eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🎗 تنها راه انجام دادن کارهای عظیم، دوست داشتن کاری است که میکنید. اگر تا الان آن را پیدا نکردید، به گشتنتان ادامه دهید و تا زمانی که آن را پیدا نکردید، متوقف نشوید.🎗 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
هیچگـاه نگـــران حـرف های مردم نبــاش، همین ڪه وقتشـان رامیگـذارند تا پشت سرت حرف بزننـد یعنی شخـص مهمی هستی...! 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔰اصول پنج گانه موفقیت و آرامش ✅ اصل اول من اجازه ورود افکار منفی را به ذهن خودم نمیدهم من در هر حال و در بدترین شرایط زندگی ام مثبت فکر میکنم. ✅ اصل دوم من اجازه اعتراض به تقدیر خداوند را ندارم او بهتر ازهمه بر جریان امور مسلط است ✅ اصل سوم من اجازه تنبلی ،تن پروری ،بیکاری را ندارم من در برابر سختی های جسمی و روحی مقاوم هستم چون من جسم نیستم بلکه روحی بزرگ هستم ✅ اصل چهارم من اجازه ماندن در وادی جهل و ناآگاهی و نادانی را ندارم من باید بدانم من باید بخوانم ✅ اصل پنجم من غیر از خداوند به هیچ کس نیاز ندارم او برای من کافی است ذکر او مایه آرامش روح من است او همنشین من است من به خداوند عشق میورزم ️ 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
رمان عشق نافرجام.pdf
1.69M
این فایل PDF(پی دی اف) است 💌رمان عشق نافرجام
که 70هزار سال پیش دود انفجار آتشفشانی در اندونزی باعث شد نور خورشید تا 6 سال به زمین نرسد. برخی مطالعات ثابت کرده در اثر این اتفاق نسل بشر نزدیک به انقراض بودوتنها 80نفر باقی مانده بودند!!! ┏━━━🐞○⛱━━━┓ 🆔http://eitaa.com/cognizable_wan ┗━━━🐞○⛱━━━┛
وقتی قبل از صبحانه دندون هاتون رو مسواک بزنید دیگه عفونت های ناشی از باکتری هایی که شب در دهانتون رشد کرده رو با غذا نمی‌خورید ! کسانی که این عادت رو دارن پوست بسیار بهتری دارند ! ┏━━━🐞○⛱━━━┓ 🆔http://eitaa.com/cognizable_wan ┗━━━🐞○⛱━━━┛
اینجا پارکی در ژاپن است،مردی چاق که موبایل در دست دارد و سبک تر از دختری کوچک که با خود کتاب دارد! مجسمه ای تاثیر گذار که اهمیت ارزش ها در ژاپن را نشان میدهد! ‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌ ┏━━━🐞○⛱━━━┓ 🆔http://eitaa.com/cognizable_wan ┗━━━🐞○⛱━━━┛
🔸 این موجود نازنین و کوچولو اسمش موش خَرمن (اوراسیایی) است. او خیلی به بوی گلی مثل لاله علاقه دارد و برای خوردن پرچم واردش میشود و بعضا ممکن است حتی در همان جا حین خوردن خوابش ببرد. ‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ┏━━━🐞○⛱━━━┓ 🆔http://eitaa.com/cognizable_wan ┗━━━🐞○⛱━━━┛
🔆گريه و خنده 🌱نقل است آيت الله قاضى (ره) شبها در سجده آنچنان گريه مى كرد كه خاك سجده گاه گل مى شد و روز آنچنان مى خنديد كه صدايش ‍ تا چندين اتاق آنطرف تر بگوش ميرسيد. جز تو ما را هواى دگر نيست جز لقاى تو هيچ در سر نيست ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
❣حد و مرزهایی که باید درمورد خودت رعایت کنی: ۱. چیزایی که توان خریدش رو نداری، نخر! ۲. در طول روز به خودت یه کوچولو استراحت بده و با خودت باش! ۳. روابط سمی و بی‌خودت رو تموم کن. ۴. برنامه‌ی خوابت رو منظم کن. ۵. برای رسیدگی به خودت و روحیه‌ت وقت بذار. ۶. با خودت جوری حرف بزن که انگار داری با آدمی که عاشقشی حرف می‌زنی. ۷. به خودت بیش از حد فشار نیار و قبول کن که نمی‌تونی بی‌عیب و نقص باشی. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆 در زمان حاج سید عبدالکریم حائری و ماجرای کشف حجاب از سوی رضاخان، دوتا پاسبان بودند که خیلی اذیت می کردند. روزی زنی با روسری از خانه بیرون می آید، یکی از این پاسبانها او را تعقیب می کند، آن زن هرچه او را قسم می دهد و حضرت ابوالفضل، علیه السلام، را شفیع قرار می دهد در او اثر نمی بخشد. بلکه آن بی حیا توهین هم می کند که اگر ابوالفضل کاری از او ساخته می شد، نمی گذاشت دستهای او... همان روز به حمام می رود و دلش درد می گیرد، معالجات اثر نمی کند و به هلاکت می رسد. غسال گفته بود: دیدم، مثل اینکه سیلی به صورتش خورده شده باشد صورتش سیاه شده بود 📚منبع: حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات، ص 447، به نقل از: کرامات العباسیه (معجزات حضرت اباالفضل، علیه السلام)، علی میرخلف زاده، ص 220 ✾http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆نخست خود را اصلاح کن 🌳ابو علی سینا هنوز به سن بیست سال نرسیده بود که علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهی و طبیعی و ریاضی و دینیِ زمان خود، سرآمد عصر شد. روزی به مجلس درس ابو علی بن مسکویه، دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد. با کمال غرور، گردویی را جلو ابن مسکویه افکند و گفت: مساحت سطح این را تعیین کن؟ 🌳ابن مسکویه جزوه هایی از یک کتاب را که در علم اخلاق و تربیت نوشته بود (کتاب طهارة الاعراق) جلو ابن سینا گرفت و گفت: تو نخست اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت سطح گردو را تعیین کنم! تو به اصلاح اخلاق خود محتاج تری از من به تعیین مساحت سطح این گردو. 🌳ابو علی از این گفتار شرمسار شد و این جمله راهنمای اخلاقی او در همه عمر قرار گرفت. 📚نقل از: مرتضی مطهری رحمه الله داستان راستان، ج 1، ص 71 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ...، بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...! ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟ گفت الحمدلله جام خوبه ارباب این باغ و قصر رو بهم داده دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن. گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟ گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ، صدا زد آقا مشهدی علی خوش آمدی .. مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ... این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ... میگفت دیدم مشت علی گریه کرد . گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟ گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره برای هر نفر شخصا" هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم ... عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید... چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم 🌺http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند، تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی می‌رفتند، مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد. غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد. چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود، پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند. غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت. بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند. در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند، غلام سکه‌ای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند. با التماس زیاد، ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند. یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد. تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد.» تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از " و و و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.» من کنون فهمیدم که؛ " به میزان و بستگی ندارد،" مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه بزرگی می‌خواهد. "آنانکه غنی هستند نمی‌بخشند آنانکه در خود احساس غنی‌بودن می‌کنند، می بخشند."👌 "من غنی بودم ولی در خود احساس بودن نمی‌کردم و تو ولی احساس غنی بودن میکنی." 🍃http://eitaa.com/cognizable_wan 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 داستان طی الارض آیت الله به روایت استاد عالی 🔺 در سال 1364، بهلول بالای منبر عطسه کرد، نیاز به دستمال داشت، دستمالی پیدا نشد، من کلاه پوستی قیمتی داشتم به ایشان دادم و ایشان استفاده کرد و نگاه مهربانی به من داشت، شب هنگام، به من گفت آرزویی دارید؟ گفتم زیارت امام حسین(ع) آروزی من است..... ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 🌷 . 🌷این داستانی که آن زمان بود که «چراغ‌ها را خاموش کنید.» این کار هیچ تأثیری نداشت. ما بهشان می‌گفتیم: «آقا ول کن، بذار مردم زندگی‌شون رو بکنند.» اصلاً چراغ خاموش کردن هیچ ربطی به آن بمب انداختن نداشت. خلبان میگ-۲۵ اصلاً چیزی نمی‌دید. در مختصات جغرافیایی ۲۵ کیلومتر بالاتر از تهران بمبش را رها می‌کرد. در ضمن باید بمبش را ۲۰ کیلومتری تهران رها می‌کرد تا بمب بخورد به تهران. 🌷اگر می‌آمد بالای سر تهران می‌دید که کدام چراغ روشن است، آن وقت بمبش را رها می‌کرد، بمبش می‌خورد ورامین. به همین خاطر توی آن شرایط امکان این‌که جای خاصی را بشود زد، وجود نداشت. مثلاً این‌که خلبان هواپیما بخواهد تصمیم بگیرد مهدیه‌ی تهران را بزند، امکان نداشت. یا مثلاً روز قدس صدام اعلام کرده بود من خیابان انقلاب را می‌زنم، آمد و بمباران هم کرد، ولی فکر می‌کنید بمبش کجا رفت؟ کهریزک. راوی: رزمنده دلاور زنده‌یاد جواد شریفی‌راد، ایشان معلم و سرتیم خنثی‌سازی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که دی‌ماه ۱۳۹۲ در اثر انفجار در جریان ساخت فیلم «معراجی‌ها» درگذشت. 📚 کتاب "حرفه‌ای‌" نوشته‌ی آقای مرتضی قاضی عنوان کتابی است که به خاطرات زنده‌یاد جواد شریفی‌راد می‌پردازد. منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت: شنیده ام مالی در راه خدا کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی... پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام... این را بگفت و روانه شد. خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد. از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی... از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی...! ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆(( كه در حاضر نشد!))   نمازجماعت            ✨در دوران جواني كه به ورزش  كشتي مي رفت روزي براي انجام مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتيم . مسابقات فينال بود، در ميان جمعيت به تماشا نشسته بودم كه چند نفر از رقيبان با هم مبارزه كردند. ⚡️ نوبت به عباس رسيد. چند بار نام او را براي مبارزه خواندند، امّا او حاضر نشد. تا اين كه دست رقيب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم مي گفتم : يعني عباس كجا رفته ؟ در جستجوي او بودم نگاهم به او افتاد كه از درب سالن وارد مي شد. جلو رفتم و گفتم : كجا بودي؟ اسمت را خواندند، نبودي ؟ ⚡️گفت : وقت نماز بود، نماز از هر كاري برايم مهمتر است . رفته بودم نماز جماعت. اينقدر نماز اول وقت به جماعت ، براي عباس حاجي زاده مهم بود كه بعد از شهادتش وقتي وصيت نامه اش را خوانديم نوشته بود: برادران و خواهران عزيز! اگر خواستيد خود سازي كنيد، از نماز كمك بگيريد، البته نماز اول وقت در مسجد به خضوع و خشوع و از روي صبر. 📚ستارگان خاكي ، صفحه ص219 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🟩معنی پته روی آب افتادن ؟ 🔹 معنی پته: گذرنامه، بلیط / یا: بند یا وسیله ای که در جوی های شیب دار آب می بستند تا آب را ذخیره کنند. پته کسی روی آب افتاد: رازش فاش شد 🔹 ریشه این ضرب المثل: در قدیم برای اینکه آب جوی را ذخیره کنند ، چوب یا پته ای را در مقابل جریان آب قرار می دادند و از آن آب به عنوان شست و شوی ظروف و سایر مصارف شخصی استفاده می کردند. در زمان خشکسالی یا کم آبی، برخی ها در تاریکی شب به این جوی های آب هجوم می بردند و با قرار دادن پته ای مثل سنگ یا چوب، مسیر آب را از بالا می بستند و خودشان ظرف هایشان را پر از آب می کردند. گاهی وقت ها که این ها جلوی جریان آب را می گرفتند، یکباره جریان آب شدت می یافت و پته شان هم با جریان آب به سمت روستاهای مردم می رفت. مردم هم که پته را روی آب می دیدند می فهمیدند که عده ای دزدکی آب را برای خودشان می برند. اینجا بود که گفتند: پته شان روی آب افتاد. یعنی رازشان فاش شد. 🔹پته روی آب افتادن یعنی آبروی کسی رفتن؛ لو رفتن کاری که سعی داشت مخفیانه انجام دهد. 🔹پته کسی را روی آب ریختن کنایه از برملا کردن اسرار آن شخص و بردن آبروی اوست http://eitaa.com/cognizable_wan