بسم رب الشهید 🌷
🌸خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفسی نشد ، و هیچ بالی اسیر پروازشان نساخت .. خوشا به حال آنان که از رهایی رهیدند ، و بال و بال جانشان نشد . خوشا به حال آنان که ..... خوشا به حال ما ، اگر شهید شویم .😔
#سردارشهیدحسن_درویش
#سلام_صبحتون_بخیر
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
╭─┅🍃🦋🍃┅─╮
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
╰─┅🍃🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️مهدے جان(عج)
🌸جمعه شد تا باز جای خالی توحس شود
🌸تا شقایق باز دلتنگ گل نرگس شود
🌸آفتاب پشت ابرم نام تو دارم به لب
🌸خواستم نور تو گرمی بخش این مجلس شود
اللهم عجل لولیڪ ألفرج 💚
🍃 #حمید_باکری برادر شهید مهدی باکری، #جوان_بسیجی عاشقی است که یک شبه ره صد ساله رفت و پیر #عشق شد آنچنان که در خشت خام چیزی دید که در آینه هم نمیبینیم.
🍃 آرزو میکنم که اگر حمید باکری نمیشویم در نگاه او که حقیقت بین بود و هست #عاقبت_بخیر باشیم🌷
📆 6 اسفند 1362 – سالروز شهادت حمید باکری
💠 قائم مقام فرماندهے لشگر ۳۱ عاشورا
فرازی از وصیت نامه شهید:
🌸 دعا ڪنید ڪہ خداوند شهادت را نصیب شما ڪند ڪہ در غیر این صورت زمانے فرا مےرسد ڪہ جنگ تمام مےشود و رزمندگان سہ دستہ مےشوند :
۱- دستہ اے بہ مخالفت با گذشتہ خود بر مےخیزند و از گذشتہ خود پشیمان اند .
۲- دستہ اے راه بےتفاوتے را بر مےگزینند و در زندگے مادے غرق مےشوند و همہ چیز را فراموش مےکنند .
۳- دستہ سوم به گذشتہ خود وفادار مےمانند و احساس مسئولیت مےڪنند ڪہ از شدت غصّہ
ها و مصائب دق خواهند ڪرد .
🌷 پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگے بعد از جنگ در امان بمانید ، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دستہ سوّم ماندن سخت و دشوار خواهد بود ...
#سالروزشهادتشهید 《حمید باکری》
#یادشهیدباصلوات
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدئو_استوری_روزشمار_نیمه_شعبان
🎉 21 روز مانده تا میلاد امام زمان علیه السلام
معجزه توسل به امام زمان - شهید کافی.mp3
2.78M
🎧🎧
⏰ 2 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ مردم اگه گرفتارید
برید در خونه امام زمان
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #شهید_کافی
🔹 #نشر_دهید
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 آخرین سخنرانی حاج احمد متوسلیان🌷
ما ثابت مىکنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمینهاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود.
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_156 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_157
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
اشک تو چشم مادر شوهرم جمع شد، عمه رو. کرد بهش
وااای مرضیه شگون نداره پشت سر مسافر گریه کنی، گریه نکنیها به دلم بد میاد
مادر شوهرم تلاش میکنه گریه نکنه، سرش رو. انداخت بالا
نه گریه نمیکنم
همه به غیر از محمد رضا و مهری، بچه جاریم مَهدی خدا حافظی کردن رفتن، ماهم رفتیم بالا توی اتاق، مادر شوهرم رو کرد به من و مهری
نفسم توی سینم مونده، دارم خفه میشم
مهری گفت
بشین روی مبل یه خورده کمرت رو. ماساژ بدم
مادر شوهرم نشست، مهری شروع کرد به ماساژ دادن کمر مادر شوهرم، یه کم ماساژ داد رو کرد بهش
بهتر شدی
آره مادر دستت درد نکنه، شام همیجا بمونید
چشم مامان
با مریم برید تو آشپزخونه شام درست کنید،
هردو. گفتیم
چشم
اومدیم توی آشپز خونه، مهری خانم رو کرد به من
مریم یه چیزی میخوام بهت بگم، قول میدی ناراحت نشی
چی بگم، من که نمی دونم چی میخواهید بگید که قول بدم
من میگم، ولی تو قول بده از دستم دلخور نشی
باشه حالا بگید
مکثی کرد، با اِن و. مِن گفت
نگاهای علیرضا به تو طبیعی نیست
خودم رو زدم به اون راه گفتم
نه بابا، بنده خدا چه نگاهی
چرا مریم، من امروز قشنگ دقت کردم، البته نگاهش نگاه حرامی نبود، یه جور نگاه خواستن بود
_مگه میشه، تازه چهار ماه از فوت احمد رضا گذشته، بعدم من هیچ جوره و هیچ وقت با هیچ کسی قصد ازدواج ندارم
الان داغی این حرف رو میزنی، مگه تو چند سالته
حس خفهگی بهم دست داد، با بغض گفتم
مهری خانم میشه ادامه ندید
برگشت من رو نگاه کرد
آخی مریم جان، تو رو خدا ببخشید، معذرت میخوام، حق با توعه، نمی دونم چرا این حرف رو زدم
یه حالت ضعفی بهم دست داد، نشیتم روی صندلی، گفتم
اشکال نداره
ای وای چه رنگ و رویی کردی مریم
فوری یه آب قند برام درست کرد
بیا، این آب قند رو بخور
از دستش گرفتم، خوردم، مهری خانم گفت
تو همین جا بشین روی صندلی نمی خواد کار کنی، من خودم درست میکنم
یه کم حالم جا بیاد کمکتون میکنم
نمیخواد تو بشین من درست میکنم.
یه چند دقیقه که نشستم، یه کم حالم بهتر شدرو کردم به مهری خانم
وسایل سالاد رو بیارید، همین طوری که اینجا نشستم درست کنم
شام خوردیم سفره رو جمع کردیم، ظرفها رو شستیم و. جا به جا کردیم دور هم نشستیم، مادر شوهرم رو. کرد به مهری گفت...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
نویسنده هستم🌹
هر کس میخواد پارت های رمان #حرمت_عشق رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه.👇👇😍
https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
بررسی مسائل روز - استاد علی اکبر رائفی پور.mp3
22.5M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📝 «بررسی مسائل روز ایران و جهان»
📅 ۳ اسفند ماه ۱۴۰۰ - تهران، مسجد سیدالشهدا
🎧 کیفیت 48kbps
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های آموزنده و زیبا از استاد های عالیقدر اسلام🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
🦋🦋🦋
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏯ #شور احساسی
🍃یه عالمه گریه به روضه بدهکارم
🍃تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم
🎤 #نریمان_پناهی
👌بسیار دلنشین
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀اهمه ما دربرابر خون شهدا مسئولیم
✨ من وتو بابد بیار شیم
روزمحشر یقه همه مون و می گیرن
🔊داریم خودمونو غافل می کنیم ...
شبتون منور به نور شهدا💚❤️🌷
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
🦋🦋🦋
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_157 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾
🍁
#پارت_158
#رمان_آنلاین_
به قلم ✍️ #زهرا_حبیباله (لواسانی)
فردا زودتر بیا سبزی بگیریم پاک کنیم، حبوباتمون رو خیس کنیم، پس فردا برای بچهام آش پشت پا بپزیم
چشم مامان حتما
اخرشب خدا حافظی کردن رفتن، منم شب بخیر گفتم، اومدم اتاقم خوابیدم.
با سرو صدایی که از توی حیاط میاد که سبزی رو بزار اینجا، سبد رو بگذار اونجا از خواب بیدار شدم، دست و صورتم رو شستم اومدم بیرون، مادر شوهرم و عمه دارن با هم صحبت میکنن گفتم
سلام
اینقدر که غرق صحبتن صدای من رو نشنیدن، ناخواسته صداشون روشنیدم، عمه گفت
مرضیه من از نگاهای علیرضا فهمیدم که مریم رو میخواد، این دختره بچه دار نمیشه، حواست رو جمع کن بچهات بدبخت نشه
مادر شوهرم گفت
عمه حرفها میزنی، یعنی هر کی بچه نداره بد بخته
به نظرت اجاق کوری خوبه؟
عمه یواش، یه وقت مریم بشنوه دلش میشکنه،
تو طرف دختر مردمی یا بچه خودت
مریم مثل دختر خودم میمونه، اندازه علیرضا دوستش دارم، از خانمی کم نداره، بچه دار شدنشون، داشتن درمان میکردن که اجل به بچهام مهلت نداد
حالا این همه دختر چرا شماها گیر دادید به این دختره
علیرضا میخواد زندگی کنه، خودشم باید زنش رو انتخاب کنه
_دختر زده به سرت، میخوای یه زنی روکه بچه دار نمیشه برای پسرت بگیری
ولش کن عمه این بحث ها فایده نداره
باشه بحث نمیکنیم، ولی تو قبل از اینکه اسم پسرت رو بزاری روی این زنه، قبلش ببرش متخصص نازایی ببین درمان میشه،
اعصابم از این گفتگو بهم ریخت برگشتم توی اتاق خودم، چشمم افتاد به عکس علیرضا، زدم زیر گریه، دیدی عمه مامانت به من چییا گفت، برای خودشون بریدن و دوختن، یه کلمه نمگین این دختره آدمه از خودش بپرسیم ببینیم نظرش چیه، احمد رضا تو خودت میدونی که من تصمیم چیه، من سر عهدم هستم هیچ وقت قولی رو که بهت دادم زیرش نمیزنم، من تا قیامت رازت رو حفظ میکنم، بگذار همه تقصیر ها بیفته گردن من، صدای مهری خانم اومد
مریم، خوابی هنوز
نه بیا تو بیدارم
در رو باز کرد
عه چرا گریه کردی؟
با بغض گفتم
من همش چهار ماهه شوهرم از دنیا رفته، اصلا قصد ازدواج ندارم، مامان و عمه دارن میبرن و. میدوزن اون عمهام هر چی از دهنش در اومد به من گفت...
ولش کن خودت رو ناراحت نکن، عمه حرف بی خود زیاد میزنه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
نویسنده هستم🌹
هر کس میخواد پارت های رمان #حرمت_عشق رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه.😍
https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌
#پارت_اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/49516
❣جمعهها پارت نداریم❣
🍁
🍁🌾
🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾
🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾