eitaa logo
بهشتیان 🌱
32.2هزار دنبال‌کننده
159 عکس
42 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشتیان 🌱
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 #پارت‌452 💫کنار تو بودن زیباست💫 نگاهی به ساعت انداختم. نزدیک
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 💫کنار تو بودن زیباست💫 چشم باز کردم و خیره به در موندم. حرف هاش حال دلم رو غمگین کرد و خواب رو از سرم پروند صداش مدام توی سرم می‌پیچه. کاش خودم رو به خواب نمی‌زدم و سپهر این حرف ها رو بهم نمی‌زد. اشک توی چشمم حلقه بست.کاش می‌تونستم الان برم بهشت زهرا. چقدر دوست دارم کنار مامان با صدای بلند گریه کنم و تمام احساسم رو فریاد بزنم. بیزارم از این‌روزها‌. بیزارم از خواسته‌ی امروز مرتضی. بیزارم از حالی که سپهر با حرف‌هاش بهم منتقل کرد روی تخت نشستم و اشک از چشمم پایین ریخت.‌ من اینجا هیچ کس رو ندارم که باهاش درد کنم. کاش الان خاله اینجا بود و بهش پناه می‌بردم یاد حرفی که تو مسجد به مرتضی زدم افتادم "همه چیز رو می‌سپرم‌دست خدا.‌ تو بدون هر اتفاقی بیفته با خدا طرفی. کس و کار من خداست" نگاهم سمت بالا رفت و نفس پر حسرتی کشیدم تو بهترین پنهاهی ولی چقدر برای یه دختر سخته تو خونه‌ی پدرش باز هم احساس تنهایی و بی کس و کاری کنه! دستم رو جلوی دهنم گرفتم تا صدای گریه‌م بلند نشه. چشمم از اشک‌ریختن خسته شده. آهی کشیدم و روی زمین نشستم و زانوهام رو بغل گرفتم و گهواره وار خودم رو تکون دادم چند ساعتی از رفتن سپهر می‌گذره و احساس تنهایی داره خفه‌م می‌کنه. فکر و خیال هم نمیذاره بخوابم. از سکوت خونه مشخصه که همه خوابیدن.‌ ایستادم و با احتیاط در رو باز کردم. چراغ اتاق سپهر خاموشه و درش نیمه باز. یعنی خوابیده بیرون رفتم و پشت در اتاق جاوید ایستادم.‌ در می‌زنم، اگر جواب داد می‌رم پیشش اگر نه برمی‌گردم اتاق خودم چند ضربه‌ی اروم به در اتاق زدم و منتطر موندم.‌ به ساعت نگاه کردم. حتما خوابه در اتاق باز شد و متعجب نگاهم کرد _تو چرا بیداری! مظلوم نگاهش کردم _میشه بیام پیشت؟ نگاهی به اتاق سپهر انداخت و در رو کامل باز کرد و از جلوش کنار رفت _آره. بیا داخل روی زمین‌گوشه‌‌ای نشستم _پاشو رو تخت بشین سرم رو بالا دادم _رو زمین راحت‌ترم کنارم نشست. _می‌خواستم صبح بیام پیشت. غمگین گفتم _ببخشید که نصف شب اومدم _هر وقت دوست داشتی بیای پیشم بیا. شب و نصفه شبم نداره. سوال داشتم ازت آهی کشیدم و نگاهم رو به چشم‌هاش دادم _بپرس _بابا که اومد اتاقت چی بهش گفتی؟ _هیچی _پس چرا شام نخورده خوابید شونه‌هام رو بالا دادم _من خواب بودم. اصلا باهاش حرف نزدم.‌ ا _خواب بودی یا خودت رو زدی به خواب؟ ابروهام برای انکار بالا رفت که گفت _اگر خواب بودی از کجا می‌دونی اومد پیشت؟ خیره بهش موندم _غزال، مرتضی گفت... _مرتضی شرایط من رو نمی‌دونه.‌ من نمی‌تونم با سپهر کنار بیام حتی نمایشی _ولی به نظرم می‌تونی. این رو از چشم‌های قرمز و باد کرده‌ت میگم پارت زاپاس رمان کامل شده. ۸۴۱ پارت داره😋 کل رمان‌۵۰ تومان بزنید روی شماره کارت ذخیره می‌شه 6037997239519771 بانک ملی فاطمه علی کرم فیش رو باید همون روز ارسال کنید وگرنه قبول نمی‌کنم فیش رو برای این ایدی ارسال کنید @onix12 عزیزانی که واریز میزنید لطفاً لطفاً لطفاً بعد از ارسال فیش فقط اسم رمان رو بگید علامت سوال، لطفا زودتر بفرستید، کی میفرستید، منتظرم و .... من چون سرم خیلی شلوغه این پیام ها رو اخر شب باز می‌کنم. ولی کسانی که اسم رمان رو بگن همون موقع جوابشون رو میدم 🖊 : فاطمه علی‌کرم 🍂 هدی‌بانو🍂 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💫🍂════╗       @behestiyan ╚════💫🍂═╝ 💫 🍂💫 💫🍂💫 🍂💫🍂💫 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂