eitaa logo
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی
5.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
908 ویدیو
633 فایل
ناشر اختصاصی آثار تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی کانال رسمی @bonyadtarikh تازه های پایگاه: http://iranemoaser.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💢«القای افسردگی» و «خودباختگی» دو شاخصه سکولارهای حوزوی💢 🔆در خصوص شاخصه‌های سکولارهای حوزوی گفتیم و نوشتیم: https://eitaa.com/bonyadtarikh/163 ❇️با مطالعه آثار این طیف به دو شاخصه دیگر آنان پی می‌بریم «القای افسردگی» و «خودباختگی». آنان بدون در نظر گرفتن توانایی‌های دین و ظرفیت‌های ، با القای افسردگی شعار « » سر می‌دهند و با « »؛ تنها غرب و دانش‌آموختگان آن دیار را شایسته اداره امور سیاسی می‌بینند. این ضعف روحی و فکری ریشه‌ای چند صد ساله دارد و امام بزرگوار (قدس سره) نیز آن‌گاه که تبعیدگاه ثانوی (عراق) بودند در اشرف با آن مواجه شدند و تلاش کردند با گفتار و رفتار خود این بلای فراگیر را بی‌اثر کنند. بخشی از سخنان ایشان در این زمینه: ⬅️« این تبلیغات سوء چند صدساله است که در اعماق قلوب نجف، قم، مشهد و دیگر حوزه‌ها وارد شده و باعث افسردگی گردیده و ما را افسرده کرده است و نمی‌گذارد رشدی داشته باشیم و مرتب عذرخواهی می‌کنیم که این کارها از ما ساخته نیست. این فکر غلط است مگر آن‌ها که اکنون در ممالک اسلامی امارت و حکومت دارند چکاره‌اند که از آن‌ها می‌آید و از ما نمی‌آید کدامی آن‌ها بیش از یک فرد متعارف و معمول لیاقت دارند؟ ...آن‌چه مربوط به حکومت اسلامی و بسط بین مردم می‌باشد، همان است که تحصیل کرده است. آن‌چه مربوط به جهات اداره مملکت و است، آن است که فقیه دارا می‌باشد. این فقیه است که طبق دستور مذهب خود، می‌داند که نباید زیر بار دیگران برود... از بس و به گوش ما خوانده‌اند که آقا برو سراغ کارت! سراغ مدرسه و درس و تحصیل، به این کارها چه کار دارید؟ این کارها از شما نمی‌آید! و... ما هم باورمان آمده که کاری از ما نمی‌آید؛ و اکنون من نمی‌توانم این را از گوش بعضی بیرون کنم و به آنان بفهمانم که شما باید باشید، شما هم مثل دیگرانید، شما هم می‌توانید مملکت را اداره کنید. مگر دیگران چطور بودند که شما نیستید؟»(نهضت امام خمینی (قدس سره) ج2 ص725-724) این ندای امام (قدس سره) است که درسرسرای تاریخ هم‌چون به گوش حوزویان و عموم جهانیان می‌رسد؛ اما دریغ که به این سروش الهی بی‌اعتنایی می‌کنند و خود به بدل شده‌اند. @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
🔆14 گام تا امام🔆 🔹گام هشتم: اعتقاد به اراده و نیروی مردم/بخش اول🔹 یکی از اصول سیاست‌ورزی همیشگی امام خمینی (قدس سره)؛ اعتقاد ایشان به بود. اعتقادی که وجه تمایز ایشان با بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و حتی حوزوی بود. در ادامه به گفت و گوی کوتاه امام خمینی (قدس سره) با مرحوم که در آن زمان از زعمای بودند می‌پردازیم. در این دیدار « امام فرصت را غنیمت شمرد و رسالت تاریخی خود را چنین آغاز کرد: خوب است برای تغییر آب و هوا به ایران بروید و اوضاع آن‌جا را از نزدیک ببینید و مشاهده کنید که بر این ملت مسلمان چه می‌گذرد. در زمان عدم اقدام ایشان را علیه دولت جابره، حمل بر صحت می‌کردم و می‌گفتم مطالب را به ایشان نمی‌رسانند. نسبت به جنابعالی هم این‌طور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمی‌رسانند و الا شما هم ساکت نمی‌ماندید. در تهران به عنوان 25 سال سلطنت پهلوی جشن گرفتند و به زور چهارصد هزار دلار از این مردم فقیر برای مصارف جشن گرفتند، 800 دختر و 800 پسر به عنوان دعا در محلی به جان هم انداختند. به عنوان دعا چه کرده‌اند از گفتنش خجلم. آقای حکیم: شما که این‌جا هستید به من لطفی ندارد به ایران بروم، وانگهی چه می‌شود کرد، چه اثری دارد. امام: قطعا اثر دارد، ما با همین تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم، چطور اثر ندارد اگر علما اتحاد داشته باشند قطعا مؤثر است. آقای حکیم: اگر احتمال عقلایی نیز داشته باشد و از طریق عقلایی اقدام شود، خوب است. امام: قطعا تأثیر دارد، چنان‌چه اثر هم دیدیم و منظور ما از اقدام، است. مقصود اقدام علما و عقلای ملت است. آقای حکیم: اقدام حاد کنیم مردم از ما تبعیت نمی‌کنند، مردم دروغ می‌گویند، آن‌ها پی شهوتند، برای دین سینه چاک نمی‌کنند. امام: چطور مردم دروغ می‌گویند؟! این مردم که جان دادند، زجر دیدند، حبس کشیدند، تبعید شدند، اموال‌شان به غارت رفت، چطور مردم بقال و عطار سر محل که سینه جلو گلوله دارند دروغ می‌گویند؟! آقای حکیم: تبعیت نمی‌کنند، مرید شهوات و اغراض مادیه هستند! امام: عرض کردم که مردم در 15 خرداد جوانمردی و صداقت خود را نشان دادند. آقای حکیم: اگر قیام کنیم و خونی از بینی کسی بریزد و سر و صدایی بشود، مردم به ما ناسزا می‌گویند و سر و صدا راه می‌اندازند. امام: ما که قیام کردیم از احدی به جز مزید احترام و سلام و دست‌بوسی ندیدیم و هر که کوتاهی کرد، حرف سرد شنید و مورد بی‌ارادتی مردم واقع شد. در تبعید ترکیه به یکی از دهات ترکیه که اسمش یادم نیست رفتم، اهالی آن ده گفتند: وقتی آتاتورک مشغول عملیات ضد دینی خود شد علمای ترکیه جمع شدند و به اتفاق، مشغول فعالیت علیه تصمیمات آتاتورک شدند. آتاتورک ده را محاصره و چهل نفر از علمای ترکیه را به قتل رسانید. من شرمنده شدم، پیش خود فکر کردم که آن‌ها سنی می‌باشند، وقتی خطر را به دین اسلام نزدیک می‌بینند، چهل نفر کشته می‌دهند، ولی علمای شیعه در این خطر عظیمی که بر دیانت‌مان وارد آمده خون از دماغ‍مان نیامد (نه از دماغ من و نه شما و نه دیگری). واقعا جای خجالت است.» ادامه این خاطره در یادداشت بعد: https://eitaa.com/bonyadtarikh/392 @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
🔴قتل در تهران؛ سکوت در نجف ◀️غفلت حوزوی و دار انگلیسی/4 ❇️غفلت برای هر فرد و هر زمانی مضر است امّا اگر آن فرد جزء بزرگان و تصمیم‌سازان باشد ضرر غفلت صدها برابر خواهد شد. در زمان یکی از اصلی‌ترین مراکز تصمیم‌سازی بود که تحت تأثیر قرار گرفت در نتیجه مقابله مؤثری با طرح اعدام نکرد و در نهایت مشروطه نیز که با پیش‌آهنگی روحانیت جلو رفته بود از دست علمای نجف نیز خارج شد: 🔆«يك عده‌اى كه نمی‌خواستند كه در اين كشور قوه داشته باشد، و آنها دنبال اين بودند كه اينجا را آن وقت به طرف اروپا بكشند. آنها جوسازى كردند به طورى كه مثل مرحوم آقا شيخ فضل اللَّه كه آن وقت يك آدم شاخصى در ايران بود و مورد قبول بود همچو جوسازى كردند كه در ميدان علنى، ايشان را به دار زدند و پاى آن هم كف زدند. و اين يك نقشه‌اى بود براى اينكه اسلام را منعزل كنند و كردند. و از آن به بعد ديگر نتوانست مشروطه يك مشروطه‌اى باشد كه مى‌خواستند. حتى قضيه مرحوم آقا شيخ فضل اللَّه را در نجف هم يك جور بدى منعكس كردند، كه آنجا هم صدايى از آن درنيامد. اين جوى كه ساختند در ايران و در ساير جاها، اين جو اسباب اين شد كه آقا شيخ فضل اللَّه را با دست بعضى از روحانيون خود ايران محكوم كردند و بعد او را آوردند در وسط ميدان و به دار كشيدند و پاى آن هم ايستادند كف زدند و شكست دادند اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از اين عمل، حتى علما هم غفلت داشتند.»(صحيفه امام، ج18، ص: 248-247) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
🔴مشروطه در پرتگاه اختلاف ⚫️غفلت حوزوی و دار انگلیسی/5 ◀️نقش در تاریخ مشروطه خواندنی و عبرت‌انگیز است. جایی که علمای نجف و سایر علمای پیش‌گام با وجود پاکی نیت و مجاهدت در راه هدف، به خاطر و برخی تسامحات به اختلافات سنگینی رسیدند و همین امر ضربه‌ای بزرگ به پیکره وارد کرد تا جایی که شخص متعهد و پرنفوذی چون نوری به دلیل دفاع از اسلام و مشروعیت مشروطه؛ با جوسازی بیگانگان به دار آویخته شد: 🔵«تاريخ يك درس عبرت است براى ما. شما وقتى كه را بخوانيد مىبينيد كه در مشروطه بعد از اينكه ابتدا پيش رفت، دست‌هايى آمد و تمام مردم ايران را به دو طبقه تقسيم‌بندى كرد. نه ايران تنها، از يك دسته طرفدار مشروطيت، يك دسته دشمن مشروطه، علماى خود ايران يك دسته طرفدار مشروطه، يك دسته مخالف مشروطه. 🔹اهل منبر يك دسته بر ضد مشروطه صحبت مى‌كردند، يك دسته بر ضد استبداد. در هر خانه‌اى دو تا برادر اگر بودند، مثلا در بسيارى از جاها اين مشروطه‌اى بود، آن مستبد. و اين يك نقشهاى بود كه نقشه هم تأثير كرد و نگذاشت كه مشروطه به آن طورى كه علماء بزرگ طرحش را ريخته بودند، عملى بشود. 🔸به آنجا رساندند كه آن‌هايى كه بودند به دست يك عده كوبيده شدند. تا آنجا كه مثل مرحوم «حاج شيخ فضل اللَّه نورى» در ايران براى خاطر اينكه مى‌گفت بايد «مشروطه مشروعه» باشد و آن مشروطه‌اى كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداريم، در همين تهران به دار زدند و مردم هم پاى او رقصيدند يا كف زدند. (صحيفه امام، ج18، ص: 171-170) 🔹از برکات انقلاب اسلامی بلکه مهم‌ترین آن؛ برپایی با محوریت ولی‌فقیه است و حوزه علمیه امروز نیز با عبرت‌گیری از تاریخ مشروطه با همین محور به خواهد رسید و مهم‌ترین مانع شکل‌گیری این اتحاد؛ هستند که ارتباطات ارگانیک یا غیرارگانیک با تفرقه‌افکنان انگلیسی و آمریکایی دارند و با روشنگری علما و فضلای انقلابی در آینده‌ای نه چندان دور به انزوای مطلق خواهند رسید. @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
⚫️سم‌پاشی تبلیغاتی حزب بعث علیه امام خمینی قدس سره الشریف 🔻تاریخچه کارشکنی‌های رژیم بعث علیه انقلاب اسلامی؛ به مناسبت 🔹سه سال پس از حضور قدس سره الشریف در خود عراق، حزب بعث با کودتا به قدرت رسید و از ابتدا به کارشکنی علیه نهضت امام خمینی قدس سره الشریف پرداخت. 🔸تبلیغات منفی ضد امام به حدّی بود که یاران امام به عنوان و معرفی می‌شدند. نکته تأسف‌انگیز همراهی خواسته یا ناخواسته بخشی از بدنه با این تبلیغات منفی بود که هجمه روانی علیه حرکت اسلامی امام را سخت‌تر می‌کرد. حجت‌الاسلام و المسلمین در این رابطه می‌گویند: 🔹« و ارتجاع منطقه وقتی که امام وارد عراق شد، دست به دست هم دادند تا امام خمینی در عراق مطرح نشود. متأسفانه در این جریان تا حدود زیادی موفق هم بودند. 🔸تبلیغات به‌حدی علیه امام خمینی(ره) گسترده بود که ما را می‌دانستند. یک روز تابستان جلو مغازه‌ای بشکه آبی گذاشته شده بود، لیوانی هم به آن بشکه زنجیر کرده بودند. من از آن لیوان آب خوردم. صاحب مغازه به عربی به شاگردش گفت: این لیوان شد و برو آب بکش... 🔹شیعیان عراق هیچ ارتباطی با امام نداشتند و هیچ شناختی هم از ایشان نداشتند. وقتی که امام خمینی نهضتش فراگیر شد و به هجرت کرد، تحصیل‌کرده و آزادی‌خواه عراق فهمیدند که چه شخصیتی کنارشان بوده و از دست داده‌اند. آنان خطاب به علما و روحانیون عراق گفتند:شما به ما خیانت کردید. امام در طول مدت زمانی که در عراق بود، کاملاً بایکوت شده بود. 🔸هیچ شخصیت عراقی، هیچ بازاری و هیچ تحصیل‌کرده عراقی نام امام را نشنیده بود و اگر هم شنیده بود، به‌عنوان چهره منفی شنیده بود. امام در عراق مظلوم بود. امام یک بار با بنده در این مورد گفتگو کردند که آن را در جلد اول یا دوم کتاب آورده‌ام. ایشان می‌فرمودند: «من هر کاری بکنم، این‌ها علیه من حرف می‌زنند. من اگر با حزب بعث عراق درگیر شوم، می‌گویند: «قم را به هم ریخت، حالا آمده را به هم بریزد». اگر سکوت کنم، می‌گویند تا «دیروز در سروصدا کرده بود، اما امروز ساکت است». اگر هم ملایم صحبت کنم، چیز دیگری می‌گویند». ایشان آنجا فرمودند که «پیامبر اکرم که به معراج رفتند، اهل جهنم احساس کردند که آتش به‌یک‌باره برداشته شد. جهنمیان پرسیدند که «چه شد که عذاب برداشته شد؟»، پاسخ داده شد که «حضرت محمد(ص) از اینجا رد شدند»، آنان گفتند «نمی‌خواهیم آتش به‌خاطر محمد(ص) برداشته شود.»، برخی‌ها هم در عراق این‌گونه هستند».(مصاحبه خبرگزاری تسنیم با حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی 6مهر1398) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نفوذ حزب بعث در حوزه علمیه نجف و برخورد قاطع امام 🔻تاریخچه کارشکنی‌های رژیم بعث علیه انقلاب اسلامی؛ به مناسبت هفته دفاع مقدس/بخش پنجم ◀️برگرفته از بیانات حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی یکی از اقدامات خطرناک پیش ا ز انقلاب اسلامی تلاش برای نفوذ و سلطه بر بود. رژیم بعث در این راستا از آیت‌الله خویی تقاضا کرد فهرست اسامی و مشخصات طلاب را در اختیار آن‌ها قرار دهد. فرزند خود را برای مشورت نزد امام فرستاد اما... 🔸پیشینه کارشکنی‌های رژیم بعث علیه امام خمینی قدس سره الشریف را از حساب رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی ببینید. @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
🔴کارنامه ارتجاع نجف در مقابله با درس امام خمینی ◀️لشکر ارتجاع علیه امام خمینی قدس سره الشریف/1 ✳️بازخوانی کارشکنی متحجرین حوزه علمیه نجف علیه دیدگاه و اقدامات سیاسی امام خمینی قدس سره الشریف 🔹 به تبع نقشه‌های استعمار و استکبار جهانی امام خمینی قدس سره الشریف را به تبعید کرد و عوامل استعمار که نقش خود را به خوبی می‌دانستند، منتظر اولین سخنرانی و موضع‌گیری امام قدس سره الشریف بودند. آن‌ها انتظار داشتند امام در نخستين سخنرانى خود در عراق با موضعگيرى تند و پرخاشجويانه عليه شاه آن هم در محيطى كه اسم سياست را بر زبان آوردن كفر شمرده مى‏شد، زمينۀ كوبيدن خود را در سطح حوزۀ نجف هموار كند و سوژه‏اى به دست آنان دهد، تا با برچسب « » او را در آن حوزه ساقط كنند، از اين موضع تاكتيكى و اصولى او در اولين نطق، سخت در شگفت ماندند و از روشنگرى ريشه‏دار و دگرگون‏كننده او كه رشته‏هاى چندين ساله آنان را پنبه مى‏كرد، نگران شدند و تمام نيروى خود را به كار گرفتند تا از هر راه ممكن فرياد اين فريادگر بزرگ قرن را خاموش كنند و او را در ميان و به انزوا بكشانند و براى پيشبرد نقشۀ خود، شمارى از ‏هاى_زبردست_حوزه را واداشتند كه در درس امام شركت كنند و با ايراد و اشكال بكوشند كه او را درمانده سازند و يا دست‏كم او را در مسائل علمى ناتوان جلوه دهند و از اين راه طبل بی‌سوادى را عليه او به صدا درآورند و او را براى هميشه از سطح مراجع و علما پايين آورند و خاطر آشفته و نگران شاه و ساواك و «C.I.A» را براى هميشه از خطر او آسوده سازند. 🔸رژيم شاه كه از روآوردن فراوان ‏هاى_مسلمان به امام و تقليد از او، سخت وحشتزده و بيمناك بود كمترين انتظارى كه از مهره‏هاى كهنه‏كار استعمار در نجف داشت پايين آوردن امام از مقام مرجعيت و از جرگه مراجع بود كه از طريق ايجاد اشكال و ترديد در اذهان توده‏هاى مسلمان نسبت به درجه علمى او، امكان‌پذير مى‏شد. 🔹از اين رو با شروع درس امام، كارآزموده‏هاى مجامع علمى و روحانى نجف كه در بحث و ايراد و اشكال و كوبيدن حريف، تخصص ويژه داشتند، به حوزۀ درس امام هجوم آوردند، تا با ‏تراشى‏ها، ‏گيرى‏ها و به كار انداختن فوت و فن ويژه خود، به اصطلاح كار امام را يكسره كنند! آنان را عقيده بر اين بود، و عمرى چنين آموخته بودند، كسى كه در تحصيل‏نكرده باشد اساساً عالم و مجتهد نيست، از اين رو مغرور بودند كه امام چون فارغ‏التحصيل حوزۀ نجف نيست نمى‏تواند در برابر محققان و كاوشگران مقاومت كند و زود از پا در مى‏آيد! 🔸امام درس رسمى خود را از مكاسب محرمه آغاز كرد و درهاى تازه‏اى از ژرفاى دانش خود را بر روى دانش‏پژوهان حوزۀ نجف گشود و مطالب ارزنده و ناشنيده‏اى به حوزۀ علميۀ نجف عرضه كرد كه بسيارى از علماى فارغ‏التحصيل و بى‏نياز از تحصيل را به شگفتى واداشت و بهت‏زده كرد تا آنجا كه بعضى از مقامات برجسته روحانى آنگاه كه در حوزۀ درس امام حضور يافتند، صريحاً اعتراف كردند: 🔹«ما پيش از آمدن ‏اللّه‏_خمينى به نجف اشرف باور نمى‏كرديم كه در دنياى علوم اسلامى حرف تازه‏اى باشد كه ما نشنيده باشيم ولى آنگاه كه ايشان به نجف اشرف منتقل شدند و درس شروع فرمودند، دريافتيم كه خيلى مطالب علمى و پرارزش است كه ما نشنيده‏ايم، نيز پيش از تشريف‏فرمايى ايشان به نجف اشرف ما خود را فارغ‏التحصيل پنداشته، گمان مى‏كرديم كه از تحصيل بى‏نيازيم؛ ليكن وقتى در محضر درس آيت‏اللّه‏ خمينى حاضر شديم فهميديم كه هنوز بايد درس بخوانيم...‏‏.» 🔸ارتجاع نجف كه از تعصبات دوران جاهليت كاملاً برخوردار بود، در برابر اين اعتراف صادقانه موضع گرفته، به آنان‌كه چنين اعترافى كرده بودند پيام داد: «آبروى خود را كه برديد، ديگر آبروى حوزه و اساتيد را نبريد». 🔹عناصر كارآزمودۀ حوزۀ نجف كه به منظور درمانده ساختن و يا دست‏كم در منگنۀ علمى قراردادن امام، در جلسه درس او حضور يافته بودند، در برابر موقعيت علمى او آنچنان بهت‏زده شدند كه نتوانستند اصولاً لب به اشكال و ايراد بگشايند، تا آنجا كه خود امام در مقام اعتراض برآمد كه «چرا در جلسه درس ساكتيد، مگر در مجلس روضه نشسته‏ايد؟» امام، « » گفت و در ميدان علم و تحقيق رقيب طلبيد، نه به منظور آنكه برترى و كمالى براى خود ثابت كند بلكه چون از آغاز طلبگى به بحث و تحقيق عادت كرده بود.(نهضت امام خمینی ج2 ص255-253) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
🔴کارنامه ارتجاع نجف در مقابله با درس امام خمینی ◀️لشکر ارتجاع علیه امام خمینی قدس سره الشریف/١ 🔻١٣ مهر سالروز تبعید امام به عراق 🔹 به تبع نقشه‌های استعمار و استکبار جهانی امام خمینی قدس سره الشریف را به تبعید کرد و عوامل استعمار که نقش خود را به خوبی می‌دانستند، منتظر اولین سخنرانی و موضع‌گیری امام قدس سره الشریف بودند. آن‌ها انتظار داشتند امام در نخستين سخنرانى خود در عراق با موضعگيرى تند و پرخاشجويانه عليه شاه آن هم در محيطى كه اسم سياست را بر زبان آوردن كفر شمرده مى‏شد، زمينۀ كوبيدن خود را در سطح حوزۀ نجف هموار كند و سوژه‏اى به دست آنان دهد، تا با برچسب « » او را در آن حوزه ساقط كنند، از اين موضع تاكتيكى و اصولى او در اولين نطق، سخت در شگفت ماندند و از روشنگرى ريشه‏دار و دگرگون‏كننده او كه رشته‏هاى چندين ساله آنان را پنبه مى‏كرد، نگران شدند و تمام نيروى خود را به كار گرفتند تا از هر راه ممكن فرياد اين فريادگر بزرگ قرن را خاموش كنند و او را در ميان و به انزوا بكشانند و براى پيشبرد نقشۀ خود، شمارى از ‏هاى_زبردست_حوزه را واداشتند كه در درس امام شركت كنند و با ايراد و اشكال بكوشند كه او را درمانده سازند و يا دست‏كم او را در مسائل علمى ناتوان جلوه دهند و از اين راه طبل بی‌سوادى را عليه او به صدا درآورند و او را براى هميشه از سطح مراجع و علما پايين آورند و خاطر آشفته و نگران شاه و ساواك و «C.I.A» را براى هميشه از خطر او آسوده سازند. 🔸رژيم شاه كه از روآوردن فراوان ‏هاى_مسلمان به امام و تقليد از او، سخت وحشتزده و بيمناك بود كمترين انتظارى كه از مهره‏هاى كهنه‏كار استعمار در نجف داشت پايين آوردن امام از مقام مرجعيت و از جرگه مراجع بود كه از طريق ايجاد اشكال و ترديد در اذهان توده‏هاى مسلمان نسبت به درجه علمى او، امكان‌پذير مى‏شد. 🔹از اين رو با شروع درس امام، كارآزموده‏هاى مجامع علمى و روحانى نجف كه در بحث و ايراد و اشكال و كوبيدن حريف، تخصص ويژه داشتند، به حوزۀ درس امام هجوم آوردند، تا با ‏تراشى‏ها، ‏گيرى‏ها و به كار انداختن فوت و فن ويژه خود، به اصطلاح كار امام را يكسره كنند! آنان را عقيده بر اين بود، و عمرى چنين آموخته بودند، كسى كه در تحصيل‏نكرده باشد اساساً عالم و مجتهد نيست، از اين رو مغرور بودند كه امام چون فارغ‏التحصيل حوزۀ نجف نيست نمى‏تواند در برابر محققان و كاوشگران مقاومت كند و زود از پا در مى‏آيد! 🔸امام درس رسمى خود را از مكاسب محرمه آغاز كرد و درهاى تازه‏اى از ژرفاى دانش خود را بر روى دانش‏پژوهان حوزۀ نجف گشود و مطالب ارزنده و ناشنيده‏اى به حوزۀ علميۀ نجف عرضه كرد كه بسيارى از علماى فارغ‏التحصيل و بى‏نياز از تحصيل را به شگفتى واداشت و بهت‏زده كرد تا آنجا كه بعضى از مقامات برجسته روحانى آنگاه كه در حوزۀ درس امام حضور يافتند، صريحاً اعتراف كردند: 🔹«ما پيش از آمدن ‏اللّه‏_خمينى به نجف اشرف باور نمى‏كرديم كه در دنياى علوم اسلامى حرف تازه‏اى باشد كه ما نشنيده باشيم ولى آنگاه كه ايشان به نجف اشرف منتقل شدند و درس شروع فرمودند، دريافتيم كه خيلى مطالب علمى و پرارزش است كه ما نشنيده‏ايم، نيز پيش از تشريف‏فرمايى ايشان به نجف اشرف ما خود را فارغ‏التحصيل پنداشته، گمان مى‏كرديم كه از تحصيل بى‏نيازيم؛ ليكن وقتى در محضر درس آيت‏اللّه‏ خمينى حاضر شديم فهميديم كه هنوز بايد درس بخوانيم...‏‏.» 🔸ارتجاع نجف كه از تعصبات دوران جاهليت كاملاً برخوردار بود، در برابر اين اعتراف صادقانه موضع گرفته، به آنان‌كه چنين اعترافى كرده بودند پيام داد: «آبروى خود را كه برديد، ديگر آبروى حوزه و اساتيد را نبريد». 🔹عناصر كارآزمودۀ حوزۀ نجف كه به منظور درمانده ساختن و يا دست‏كم در منگنۀ علمى قراردادن امام، در جلسه درس او حضور يافته بودند، در برابر موقعيت علمى او آنچنان بهت‏زده شدند كه نتوانستند اصولاً لب به اشكال و ايراد بگشايند، تا آنجا كه خود امام در مقام اعتراض برآمد كه «چرا در جلسه درس ساكتيد، مگر در مجلس روضه نشسته‏ايد؟» امام، « » گفت و در ميدان علم و تحقيق رقيب طلبيد، نه به منظور آنكه برترى و كمالى براى خود ثابت كند بلكه چون از آغاز طلبگى به بحث و تحقيق عادت كرده بود.(نهضت امام خمینی ج٢ ص٢۵۵-٢۵٣) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
گام هشتم: اعتقاد به اراده و نیروی مردم ⚫️به مناسبت ایام ارتحال امام خمینی چهارده گام تا امام 🔹یکی از اصول سیاست‌ورزی همیشگی امام خمینی (قدس سره)؛ اعتقاد ایشان به بود. اعتقادی که وجه تمایز ایشان با بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و حتی حوزوی بود. 🔸در ادامه بخشی از گفت و گوی تاریخی امام خمینی (قدس سره) با مرحوم که در آن زمان از زعمای بودند می‌پردازیم. امام در این جلسه حساس و ویژه اعتقاد و ایمان خود را به نیرو و بصیرت مردم ابراز می‌کنند. 🔹در این دیدار « امام فرصت را غنیمت شمرد و رسالت تاریخی خود را چنین آغاز کرد: خوب است برای تغییر آب و هوا به ایران بروید و اوضاع آن‌جا را از نزدیک ببینید و مشاهده کنید که بر این ملت مسلمان چه می‌گذرد. در زمان عدم اقدام ایشان را علیه دولت جابره، حمل بر صحت می‌کردم و می‌گفتم مطالب را به ایشان نمی‌رسانند. نسبت به جنابعالی هم این‌طور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمی‌رسانند و الا شما هم ساکت نمی‌ماندید. در تهران به عنوان 25 سال سلطنت پهلوی جشن گرفتند و به زور چهارصد هزار دلار از این مردم فقیر برای مصارف جشن گرفتند، 800 دختر و 800 پسر به عنوان دعا در محلی به جان هم انداختند. به عنوان دعا چه کرده‌اند از گفتنش خجلم. آقای حکیم: شما که این‌جا هستید به من لطفی ندارد به ایران بروم، وانگهی چه می‌شود کرد، چه اثری دارد. 🔹امام: قطعا اثر دارد، ما با همین تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم، چطور اثر ندارد اگر علما اتحاد داشته باشند قطعا مؤثر است. آقای حکیم: اگر احتمال عقلایی نیز داشته باشد و از طریق عقلایی اقدام شود، خوب است. امام: قطعا تأثیر دارد، چنان‌چه اثر هم دیدیم و منظور ما از اقدام، است. مقصود اقدام علما و عقلای ملت است. آقای حکیم: اقدام حاد کنیم مردم از ما تبعیت نمی‌کنند، مردم دروغ می‌گویند، آن‌ها پی شهوتند، برای دین سینه چاک نمی‌کنند. امام: چطور مردم دروغ می‌گویند؟! این مردم که جان دادند، زجر دیدند، حبس کشیدند، تبعید شدند، اموال‌شان به غارت رفت، چطور مردم بقال و عطار سر محل که سینه جلو گلوله دارند دروغ می‌گویند؟! آقای حکیم: تبعیت نمی‌کنند، مرید شهوات و اغراض مادیه هستند! امام: عرض کردم که مردم در 15 خرداد جوانمردی و صداقت خود را نشان دادند. آقای حکیم: اگر قیام کنیم و خونی از بینی کسی بریزد و سر و صدایی بشود، مردم به ما ناسزا می‌گویند و سر و صدا راه می‌اندازند. امام: ما که قیام کردیم از احدی به جز مزید احترام و سلام و دست‌بوسی ندیدیم و هر که کوتاهی کرد، حرف سرد شنید و مورد بی‌ارادتی مردم واقع شد. در تبعید به یکی از دهات ترکیه که اسمش یادم نیست رفتم، اهالی آن ده گفتند: وقتی آتاتورک مشغول عملیات ضد دینی خود شد علمای ترکیه جمع شدند و به اتفاق، مشغول فعالیت علیه تصمیمات آتاتورک شدند. آتاتورک ده را محاصره و چهل نفر از علمای ترکیه را به قتل رسانید. من شرمنده شدم، پیش خود فکر کردم که آن‌ها سنی می‌باشند، وقتی خطر را به دین اسلام نزدیک می‌بینند، چهل نفر کشته می‌دهند، ولی علمای شیعه در این خطر عظیمی که بر دیانت‌مان وارد آمده خون از دماغ‍مان نیامد (نه از دماغ من و نه شما و نه دیگری). واقعا جای خجالت است....»(نهضت امام خمینی، ج2، صص222-221) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
همراهی ارتجاع نجف و رژیم بعث عراق علیه امام خمینی سالروز دستگیری شهید سیدمصطفی خمینی توسط حزب بعث عراق/1 🔹در روز 1348.3.21 رئيس سازمان به اصطلاح امنيت و فرماندار به حضور امام رسيدند و اظهار داشتند كه: «از شوراى فرماندهى انقلاب مأموريت دارند كه آقاى سيدمصطفى را به بغداد اعزام كنند و براى انجام اين مأموريت از حضور شما اجازه مى‏خواهند!» امام پاسخ داد: 🔸«اگر اعزام او به بغداد منوط به اجازه من است، من هرگز چنين اجازه‏اى نمى‏دهم و اگر مأمور به جلب او هستيد كه خود مى‏دانيد»...، آنگاه كه مقامات مزبور مأموريت خود را در جلب او به بغداد به‏طور ضمنى اعلام كردند، امام او را به حضور طلبيد و از جريان آگاه ساخت. 🔹در ساعت 8 صبح آن روز حاج سيدمصطفى خمينى، همراه چند تن از مقامات به اصطلاح امنيتى عراق به بغداد گسيل شد و لحظه‏اى نگذشت كه خبر آن در انعكاس يافت و نگرانى شديدى در مجامع روحانى به وجود آورد. 🔸مقامات روحانى با خود مى‏انديشيدند كه فرزند امام كه داراى چهره‏اى انقلابى و ضدشاهى است اگر بنا باشد از تعرض رژيم عراق در امان نماند، براى آن دسته از روحانيان محافظه كار و يا متمايل به رژيم شاه چه سرنوشتى در پيش خواهد بود؟! 🔹امام طبق برنامه همه‏روزه، سر ساعت در مجلس درس حاضر شد و در ميان انبوه تأثر، نگرانى و اضطراب حاضرين در مجلس، با يک دنيا آرامش و اطمينان به تدريس پرداخت و مانند هميشه به غور و بررسى در مسائل پيچيده علمى و فقهى ادامه داد، نيز برنامه نماز، ملاقات و ديگر برنامه‏هاى روزانه خود را به صورت عادى دنبال كرد. 🔸حاج سيدمصطفى خمينى را پس از ورود به يكسره به كاخ بردند، در آنجا علاوه بر ‏البكر رئيس جمهور، چند تن از اعضاى به اصطلاح شوراى فرماندهى انقلاب و نيز حضور داشتند. در آغاز، رئيس‌جمهور به ديدارهاى سرّى و پيگير او با آقاى اشاره كرد و با لحن ويژه‏اى هشدار داد كه ممكن است كار به جايى كشيده شود كه ناراحتى شما و نگرانى پدر پير شما را به همراه داشته باشد! آنگاه پيشنهاد همكارى با و در مبارزه عليه ايران را مطرح كرد كه از طرف او قاطعانه رد شد و همان نكته‏اى را كه امام در نخستين ديدار مقامات عراقى گوشزد كرد، او نيز به كاخ‏نشينان بغداد يادآور شد كه: «اختلاف ما با رژيم ايران يك اختلاف اساسى و عقيدتى است و برطرف‏شدنى نيست؛ اما اختلافى كه اكنون ميان دولت‏هاى عراق و ايران بروز كرده موسمى و زودگذر است. شما و دولت ايران امروز به هم بد مى‏گوييد و يكديگر را طعن و لعن مى‏كنيد و فردا در كنار هم قرار مى‏گيريد. اما ما نمى‏توانيم هيچ‏وقت با آنها كنار بياييم و تفاهم كنيم»... 🔹احمد حسن‏البكر، بيهوده تلاش كرد كه به حاج سيدمصطفى خمينى بباوراند كه اختلاف رژيم او با شاه، اختلافى اساسى و ريشه‏دار است! و از آنجا كه رژيم او انقلابى و ضدامپرياليستى است! رژيم‏هاى ارتجاعى منطقه با آن سر ستيز دارند! برادر شهيد حاج سيدمصطفى مى‏گفت: اين ادعاى احمد حسن‏البكر مرا به ياد مثال معروفى انداخت كه «شتره تو خاك غلطيده بود و ادعا داشت كه از حمام آمده است»! 🔊 رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
وضعیت حوزه علمیه نجف در زمان تبعید امام به عراق نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/77 🔹استعمار جهانى و جهانخواران بين‏المللى از ، ضربه‏هاى سهمگين، سنگين و توانفرسايى در طول تاريخ خورده‏اند. در جريان ، و توسط استعمار انگليس، فارغ‏التحصيلان و تربيت‏شدگان حوزه نجف، نقش مهم و اساسى در شكست جهانخواران داشته‏اند واز اين روى از همان زمان‏ها، استعمارگران در صدد برآمدند آن حوزه را كه در برابر مطامع و منافع آنان در كشورهاى اسلامى به صورت دژ محكم و استوارى مقاومت مى‏كرد، درهم بشكنند. براى انجام اين نقشه، مهره‏هاى كارآزموده و ورزيده‏اى را در دل حوزه نجف گماشتند تا آن حوزه را كه به صورت يک برج مراقبت، اوضاع و احوال كشورهاى اسلامى را زير نظر داشت، از صحنه سياست و مسائل روز خارج كرده و به يک‌سرى مسائل داخلى سرگرم كنند. 🔸مهره‏هاى كهنه‏كار استعمار كه با لباس روحانيت در مركز تشيع (حوزه نجف) گماشته شده بودند و از مكتب ارتجاعى و استعمارى جهانخواران درس نيرنگ‏بازى و پشت‏هم‏اندازى، دروغ، فريب، مكر و حيله آموخته بودند، طى نيم‏قرن تلاش و كوشش به‌تدريج اين نقشه خانمانسوز استعمار را در حوزه علميه نجف پياده كردند و در دور داشتن افراد و آحاد حوزه از آموزشگاه انقلابى قرآن و سرگرم ساختن آنان به يک‌سرى مسائل روبنايى، قشرى، تخديركننده و ايجاد جمود فكرى و و انحرافى، نقش گسترده‏اى ايفا كردند. 🔹با وارونه جلوه دادن حقايق، شايعه‏سازى‏ها، دروغ‏پردازى‏ها، برچسب‏هاى ناروا، چهره‏هاى ارزنده را در ميان مردم و عالم مجاهد، حاج شيخ عبدالكريم زنجانى كه عمرى را با افتخار در حوزۀ نجف زيست، به دنبال سفرى به سوريه و ايراد نطقى در مسجد اموى دمشق، (براى نخستين بار يك عالم شيعه در آن مسجد سخن مى‏گفت و پيروان پراكندۀ اسلام را به اتحاد و يگانگى در برابر استعمار فرا مى‏خواند) تا آنجا در حوزۀ نجف مورد حمله و لعن و طعن قرار دادند كه ديگر نتوانست سر بلند كند و براى هميشه خانه‏نشين شد! تنها بزه و گناه نابخشودنى او كه دچار چنين كيفر و عقوبتى شد، اين بود كه در مسجد اموى دمشق، روح واقعى اسلام و آنچه را كه از اسلام راستين دريافته بود، بازگو كرد! 🔸شادروان ، مفتى فقيد و بزرگ مذهب تسنن كه فتواى تاريخى و انقلابى جواز پيروى از مذهب جعفرى را صادر كرد و پشت استعمارگران را به لرزه آورد، در حوزه نجف تا آنجا منفور و مبغوض بود كه گويى فتواى كفر و الحاد پيروان مذهب تشيع را صادر كرده است! 🔹دست‏پرورده‏هاى استعمار و ارتجاع در حوزه نجف به منظور پيشگيرى از اثرات وحدت‏آفرين و تفرقه‏زداى اين فتواى تاريخى دست به تفسير و توجيه رسوا و فضيحانه‏اى مى‏زدند و تلاش داشتند كه به مردم شيعه بباورانند كه «... سنى‏ها» با صدور اين فتواى تاكتيكى مى‏خواهند استقلال هزار و چند ساله شيعه را از بين ببرند و يک ديكتاتور سنى ( ) را بر شيعه‏ها سلطه بخشند و شيعيان را ذليل و خوار كنند!! حوزه را بدنام و ساقط كردند... 🔸شعار ارتجاعى و استعمارى « » كه زاييده انديشه استعمارگران و دشمنان سوگندخورده اسلام است، در حوزه نجف بشدت رواج داشت و خيلى جدى به كار بسته مى‏شد و روى آن تبليغ به عمل مى‏آمد. تلاش مى‏شد كه محصلين علوم اسلامى و روحانيان حوزه از دخالت در امور سياسى و اصولاً انديشيدن به مسائل كشورى دور بمانند و تا آنجا كه امكان داشت در آنان روح يأس و نااميدى پديد مى‏آوردند. در نشست‏ها و مجالس انسى كه در محافل و مجالس نجف داشتند، به مسموم كردن افكار نسل جوان روحانى و دانشگاهى و دور داشتن آنان از ‏هاى_انقلابى_اسلام و نهضت رهايى‏بخش امام در ايران، اهتمام زيادى به خرج مى‏دادند. روى اين پندار عارى از حقيقت سخت تكيه مى‏كردند كه بدون يارى و حمايت يكى از دو ابرقدرت غرب و شرق هيچ حركتى به ثمر نمى‏رسد!! و تأكيد داشتند كه اساساً مسخره است كسى بپندارد بدون تكيه بر يكى از ابرقدرت‏ها بتوان كارى كرد و گامى برداشت!!... 🔸البته نمى‏توان ناگفته رد شد كه بسيارى از علماى والامقام شيعه در كشورهاى اسلامى و عربى داراى موضع اسلامى ـ انقلابى بودند و با افكار منحط استعمارى و تفرقه‏افكنانه بشدت مبارزه مى‏كردند و در راه بسيج مردم شيعه به سوى انقلاب اسلامى جهانى و اتحاد همه مسلمان‏ها و... هماره سختكوش و پرتلاش بودند؛ ليكن چه توان كرد كه آنان نيز از طرف سفارتخانه‏هاى شاه و مهره‏هاى مرموز استعمار در نجف تا آنجا بايكوت شده بودند كه نقشى نمى‏توانستند ايفا كنند. (برای مطالعه تفصیلی: نهضت امام خمینی، ج2، صص154-149) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
امام خمینی و پایان دادن به یک تبعیض نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/91 🔹امام در اولين ماه رمضان اقامت خود در ، در سال 1344 بين عموم روحانيان و محصلان اعم از ، ، ، ، و ساير كشورها وجوهى به عنوان مساعدت به طور مساوى تقسيم كرد و به هر نفر اگر داراى همسر بود دو دينار و گرنه يک دينار، كه معادل 20 و 40 تومان آن روز ايران بود پرداخت كه بازتاب وسيع و شگفت‏آورى در سطح حوزه داشت و براى مدتى افكار را به خود جلب كرد و در هر مجلس و محفلى از آن سخن مى‏رفت، زيرا براى اولين بار بود كه مرجع تقليدى در حوزه نجف بين روحانيان ايرانى و غيرايرانى در تقسيم وجوهات فرق نمى‏گذاشت و همه را به طور مساوى مى‏نگريست، اين در حقيقت نخستين گامى بود كه در حوزه علميه نجف جهت در هم شكستن تبعيض نژادى برداشته مى‏شد. 🔸اين عمل اسلامى و انسانى امام، جايگاه والايى براى او در دل عموم روحانيان و محصلان كشورهاى اسلامى در نجف اشرف به وجود آورد و محبوبيت ژرف و عظيمى را در پى داشت. 🔹محصلان محروم و بى‏پناه غير ايرانى بويژه و كه ساليان درازى در حوزه نجف به جرم افغانى و پاكستانى بودن تحقير شده بودند، به امام رو آوردند و او را براى مستضعفان و بى‏پناهان، پشتيبان و ياور يافتند، از حمايتى كه امام با اين عمل ارزنده و برجسته از آنان كرده بود، نيرو گرفتند، جرأت پيدا كردند و از آنكه ساليان درازى به جرم ايرانى نبودن تحقير شده بودند و درست نصف شهريه محصلان ايرانى را دريافت داشته بودند، سخت خشمگين شدند، در مقام اعتراض برآمدند و براى گرفتن حق خود و پايان دادن به تبعيض نژادى در حوزۀ نجف دست به شورش زدند و كشمكش شديد و تندى با اطرافى‏هاى بعضى از علمايى كه در نجف با تبعيض، شهريه مى‏دادند پيدا كردند و سرانجام آنگاه كه امام به جاى تقسيمى گاه و بيگاه، رسماً به شهريه دادن پرداخت و به عموم افراد حوزه بدون تبعيض و به طور مساوى ماهانه داد، ديگر علما نيز ناچار شدند به آن رسم غلط و غير اسلامى كه ساليان درازى بود در آن حوزه حاكم بود پايان دهند و به عموم افراد حوزه به طور مساوى ماهانه بپردازند.(نهضت امام خمینی، ج2، ص271) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
همراهی ارتجاع نجف و رژیم بعث عراق علیه امام خمینی سالروز دستگیری شهید سیدمصطفی خمینی توسط حزب بعث عراق/1 🔹در روز 1348.3.21 رئيس سازمان به اصطلاح امنيت و فرماندار به حضور امام رسيدند و اظهار داشتند كه: «از شوراى فرماندهى انقلاب مأموريت دارند كه آقاى سيدمصطفى را به بغداد اعزام كنند و براى انجام اين مأموريت از حضور شما اجازه مى‌‏خواهند!» امام پاسخ داد: 🔸«اگر اعزام او به بغداد منوط به اجازه من است، من هرگز چنين اجازه‏‌اى نمى‏‌دهم و اگر مأمور به جلب او هستيد كه خود مى‏‌دانيد»...، آنگاه كه مقامات مزبور مأموريت خود را در جلب او به به‌‏طور ضمنى اعلام كردند، امام او را به حضور طلبيد و از جريان آگاه ساخت. 🔹در ساعت 8 صبح آن روز حاج ، همراه چند تن از مقامات به اصطلاح امنيتى عراق به بغداد گسيل شد و لحظه‌‏اى نگذشت كه خبر آن در انعكاس يافت و نگرانى شديدى در مجامع روحانى به وجود آورد. 🔸مقامات روحانى با خود مى‌‏انديشيدند كه فرزند امام كه داراى چهره‏‌اى انقلابى و ضدشاهى است اگر بنا باشد از تعرض رژيم عراق در امان نماند، براى آن دسته از روحانيان محافظه‌كار و يا متمايل به رژيم شاه چه سرنوشتى در پيش خواهد بود؟! 🔹امام طبق برنامه همه‌‏روزه، سر ساعت در مجلس درس حاضر شد و در ميان انبوه تأثر، نگرانى و اضطراب حاضرين در مجلس، با يک دنيا آرامش و اطمينان به تدريس پرداخت و مانند هميشه به غور و بررسى در مسائل پيچيده علمى و فقهى ادامه داد، نيز برنامه نماز، ملاقات و ديگر برنامه‌‏هاى روزانه خود را به صورت عادى دنبال كرد. 🔸حاج سيدمصطفى خمينى را پس از ورود به يكسره به كاخ بردند، در آنجا علاوه بر ‏_البكر رئيس جمهور، چند تن از اعضاى به اصطلاح شوراى فرماندهى انقلاب و نيز حضور داشتند. در آغاز، رئيس‌جمهور به ديدارهاى سرّى و پيگير او با آقاى اشاره كرد و با لحن ويژه‌‏اى هشدار داد كه ممكن است كار به جايى كشيده شود كه ناراحتى شما و نگرانى پدر پير شما را به همراه داشته باشد! آنگاه پيشنهاد همكارى با و در مبارزه عليه ايران را مطرح كرد كه از طرف او قاطعانه رد شد و همان نكته‌‏اى را كه امام در نخستين ديدار مقامات عراقى گوش‌زد كرد، او نيز به كاخ‏‌نشينان بغداد يادآور شد كه: 🔹«اختلاف ما با رژيم ايران يك اختلاف اساسى و عقيدتى است و برطرف ‏شدنى نيست؛ اما اختلافى كه اكنون ميان دولت‌‏هاى عراق و ايران بروز كرده موسمى و زودگذر است. شما و دولت ايران امروز به هم بد مى‏‌گوييد و يكديگر را طعن و لعن مى‌‏كنيد و فردا در كنار هم قرار مى‏گيريد. اما ما نمى‌‏توانيم هيچ‌‏وقت با آن‌ها كنار بياييم و تفاهم كنيم»... 🔸احمد حسن‏ البكر، بيهوده تلاش كرد كه به حاج سيدمصطفى خمينى بباوراند كه اختلاف رژيم او با شاه، اختلافى اساسى و ريشه‏‌دار است! و از آنجا كه رژيم او انقلابى و ضدامپرياليستى است! رژيم‏‌هاى ارتجاعى منطقه با آن سر ستيز دارند! برادر شهيد حاج سيدمصطفى مى‏‌گفت: اين ادعاى احمد حسن ‏البكر مرا به ياد مثال معروفى انداخت كه «شتره تو خاک غلطيده بود و ادعا داشت كه از حمام آمده است»!... 🔊 رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db