#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(جایی نمیخوابه آب زیرش بره)
این مثل در مورد افراد #زرنگ و #محتاط به کار میرود.
از گذشته تا حال #کوچ یکی از کارهایی است که ایلات انجام میدهند. اصطلاحاً #ییلاق #قشلاق میکنند و برای #اقامت #چادر می زنند. محل زدن چادر برای خودش یک هنر محسوب میشود. باید مکانی را انتخاب کنند که موقع #باران یا طغیان #رودخانه نم به #زمین نرسد و خوابیدن و زندگی را دشوار نکند.
همین #موضوع ضربالمثلی شده که به وسیله آن افراد با #احتیاط را توصیف میکنند.
البته در موارد بسیاری این #ضربالمثل به صورت کنایه استفاده شده و در مورد افراد رِند و سودجو نیز به کار میرود.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(خدا خر را شناخت شاخش نداد
یا:
خدا خرشو شناخت شاخش نداد)
#خر هر چند به #ظاهر #آرام و بیآزار به نظر میآید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و #خطرناک است.
حال، همین #خر که جفتک میاندازد اگر #شاخ نیز داشت حتما خطرناکتر میشد.
به نظر میرسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این #ضربالمثل شده باشد.
این #ضربالمثل در مورد کسانی استفاده میشود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند میداشتند #آسایش مردم را سلب کرده و به هر طریقی #سوءاستفاده میکردند.
چنانچه قدرت داشته باشند امنیت را از مردم میگیرند.
چنانچه #ثروت داشته باشند فخر میفروشند و از آن در راه #آزار و #تحقیر دیگران و سوءاستفاده از آنان استفاده میکنند.
و در کل یعنی شخصی #لیاقت و ظرفیت نداشته باشد که نعمتها و امکانات بیشتری به او بدهند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(خدا خر را شناخت شاخش نداد
یا:
خدا خرشو شناخت شاخش نداد)
#خر هر چند به #ظاهر #آرام و بیآزار به نظر میآید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و #خطرناک است.
حال، همین #خر که جفتک میاندازد اگر #شاخ نیز داشت حتما خطرناکتر میشد.
به نظر میرسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این #ضربالمثل شده باشد.
این #ضربالمثل در مورد کسانی استفاده میشود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند میداشتند #آسایش مردم را سلب کرده و به هر طریقی #سوءاستفاده میکردند.
چنانچه قدرت داشته باشند امنیت را از مردم میگیرند.
چنانچه #ثروت داشته باشند فخر میفروشند و از آن در راه #آزار و #تحقیر دیگران و سوءاستفاده از آنان استفاده میکنند.
و در کل یعنی شخصی #لیاقت و ظرفیت نداشته باشد که نعمتها و امکانات بیشتری به او بدهند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(آب به آب میخورد زور برمیدارد)
این #ضربالمثل به این معنی است که یاری دادن بیکدیگر یاریدهندگان را قویتر میسازد.
#آب را چون مدد بود از #آب
گلستان گردد آنچه بود #خراب
"سنایی"
دوستان همچو #آب ره سپرند
کآبها پایهای یکدگرند
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(دره پاک نگذاشته است)
روباهی ازد درد #شکم به #طبیب #شکایت برد. طبیب گفت از #خاک آن دره که #آلوده نکرده باشی خور.
#روباه لحظهای اندیشید و گفت:
اگر #دارو منحصر است مرگ من ناگزیر باشد چون هیچ #دره پاکی به جا نگذاشتهام.
این #ضربالمثل در جایی به کار میرود که شخص هیچ #اعتباری نداشته باشد و یا چنان خرابکاری کرده باشد که حتی یک روزنه #امید نداشته باشد.
این مثل در بین عامه #مردم به شکل زیر نیز بیان میشود:
"تل نریده نگذاشته"
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(ارزن عثمانی، خروس ایرانی)
شاید #ضربالمثل “ارزن عثمانی، خروس ایرانی” رو شنیده باشید. در جریان نبرد نادر شاه با عثمانیها روزی فرستاده #دولت عثمانی با دو گونی ارزن نزد نادرشاه شرفیاب میشود و آنها را در مقابل نادرشاه بر روی #زمین میگذارد و میگوید : لشکر ما این تعداد است، بنابراین از #جنگ با ما صرفنظر کنید.
نادرشاه دستور میدهد دو #خروس بیاورند. دو خروس را در برابر دو گونی ارزن قرار میدهند و خروسها شروع به خوردن ارزنها میکنند. در این هنگام نادرشاه رو به فرستاده عثمانی میکند و میگوید: برو به سلطانت بگو که دو #خروس همه لشگریان ما را خوردند !
این #ضربالمثل زمانی به کار میرود که کسی از کریخوانی رقیب باک نداشته باشد و آن را با کری قویتری پاسخ بدهد.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(کینه شتری)
#شتر حیوانی بسیار #آرام و #مهربان است و از نظر #قدرت و #استقامت در حمل بار نظیر ندارد و میتواند مسافتهای #طولانی را بدون خوردن #آب طی کند. #تحمل و #مقاومت شتر در تشنگی زبانزد خاص و عام است.
از زمانی که #شتر متولد میشود به او راه رفتن را آموزش میدهند و برای آهسته و تند رفتنش آهنگهایی را مینوازند.
در کشور #عربستان شتر ماده ناقه و #شتر نر، لوک نام دارد. در کشور ایران به شتر نر لوک و به #شتر ماده ارونه میگویند. جالب است بدانید به نوزاد شتر نر هاشی و به نوزاد #شتر ماده مجی میگویند.
حال اگر ساربانها #شتر را آزار بدهند و او را #عصبانی کنند، #شتر از آنهاکینه به دل میگیرد و منتظر زمان مناسب برای گرفتن #انتقام از ساربان میماند. نکتهی جالب این است که #شتر هر چقدر هم که خشمگین باشد این را میداند اگر در زمانی که ساربانها دور هم جمع شدهاند به آنها حمله کند، افراد دیگر با #چوب به او میزنند. پس فقط به چشمهای ساربان با #کینه و #خشم نگاه میکند و با صدای #بلند نعره میزند.
اما زمانی که #شتر کینهتوز ساربان مورد نظر را در #بیابان #تنها به چنگ آورد، انتقامش را از او میگیرد. اما ساربانها برای این چنین مواردی نقشهای #طراحی کردهاند و آن اینگونه است که هنگامی که لوک یا شتر نر به دنبال ساربان میافتد، او لباسهای خود را در هنگام فرار از تن درآورده و بر زمین میاندازد. لوک هم #فریب میخورد که این خود ساربان است و #لباس را گاز گرفته و روی آن مینشیند. در این فاصله ساربان میتواند خود را به #دهکده یا جای امنی رسانده یا #پنهان شود. اگر قبل از اینکه ساربان تمام لباسهایش را درآورده و پشت سرش بیاندازد، #شتر او را بگیرد، به طرز خیلی وحشتناکی جانش را از دست خواهد داد.
به همین دلیل کینهی شتری به صورت #ضربالمثل در میان مردم رواج دارد و اشاره به افرادی دارد که تا #انتقام خود را نگیرند #آرام نمیشوند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(حالا هم نوبت رقاصی من است)
این #ضربالمثل را در مورد تلافی رفتار بد دیگران به کار میبرند.
میگویند خری و شتری دور از آبادی در آزادی کنار هم زندگی میکردند.
یک شب کاروانی به آنان نزدیک شد. شتر به خر گفت رفیق یک ساعتی دم فرو بند تا اینان دور شوند، مبادا که گرفتارشان شویم. خر گفت من همیشه همین #ساعت نوبت آوازم است و نمیتوانم این #عادت را ترک کنم. و شروع کرد به خواندن. کاروانیان صدای خر را شنیدند و هر دو را گرفتند و بر آنها بار نهادند و با خود بردند.
فردا به رودخانهای رسیدند. عمق آب زیاد بود و خر نمیتوانست از ان رد شود. پس خر را بر پشت شتر گذاشتند تا از رودخانه بگذراند. هنگامی که به وسط رودخانه رسیدند شتر شروع کرد به پایکوبی و جنبش. خر گفت رفیق این کار را نکن وگرنه من در آب #افتاده و غرق میشوم. شتر گفت این عادت من است. همانطور که دیشب نوبت آواز بیجای خر بود، این #ساعت وقت رقص نابهنگام شتر است و خر را در آب انداخت تا غرق شود.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(آنقدر شور بود که خان هم فهمید)
هنگامی که کسی در انجام کارهای نادرست و استفاده نابهجا از موقعیتها #زیادهروی کند، تا جایی که حتی ابلهترین آدمها و نیز ساکتترین افراد را هم به اعتراض وادار کند، از این #ضربالمثل استفاده میشود.
زمانی هر #روستایی خانی داشت. مردم #روستا مجبور بودند هر ساله مقداری از دسترنج خود را به خان بدهند و همه از خان میترسیدند.
یکی از روستاها خانی داشت که بسیار ابله بود. خان #آشپزی داشت که توجهی به درست پختن غذا نمیکرد. غذاهایی که #آشپز میپخت بدبو ، بدطعم و بیارزش بودند، اما خان متوجه نمیشد و هیچ اعتراضی نمیکرد و آشپز نیز این را میدانست. اطرافیان خان هم گرچه میدانستند غذاها بد هستند اما از ترس اینکه به روی خان بیاورند، سکوت میکردند و #آشپز نیز به کار خود ادامه میداد.
یک روز که آشپزباشی مشغول غذا پختن بود ناگهان سنگ نمک از دستش در رفت و مستقیم افتاد توی دیگ غذا. #آشپز ابتدا تصمیم گرفت که #سنگ #نمک را دربیاورد اما وقتی به یاد آورد که خان هیچ وقت توجهی نمیکند تصمیمش عوض شد و به پختن غذا ادامه داد.
وقتی غذا آماده شد و همه دور سفره نشستند هر کس با بیمیلی غذای خودش را کشید. با خوردن اولین لقمه آه از نهاد همه برآمد اما جرات اعتراض نداشتند.
خان دو سه لقمه خورد و حرفی نزد. اما انگار کمکم متوجه شوری غذا شده باشد ، دست از غذا خوردن کشید و رو به آشپزش کرد و گفت: ببینم غذا کمی شور نشده است؟
#آشپز تکذیب کرد. اطرافیان که برای اولین بار #اعتراض خان را دیده بودند جرات یافته و یکی از آنها فریاد کشید: «خجالت بکش! این غذا آنقدر شور شده که خان هم فهمید.»
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(نرود میخ آهنین در سنگ)
میگویند که روزی کاروانی ایرانی برای فروش کالاهای خود عازم دیاری بیگانه بود. در قدیمالایام کاروانها از دست راهزنان که هر آن و لحظه، شبیخون میزدند و اموال و کالای کاروانیان را به غارت میبردند، در امان نبودند.
اما کاروان ایرانی خود را به #سلامت به #مقصد رساند و کالای خود را فروخت. در راه بازگشت به کشور، این کاروان در دام راهزنان #گرفتار آمدند و تمام اموال و داراییشان و حتی اسب و شتری که بر آن سوار بودند هم به غارت رفت و به تصرف راهزنان درآمد.
کاروانیان هرچه عجز و لابه کردند تا راهزنان را از غارت اموال خود منصرف کنند، نشد. چون راهزنان اصلا #زبان #فارسی بلد نبودند.
در میان کاروانیان فرد حکیمی هم حاضر بود. گوشهای نشسته و نظارهگر این اتفاق بود. تاجران #کاروان نزد او آمدند و از او خواستند تا با راهزنان صحبت کند. شاید که جمله یا حرف حکیمانه و پندآموزی بزند و با زبان و حرفهای خود دل راهزنان را به رحم آورد.
حکیم اما در پاسخ آنها گفت: من با چه کسی باید حرف بزنم؟! اینها پند و #اندرز در دلشان نفوذ و راهی ندارد. دل این افراد از سنگ شده. حرف من در دل اینها که این چنین اموال و دارایی شما را به تصاحب خود در میآورند، تاثیری ندارد. «نرود میخ آهنین در سنگ».
این #ضربالمثل را زین پس در مورد افرادی به کار میبرند که از روی ناآگاهی #نصایح و #اندرز دیگران را قبول نمیکنند و همچنان بر عقیده نادرست خود پافشاری میکنند و راه خطای خود را ادامه میدهند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(تو قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشه
یا
در دکان هیچ عطاری پیدا نمیشود.)
چنانچه کسی حرفی بزند و یا از چیزی سخن بگوید که وجود خارجی نداشته و یا اینکه غیر قابل باور باشد میگویند در قوطی یا در دکان هیچ #عطاری پیدا نمیشه.
احتمالا #ریشه این #ضربالمثل اشاره به تنوع و فراوانی انواع داروها و #گیاهان #دارویی و ادویهجات و در کل تنوع زیاد اجناس #عطاری دارد.
در گذشته اگر شخصی برای #درمان بیماری یا خرید ادویهای به #عطاری مراجعه میکرد، عطار وی را دست خالی رد نکرده و حتی اگر داروی یا جنس خواسته شده را نداشته چیزی مشابه آن را به شخص میداده.
بنابراین اگر حتی عطار هم با آنهمه اجناس متنوع از تهیه چیزی برنیاید یعنی آن چیز احتمالا وجود نداشته و دروغ است.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(خدا خر را شناخت شاخش نداد)
یا:
(خدا خرشو شناخت شاخش نداد)
خر هر چند به ظاهر #آرام و #بیآزار به نظر میآید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و #خطرناک است.
حال، همین خر که جفتک میاندازد اگر شاخ نیز داشت حتما خطرناکتر میشد.
به نظر میرسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این #ضربالمثل شده باشد.
این #ضربالمثل در مورد کسانی استفاده میشود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند میداشتند #آسایش مردم را سلب کرده و به هر طریقی سوءاستفاده میکردند.
چنانچه #قدرت داشته باشند #امنیت را از مردم میگیرند.
چنانچه #ثروت داشته باشند فخر میفروشند و از آن در راه آزار و #تحقیر دیگران و سوءاستفاده از آنان استفاده میکنند.
و در کل یعنی شخصی #لیاقت و ظرفیت نداشته باشد که نعمتها و #امکانات بیشتری به او بدهند.
🙈@cartoon_ghadimy🙊