طرفهای عصر غلغله شد. مردم خوشحالی میکردند و با ماشینهایشان بوق بوق راه انداخته بودند. میگفتند شاه فلنگ را بسته و از ایران فرار کرده. باورم نمیشد. نمیدانم چرا الکی خوشحال بودم. به شکری گفتم: شاه با اون اهن و تلپش که بره، یعنی وضع مملکت خیلی خره تو خره.
📒 عقربهای کشتی بمبک/ فرهادحسنزاده
#رمان_نوجوان
#فرار_شاه
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
حتما شما هم این حس را زندگی کردید. بعد از خواندن کتابی که حسابی با قلبتان بازی کرده، چند وقتی دوست ندارید، کتاب جدیدی بخوانید.
تا چند وقت جملهها و کلمههای کتاب توی سرتان رژه میروند و این حال من بود بعد از خواندن کتاب خار و میخک شهید یحیی سنوار.
دوست داشتم باز هم از سنوار بخوانم. جستجو کردم و به سنافور رسیدم. اول کلمهی سنافور توی سرم چرخید و دوست داشتم معنی آن را بفهمم؟!
همان صفحههای اول به جوابم رسیدم. سنافور، میلهی بلندی است و تیربرق مرکزی شهر غزه با گردنی برافراشته که محل شروع نبرد خنجرها بوده است.
بعد دیدم با سنافور همسن و سال هم درآمدیم. سنافور قبل از خار و میخک(۲۰۰۴) یعنی سال ۱۹۹۱، درست در سال تولدم نوشته شده و این انگیزهی بیشتری شد که ببینم فلسطین در سال تولدم چه شکلی بود.
شروع کردم به خواندن. سنافور داستان نوجوانی است به نام اشرف حسن یوسف بعلوجی که یکی از مبارزان حماس است. سنوار آن را در زندان رمله اسرائیل نوشته است. انگار که باهم در یک زندان بودند و اشرف دوست نداشته خاطرههایش نوشته شود ولی سنوار برای اینکه دنیا اشرف و کار بزرگ او را بشناسد، دست به قلم میشود.
از نظر تعداد صفحه یک پنجم خار و میخک است و فقط ۷۵ صفحه دارد همین باعث شده که خار و میخک هم تجربههای غنیتری را به نمایش بگذارد هم داستان آن پرکششتر و نابتر باشد.
ولی خواندن سنافور هم خالی از لطف نیست. با قد کشیدن یک مبارز از نوجوانی تا زدن به دل نبرد خنجرها آشنا شدم و زیر خیلی از جملات آن خط کشیدم.
مثلا آنجا که اشرف مجبور است به خاطر تامین مایحتاج خانه به سرزمینهای اشغالی سال ۴۸ برود و برای اسرائیلیها کار کند، این جملهها با قلبم حسابی بازی کرد؛
(حس کردم سرمای آهنی که به پای من و بقیه دوستانم و به پای هزاران کارگر بسته بودند تا مغز استخوانم میرود. کارگرانی که با دست خودشان داشتند یک تمدن و دولت غصبی روی خاک مادری خودشان می ساختند. معنای مهمی که آن وقت حس کردم این بود که داشتم برای به دست آوردن یک لقمه نان میجنگیدم تا شکافی که پیری پدرم و رفتن ادهم برای ادامه تحصیل ایجاد کرده بود را پر کنم.)
این جملهها را هم خیلی دوست داشتم:
(مادر که مکتب است: لباسها، لبخندها و اشکهایش را جمع کرد. شاید حتی بتوانیم بگوییم این اشک ها به سنافور برگشتند و سلام ابوحمزه را به آن رساندند. به سنافور که از دانش آموز کوچکش درس خوبی گرفت. اشرف به او یاد داد پایداری و سر جای خود ایستادن کافی نیست، بلکه باید هر روز یک قدم رو به جلو برداشت.)
به راستی که یحیی سنوار در نوشتن هم مبارز است نمینویسد، شلیک میکند و حتی امروز که پیکر خون آلودش در اختیار اشغالگران قرار گرفته، کلماتاش پرواز میکنند و قلب صهیونیستها را نشانه میگیرند. مرد اسلحه و قلم بدون شک ابعاد دیگری دارد که بر ما پوشیده مانده ابعادی که برای یک مبارز قرن بیست و یکم راه را از بیراهه جدا میکند.
سهم ما از مرد سایهها اما همین کلمات است، سهم ما از او درک آزادی در اسارت و فهم آزادگی در اشغال است سهم ما دیدن دنیا از دریچه چشم اوست، سهمتان را بردارید، دنیا سنوارهای زیادی ندارد…
سنافور شرح خروج یک مجسمه از قاب سنگی است. روایت طغیان یک رودخانه در بستر کور خاموشی سنافور را جدی بگیرید.
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
چرا حضرت زینب از مدینه رفتند؟!
ماه رجب سال ۶۱ هجری به آخرین روزهایش میرسید و مدینه هر روز به خطبههای رسای تو مظلومیت حسین (عليهالسلام) را مرور میکرد.
جوانان مدینه حالا یکپارچه خشم بودند و مدینه آبستن آشوب بود. خبرها به شام میرسید و یزید هر روز بیشتر بر قدرت خویش بیمناک میشد.
حاکم مدینه را فرمان داده بود تا از هر طریق که میتواند، تو را از مدینه دور سازد. عمروبنسعید باز هم از تو خواست یا سکوت کنی یا بروی.
خیرخواهانی از اهل مدینه تو را راضی کردند بر رفتن که نمانی و مصیبت آلمحمد افزون نشود؛ هرچند دلت در مدینه بود، اما سرانجام رفتن را برگزیدی.
📒عقیله/ الهام امین
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
05.Maeda_.020.mp3
2.95M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۲۰ | وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ
و (به ياد آوريد) زمانى كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود ياد آوريد، هنگامى كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد و شما را پادشاهان قرار داد (كه صاحب اختيار مال و جان و ناموس و حكومت شديد) و به شما چيزهايى داد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بود.
🎤 آیتالله قرائتی
👇تفسیر قرآن: ۱۰min
#مائده_۱۹
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین
یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین
عبور کردن از رگهای حسین
و تپیدن با نبض حسین
زینب، یعنی حسین در آینه تانیث
زینب، یعنی چشیدن خارپای حسین با چشم.
زینب، یعنی کشیدن بار پشت حسین، بردل.
📒آفتاب در حجاب/ سیدمهدیشجاعی
#یا_زینب
#زینب_زمانهات_باش
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
وقتی بیشتر از خودم
به کتاب نمیری دختر غیرت دارید.
رفقای ناب یعنی همین ❤️
انصافا خانم یاحقی چه نمیری دختر رو خوب نوشته 😂