها خیالم راحت است. الان که بچهها آمدهاند ایران، میبینم چقدر آرامشش درست بوده، چون این بچهها محکم و شجاعند. او مدتی پیش برای بسیاری از دوستان و آشنایان نامه نوشته و حلالیت طلبیده بود. ما منتظر شهادت ایشان بودیم و وقتی این اتفاق افتاد، گفتیم که بهترین تصمیم را گرفت که پیش همسرش ماند. شهادت حق خواهرم بود.
🟢پ.ن: متن بالا برشیست از گفتگو با خانواده شهیده معصومه کرباسی در روزنامه همشهری
📎لینک مطلب:
https://B2n.ir/j59839
#بدون_مرز
#معصومه_کرباسی
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وقتی مهندسان ایرانی به کمک مردم لبنان شتافتند
💢 وقتی مهندسان ایرانی به کمک مردم لبنان شتافتند!
🔘 جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۲٠٠۶ به پایان رسیده بود و دهها هزار خانه وجود داشتند که به صورت کامل یا جزئی ویران شده بودند یا آسیب دیده بودند. بعضی از مسئولان دولت لبنان میخواستند ارسال کمکهای مالی به خانوادههای آسیبدیده به تأخیر بیفتد تا آنها را علیه مقاومت بشورانند. این مسئله حزبالله لبنان را تهدید میکرد.
✳️ شهید سید هاشم صفیالدین، رئیس شورای اجرایی حزبالله، تدبیر سردار حاج قاسم سلیمانی برای رفع این معضل را اینگونه روایت میکند:
🔹 واقعیت این است که ما هنوز امکانات درستی نداشتیم. بر اساس قول حاجی من شروع کردم به قرض کردن. یعنی حاجی میگفت نگران نباشید. هنوز آن عبارتی که گفت به یاد دارم، «بگذارید مردم نفس بکشند. به مردم فشار نیاورید، بگذارید راحت باشند.» ما در برنامهریزی خودمان محدودیتهایی گذاشته بودیم، بعد از صحبتهای حاجی، محدودیتها را برداشتیم. از این جا و از آن جا پول جمع میکردیم و قرض میگرفتیم تا امکانات را فراهم کنیم، با این همه خدا را شکر با لطف و قول حاج قاسم بعداً پس دادیم. یک پیشبینی اولیه انجام دادیم و بعد آن ایدهها را طراحی کردیم. البته این ایدهها را من مطرح نکرده بودم. فقط با تیم خودمان از مهندسانی که با ما همکاری میکردند و در تماس تلفنی یا جلسات محدود، بررسی شده بود. خلاصه، قبل از این، جمعه شب، من و سید با هم صحبت میکردیم. می گفتیم آنچه واضح است نبرد نظامی و سیاسی دارد به پایان میرسد. جالب بود که حاجی داشت به موضوع بازسازی [لبنان بعد از جنگ ۳۳روزه] فکر میکرد که چه کار کنیم. من هم آن زمان غافلگیر شدم. ما در حال همفکری بودیم. من و سید و حاج عماد و شورا هم با هم گزینهها را بررسی کردیم. در آن جنگ حدود شاید ۲۶٠ تا ۳۰۰ ساختمان منهدم شده بود. ما در حال آمار گرفتن بودیم. دقیق یادم نیست اما حداقل داریم در مورد بیش از ۴۰۰۰ واحد مسکونی صحبت میکنیم. بحثها خسته کننده بود و راحت نبود. از کارشناسان و متخصصان کمک گرفتیم. از مهمترین مهندسان معماری در لبنان، تجارب قبلی را بررسی کردیم.
🔹علاوه بر این وقتی حاج قاسم، خدا رحمتش کند، آمد، طرح کامل و مستقلی داشت. ما به حاجی گفتیم به اشخاصی از ایران نیاز داریم که در این موضوع به ما کمک کند. ایران حتی به معنی عام یک کشور بزرگی است و شرکتهای بزرگی دارد. بلافاصله در سفر بعدی با گروهی از مهندسان برگشتند. او همچنین مهندسان و شرکتی را فرستاد تا کنار ما بمانند و آنها در طول دوره گذشته، در مرحله بازسازی، با شرکت «وعد» [یک شرکت پیمانکاری از مهندسان شیعه که مسئولیت بازسازی منازل تخریب شده در لبنان را بر عهده گرفت] ماندند. در برنامهریزی یک نماینده حضور داشت و در اجرا و پیگیری نیز تیم ویژهای از سوی حاج قاسم اعزام شده بود. البته همه اینها قبل از این رخ داد که حاجی، شهید شاطری [شهید حسام خوشنویس، مسئول ستاد بازسازی لبنان] را به لبنان بفرستد. حاجی پس از مدتی ایشان را فرستاد و در بازسازی جادهها و... با هم همکاری کردیم.
🟢پ.ن: فیلم بالا برشیست از مستند «حبیب مقاومت۲»
ساخته احمد عبدالرحیمی
به تهیهکنندگی مکتب حاج قاسم سلیمانی
#بدون_مرز
#شهید_صفی_الدین
#حزب_الله
#مقاومت
#لبنان
#حاج_قاسم
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢مگر قرار بود سیدحسن نصرالله به شکل دیگری از دنیا برود؟
🔹حجتالاسلام علی شیرازی (نماینده مقام معظم رهبری در سپاه قدس و همرزم حاج قاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله) : سیدحسن در خانوادهای فقیر در جنوب لبنان به دنیا آمد. پدر و مادرش از ساعت ۵ صبح تا ۱۲ شب در یک بقالی کوچک کار میکردند تا شکم بچههایشان را سیر کنند. سید حسن ۸ ساله بود که با کتاب مأنوس شد و بعد با تفسیر قرآن آشنا شد و کتابهای متعددی را خواند. او میگفت خانوادهاش یک خانواده معمولی بودند و به نماز و روزه مشغول بودند ولی ویژگی خاصی نداشتند و خدا به او لطف کرد که از ۸ سالگی به خدا وصل شد و با اسلام آشنا شد. سیدحسن نصرالله تلاش میکرد مردم جهان را با اسلام ناب آشنا کند. سؤالی که سیدحسن نصرالله در ذهن داشت این بود که چطور میتوان حکومت اسلامی را در لبنان شکل داد. وی در لبنان با امام موسی صدر آشنا شد. در آن زمان ارتباط با سیدمحمد صدر دشوار بود و حکمش در عراق زندان بود ولی سیدحسن نصرالله بدون توجه به این مباحث با سیدمحمدباقر صدر ارتباط گرفت و وی هم سیدحسن نصرالله را با سیدعباس موسوی آشنا کرد تا از او مراقبت کند و شرایطی فراهم کند که سیدحسن نصرالله به بهترین وجه درس بخواند و مشکلاتش رفع شود. سیدحسن نصرالله مدتی در عراق بود و بعد به ایران آمد و در حوزه علمیه قم درس خارج خواند. به خواست سیدعباس موسوی به لبنان رفت و بعد شهادت وی دبیرکل حزبالله شد. اوایل که سیدحسن به لبنان رفته بود تشکیلات حزبالله در لبنان تشکیلات مخفی بود و بعدها آشکارتر شد.
🔹ناصر فیض: در بیمارستان بقیهالله به عیادت مجروحان حادثه پیجر لبنان رفتیم. سخت اجاره عیادت میدادند و شاید این سختگیری برای این باشد که از آنچه که ما در دنیای خودمان تعریف کردهایم، متفاوت هستند. به قدری خودساخته هستند که از تحسین خوششان نمیآید. تعریف میکردند که وقتی خبر شهادت سیدحسن نصرالله آمد همه مشکلات و دردها را فراموش کردند و کف زمین نشستند، این بین بچهها هم متاثر شده بودند و وقتی کودک چنین صحنهای را میبیند میگوید مگر قرار بود سیدحسن نصرالله به شکل دیگری از دنیا برود؟ در عیادت از مجروحان دیدم نام ائمه و امام زمان از زبان مجروحان نمیافتاد و کودک ۸ ساله از دست دادن چشم و دست خود را فدا کردن در راه ائمه میدانست و میگفت فدای حضرت عباس (ع) چشمانم. اینکه بچهای که سر و دو دستش باندپیچی شده است، چند انگشت و دو چشم خود را از دست داده به مادرش میگوید «چرا گریه میکنی؟ مگر قرار بود غیر از این اتفاق بیفتد، برای شهید که گریه نمیکنند» واقعا حیرتآور است. کودکان حادثهدیده چنان با باور صحبت میکردند که مشخص بود این جملات را از کسی نیاموخته است. تبلیغات دشمن قوی است و ممکن است بعضی زمانها ضعیف عمل کرده باشیم ولی اگر چنین چیزها را نشان دهند از سالها تبلیغات بیشتر تاثیر خواهد داشت.
🔹بانوی لبنانی : در زمان شهادت سیدحسن نصرالله هم در حال بازگشت از منزل یکی از دوستانم به خانه بودم که دیدم انفجاری در ضایحه رخ داد و این اولین بار بود که اسرائیل چنین شلیکی کرد. همان لحظه به ذهنم آمد که هفته پیش فرماندهان شهید شدند و شروع به گریه کردم. همسرم گفت چرا گریه میکنی؟ کسی را آنجا میشناسی؟ گفتم نه ولی دلم گرفته حتما آدم مهمی است که اینجور اسرائیل بمباران کرده است خدا کند سیدحسن نباشد. همراه با خواهرانم شروع به خواندن زیارت عاشورا شدم. ما هر روز صبح برای سیدحسن نصرالله هم صدقه میدادیم و هم دعایی میخواندیم، به خود گفتم امکانش نیست با این دعا سیدحسن نصرالله شهید شده باشد. فکرها مدام در سرم میچرخید و میگفتم با انفجار هفته گذشته سیدحسن نصرالله هرگز در ضایحه نمیماند. بعد به ذهنم رسید که سیدحسن نصرالله هیچوقت ما را تنها نگذاشت، او به شهر امن نمیرود در حالیکه مردمش در خطر باشند. با یادآوری این نکات قلبم مدام آتش میگرفت. روز بعد سراغ پدرم رفتم و او گفت نگران نباش خدا با ماست و من فکر کردم حتما پدرم خبری دارد. همین باعث شد کمی آرام بگیریم تا اینکه فردای آن روز ساعت ۳ عصر خبر شهادت اعلام شد. بعد از شنیدن خبر شهادت گفتم سیدحسن چرا در ضاحیه ماندید مگر شما نمیدانید که ما بدون شما خیلی سختی متحمل میشویم ولی بعد یادم آمد که سیدحسن نصرالله میگفت این خط مقاومت با حزبالله و روی یک نفر نیست، این خط امام حسین (ع) است و حتی اگر تمام ما بمیریم و شهید شویم این خط ادامه دارد.
🟢متن بالا برشیست از ۳۶۲امین شب خاطره با یاد سیدحسن نصرالله و روایتی از انفجار پیجرها در لبنان و عیادت از مجروحان این واقعه، در تالار سوره حوزه هنری
📎لینک مطلب:
http://news.hozehonari.ir/xrtn
#بدون_مرز
#سید_حسن_نصرالله
#حزب_الله
#مقاومت
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢دلار روزبهروز گرانتر میشد و کار ما سختتر
🔹کتاب «تبسم کلارا» روایتی از «خیریه بینالمللی انفاق» از نرگس سادات مظلومی در انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. این کتاب که به همت دفتر هنر و ادبیات بیداری منتشر شده، خاطرات سالها فعالیت فاطمه خطیب در «خیریه مردمی انفاق»، زیر شاخه «اتحادیه بینالمللی امت واحده» را مطرح میکند. «انفاق» به عنوان یک خیریه، خدمترسانی خود را به وسعت این عالم گسترش داده و از زمان تولدش طرحهای مختلفی مانند مسابقات بینالمللی تبسم، توزیع سلههای غذایی، راهاندازی مدارس در قارههای مختلف برای محرومان با هر دین و مذهب و آیین، کمک به یتیمخانهها در قاره آفریقا و کارهایی از این دست را در کارنامه کاری خود ثبت کرده است. «انفاق» همچنان فعالیتهای متنوع و اثرگذارش را ادامه میدهد و هماکنون با نام به «رنگ زیتون» دستگیر محرومان جهان در کشورهای مختلف است. «تبسم کلارا» در پنج بخش و ۱۰ فصل نگارش شده و صفحات پایانی با عنوان «و امروز» مجموعه فعالیتهای «خیریه بینالمللی انفاق» را در این روزها روایت میکند. علاوه بر فاطمه خطیب، سمانه افشاری و الهام علیاکبری به عنوان اصلیترین همراهان مجموعه انفاق از تجربیات خود در این سالها گفتهاند. ضمن اینکه نویسنده در بخشهایی از کتاب به سراغ مادر فاطمه خطیب رفته تا روایتهای کتاب را تکمیل کند.
🔹برشی از کتاب «تبسم کلارا»:
در کمتر از ۴۸ ساعت بیش از ۵۰ تراکنش داشتم؛ ششمیلیونتومان. نیاز اولیهٔ پرداخت اجارهٔ آن ماه یتیمخانهٔ کلارا در شهر نایرویی کنیا، تأمین شد. بدون معطلی، پول را جابهجا کردیم. وقتی کلارا متوجه شد، در واتساپ صوتی برای ما گذاشت که صدای گریهاش میآمد و پیدرپی از ما تشکر میکرد. اتفاق مبارکی بود و سجدهٔ شکر داشت. اما این تازه اول مسیری بود که قولش را داده بودیم. تا شش ماه باید هر ماه دوازدهمیلیونتومان جمع میکردیم و راه سختی در پیش داشتیم. مسئلهٔ دیگر این بود که دلار روزبهروز گرانتر میشد و کار ما سختتر...
📚کتاب: تبسم کلارا
✍نویسنده: نرگس سادات مظلومی
🔘ناشر: سوره مهر
🖇 کتاب «تبسم کلارا» را میتوانید از سایت سوره مهر به آدرس https://sooremehr.ir/book/54461/تبسم_کلارا/ تهیه کنید 🌱
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz